پنجمین جریانی که در ماه ذیحجّه رخ داده و یکی از بزرگترین فضیلتهای خاندان رسالت است، نزول سوره مبارکه «دهر» یا سوره «انسان» است که با جمله «هلأتی» شروع میشود و بدین مناسبت آن را سوره «هلأتی» نیز مینامند.
شروع جریان را از کتاب «اقبال» نوشته «سید بن طاووس» پی میگیریم.
در آخرین بخش کتاب مزبور، درباره حوادث و جریاناتی که در شب و روز بیست و پنجم ذیحجّه رخ داده چنین میگوید:
در این شب مولایمان حضرت علی(ع) و همچنین فاطمه(س) به مسکین و یتیم و اسیر صدقه دادند.
جریان بر اساس روایات متعددی که به ما رسیده از جمله آنچه از طریق جدم «شیخ طوسی» در کتاب «مصباح» نقل شده از این قرار است:
در شب بیست و پنجم ماه ذیحجّه حضرت امیرالمومنین و حضرت فاطمه (ع) صدقهای دادند و فردای آن روز سوره مبارکه «هلأتی» در شأن آن دو بزرگوار و همچنین حسنین(ع) نازل شد.
و این زمانی بود که امام حسن و امام حسین(ع) بیمار شدند، رسول خدا(ص) در جمعی که در میان آنها ابوبکر و عمر نیز بودند به عیادت آن دو عزیر رفتند، پیامبر (که از بیماری دو عزیز دلبند خویش متأثر بودند) به امیرالمومنین(ع) فرمودند: شایسته است برای سلامتی فرزندان خود نذر کنی، البته اگر به نذر وفا نشود و آنچه را که تعهد کردی انجام ندهی فایدهای ندارد، علی در برابر این پیشنهاد رسول خدا فرمودند، اگر این دو فرزندم از این بیماری نجات یابند، به عنوان سپاسگزاری و تشکر از خداوند سه روز روزه میگیریم، فاطمه و کنیزشان «فضه» نیز چنین گفتند و نذر کردند، چیزی نگذشت که حسنین(ع) بهبود یافتند، و قرار شد که نذر خود را ادا نمایند ولی در خانه آنان از مواد غذایی چیزی یافت نمیشد. حضرت علی(ع) نزد «شمعون» خیبری رفته و از او سه صاع[1] «جو» قرض گرفتند.
و در برخی از روایات دارد که همسایهای داشتند یهودی که شغل او پشمریسی بود، حضرت به او فرمودند: ممکن است مقداری پشم به ما بدهی تا دختر پیامبر آن را بریسد و به صورت نخ درآورد و در برابر مقدار سه صاع جو به عنوان دست مزد به ما بدهی؟ گفت: آری و بلافاصله مقداری پشم و سه صاع جو به حضرت داد، امام جریان را به حضرت فاطمه(س) فرمودند و ایشان نیز پذیرفتند، و قهراً با تأكیدی که رسول خدا در مورد وفای به نذر داشتند روزه را شروع کردند.
فاطمه(س) یک صاع از آن جو را آرد کرد، و پنج عدد نان پختند برای هر کدام از اهل خانه (یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) و فضه) یک نان، روز به پایان رسید، اول مغرب حضرت على(ع) نماز را در مسجد با رسول خدا خواندند و به خانه آمدند، سفره افطاری گسترده شد و نانها در آن قرار گرفت.
هنوز دست به آن نگشوده بودند که در خانه کوبیده شد، فقیری پشت در فریاد برآورد:
«السَّلامُ عَلَیکُم اهلبیت مُحَمَّد» ، «سلام بر شما ای خاندان پیامبر»، فقیری از فقرای مسلمین هستم، مرا غذا دهید خداوند از غذاهای بهشتی به شما عنایت فرماید، على سخن فقیر را شنیدند و فرمودند او را غذا دهید و معلوم بود غیر از همین پنج عدد نان میان سفره غذای دیگر در خانه نبود، و بلافاصله هر پنج نفر، نان مخصوص خود را به فقیر دادند، و اول افطار با مقداری آب افطار کردند، روز دوم شد دوباره حضرت فاطمه(س) یک صاع از آن جو را برداشت آرد کرد و نان پخت و آن روز نیز حضرت علی(ع) پس از نماز مغرب که در مسجد با پیامبر(ص) به جای آورد به خانه آمدند، سفره گسترده شد و پنج نان در میان آنان به تعداد افراد قرار گرفت، این بار نیز قبل از تناول غذا در خانه کوبیده شد و به دنبال آن صدایی به گوش رسید:
«السَّلامُ عَلَیکُم اهلبیت مُحَمَّد ، یتِیم مِن أولادِ المُهاجِرینَ اِستَشهَدَ وَالِدى یومَ العَقَبَی اطعِمُونِی اَطعَمَكُم الله مِن مَوائد الجَنَّةِ»
«سلام بر شما ای اهلبیت محمّد، یتیمی هستم از فرزندان مهاجرین، پدرم در جنگ شهید شد، مرا اطعام کنید، خداوند از مانده بهشتی به شما پاداش دهد.»
آن شب نیز حضرت علی(ع) با شنیدن صدای یتیم دستور دادند به او غذا دهید، و با توجه به این که غیر از نان موجود در سفره، غذای دیگری در خانه نبود، هر پنج نفر نان مخصوص خود را به یتیم دادند و به این ترتیب روز دوم هم روزه را با مقداری آب افطار کردند.
و چون روز سوم شد، حضرت فاطمه(س) باقیماندهی از آن جو را آرد کرده و نان پختند و حضرت على(ع) طبق معمول اول مغرب بعد از نماز به خانه آمدند، سفره گشوده شد و پنج عدد نان در آن قرار گرفت، تا روزهدارانی که سه روزه پی در پی روزه گرفته و چیزی جز دو جرعه آب نخوردند، از آن نان، که چیزی به عنوان (خورش) همراه نداشت میل کنند، آن روز نیز پیش از آن که دست به طرف نان دراز کنند حلقهی در کوبیده شد و بلافاصله صدایی بلند شد:
«السَّلامُ عَلَیکُم اهلبیت مُحَمَّد، تَأسِرُونَا وَ لا یطعِمُونَا»
«سلام بر شما ای خاندان پیامبر، ما را به اسارت گرفتهاند ولی به ما غذا نمیدهند.»
حضرت علی(ع) تا سخن او را شنیدند فرمودند به او غذا بدهید به دنبال این فرمان تمام اهل خانه، تنها غذای موجود در منزل را که عبارت بود از همان پنج عدد نان حاضر در سفره، به آن اسیر داده و همچون دو شب گذشته با مقداری آب افطار کردند.
روز چهارم شد، آن روز نیت روزه نداشتند زیرا به نذر خود وفا کرده بودند، حضرت علی(ع) دست امام حسن و امام حسین(ع) را گرفته به سوی رسول خدا(ص) رفتند در حالی که آن دو نونهال بوستان رسالت از شدّت گرسنگی همچون جوجه میلرزیدند، تا چشم پیامبر به آنها افتاد و این حالت را در آن دو بزرگوار مشاهده کردند فرمودند: ای ابوالحسن چقدر این دو بدحال هستند؟ و به دنبال این سخن فرمودند ما را به خانه فاطمه ببر و دسته جمعی به طرف خانه آن حضرت رفتند و آن حضرت را در محراب عبادت یافتند در حالی که از شدّت گرسنگی شکم آن حضرت به پشت مبارک چسبیده بود و چشمهای مبارکش دوران داشت، رسول خدا تا این منظره را دیدند فرمودند:
وَا غَوْثَاهْ یا اللَّهُ أَهْلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ یمُوتُونَ جُوعاً.
خدایا به فریاد رس، خاندان محمد از گرسنگی میمیرند.
اینجا بود که جبرئیل فرود آمده به خدمت حضرت مشرف شد و عرضه داشت، ای محمّد بگیر آنچه را که خداوند در مورد خانوادهات به تو تبریک و تهنیت فرموده، فرمودند: چه چیز را بگیرم؟ جبرئیل شروع کرد به خواندن :
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ...
تا رسید به این آیه:
إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا
و سپس تا آخر سوره همه آیات آن را قرائت کرد.
محمد بن على غزالی بعد از نقل این جریان از کتاب «بلغه» نوشته «ثعلبی» گفته است: بعد از این جریان، ظرف غذایی از آسمان بر خاندان پیامبر نازل شد که تا هفت روز از آن میل میکردند و همچنین میفرماید: جریان فرود آمدن مائده بهشتی را «خوارزمی» هم نقل کرده و نیز «زمخشری» در تفسیر «کشاف» به صورت دیگری بیان داشته و گفته است:
از رسول خدا(ص) نقل شده که روزگاری قحطی شد و گرسنگی به پیامبر غالب گردید و فاطمه دو عدد نان و مقداری گوشت که برای خود و شوهر و فرزندانش تهیه کرده بود به پیامبر هدیه کرد و بدین وسیله ایثار نموده و آن حضرت را برخودشان مقدم داشتند، پیامبر که میدانستند آنها گرسنهاند و با وجود این تنها غذای موجود در خانه را به حضور او هدیه کردند، ظرف غذا را برداشته و به خانه فاطمه(س) آمدند و فرمودند: دخترم بیا و به دنبال آن پارچهای که روی آن نان و گوشت بود برداشتند و ملاحظه کردند ظرفی که از نان و گوشت مختصر در وسط آن بود به صورت غیر منتظره پر از نان و گوشت است. حضرت فاطمه که چنین دید مبهوت شده و دانستند که این غذاها از سوی پروردگار فرود آمد، رسول خدا رو کردند به ایشان و فرمودند:
«أنّی لَكِ هَذَا؟»، « این غذاها از کجاست؟»
عرض کردند:
«مِن عِندِ الله أنَّ اللهَ یرزُقُ مَن یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ»
« از سوی خداوند است، خداوند هر کس را بخواهد بدون حساب به او روزی می دهد.»
پیامبر فرمودند: حمد و سپاس مرّ آن خدایی را که تو را شبیه بزرگ زنان بنیاسرائیل قرار داد.[2] سپس حضرت علی و حسنین(ع) و تمام اهل خانه را به خوردن آن دعوت کردند و همه خوردند و سیر شدند ولی هنوز از آن غذا باقی بود به مقداری که حضرت فاطمه(س) به همسایهها دادند.
سیّد در آخر سخن خود میفرماید: حدیث نازل شدن آیات سوره «هلأتی» در مدح حضرت علی و فاطمه و حسنین(ع) و به دنبال بخشیدن غذای افطاری به فقیر و یتیم و اسیر را «نیشابوری» که خود از مخالفین ولایت این بزرگان است در کتاب «اسباب النزول» نقل کرده است.[3]
این بود جریانی که در شأن نزول این سوره مبارکه، در کتابهای تفسیر و غیره مطرح شده است و حالا باید دید که این جریان و نزول این سوره مبارکه، در ارتباط با آن چقدر مورد قبول بزرگان و دانشمندان است؟
«علّامه امینی» در مقام رد سخن «ابن حزم» در کتاب « ملل و نحل» که گفته است:
تأویل آیه شریفه وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً و تطبیق آن بر حضرت علی(ع) که پیروان آن حضرت میگویند دروغ است و غیر صحیح، بلکه باید بگوییم که آیه شریفه عمومیّت دارد برای هر کسی که این عمل را انجام دهد.
میفرماید: کسی که آشنایی با تفسیر این آیه و روایات وارده در این زمینه داشته متوجه میشود که سخن این مرد، وسیلهای است برای خندیدن و مضحکه قرار گرفتن، زیرا آنچه را که او به عنوان تأویل آیه به شیعیان نسبت میدهد و در نتیجه آن را ناصحیح و دروغ میپندارد. این مطلب اختصاص به پیروان اهلبیت نداشته بلکه جمع زیادی از مفسران و محدثان این جریان را نقل کردهاند. اگر ابنحزم، نظر بزرگان اهل سنت را در این زمینه میدانسته که این گونه سخن گفتن در برابر آن همه حدیث و نظریه بزرگان، واقعا خنده آور است. و اگر نمیدانسته و با آنها برخورد نداشته و در عین حال چنین مینویسد که این خود مصیبتی است در جای خود که کسی که آشنایی به نظرات بزرگان از مفسران و محدثان ندارد بیاید کتابی در موضوع (ملل و نحل) بنویسد.
و به دنبال این سخن به برخی از نظرات بزرگان اهل سنت در این زمینه اشاره میفرمایند:
از جمله نویسندهای را معرفی مینمایند به نام «حافظ ابومحمد عاصمی» که کتاب بزرگی در دو جلد در این باره نوشته و نام آن کتاب را «زین الفتی فی تفسیر سوره هلأتی» گذاشته، کتابی است ضخیم و پر مطلب و نشان میدهد که نویسنده آن احاطه زیادی بر احادیث داشته و توانایی او در سخن و تحقیق و نقد در حد بالاست و بعد از آن نام ۳۴ نفر از بزرگان نویسندگان اهل سنت را با اسم کتاب و شماره صفحه آن یادآوری میفرماید که همگی آنها جریان سه روز روزه و اطعام به فقیر و یتیم و اسیر و به دنبال آن، نزول سوره مبارکه را نوشتهاند از جمله آنها «زمخشری» است که در تفسیر «کشاف» آیه مبارکه را این چنین تفسیر نموده و همچنین «فخر رازی» در تفسیر خود به طور مبسوط جریان را مطرح نموده است.
محمّد بن طلحه شافعی (متوفی ۶۵۲) ، در کتاب «مطالب السئوال» داستان را از «على بن احمد واحدی» و دیگران از صاحبان تفسیر نقل کرده و سپس اضافه میکند:
و تنها همین اطعام و ایثار بس است که به عنوان یک عبادت انجام شود و این چنین تحمل گرسنگی و بخشیدن تنها غذای خود به دیگران در منقبت و کمال آنان کافی است و اگر چنین نبود این داستان آنقدر عظمت نمییافت که خداوند درباره آن آیاتی از قرآن را نازل فرماید.
اینجاست که تحت تأثیر این فضیلت قرار گرفته و در مدح آن عزیزان چنین میگوید:
هُمُ العُروةُ الوُثقَى لِمُعتَصَمِ بِهَا| مَناقِبُهُم جَاءَت بِوَحی وَ اِنزالٍ
مَناقِبُ فِی الشُورَی وَ سُورَة هَلأتی| وَ فِی سُورةِ الأحزابِ یعرِفهَا التَالِی
وَ هُم اهلبیت المُصطَفَی فُودادهُم| عَلَى النَاسِ مَفرُوضٌ بِحُکمٍ وَ اسجَالٍ
آنان ریسمان محکم هستند برای کسی که به آن دست آویزد.
فضائل آنان در منطق وحی قرآن مطرح است.
برخی از مناقب آن بزرگان در (شوری)[4] مطرح شد و برخی در سوره «هلأتی» و همچنین در سوره احزاب که کسی که قرآن تلاوت کند پی به این فضائل میبرد.
آنان «اهلبیت» مصطفی هستند، پس دوستی آنان، بر مردم واجب است بر اساس فرمان و دستور.[5]
پینوشتها:
[1] صاع: پیمانه مخصوصی است که آن روزها معمول بوده و هر صاع چهار مد است هر مد تقریبا ده سیر است.
[2] این سخن رسول خدا اشاره است به جریان حضرت مریم که قرآن نقل میفرماید : هرگاه زکریا نزد او میآمد می دید غذای او آماده است و در کنارش قرار گرفته، می پرسید از کجا این غذا رسیده؟ حضرت مریم میفرمود: از سوی خداوند است و خداوند هرکس را که بخواهد بدون حساب روزی می دهد.
[3] ابن طاووس ، اقبال الاعمال ، بخش اعمال ذیحجه ، روز بیست و پنجم.
[4] به نظر می رسد منظور ایشان از شوری همان شورای 6 نفری است که خلیفه دوم برای تعیین جانشینی خود معین کرد، چون در آن مجلس حضرت علی پاره ای از فضایل خود و اهل بیت را بیان فرمودند.
[5] این مصرع از شعر اشاره است به آیه شریفه قرآن که میفرماید: قُل لااسئلكُم عَلَيه اَجراً الّاالمَودَّة فِي القُربَي
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت