خبر دختر لوط(ع) به پدر!
بعضى چنین مینویسند:
فرشتگان مأمور عذاب وقتی که از ابراهیم(ع) جدا شدند، و به صورت جوانان زیبا به شهر «سدوم» روانه گشتند، چون به دروازه شهر رسیدند، دخترى را دیدند كه از چاه آب میکشد، از او خواستند كه آنها را پذیرایى كند، دختر در مورد قوم شرور لوط، درباره جوانان تازه وارد نگران شد، و در وجود خود نیرویى براى حمایت ایشان ندید و خواست تا در یارى آنها از پدرش استمداد كند، او دختر لوط بود، از این رو مهلت خواست و نزد پدر رفت و ماجرا را گفت.
حضرت لوط از شنیدن این خبر، سخت نگران شد، و درباره خصوصیات آن جوانان از دخترش توضیح خواست، و براى یافتن بهترین راه، با دخترش به گفتگو پرداخت، و شاید از پذیرفتن و استقبال از واردین، مردد بود، و فكر میکرد از پذیرفتنشان، معذرت بخواهد، یا حقیقت حال را براى آنها بگوید، تا به زحمت نیفتد، ولى مهر و محبت و مهماننوازی لوط (ع) او را بر آن داشت كه مخفیانه، دور از دید مردم، به استقبال واردین برود آنها را با کمال احترام به منزل بیاورد (با توجه به این که قوم لوط، لوط را از مهمان كردن غریبان منع كرده بودند) سرانجام لوط به تصمیم خود عمل كرد، و به استقبال جوانان تازه وارد رفت و با کمال احتیاط، دور از دید مردم آنها را به خانه آورد و در خانه را به روى آنها بست تا كسى مطلع نشود.[1]
به این ترتیب حضرت لوط (ع) در شرایط بسیار سخت، خصلت مهماننوازی خود را به خوبی انجام داد، كه بعد معلوم شد آن جوانان فرشتگان مأمور عذاب هستند.
به یاد حضرت قائم «عج»
جالب این که در پارهای از روایات در تفسیر آیه:
«قالَ لَو أَنَّ لِى بِكُم قُوَّة اَو آوى اِلى رُكنٍ شَدیدٍ»
كاش در برابر شما قدرتى داشتم و یا تکیهگاه و پشتیبان محكمى در اختیارم بود.
آمده: امام صادق (ع) فرمود: منظور از «قوة» همان قائم (عجل الله تعالى فرجه الشریف) است و منظور از ركن شدید 313 نفر یاران (مخصوص) آن حضرتاند.[2]
به این ترتیب نقش نیرو و سپاه قدرتمند در پیشبرد اهداف انسانى، روشن میشود، و در ضمن حضرت لوط آرزو میکند كه چنین نیرویى داشته باشد، و حكومت جهانى در پرتو وجود حضرت قائم (ع) با ارتش متعهد و نیرومند در همه جهان تشكیل گردد تا از مفاسد و زشتیها به شدت جلوگیرى شود (امید آن که هر چه زودتر خداوند لطف كند، تا با ظهور حضرت قائم (ع) و تشكیل حكومت جهانى، همه گونه مفاسد از روى زمین برچیده گردد، و دنیا پر از عدل و داد شود).
چگونگى عذاب وحشتبار قوم لوط (ع)
از آنجا که قوم سركش لوط، فساد را از حد گذراندند، و به جای پذیرش راهنماییها و نصیحتهای حضرت لوط، او را تهدید به تبعید كردند، و سالها بر این وضع نکبتبار ادامه دادند و درست به عکس فرمان خدا همه چیز را وارونه نمودند، خداوند نیز مجازات آنها را به تناسب كارهاى وارونه آنها، وارونه كردن زمین قرارداد و به جای آب باران، آنها را سنگباران كرد، اینك اصل ماجرا را بشنوید:
وقتی که مهمانان (فرشتگان به صورت جوانان زیبا) در خانه لوط (ع) بودند، لوط (ع) از یكى از آن جوانان پرسید: كیستى؟ او گفت: من جبرئیل هستم، لوط گفت: چه مأموریتى دارى؟ جبرئیل گفت: مأموریت هلاكت قوم را دارم، لوط گفت: همین الان؟
جبرئیل گفت:
«اَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریبٍ»
آیا صبح نزدیك نیست؟[3]
در این هنگام قوم شرور و زشتکار سر رسیدند، و در خانه لوط را شكستند و وارد خانه شدند، جبرئیل با پر خود محكم بر صورتشان زد، به طوری که چشمشان محو و نابینا شد.[4]
وقتى آنها چنین دیدند دریافتند كه عذاب (همان عذابى كه مكرر لوط به آنها وعده داده بود) فرا رسیده است.
جبرئیل به لوط گفت: تو با افراد خانوادهات شبانه (دور از دید مردم) از شهر بیرون برو جز همسرت كه او باید در شهر بماند و جزء عذاب شدگان است.[5]
دانشمندى در میان قوم لوط بود، به آنها گفت: عذاب فرا رسیده، نگذارید لوط و خانوادهاش از شهر بیرون روند، چرا که او در میان شما است، عذاب نخواهد آمد، آنها خانه لوط را محاصره كردند تا نگذارند لوط از خانه بیرون رود، ولى جبرئیل ستونى از نور را در جلو لوط قرار داد و به او گفت: در میان نور بیا، كسى متوجه نخواهد شد، لوط و خانوادهاش به ترتیب از درون نور، از شهر بیرون رفتند، همسر گناهكار لوط از جریان مطلع شد، خداوند سنگى به سوی او فرستاد، و او هماندم به هلاكت رسید، وقتی که طلوع فجر شد، چهار فرشته هر یک در یک ناحیه شهر قرار گرفتند، و آن سرزمین را تا هفت طبقهاش جدا كردند و به سوی آسمان بردند. به طوری که آن سرزمین نزدیك آسمان شد كه اهل آسمان صداى سگها و خروسهای شهر آنها را میشنیدند.
سپس آن سرزمین را بر سر قوم شرور لوط وارونه كردند، و پس از آن سنگهایی از سجیل (گلهای متحجر متراكم) كه نزد پروردگار نشانهدار بود، آنها را نشانه گرفت و بر آنها بارید، و به این ترتیب شهرشان واژگون شد و خودشان با بدترین وضعى تار و مار و متلاشى گشتند.[6]
یك آیه عبرت در قرآن
در قرآن در آیه 70 سوره توبه میخوانیم:
«أَ لَمْ یأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وِ أَصْحَابِ مَدْینَ وَ الْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ فَمَا كَانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ یظْلِمُونَ»
آیا خبر كسانى كه پیش از منافقان دورو بودند، به آنان نرسیده، قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین (قوم شعیب) و شهرهاى زیر و رو شده (قوم لوط) كه پیامبرانشان با دلایل روشن به سوی آنها آمدند، (ولى به دعوت پیامبران اعتنا نكردند) خداوند به آنها ستم نكرد، امّا خودشان بر خویش ستم میکردند (همه آنان با اختیار خود به هلاكت رسیدند، قوم نوح با طوفان و غرق شدن، قوم عاد (قوم هود) با طوفانهای تند، قوم ثمود (قوم صالح) با زلزله و صاعقه، قوم ابراهیم با نابودى نعمت و هلاكت نمرودیان، و قوم مدین (قوم شعیب) به وسیله ابر آتشبار، و قوم لوط با واژگونى شهرها و سنگباران نابود شدند.)[7]
منظور از مؤتفكات (شهرهاى زیر و رو شده) شهرهاى قوم لوط (ع) است كه به گفته بعضى چهار شهر بودند، به نامهای: سدوم، عامورا، دوما و صبوایم، و بزرگتر از همه، سدوم بود كه حضرت لوط (ع) در آن سكونت داشت.[8]
و از محدث معروف، مسعودى نقل شده: خداوند حضرت لوط (ع) را به پنج شهر اعزام نمود كه عبارتاند از: سدوم، عموراء، ادوما، صاعورا و صابورا.[9]
درس عبرت
قرآن در آیه 83 سوره هود، پس از بیان عذاب سخت قوم لوط میفرماید:
«وَ ما مِن الظّالمینَ مِن اُمَّتِكَ بِبَعیدٍ»
«اى محمّد اینگونه عذابها بر ظالمان از امت تو دور نیست.»[10]
و در سوره قمر (كه از آیه 34 تا 41 آن مربوط به عذاب قوم لوط است) در آیه 40 میخوانیم:
«وَ لَقَد یَسَّرنا القُرآنَ لِلذِّكرِ فَهَل مِن مُدَّكِرِ»
«ما قرآن را با بیان آسان و روشن براى یادآورى و تذكر (غافلان) قرار دادیم، آیا پندگیرندهاى هست؟»
از دو آیه فوق و از آیات دیگر به روشنی درمییابیم كه هدف از ذكر داستان قوم لوط، درس عبرت گرفتن، و خوف از خدا و دورى از گناه، و اندیشیدن درباره عواقب گناه و عذاب الهى در دنیا و آخرت است.
آیه نخست (83 - هود) صریحاً اعلام میدارد اینگونه عذابها براى ستمگران در هر امتى دور نیست، یعنى اگر ما در هر بُعدى ستم کنیم، و راه طغیان و ظلم را بپیماییم سرانجام كار ما عذاب سخت الهى خواهد بود.
پس باید عبرت گرفت، و تا مهلت و فرصت است، خودسازى كرد، و با آب توبه حقیقی آلودگیهای گناهان سابق را شست.
لوط (ع) مظلومترین پیامبران
این بود ماجراى غمبار زندگى حضرت لوط (ع) و سرانجام نکبتبار قوم لجوج آن حضرت، كه به نصیحت ناصحان دلسوز گوش ندادند و خود را سیهروز و تیرهبخت دنیا و آخرت نمودند.
در میان پیامبران شاید مظلومتر از حضرت لوط (ع) نباشد كه سی سال قوم خود را به سوی خدا دعوت نماید، و هیچ کس به او پاسخ مثبت ندهد، و هنگام فرود آمدن عذاب، تنها یك خانه با ایمان در آن شهرها وجود داشت و آن خانه خود حضرت لوط (ع) بود، در این خانه همسر لوط نیز حامى قوم بود و هنگام بیرون رفتن شبانه لوط، از خانه خارج شد تا به قوم خبر دهد، سنگى آسمانى آمد و به او خورد و كشته شد.
حضرت لوط (ع) پس از این ماجرا مدتى زنده بود، و سرانجام از دنیا رفت، مرقد مطهرش در قریه «كفر بریك» در یک فرسخی مسجد خلیل در كنار مرقد شصت نفر از پیامبران است.[11]
پینوشتها:
[1] قصص قرآن بلاغى، ص 76.
[2] بحار، ج 12، ص 158 - تفسیر برهان، ج 2، ص 228.
[3] سوره هود، آیه 81.
[4] تفسیر آیه 37، سوره قمر.
[5] سوره هود، آیه 81.
[6] سوره هود، آیه 81 تا 83؛ بحار، ج 11، ص 168.
[7] مجمعالبیان، ج 5، ص 49.
[8] مجمعالبیان، ج 5، ص 185.
[9] مروج الذهب، ج 1، ص 21.
[10] بحار، ج 12، ص 152.
[11] بحار، ج 12، ص 158؛ تاریخ انبیاء عمادزاده، ص 359.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی