چهارمین جریانی که در ماه ذیحجّه رخ داد و فضیلتی بزرگ برای حضرت أمیرالمؤمنین(ع) در تاریخ نورانی اسلام برای همیشه ثبت شد، داستان انگشتر بخشیدن حضرت علی(ع) است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در اعمال روز بیست و چهارم ماه ذیحجّه، ضمن بیان جریان «مباهله» میفرماید:
در این روز نیز حضرت امیرالمؤمنین(ع) در حال رکوع، انگشتری خود را به سائل داد و آیه «انَّما وَلیُّکُم الله» در شأنش نازل شد و «سید بن طاووس» نیز در کتاب «اقبال» در رویدادهای روز بیست و چهارم ذیحجّه، این جریان را نقل فرموده و ضمن بیان شیخ طوسی را در این زمینه آورده است که؛
در این روز امیرالمؤمنین(ع) انگشتری خود را صدقه دادند در حالی که مشغول نماز و در حال رکوع بودند. و در مورد کیفیت جریان حادثه، گرچه به روایات گوناگون نقل شده، ولی یکی از آن روایات را که مورد پذیرش دانشمندان اهل سنت نیز هست عرضه میداریم:
«عبایة بن ربعی» میگوید:
در آن بین که «عبدالله بن عباس» در کنار چاه زمزم نشسته و احادیثی را از زبان رسول خدا نقل میکرد و دائماً میگفت: رسول خدا(ص) فرمود: مردی با عمامهی بر سر از راه رسیده، رشته سخن را به دست گرفت. دیگر ابن عباس (با مشاهده آن مرد) به سخن خود ادامه نداد و آن مرد به جای او میگفت: رسول خدا چنین فرمود، رسول خدا چنان فرمود، ابن عباس به او رو کرد و گفت: تو را به خدا بگو ببینم کیستی؟ آن مرد عمامه از سر برداشت و گفت: ای مردم هر کس مرا شناخت، شناخته و هر کس نشناخت (بداند) من «جندب» فرزند «جنادة» که ابوذر غفاری هستم. شنیدم از رسول خدا با این دو گوش خود، و اگر دروغ بگویم ناشنوا گردم و دیدم با این دو چشم خود و اگر دروغ بگویم، نابینا گردم، شنیدم از رسول خدا که میفرمود:
«عَلِی قَائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قَاتِلُ الْكَفَرَةِ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ وَ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ.»
«علی پیشوای خوبان و کشنده کافران است هر کس او را یاری کند نصرت یافته و هر کس از یاری او دست بردارد گرفتار خذلان است.»
توجه کنید! من، خودم، در یکی از روزها نماز ظهر را با رسول خدا به جای آوردم، ناگهان مستمندی بپا خواسته و کمک خواست، و کسی او را کمک نکرد، مرد سائل دستش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش، من در مسجد رسول تو از مردم یاری خواستم و کسی به من چیزی نداد، علی(ع) در حال رکوع بود، اشاره کرد به مرد سائل با انگشت کوچک دست راستش که معمولاً انگشترش را در آن انگشت قرار میداد، مرد سائل آمد و انگشتری را از انگشت او درآورد، این جریان در برابر دید رسول خدا بود، پیامبر(ص) (چون چنین دید) سر به سوی آسمان بلند کرده و عرضه داشت: بار خدایا برادرم موسی از تو خواست و گفت: «پروردگارا به من شرح صدر (سینه گسترده و حوصله زیاد) عنایت کن، و کارم را آسان ساز و گرهی که بر زبانم افتاده بگشا تا سخنم را بفهمند و از خانوادهام وزیر (و همکاری)، برایم قرار ده، برادرم هارون را، مرا بدان نیرومند ساز، و او را در کار من شریک نما»[1]، موسی از تو چنین خواست و تو (در پاسخ او) گفتی «سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِیك» به همین زودی بازویت را به قدرت برادرت نیرومند کنم.
ابوذر گفت: به خدا سوگند هنوز سخن رسول خدا تمام نشده بود که جبرئیل از پیشگاه خداوند فرود آمد و گفت: ای محمّد! گوارا باد آنچه را که خداوند در مورد برادرت به تو عنایت کرده، فرمود: چیست آن؟ عرضه داشت: خداوند امت تو را فرمان داد به پذیرش ولایت او تا روز قیامت و این آیه را نازل کرد:
إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون (مائده / 95)[2]
چند نکته مهم در جریان خاتم بخشی امیرالمؤمنین(ع)
1-اینکه چنین جریانی رخ داده، فقیری از مردم کمک خواسته و آن حضرت با اشاره دست، انگشتری خود را به او دادند.
۲- نزول آیه شریفه بعد از آن جریان و بدان مناسبت.
٣- تفسیر آیه مبارکه.
۴- نتیجهای که باید به صورت یک اصل مسلّم از آیه مبارکه برداشت کرد.
و ما به ترتیب؛ نکات بالا را بررسی میکنیم.
با توجه به اینکه نکته اول و دوم به یکدیگر وابسته است زیرا اکثر راویان و مفسّران نزول آیه را بعد از واقع شدن جریان انگشتری، میدانند و به تعبیر بعضی از بزرگان نزول آیه بعد از آن جریان، یکی از موارد (اجماع) و اتفاق دانشمندان است.
«علّامه حلّی» میفرماید:
«أجمَعُوا عَلَى نُزُولِهَا فِی عَلىٍّ وَ هُوَ مَذكُورٌ فِی الصِّحاحِ السِتَّةِ، لمَا تَصَدَّقَ بِخاتمَه عَلَى المِسكِین فِی الصَلَوةِ بِمَحضَرِ مِنَ الصَّحَابَةِ...»[3]
«اتفاق رأی و نظر دارند بر اینکه آیه شریفه در مورد حضرت علی(ع) نازل شده و این مطلب در کتابهای ششگانه (که اهل سنت همه آنها و احادیث وارده در آنها را درست میدانند) آمده است که وقتی آن حضرت، انگشتری خود را در حال نماز در حضور جمعی از اصحاب به فقیر دادند. این آیه نازل شد.»
جالب آن است که دنباله سخن مرحوم علّامه حلی، توضیح و تفسیر کلمه (ولی) آمده است، و این که ولی در این آیه باید به معنی «اولی» و «متصرف در امر» بوده باشد، وقتی «فضل بن روزبهان» که بنا دارد همه گفتههای علّامه را رد کند، نسبت به قسمت اول سخن ایشان که فرمودند: (اجماع کردهاند بر این که این آیه در شأن حضرت علی نازل شد) هیچگونه حرفی نداشته فقط نسبت به قسمت دوم فرمایش ایشان یعنی در مورد تفسیر معنای ولی، اظهارنظر کرده است. نشان میدهد که قسمت اول سخن علّامه (یعنی اجماع بر نزول آیه در شأن حضرت علی) از نظر «فضل بن روزبهان» نیز پذیرفتهشده است مرحوم «علّامه امینی» ضمن نقل جریان، بدان گونه که ما نقل کردیم، به روایت ابوذر غفاری به دنبال آن میفرماید: این داستان و کیفیت نزول آیه را بهاینترتیب، عده زیادی از پیشکسوتان تفسیر و حدیث نقل کردهاند ازجمله:
1- «طبرسی» در تفسیر خود جلد ۶ صفحه ۱۶۵ از طریق ابن عباس و یا عتبة ابن ابی حکیم و مجاهد.
۲- «الواحدی» در اسباب النزول صفحه ۱۴۸ از دو طریق.
۳- «رازی» در تفسیر خود جلد ۳ صفحه ۴۳۱ از عطا از عبدالله بن سلام و ابن عباس و حدیث ابی ذر که ذکر شد.
۴- «الخازن» در تفسیر خود جلد ۱ صفحه ۴۹۶.
۵- «ابوالبرکات» در تفسیر خود جلد ۱ صفحه ۴۹۶.
۶- «نیشابوری» در تفسیر خود جلد ۱ صفحه ۴۶۱.
۷- «ابن صباغ مالکی» در «الفصول المهمه» صفحه ۱۲۳.
۸- «ثعلبی» در «شواهد التنزیل» (همان حدیثی که از ابوذر نقل کردهایم)
۹- «ابن طلحه شافعی» در «مطالب السئول» صفحه ۳۱.
۱۰- «سبط ابن جوزی» در «التذكرة» صفحه ۹ از تفسیر «ثعلبی» و «عتبة» و «غالب بن عبدالله».
۱۱- «گنجی شافعی» در «الکفایه» صفحه ۱۰۶ از «انس» و صفحه ۱۲۲.
و به دنبال آن تعداد زیادی دیگر از دانشمندان اهل سنت را با نام کتابهای شان و شمارههای صفحه آن آوردهاند که ما به خاطر رعایت اختصار به همین مقدار اکتفا میکنیم و طالبان تحقیق را به جلد دوم «الغدیر» صفحه ۵۲ راهنمایی میکنیم.
«حسکانی حنفی» در کتاب «شواهد التنزیل» این جریان و نزول آیه را به دنبال آن از ۲۶ طریق نقل میکند.[4]
که برخی از صحابه ناقل این حادثه بدین قرارند: «حضرت علی»، «عبدالله بن عباس»، «ابو رافع مدنی»، «عمار یاسر»، «ابوذر غفاری»، «انس بن مالک»، «جابر بن عبدالله»، «مقداد ابن اسود»، «عبدالله بن سلام».
در کتاب دانشنامه امام على(ع) جلد ۱۰ بحثی پیرامون این آیه شریفه و راویان حدیث، خاتم بخشی حضرت على(ع) آورده و نویسنده مقاله راههایی را که ناقلان حدیث به اصحاب و تابعین آنها داشتهاند در پاورقی آن به گونهای محققانه ذکر کرده است.
در کتاب «غایة المرام» تعداد ۲۴ حدیث در این باره از طریق اهل سنت و ۱۹ حدیث از طریق شیعه نقل کرده است.[5]
در تفسیر «الدر المنثور» نوشته «سیوطی» از مفسّران اهل سنت ۱۳ حدیث نقل کرده که همگی گفتهاند این آیه در شأن حضرت علی(ع) و بعد از جریان بخشیدن انگشتری بوده است.[6]
مرحوم فیض در تفسیر صافی میفرماید:
«وَ الاخبارُ مِمَا رَوتهُ العَامَة وَ الخَاصَّة فِی أنَّ هَذِهِ الآیة نَزَلت فِی امیرالمؤمنین كَثیرَة جِدّاً وَ نَقَلَ فِی المَجمَعِ عَن جُمهورى المُفَسِّرین اَنَّهَا نَزَلت فِی امیرالمؤمنین حِینَ تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ فِی رُكُوعِهِ»[7]
«و روایاتی که اهل سنت و همچنین شیعه نقل کردهاند در این که آیه در مورد امیرالمؤمنین(ع) نازل شده جدا بسیار است و در مجمع البیان از جمع زیادی از مفسّران نقل کرده که این آیه در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شده، آنگاه که آن حضرت در رکوع نماز انگشتری خود را صدقه دادند.»
بدین ترتیب نکته اول و دوم یعنی کمک خواستن فقیر و بخشیدن انگشتر توسط حضرت علی(ع) به آن فقیر و همچنین نزول آیه مبارکه بعد از آن؛ از مطالبی است که برای هر محقق با انصاف غیرقابل انکار است.
جالب آن است که در بسیاری از موارد، در شأن نزول آیات قرآن، به یک حدیث اکتفا میشود، چگونه است که در این آیه مبارکه با چندین حدیث که حتماً به حد (تواتر) رسیده و جای این خیال نیست که کسی بگوید ممکن است چند نفر با هم تبانی کرده و چنین مطلبی را از پیش خود ساخته و به صورت حدیث نقل کرده باشند، ما هنوز در شأن نزول آن تردید داشته باشیم.
اما نکته سوم: «تفسیر آیه شریفه»
بهترین شیوه تفسیر آن است که ابتداء کلمات و جملات را جدای از یکدیگر تحلیل کرده و سپس به تفسیر ترکیبی آن بپردازیم بنابراین، کلمات و جملات آیه مبارکه عبارت است از:
«انّما» و «وَلیُّکُم» و «الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَوة» و «یُؤتُونَ الزَکَوة» و «وَ هُم رَاکِعُونَ». «انّما» در لغت عرب به معنی «حصر» است و هر کلمه ای که ««انّما» بر سر آن وارد شود، معنای آن کلمه منحصر میشود در موضوعی که بعد از آن کلمه ذکر شده است.
بدین ترتیب در این آیه، نقش «انّما» این است که معنای «ولایت» را هر چه باشد منحصر میسازد در افرادی که بعد از «ولیُّکُم» آمده، یعنی «الله» و «رسوله» و «الَّذینَ آمَنُوا» و باید به این صورت ترجمه و تفسیر کنیم.
فقط ولی شما این سه دسته هستند، خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند و آنچه بعد از «الَّذینَ آمَنُوا» آمده دسته سوم یعنی کسانی را که ایمان آورده اند مجسّم میفرماید.
«ولیُّکُم» معنای متعدد ولی، و اینکه در این گونه موارد چه معنایی مناسبتر از معانی دیگر است، در بخش اول کتاب، به مناسبت حدیث غدیر و فرمایش رسول خدا در آن روز بیان شد، در اینجا ضمن یادآوری آنچه در بخش اول گفته شد، برخی از مطالبی که آن جا نیامده عرضه میداریم.
«راغب» در کتاب «مفردات» در تفسیر کلمه «ولی» چنین میگوید:
«الوَلاء (بفتح الواو) وَ التَوالِی اَن تَحصُلَ شَیئان فَصاعداً حُصَولاً لَیسَ بَینَهُما مَا لَیسَ مِنهُما وَ یستَعارُ ذالِكَ لِلقُربِ مِن حَیث المَكَان وَ مِن حَیث النِّسبَة وَ مِن حَیثُ الدینِ وَ مِن حَیثُ الصِّداقَة وَ النُصرة وَ الاِعتقَاد، وَ الوِلایة (بكسر الواو) النُصرَة و الوَلایة (بفتح الواو) تَوَلَى الأمر وَ قِیلَ الوِلایة وَ الوَلایة نَحو الدِّلالَة وَ الدَّلاله، وَ حَقِیقَتُه تَولَى الأمر وَ الوَلی وَ المَولَى یستَعمَلانِ فِی ذَالكَ كُل واحِدٍ مِنهُمَا.»[8]
وَلاء: (با واو مفتوحه) و توالی، این است که دو چیز یا بیشتر به گونهای قرار بگیرند که بین آن دو، چیزی غیر آن دو نباشد (یعنی پشت سر هم و چسبیده به یکدیگر) و این کلمه را استعاره برای نزدیکی از حیث مکان، و نسبت دین، رفاقت، یاری کردن و اعتقاد میآورند و وِلایه «با واو مکسوره» به معنی یاری است و ولایه (با واو مفتوحه) به معنی تولیت و سرپرستی و بدست گرفتن کار است، و گفته شده که ولایة و ولایة مثل كلمة دلالة و ذلالة است (در اینکه هر دو دارای یک معنی هستند) و حقیقت معنای این دو همان تولیت و بدست گرفتن کار است و کلمه «ولی» و همچنین کلمه «مولی» هر دو در همین معنی به کار گرفته میشوند. مرحوم «علّامه طباطبایی» در تفسیر آیه شریفه بعد از اشاره به کلام «راغب» در ترجمه ولی (با توجه به آنچه که از راغب نقل شد که این کلمه را استعاره میآوردند برای نزدیکی) میفرماید:
هرگاه ولایت را که همان نزدیکی مخصوص است، در امور معنوی تصور کنی، لازمهاش آن است که برای ولی قربی باشد که برای غیر او نیست مگر به واسطه او، پس هر چه از ولایتهای «ولی» و تصرفاتش که قابلیت دارد به دیگری واگذار شود تنها ولی میتواند آن را به دیگری واگذار کند و او را در آن تصرف جانشین خود سازد، مانند ولی میت که او نیز همین طور است، یعنی همانطوری که میت قبل از مرگش میتوانست به ملاک مالکیت، همه گونه تصرف در اموال خود داشته باشد ولی او بعد از مرگ او میتواند به ملاک وراثت أن تصرفات را داشته باشد و همچنین ولی صغیر، او نیز ولایتی دارد که میتواند در شئون مالی صغیر اعمال تدبیر کند و همچنین ولی «نصرت» و یاری کردن، که میتواند در امور فردی که باید یاری شود از جهت تقویت و نیرومندسازی او برای دفاع، تصرف کند و همچنین خدای متعال که ولی بندگانش است و امور دنیا و آخرت آنها را تدبیر مینماید و در این کار جز او کسی ولایت ندارد تنها اوست ولی مؤمنین در تدبیر امر دین آنها، بدینگونه که ابزار هدایت آنان را فراهم آورد و کسانی را برای ارشاد به سوی آنان بفرستد و توفیق خود را شامل حال آنان سازد، بنابراین فرستادگان او و پیغمبران هم ولی مؤمنین هستند، مثلا رسول خدا ولی مؤمنان است چون از سوی خداوند مقام و منصبی برای وی معین شده که مأموریت دارد در بین مؤمنان حکومت نموده و در مواردی لازم قضاوت نماید، و همچنین حاکمانی که آن حضرت و یا جانشین او برای شهرها معین میکنند چه آنها نیز دارای این ولایت هستند که در بین مردم تا حدود اختیاراتشان حکومت کنند.
و بدین ترتیب میتوانید موارد دیگر ولایت را بر اساس معانی متعددی که برای ولی ذکر شده است قیاس کنید، پس آنچه از معانی ولایت در موارد به کار گرفتن این لفظ بدست میآید این است که : ولایت عبارت است از یک گونه قربی که باعث و مجوز نوع خاصی از تصرف میشود و آیه شریفه مورد بحث سیاق خاصی دارد که از آن استفاده میشود ولایت نسبت به خدا و رسول و مؤمنین به یک معنی است؛ زیرا نسبت ولایت به این سه شخصیّت یکسان است... چنانچه ملاحظه میفرمائید خداوند متعال در آیه شریفه، (ولایت) را همانطور که به خود نسبت میدهد به همان گونه به پیامبر و به فردی که بعد از او تحت واژه (و الذین آمنوا...) معرفی میفرماید نسبت داده است و خداوند متعال دو گونه ولایت برای خود قائل شده است:
الف) ولایت تکوینی
ب) ولایت تشریعی
خودآزمایی:
- حدیثی که اباذر در خانه خدا در مورد فضایل امیرالمومنین از پیامبر نقل کرد، چیست؟
- با توجه به نظر علامه طباطبایی، کلمه ولایت چه معنایی دارد؟
پینوشتها:[1] اشاره به آیه شریفه «رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی و اجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی اشدد به أرزی اشرکه فی امری».
[2] شواهد التنزیل، ج 1، ص 229
[3] دلائل الصدق، ج 2، ص 73.
[4] شواهد التنزیل، ج 1، ص 209 تا 248
[5] تفسیر نمونه، ج 4، ص 425 به نقل از منهاج البراعه.
[6] سیوطی، الدرّ المنثور، ج 3، ص 104.
[7] ملامحسن، صافی، ج 2، ص 46.
[8] راغب اصفهانی، مفردات، ص 533.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت