سؤال:
آیا تنها مسلمانان، مأجور و اهل سعادت هستند و یا نیکوکاران معتقد به مذاهب دیگر نیز سعادتمند و مأجور میباشند؟
پاسخ:
این سؤال با در نظر گرفتن این که بیش از سه میلیارد، جمعیت دنیا، تنها چند هزار میلیون مسلماناند و بقیه به مذاهب دیگر معتقدند و یا اصلاً مذهبی را انتخاب نکردهاند بسیار دارای اهمیت است.
با توجه به اینکه در قرآن میخوانیم:
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصَارَىٰ وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ»
«کسانی که ایمان آوردهاند (مسلمانان و یهودیان و نصاری و صابئان) (پیرامون یحیی، یا نوح، یا ابراهیم) آنها که ایمان به خدا و روز رستاخیز آوردهاند، و عمل نیک انجام دادهاند، پاداش آنها نزد پروردگارشان مسلّم است و هیچگونه ترس و غمی برای آنها نیست.»[۱]
آیا معنی این آیه این است که پیروان مذاهب دیگر نیز در هر وضعی که باشند، همین که اعتقاد به مبدأ و معاد داشته و کارهای نیک انجام دهند، سعادتمند خواهند بود، و به گفته شاعر در آن شعر معروف خود:
مقصود من از خانه و بتخانه تویی تو/ مقصود تویی خانه و بتخانه بهانه
آیا انسان از هر دری خدای خود را بخواند، در هر مذهبی باشد، پذیرفته خواهد شد؟ بنابراین هنوز ادیان دیگر منسوخ نشدهاند؟ و تصور ظاهر آیه سبب شده که بعضی از نویسندگان کماطلاع، مسئله «صلح کل» بودن اسلام را (پیروان هر مذهبی اهل نجاتاند) پیش بکشند و پیرو آن همه ادیان را بر حق بدانند[۲] در حالی که این سخن با هیچ منطقی سازگار نیست و با جهانی بودن و خاتم ادیان بودن آیین اسلام سازش ندارد.
پاسخ:
پاسخ به طور اختصار آن که: پیروان مذاهب دیگر در اعمال نیک خود، از یک نظر مأجور و اهل سعادتاند، و از نظر دیگر مأجور و سعادتمند نیستند، و منظور از آیه مورد سؤال آن نیست که بعضی خواستهاند از ظاهرش استفاده کنند؛ اینک نظر خوانندگان را به شرح پاسخ به اصل سؤال و سپس آیه شریفه جلب میکنیم:
آنان که معتقد به مذاهب دیگر هستند؛ اگر از اسلام هیچ گونه خبری ندارند و یا جز شبه و دورنمایی از اسلام ندیدهاند، و در محیطی دور از اسلام (مثلاً در محله «سن میشل» پاریس) بوده و به طور کامل از اسلام دورند، و در همان جا جز به ندای همان آیینی که در آن محیط حکمفرما است چیز دیگری نشنیدهاند، ناگفته پیداست که چنین افرادی به حکم عقل و وجدان، هرگاه معتقد به مبدأ و معاد بوده و نیکوکار باشند، معذور و مأجور خواهند بود.
ولی اگر ندای اسلام را شنیدهاند و حقانیت آن را ادراک کردهاند و یا اگر به حقانیت آن نرسیدهاند، ولی خود اهل تحقیق بوده و میتوانستند با تحقیق؛ مذهب حق را بجویند اما در این باره سهلانگاری کردهاند، و اگر اهل تحقیق نبودهاند، از اهل تحقیق نپرسیدهاند، چنین کسانی گرچه اعتقاد به مبدأ و معاد داشته باشند و کارهای نیک انجام دهند، معذور و مأجور نیستند، چه آنکه قرآن به روشنی اعلام میکند که:
«وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ»
کسی که دینی غیر از اسلام انتخاب کند،هرگز مورد قبول نخواهد شد.»[۳]
آری این را میپذیریم که آنان نسبت به کسانی که معتقد به مبدأ و معاد نیستند، و کارهای نیک ندارند، مزیت و برتری داشته و بی پاداش گرچه تخفیف عذاب باشد) نخواهند بود.
در اینجا لازم به ذکر است که عین این پرسش و پاسخ در مسئله تشیع و غیر تشیع نیز میآید، یعنی اگر کسی بپرسد آیا غیر شیعیان، از فرقههای اسلامی، معذور هستند یا نه؟ به عبارت دیگر آیا نیکان آنان به پاداش نیکی خود میرسند یا نه؟ در جواب میگوییم که پاسخ مختلف است، اگر آنان واقع در محیطی کاملاً غیرشیعی بزرگ شدهاند، و اصلاً مذهب حقی جز مذهب خود تصور نمیکنند، و به اصطلاح «جاهل قاصر» هستند، هرگاه نیکوکار باشند، معذور و مأجور بوده، و گرنه در پیشگاه خداوند عذری ندارند، و اعمالشان حبط و پوچ است.
اما آنان که مذهبی را انتخاب نکردهاند، و یا پیرو مرام باطلی هستند، پس از مراجعه به عقل خود؛ باید در جستجوی مذهب حق باشند و اگر در این مسیر فکرشان به جایی نرسید، برحسب مقررات و معتقدات عقلانی و اجتماعی خود به کیفر و پاداش میرسند و پاداش آنان ایمنی از عذاب است.
خداوند در قرآن میفرماید:
«وَ مَا كُنََّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»
«ما کسی را عذاب نمیکنیم مگر آن که به وسیله رسول و فرستاده خود، حجت را بر او تمام کنیم.»[۴]
این آیه به روشنی میگوید: کسانی که به هیچ وجهی دسترسی به آیین حق ندارند، معذورند و گر نه باید از مذهب حق جستجو کنند.
اینک وقت آن رسیده که آیه مورد سؤال را[۵] بررسی کنیم و ببینیم آیا معنی آیه این است که: تنها اعتقاد به مبدأ و معاد و انجام کارهای نیک برای سعادت اخروی کافی است یا نه؟
در اینجا به اموری که در معنی آیه میتوان گفت میپردازیم:
۱- آیه میگوید کسانی که در عصر خود به پیامبر زمان خود ایمان آوردهاند، و عمل نیک انجام دادهاند، قطعاً اهل نجاتاند، به عبارت دیگر منظور از تکرار ایمان در جمله «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» انصاف ایمان است، از این میفهمیم که مقصود از ایمانی که در صدر آیه (اين الذين آمنوا) ذکر شده، ایمان ظاهری و نام مؤمن بر خود گذاشتن است، بنابراین حاصل معنای آیه چنین میشود که: «نامها و اسمهایی مانند مؤمن، یهودی، نصرانی، و صابئی؛ موجب اجر و امن از عذاب نخواهد بود، بلکه در هر زمان و عصری، ملاک سعادت حقیقی، ایمان به مبدأ و معاد و انجام عمل نیک است.»
پارهای از شأن نزولهایی را که برای آیه ذکر کردهاند همین مطلب را تائید میکند، کوتاهسخن آن که در مدینه شخصی به سلمان گفت: رفقای سابق تو (دوستان خصوصی تو و راهب دير موصل) اهل آتشاند، این مطلب بر سلمان گران آمد زیرا سلمان گفته بود اگر آنها پیامبر اسلام(ص) را درک میکردند از او پیروی مینمودند. در اینجا بود که این آیه نازل شد و اعلام داشت آنها که به ادیان حقی ایمان حقیقی داشتهاند و پیغمبر اسلام(ص) را درک نکردهاند دارای اجر خواهند بود.
در این صورت آیه مربوطه به اهل کتابی است که در اعصار پیش از پیامبر اسلام(ص) زندگی میکردند و درگذشتند و هیچگونه ارتباطی به عصر رسالت پیامبر اسلام(ص) او ندارد.
۲- این آیه به یک حقیقت کلی اشاره میکند و اعلام میدارد که آنچه ارزش واقعی دارد. حقیقت ایمان، است نه ظاهرسازی، اگر ایمان يهود، نصاری و... به راستی ایمان واقعی بود میبایست طبق دستور کتابهای آسمانی خود؛ تورات و انجیل و سایر کتب آسمانی به پیامبر اسلام(ص) نیز ایمان بیاورند زیرا تورات و انجیل به آمدن پیامبر اسلام(ص) بشارت داده و بعضی از صفات و نشانههای او را خاطرنشان کرده است.[۶] روی این اساس اگر واقعاً به خدا و آخرت ایمان آورند، میبایست به اسلام نیز مؤمن گردند.
۳- منظور از عمل صالح در آیه، عمل به قانونی است که در عصر نزول قرآن رسمیت داشت، که همان انجام دستورهای اسلام است که لازمهاش ایمان به پیامبر اسلام(ص) می باشد.
۴۔ ممکن است گفته شود آیه در مقام امتنان و آموختن درس اخلاق است، به این بی آن که اگر شخصی به کسی بدی کرد، آن کس اگر عفو کند و درصدد انتقام نباشد، رعایت اخلاق نیک را کرده است.
آیه میگوید: سابقه یهودی، نصرانی، صابئی و نفاق مطرح نیست، هر کسی با هر سابقهای، ایمان واقعی پیدا کند و کارهای نیک انجام دهد، از او پذیرفته خواهد شد.
در اینجا اضافه میکنیم که ما باید این مطلب را بپذیریم که ابتدا تا انتهای قرآن کلام خداست، و چون زنجیر به هم ارتباط و پیوستگی دارد؛ چه بسا آیاتی در یک سورهای از نظر معنا روشن نیست ولی با رجوع به آیات دیگر روشن و واضح میشوند، چنانکه آیه ۶ سوره آلعمران به این مطلب تصریح کرده میفرماید:
«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ»
«خداوند، قرآن را به سوی تو فرو فرستاد که معنی قسمتی از آیات آن روشن است، و معنی قسمت دیگر غیر روشن.»
حضرت رضا(ع)در ذیل این آیه فرمود:
«مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ اَلْقُرْآنِ إِلَى مُحْكَمِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ؛
کسی که آیات متشابه (غیر روشن) قرآن را به آیات محکم (روشن) آن ارجاع دهد، راه راست را پیموده است.[۷]»
و یا طبق جمله معروفی که از پیشوایان دینی ما نقلشده است
«الْقرآنُ يُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً؛
بعضی از آیات قران؛ بعض دیگر را تفسیر میکنند.»
در آیه مورد سؤال اگر تنها به ظاهر آن اکتفا کنیم پس به آیات دیگر که اسلام را شرط دانستهاند چه پاسخ دهیم؟!
مثلاً قرآن به روشنی میگوید:
«إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»
«دین در پیشگاه خدا، اسلام است.»[۸]
در این صورت چطور میتوانیم با به پیش کشیدن صلح کل در اسلام ادعا کنیم که قرآن هر کسی را که (گر چه قبول اسلام نکرده باشد) به مبدأ و معاد معتقد است و کارهای نیک انجام میدهد، سعادتمند و مأجور میداند!
یا مثلاً نماز یکی از دستورهای مؤكد اسلامی است و از اعمال صالح است، ما در نماز گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) میدهیم، حال اگر کسی معتقد به غیر مذهب اسلام هست و طبق مرام خود نماز نمیخواند و یا اگر میخواند طبق شرایط اسلامی نیست چگونه راه سعادت و نجات و بهشت را میپیماید؟ آیا صحیح است با قناعت کردن به ظاهر آیه (به فرض اگر آیه چنین ظاهری داشته باشد) از صراحت دهها آیات دیگر قرآن چشم بپوشیم و یا آن همه گفتار و سخنان پیشوایان بزرگ اسلام را درباره شرط بودن اسلام، نادیده انگاریم؟! قطعاً جواب منفی است وانگهی اگر آیینهای سابق هنوز باقی باشند دیگر آیین دیگری به نام اسلام مورد نداشت، و مبارزه اسلام با اهل کتاب و دعوت پیامبر و نامههای او به زمامداران و سران کشورها بیجا بود، و معرفی اسلام به عنوان دین جهانی و شریعتی که خاتم شرایع است نیز بیمورد بود.
پینوشتها: 1. سوره بقره، آیه ۶۲، تقریباً با همین عبارت در سوره مائده، آیه ۶۹ و با تفاوتی بیشتر در سوره حج، آیه ۱۷ آمده است.
2 . همانگونه که دکتر علی پریور در مقالهای در مجله علمی دانشمند این ادعا را کرده است.
3 . سوره آلعمران، آیه ۸۵.
4. سوره اسراء، آیه ۱۶.
5. سوره بقره، آیه ۶۲.
6. این مطلب را آیات متعددی از قرآن یادآوری کرده است، از جمله آیه ۶۸ سوره مائده، سوره بقره، آیه ۶ سوره صف.
7. تفسير الميزان، ذیل آیه فوق.
8. سوره آلعمران، آیه ۱۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی