پاسخ: پاسخ به پرسشهای فوق، به طور اجمال و فشرده این است که: فرزندان نامشروع هیچگونه جرم و گناهی ندارند، و محرومیت آنان از برخی از کارهای مهم اجتماعی و حقوقی به خاطر کمبودهای طبیعی و موروثی آنان است، در عین حال قابل تربیت و آموزش هستند، و در مسئله كيفر و پاداش نیز با دیگران فرق دارند[۳] تا جبران محرومیتهای طبیعی آنان شده باشد.
اینک در اینجا به توضیح پاسخ هر یک از پرسشهای فوق میپردازیم، و با این توضیح به ترتیب موارد مبهم پیچیدهای که در این مسائل به ذهن میرسد، خود به خود روشن و حل میشود.
پاسخ سؤال ۱ به حکم اندیشه و خرد، هرگز کسی را نسبت به خاطر کاری که در اختیار او نیست سرزنش و عذاب نمیکنند، و برخلاف عدل پروردگار مهربان است که کسی را به خاطر اعمال دیگری کیفر دهد، عقل و وجدان، فرزند غیرقانونی را به هیچ عنوان به خاطر عمل نامشروع زنا که از دیگری سرزده، مجرم و گناهکار نمیدانند، همانگونه که این موضوع یک اصل قطعی مذهبی است، چنان که قرآن میفرماید: میفرماید:
«وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»
«هیچ کسی بار(گناه) دیگری را به دوش نمیگیرد.»[۴]
بعضی میپندارند که فرزندان غیرقانونی از فیض رحمت الهی محروماند و حتماً باید در مسیر باطل گام بردارند و سرنوشت شومی به سراغ آنان آید، ولی با توجه به اینکه آنان در انجام عمل غیرقانونی دیگران هیچگونه دخالتی نداشتند، بیاساس بودن این پندار روشن میشود.
نتیجه این که: درست است که فرزندان نامشروع چنانکه خاطرنشان میگردد از نظر روانی طبق قانون وراثت زمینه مساعدی برای انحراف و کج روی دارند ولی چنانکه به وظائف اسلامی عمل نمایند، سرنوشت بسیار نیکی دارند و در روز قیامت هم از فیض رحمت خداوند برخوردار میباشند.
در اینجا ناگزیر به ذکر مثالی هستیم تا مطلب روشنتر شود فرزندان پدر و مادر مبتلا به بیماری «سل» از نظر واگیری سل زمينه مساعدی دارند، ولی در عین حال میتوانند با پیشگیری دقیق بهداشتی از این بیماری ایمن باشند، ناگفته پیداست که این گونه فرزندان از نظر بهداشتی مجرم و گناهکار نیستند، پدر و یا مادر بر اثر عدم مراعات قوانین بهداشت به این بیماری مبتلا شدهاند، و زمینه واگیری «سل» را در فرزند خود به وجود آوردهاند، پس فرزندان تقصیر و گناهی ندارند.
پاسخ سؤال ۲ از آنجا که شالوده و اساس خلقت فرزند غیرقانونی، کج ساخته شده و ریشهاش بر روی قانون شکنی و عدم مراعات شرایط مشروع زناشویی هست، فرزند صددرصد طبیعی نیست روان او تا حدود زیادی متمایل به قانونشکنی و گناه است و نمیتوان انکار کرد که فرزندان نامشروع دارای زمینه روانی نامساعدی از نظر اخلاقی و تربیتی هستند؛ زیرا آنها «میوه گناهاند» و روی اصل توارث، روح طغیان و قانونشکنی همزمان با انعقاد نطفه آنها بر وجودشان سایه افکنده، خواه و ناخواه در روح و روان این فرزندان اثر خواهد گذاشت، از این رو کم و بیش اثر عوامل منحرفکننده در آنان بیشتر از دیگران است.
چنان که پیشوای ششم امام صادق(ع) میفرماید: «یکی از نشانههای فرزند زنا تمایل او به گناه و آلودگی است»[۵] و در گفتار دیگر میفرماید:
«أَنَّهُ يَحِنُّ إِلَى اَلْحَرَامِ وَ الاِسْتِخْفَافُ بِالدِّينِ وَ سُوءُ الْمَحْضَرِ ؛
فرزند زنا، متمایل به گناه و تحقیر نمودن دین، و بدرفتاری با مردم است.»[۶]
شاید به همین دلیل است که اسلام آنان را از برخی از مناصب مهم اجتماعی محروم ساخته است.
شما به کارهای اجتماعی مردم توجه کنید میبینید مثلاً نابینا را فرمانده لشکر نمیکنند، و یا به انسانی که مبتلا به بیماری سل و جذام است، و این بیماری وجود او را به کام خود کشیده، منصب قضاوت نمیدهند، یا کارهای اجتماعی دیگر، زیرا سر و کارشان با مردم خواهد بود، و طبعاً مردم از آنها دوری میکنند، به همین مقیاس، اسلام هرگز اموری را که مربوط به مقدرات هزاران مردم است، به فرزندان نامشروع نمیسپارد، اسلام آنان را از مناصب مهم روحانی از قبیل مرجعیت، امامت و قضاوت و ..... محروم کرده است زیرا پر واضح است که باید اینگونه امور به کسی واگذار شود که دارای زمینههای مساعد معنوی بوده و بتواند از عهده ایفای آن برآید.
پدر و فرزند غیرقانونی از همدیگر ارث نمیبرند، زیرا وقتی که اصل ارتباط آنها غیرقانونی شد، موازین قانون آنها را از مقررات ارث ممنوع میسازد.
در اینجا باید اضافه کرد که دهها مسائل اخلاقی، روانی عاطفی، دینی، اجتماعی، تربیتی، خانوادگی و... نیز هر یک به جای خود سهم به سزایی در گذراندن این قوانین دارند.
پاسخ سؤال ۳ همانطوری که خاطرنشان گردید: درست است که فرزندان نامشروع دارای زمینههای نامساعد موروثی هستند، ولی وضع نامساعد روحی آنان صددرصد، علت انحراف و گناه نخواهد شد، و به اصطلاح این وضع خاص به حد «علت تامه» و سرنوشت حتمی نیست تا بگوییم عوامل تربیتی و آموزشی درباره آنان بیاثر است.
این مطلب چنانکه یادآوری شد درست به این میماند که پدر و مادری که مبتلا به بیماری واگیرداری هستند اگر فرزندی بیاورند؛ در باطن این فرزند زمینه واگیری آن بیماری فراهم است، همین فرزند میتواند با پیشگیری دقیق بهداشتی به این بیماری مبتلا نگردد.
در مسئله مورد بحث، نظر به این که فرزندان غیرقانونی زمینههای متمایل به گناه در باطن دارند باید کاملاً مجاهده نموده و مراقب وضع خود باشند تا از تعالیم تربیتی استفاده کامل نمایند.
این است که پیشوای ششم امام صادق(ع) میفرماید:
«إِنَّ وَلَدَ اَلزِّنَا يُسْتَعْمَلُ إِنْ عَمِلَ خَيْراً جُزِئَ بِهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً جُزِئَ بِهِ ؛
به اعمال فرزند غیرقانونی نگاه میشود (کارهای او تحت کنترل قرار میگیرد) اگر نیکو بود پاداش خوب دارد و گرنه مجازات میگردد.»[۷]
ناگفته پیداست که آنان به حکم خرد و وجدان هیچگونه اجباری در انجام کارهای بد ندارند و در امور آزادند، بنابراین هیچگونه دلیلی نداریم که آنان قابل تربیت و تعلیم نباشند.
از این رو اسلام آنان را با سایرین از نظر تکلیف به یک چشم نگاه کرده، و همه را مشمول قوانین و مراقبتهای تربیتی خود میبیند.
پاسخ سؤال ۴ در اینجا این سؤال پیش میآید که اگر فرزندان غیرقانونی متمایل به گناه هستند، با اینکه خود آنان هیچگونه گناهی نکردهاند چنانچه از نظر کیفر و پاداش با دیگران یکسان باشند، در حق آنان ظلم شده است، چه آن که آنان برای تأمین سعادت خود مجاهده و مراقبت بیشتری لازم دارند.
پاسخ این سؤال، طبق قوانین جزائی اسلام بسیار روشن است، داوریهای اسلام بر مبنای عدالت است، در اسلام اصل مسلم عقل پسندی هست که:
« أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا ؛
بهترین کارها دشوارترین آنها است.»
طبق این اصل مسلّم ممکن است یک کاری را دو نفر انجام دهند، ولی برای یکی از آنان انجام آن دشوارتر باشد، همین کار برای او بهتر و پاداش بیشتر دارد به خاطر این که انجام آن برای او سختتر و مجاهده بیشتری لازم داشته است.
به همین مقیاس یک میزان کلی و قانون عمومی به دست میآوریم که درجات کیفر و پاداش همانگونه که بستگی به خود عمل دارند، بستگی به سهل و دشواری آن برای انجام دهنده نیز دارند.
فرزندان نامشروع اگر با کمال مراقبت و پیشگیری دقیق و استقامت بیشتر؛ در راه سعادت گام بردارند، و از آلودگیها برکنار باشند، قطعاً درجه پاداش آنان از دیگران که در این مرتبه سعادت هستند بیشتر است، و به عکس اگر به سوی فساد و انحراف روند، درجه مجازات و کیفر آنان کمتر است. وضع فرزندان نامشروع با مقایسه به فرزندان مشروع درست به این میماند که مثلاً دو نفر هستند یکی در همسایگی مسجد خانه دارد، دیگری در فاصله دورتری هست، هنگام شنیدن اذان نماز، هر دو برای ادای فریضه نماز به مسجد میآیند، بیتردید آمدن به مسجد برای دومی دشوارتر است، به همین مناسبت پاداش دومی بیشتر هست زیرا مجاهده بیشتر کرده است.
یا مثلاً هرگاه در جنگ، بسیج عمومی برای دفاع از کشور اسلام داده شود، قطعاً جوانان برای شرکت در چنین دفاعی آمادهتر از پیرمردان هستند، و مشکلاتی را که پیرمردان برای جهاد در پیش دارند هرگز جوانان ندارند این دو دسته اگر به جهاد روند، قطعاً از نظر پاداش یکسان نیستند. آنها که به رغم عدم آمادگی جسمی تن به جهاد یا دفاع دادهاند، پاداش و اجر بیشتری از دیگران خواهند داشت. روی این اساس فرزندان غیرقانونی از نظر پاداش و کیفر با دیگران جنبه استثنایی دارند تا در حق آنان ظلم نشود.
پینوشتها: 1. روزنامه اطلاعات، شماره ۱۰۵۲۳. (مربوط به سال ۱۳۵۱ شمسی)
2. روزنامه اطلاعات، شماره ۱۰۰۹۰.
3. یعنی به خاطر سخت بودن انجام کارهای نیک و آسان بودن گناه برای آنها، نسبت به دیگران اگر کار نیک کردند پاداش بیشتر دارند، و اگر بد نمودند کمتر مجازات میشوند.
4. سوره انعام، آیه ۱۶۴.
5. المواعظ العددية، ص ۹۹.
6. سفينة البحار، ج ۱، ص ۶۵۰.
7. سفينة البحار، ج ۱، ص ۵۶۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی