کد مطلب: ۲۳۴۶
تعداد بازدید: ۱۰۴۲
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۷
پاسخ به سوالات اعتقادی| ۲۶
آیا نهضت امام حسین(ع) آگاهانه بود؟ اگر آگاهانه بود - همان‌گونه که عصمت او بیانگر آن است – با اینکه می‌دانست (در ظاهر) شکست می‌خورد و کشته می‌شود، چرا قیام مسلحانه کرد؟ فلسفه قیام خونین او چه بود؟
سؤال:
آیا نهضت امام حسین(ع) آگاهانه بود؟ اگر آگاهانه بود - همان‌گونه که عصمت او بیانگر آن است – با اینکه می‌دانست (در ظاهر) شکست می‌خورد و کشته می‌شود، چرا قیام مسلحانه کرد؟ فلسفه قیام خونین او چه بود؟
 
پاسخ:
امام حسین(ع) بر چهره بزرگ انقلابی و سیاسی تاریخ و جهان، در سال چهارم هجرت، در روز سوم شعبان، در مدینه دیده به جهان گشود و در سال ۶۰ و ۶۱ هجرت در ۵۷ سالگی به یک نهضت عظیم فرهنگی و سیاسی دست زد و سرانجام در عاشورای سال ۶۱ در کربلا، با یارانش قهرمانانه با طاغوتیان عصرش جنگید و همان روز به ‌افتخار شهادت نائل شد و مدال پر افتخار «سید شهیدان» را در کل تاریخ و جهان، از درگاه خدای بزرگ به دست آورد.
حسین(ع) به جهان آمد تا با حماسه‌هایی که آفرید، همیشه و در همه‌جا ماندگار بماند و همچون آتش‌فشانی بر ضد استکبار و استعمار باشد تا تاروپود زندگی طاغوتیان را بسوزاند و با روشنگری دل‌های تاریک، مستضعفان را از چنگال خون آشامان، رهایی بخشد.
ذکر و نام حسين(ع) تداعی بخش مبارزه و ضدیت با فرهنگ‌های باطل، با ستمگران خودکامه و با هرگونه جریان‌های طاغوتی است.
حسین(ع) به جهان آمد تا با جنبش بخشیدن به اندیشه‌ها و عاطفه‌ها، گنجینه عظیم فرهنگ اسلام را از زیر پرده‌های سیاه و ننگین سیاست‌بازان دنیاپرست، بیرون آورد و از زیر چکمه سرخ طاغوتیان اموی عصر خود و همه طاغوتیان دیگر در هر عصر و زمان، نجات دهد.
حسین(ع) پیام‌آور اسلام ناب، اسلام محمّد(ص) و علی(ع)، اسلام زهرا(س) بود و همچون چراغ تابان، راه اصیل هدایت را نشان داد و همچون کشتی نجات، درماندگان و گرفتاران امواج سهمگین انحراف و فساد را به ساحل نجات رسانید که پیامبر اکرم(ص) در شأنش فرمود:
وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ فِي السَّمَاءِ أَكْبَرُ مِنْهُ فِي اَلْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِينَةُ نَجَاةٍ؛
سوگند به خداوندی که مرا بر اساس حق به پیامبری برانگیخت، مقام حسین(ع)  در آسمان بزرگ‌تر و ارجمندتر از مقام او در زمین است، همانا در جانب راست عرش خدا نوشته شده که حسین(ع) چراغ تابان هدایت و کشتی نجات است.[1]
حسین(ع) آگاهانه با توجه به تمام جوانب، حتى شهادت و شکست ظاهری، نهضت عظیم و ماندگار فرهنگی و سیاسی خود را شروع کرد و به پایان رسانید و بخش اعظم اهمیت این نهضت به این بود که همه ابعادش آگاهانه بود، او با این نهضتش که بر اساس آگاهی فکری و اسلامی بود، به جهانیان آموخت که در هر حال نباید دست تسلیم به‌ سوی طاغوتیان و مستکبران دراز کرد، بلکه باید قاطعانه در برابر آن‌ها اعلام جنگ کرد و تا سرحد شهادت، رو در روی آن‌ها قرار گرفت، او منشور قیام خود را چنین تبیین کرد:
من از روی خودخواهی و گردن کشی و فساد و بیدادگری، قیام نکرده‌ام، بلکه برای اصلاح امور امت جدم، خارج شده و می‌خواهم امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر کنم و بر اساس راه و روش جدم رسول خدا ص) و پدرم على(ع) حرکت نمایم، هر کس دعوتم را پذیرفت به خدا پیوسته است و در راه خدا گام برداشته است.[2]
بنابراین قیام حسین(ع) انفجار ناآگاهانه و ناگهانی که در تحلیل‌های سطحی بعضی آمده، نبود، مطابق روایات بسیار و تأييد آیات قرآن، نهضت حسین علی از متن اسلام ناب برخاسته بود، پس آنچه را که جلال‌الدین مولانا در مثنوی تعبیر کرده که:
هین مرو گستاخ در دشت بلا / هین مران کورانه اندر کربلا[3]
و مطابق بعضی از نسخه‌های مثنوی:
کورکورانه مرو در کربلا/  تا نیفتی چون حسین اندر بلا
کاملاً عاری از حقیقت است، چرا که حسین(ع)  اگر یک مرد عادی بود، از اوضاع ‌و احوال زمان می‌فهمید که قیامش در ظاهر با شکست مواجه می‌شود، با اینکه او فرزند پیامبر (ص) بود و در پرتو مکتب وحی رشد نموده بود و از درگیری‌های پدرش على(ع) با معاویه آگاهی کامل داشت و مردم کوفه را به‌ طور کامل می‌شناخت.
گویا دست‌های مرموزی در هر عصر، برای کمرنگ نمودن قیام جهانی و عمیق امام حسین(ع) در جریان بوده و هست تا با القائات انحرافی، مردم و مستضعفان را از ماهیت نهضت عظیم امام حسین(ع) دور و بی‌خبر نگهدارند و با این کار، به اربابان مستکبر خود، خوش‌خدمتی کنند.
چنانکه متفکران و دانشمندان بزرگ جهان از مسلمین و غیر آن‌ها بر این مطلب، تصریح کرده‌اند تا آنجا که: «مسیوماربین» نویسنده و دانشمند مشهور آلمانی در این ‌باره می‌گوید: «در ظاهر یزید، حسین و انصارش را کشت، اما در باطن، حسين(ع) يزيد و همه بنی‌امیه را بدتر از هزار بار کشت، یزید آن‌ها را یک روز و امام حسین(ع) او و طرفدارانش را تا ابد و هرروز کشت.[4]
«سید قطب» دانشمند و متفکر اسلام‌شناس و معروف مصری می‌نویسد:
آیا نهضت حسین(ع) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک، شکست بود، ولی در جهان حقیقت فروزان و در مقیاس وسیع، پیروزی بود، چه بسیار از انسان‌هایی که برای آن‌ها ممکن نبود تا عقیده و دعوتشان را پیروز کنند، هر چند هزار سال می‌زیستند، ولی حسین(ع) و عقیده و دعوتش را با شهادتش پیروز کرد، خطبه آخر حسین(ع) که آن را با خونش امضا کرد، برای همیشه موجب حرکت و تحول توده‌های مردم گردید و خط زرین و طولانی صحیح تاریخ را ترسیم کرد.[5]
یکی از موضوعات مهمی که در زندگی درخشان امام حسین(ع) کمتر مطرح می‌شود، گویی نهضت امام حسین(ع) در عصر حکومت یزید، همه‌ چیز را تحت‌الشعاع قرار داده، اینک: امام حسین(ع) در عصر حکومت ننگین طاغوت بزرگ، معاویه، نیز موضع‌گیری قهرمانانه در برابر او داشت و موضع‌گیری این بزرگ‌مرد الهی در طول ده سال امامت خود، در برابر معاویه، بسیار عمیق و چشمگیر بود، امام حسین(ع) نه‌ تنها هرگز دست آشتی و تسلیم به‌ سوی معاویه دراز نکرد، بلکه در هر فرصت مناسبی بر ضد او سخن می‌گفت و به افشاگری و آگاهی بخشی بر ضد او می‌پرداخت که در اینجا نظر شما را به ذکر چند نمونه جلب می‌کنیم:
۱- معاویه وقتی ‌که بر اوضاع مسلط شد، هدایای نفیسی را برای امام حسین(ع) فرستاد، به امید آنکه به‌ اصطلاح حق‌السکوتی به امام داده باشد و از راه تطمیع، آن حضرت را خاموش کند، ولی امام حسین(ع) با کمال قاطعیت، آن هدایا را رد کرد و هیچ‌یک از آن‌ها را نپذیرفت.[6]
2-  هنگامی ‌که معاویه، افرادی را واسطه کرد تا اُم‌كلثوم دختر عبدالله بن جعفر (خواهرزاده امام حسین) را برای يزيد خواستگاری نمایند و هدف خود را صلح و آشتی بین دو طایفه بنی‌امیه و بنی‌هاشم ذکر نمود، امام حسین(ع) این نیرنگ را خنثی کرد و قاطعانه به مروان (فرماندار معاویه در مدینه) فرمود:
فَإِنَّا قَوْمٌ عَادَيْنَاكُمْ فِي اللَّهِ وَ لَمْ نَكُنْ نُصَالِحُكُمْ لِلدُّنْيَا؛
ما برای خدا و تحقیق راه خدا، با شما دشمنی کردیم، بنابراین به خاطر امور دنیا با شما آشتی نخواهیم کرد.[7]
3-  معاویه در سال ۵۸ هجرت با تشریفات سلطنتی با جمعی از اصحابش در مراسم حج، شرکت نمود، در همان سال، امام حسین(ع) بیش از هزار نفر از بنی‌هاشم و سایر مسلمین را در سرزمین منی، به دور خود جمع کرد و در این همایش عبادی سیاسی، خطبه آتشینی خواند و با افشاگری بر ضد معاویه، سخنانش را در حالی‌ که لحظه ‌به ‌لحظه مورد تأیید حاضران قرار می‌گرفت، به پایان برد، در آغاز این خطابه، معاویه را طاغوت خواند و پس از حمد و ثنا فرمود:
فَإِنَّ هَذَا الطَّاغِيَةَ قَدْ صَنَعَ بِنَا وَ بِشِيعَتِنَا مَا قَدْ عَلِمْتُمْ؛
می‌دانید این طاغوت با ما و پیروان ما چه می‌کند؟
در پایان، امام حسین(ع) حاضران را سوگند داد که هنگام بازگشت به شهرهای خود، آن مطالب را به افراد مورد اطمینان خود ابلاغ کنند.[8]
در ختام چه‌ بهتر که از بیانات متفکر شهید، آیت‌الله مطهری بهره‌مند شویم که می‌نویسد:
امام حسین(ع) به ‌واسطه شخصیت عالی‌قدرش، به‌ واسطه شهادت قهرمانانه‌اش، مالک قلب‌ها و احساسات صدها میلیون انسان است، اگر رهبران مذهبی بتوانند از این مخزن عظیم در جهت شکل دادن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روح‌ها، با روح عظیم حسینی بهره‌برداری صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد.
نتیجه اینکه: قیام امام حسین(ع) آگاهانه و بر اساس بینش قرآنی و اسلامی بود و فلسفه آن براندازی طاغوت و تثبیت حکومت الله بود که همان مفهوم «لا اِلَه اِلَّا الله» است همه پیروان حق و حسینیان باید چنین بیندیشند و در چنین خطی حرکت نمایند، زیرا عروةالوثقی (رشته محكم نجات) در همین است، چنانکه این مطلب در قرآن، در آیه ۲۵۶ سوره بقره آمده؛ آنجا که می‌خوانیم:
فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لَا انفِصَامَ لَهَا؛
کسی که به طاغوت (بت، شیطان و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است که گسستن برای آن نیست.
 
پی‌نوشت‌ها:

[1] . کمال الدین صدوق، ص 154، بحار ج 36، ص 205.
[2] . ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 67 و 68.
[3] . دیوان مثنوی، به خط میرخانی، دفتر سوم، ص 189.
[4] . سیاسة الحسینیة، از علامه کاشف الغطاء، ص 24.
[5] . تفسير في ظلال القرآن، ج ۷، ص ۱۸۹.
[6] . اصول المهمة ابن صباغ، ص ۱۵۹، کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۶۵.
[7] . بحار، ج ۴۴، ص ۲۰۷ و ۲۰۸.
[8] . احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۱۸ و ۱۹.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: