کد مطلب: ۲۳۸
تعداد بازدید: ۲۳۲۷
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۰۱ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰
معرفی مفاخر شیعه/13
بسیاری از نیاکان و دودمان شهید ثانی در زمره دانشمندان و عالمان شیعی بوده، از بزرگان علم و ادب به شمار می روند. به همین سبب است که خاندان شهید ثانی به (سلسله الذهب) یعنی زنجیره های طلایی معروف گردیده اند.

شهید ثانی

ولادت

شيخ زين الدّين بن على بن احمد عامِلى جَبَعى، معروف به شهيد ثانى در سيزدهم شوال 911 هجرى قمرى، در شهرک (جبع) در جنوب لبنان دیده به جهان گشود. پدر وی (نور الدّین علی) مردی فاضل و از عالمان با فضیلت جبل عامل بود. شهید ثانی يكى از مفاخر فقهاى نامدار شيعه در قرن دهم هجرى است و يكى از استوانه ‌هاى فقهى و اجتهادى در طول ادوار فقه اسلامى مى ‌باشد كه با تلاش و كوشش خستگى ناپذير، فقه آل محمد صلى الله عليهم اجمعين را به نقاط مختلف جهان انتشار داد.

خاندان با فضیلت

بسیاری از نیاکان و دودمان شهید ثانی در زمره دانشمندان و عالمان شیعی بوده، از بزرگان علم و ادب به شمار می روند. به همین سبب است که خاندان شهید ثانی به (سلسله الذهب) یعنی زنجیره های طلایی معروف گردیده اند. شیخ حسن فرزند شهید از دانشمندان بزرگ شیعه و مؤلّف کتاب معروف (معالم الاصول) در اصول فقه است که سال هاست از کتب درسی حوزه های علمیّه به شمار می رود. دانشمند و فقیه معروف (سیّد محمّد علی عامِلی) نوه دختری شهید ثانی است. کتاب (مدارک) وی از کتب معتبر فقهی و از اهمّیّت بالایی برخوردار است. فرزند و نوه شهید ثانی به موجب اهمیّت این دو کتاب، در حوزه های علمیّه با عنوان (صاحب معالم) و (صاحب مدارک) نام برده می شوند. از دودمان شهید ثانی دانشمندانی بزرگ و چهره هایی نورانی برخاسته و خدمات بزرگ و ارزنده ای به اسلام و فرهنگ اسلامی نموده اند، کسانی که در زمان ما از شهرتی جهانی برخوردار بوده و برخی از آنان همچون خود (شهید ثانی) سرانجام در راه مکتب تشیّع و عشق به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله جان بر سر اهداف و آرمان های اسلامی خود نهاده و شربت شهادت نوشیده اند.

آغاز تحصیلات

شهید ثانی در نه سالگی پس از آن که روخوانی قرآن مجید را فراگرفت، تحصیلات خود را آغاز کرد. نخستین معلّم وی پدرش علی بن احمد عامِلی بود که شهید، ادبیات عرب و کتاب های (مختصر النافع) تألیف محقّق حلّی و (اللّمعه الدمشقیّه) از محمّد بن مکّی (شهید اوّل) و برخی کتاب های دیگر را از محضر وی فرا گرفت. امّا افسوس که وی در حسّاس ترین دوران زندگی خود پدر را از دست داد و در حالی که بیش از چهارده بهار از زندگانی خود را پشت سر نگذاشته بود در سال 925 ق در سوگ پدر نشست.

روستای میس

شهید پس از درگذشت پدر بزرگوارش برای ادامه تحصیل به روستای (میس) واقع در جبل عامِل رفت زیرا در آن جا دانشمند و محقّقی بزرگوار به نام (شیخ علی بن عبد العالی میسی) زندگی می کرد که شوهر خاله او بود، لذا شهید با آسودگی بیشتری می توانست در آن جا از محضر آن عالم روحانی استفاده کند. شهید ثانی مدّت هشت سال در (میس) به سر برد و در این مدّت کتاب های (شرایع الاسلام) محقّق حلّی و (ارشاد الاذهان) علّامه حلّی و (قواعد) شهید اوّل (محمّد بن مکّی) را نزد شوهر خاله خود شیخ علی میسی فرا گرفت. سال 933 قمری شهید ثانی جوانی 22 ساله بود. هشت سال بود که با جدّیّت تمام و کوشش شبانه روزی و خستگی ناپذیر، نزد شوهر خاله خود به تحصیل اشتغال داشت و در این مدّت از دانشی وسیع و علومی سرشار برخوردار گردیده بود. در همین ایّام با دختر خاله خود که دختر استادش علی بن عبدالعالی بود ازدواج کرد و زندگی مشترک خویش را آغاز نمود.

مسافرت های علمی و زیارتی

شهید در سال 933 (میس) را به قصد (روستای کرک نوح) ترک کرد. وی در آن جا به محضر دانشمند و محقّق عالی قدر (سیّد بدر الدّین حسن اعرجی) شتافت و حدود یک سال نزد وی به شاگردی و بهره وری علمی پرداخت امّا دیری نگذشت که استاد وی دیده از جهان فرو بست و شهید ثانی را در غم هجران و فراق خویش نشاند. شهید پس از درگذشت استادش (سال 934 ق) ناگزیر به زادگاه خود (جبع) بازگشت ولی در آن جا هم از کوشش باز ننشست و پیوسته به مطالعه و مذاکره و تحقیق و بررسی کارهای علمی اشتغال داشت. همچنین به مسئولیت های اجتماعی و موعظه و ارشاد مردم زادگاهش می پرداخت. شهید ثانی برای تحصیل دانش فلسفه و حکمت در سال 937 ق به شهر بزرگ و تاریخی (دمشق) رفت. دمشق در روزگار شهید ثانی از نظر مرکزیّت علمی موقعیت بسیار خوب و ممتازی داشت. شهید در آن شهر از محضر محقّق و فیلسوف (شمس الدّین محمّد بن مکّی) علوم طب و هیئت و فلسفه و ... را آموخت و برخی دانش های دیگر را از استادان دیگر دمشق فرا گرفت. او پس از تحصیل در دمشق به زادگاه خود بازگشت و چند سالی را در آن جا به سر برد و بار دیگر در سال 942 ق برای ادامه تحصیلات به دمشق رفت و مدّت یک سال دیگر در این شهر به فراگیری دانش و تحقیق و کنکاش علمی پرداخت. آن گاه از دمشق رهسپار کشور مصر گشت و به قاهره رفت تا با شخصیت های علمی قاهره نیز دیدار کند و با مجامع علمی و روش تدریس و رشته های دانش آن سرزمین نیز آشنا شود. در این سفر دو تن از شاگردان شهید ثانی به نام شیخ حسین عبد الصّمد (پدر شیخ بهایی) و پسر عموی او علی بن زهره جبعی نیز همراه او بودند. شهید در سال 944 ق مصر را همراه با دو شاگردش به قصد مکّه و زیارت خانه خدا ترک گفت. در آن سال توفیق یافت در مراسم حج و عمره شرکت کند و خانه خدا را برای نخستین بار زیارت نماید. شهید پس از انجام مراسم حج به زیارت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و ائمّه بقیع علیهم السّلام رفت و پس از آن به وطن بازگشت. در سال 946 هجرى هم به زيارت ائمۀ هدى عليهم السّلام در عراق مشرّف گرديد و در خلال اين سفرها در زادگاهش، جبع به سر مى ‌برد. سال 948 هجرى بود كه شهيد مسافرت به«بيت المقدّس» را در پيش گرفت و از محضر شيخ شمس الدّين بن ابى اللطيف مقدّسى اجازه روايت گرفت، سپس به موطن خود مراجعت نمود. پس از آن عزم سفر به روم شرقى نمود و در سال 949 هجرى وارد قسطنطنيه گرديد. او رساله ‌اى را كه راجع به ده علم بود نزد قاضى عسكر محمّد بن محمّد بن قاضى زاده رومى فرستاد. پس از ملاقات و انجام مذاكرات علمى بين آن دو، قاضى رومى به وى پيشنهاد كرد در هر مدرسه ‌اى كه دل خواه اوست به تدريس بپردازد. شهيد ثانى پس از استخاره، «مدرسۀ نوريه» بعلبك را انتخاب كرد و از سوى قاضى مزبور، اداره امور اين مدرسه به وى واگذار گشت. شهيد بزرگوار پس از زيارت مراقد ائمۀ اطهار عليهم السّلام در سال 953 هجرى به جبع بازگشت و اقامت دائمى در موطن اصلى خويش را برگزيد و در آن جا به تدريس و تأليف آثار علمى مشغول گرديد.

مرجعيّت

شهيد ثانى پس از اقامت در بعلبك، در سايه شهرت علمى، مرجعيّت يافت و دانشمندان فرزانه و فضلاى آن ديار، از دور دست‌ ترين بلاد براى استفاده علمى به محضر او روى مى ‌آوردند و از بركات علمى و اخلاقى او بهره مى ‌گرفتند. وى در اين شهر، تدريس جامعى را آغاز كرد، به اين معنى كه چون نسبت به مذاهب پنج ‌گانه جعفرى، حنفى، شافعى، مالكى و حنبلى از لحاظ آگاهى علمى كاملاً محيط و مسلّط بود، بر اساس تمام اين مذاهب پنج ‌گانه تدريس مى ‌نمود و در حقيقت فقه مقارن و عقائد تطبيقى را تدريس مى‌ كرد. توده مردم نيز بر حسب مذهب خود، پاسخ استفتائات خود را از محضر او دريافت مى ‌كردند.

تألیفات

شهید ثانی نویسنده ای زبردست و بسیار پر کار بود و با اطّلاعات علمی وسیعی که در علوم مختلف به ویژه در فقه داشت، توانست در مدّت عمر کوتاه خود (55 سال) آثار علمی و بسیار ارزنده ای را در موضوعات مختلف به جامعه و فرهنگ اسلامی عرضه بدارد و بر میراث پر بار اسلامی بیفزاید. شهید بیش از هفتاد کتاب و رساله در موضوعات گوناگون نوشته است که دو کتاب (شرح لمعه) و (مسالک) وی در فقه، و (منیة المرید) در اخلاق و تعلیم و تربیت از جمله مهم ترین آن هاست. کتاب های ذیل نیز از جمله آثار معروف وی می باشد: اسرار الصلوة، البدایة فی الدرایة، البدایة فی سبیل الهدایة، تمهید القواعد الاصولیة و العربیة، حاشیة الارشاد، حاشیة تمهید القواعد، حاشیة القواعد، حاشیة مختصر النافع، رسالة فی صلاة الجمعة، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، کشف الریبة عن احکام الغیبة، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام و ده ها اثر دیگر.

عظمت شخصيت

مرحوم خوانسارى، صاحب روضات الجنات، دربارۀ شهيد ثانى چنين مى ‌گويد: تا كنون در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شيعه كسى را به ياد ندارم كه از لحاظ شكوه شخصيت، سعه صدر، خوش فهمى، حسن سليقه، داشتن نظم و برنامه تحصيلى، كثرت اساتيد، ظرافت طبع، معنويت سخن و پختگى و بى نقص بودن آثار علمى به پاى او برسد، بلكه اين استاد بزرگوار در تخلّق به اخلاق الهى و قرب منزلت، چنان مى‌ نماياند كه تالى تلو معصوم است و بلا فاصله در رده پس از معصومان عليهم السّلام قرار دارد.

كار و تلاش

شهيد ثانى با داشتن چنين مقام و شخصيت برجسته علمى و فقهى، در تأمين پاره ‌اى از ضروريّات معاش و زندگی خود شخصاً تلاش مى‌ كرد، از جمله نوشته ‌اند: وقتى هوا تاريك مى‌ شد و شب فرا مى‌ رسيد، با الاغى كه مركب سوارى او بود به خارج شهر مى ‌رفت و هيزم مورد نياز خانواده ‌اش را فراهم مى‌ نمود.

بشارت به شهادت

شيخ حسين بن عبد الصمد حارثى، پدر شيخ بهايى مى‌ گويد: « روزى بر شهيد ثانى وارد شدم و او را متفكّر يافتم. او در خويشتن فرو رفته بود. علّت اين حالت را از او جويا شدم، به من گفت: « برادرم! چنين مى‌ پندارم كه من دوّمين شهيد باشم، زيرا در عالم رؤيا سيّد مرتضى علم الهدى را ديدم كه مجلس ضيافتى تشكيل داده و علماء و دانشمندان اماميه و شيعه در آن شركت داشتند. وقتى من وارد مجلس شدم، سيّد مرتضى از جا برخاست و به من تهنيت گفت و دستور داد كه در كنار شهيد اوّل بنشينم».‌

شایان ذکر است که شهید ثانی شرح مشهوری بر کتاب شریف و معروف شهید اوّل «اللّمعة الدّمشقیّة» نگاشته اند، که تحت عنوان «الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدّمشقیّة» قرن هاست که در حوزه های علمیّه جهان تشیّع تدریس می شود.

شهادت

و عاقبت رؤیای او تعبیر شد و هم چون شهید اوّل به خیل شهدای جهان تشیّع پیوست و در میان ایشان چون ستاره ای بدرخشید. امّا کیفیّت شهادت او از قرار زیر است: روزی دو نفر که با هم مخاصمه داشتند برای قضاوت به نزد شهید ثانی می روند و شهید به نفع یکی، علیه دیگری (بر مبنای دلائل و شواهد) حکم صادر می کند، ولی کسی که محکوم شده بود از روی خشم وغضبی که از حکم شهید داشت، شکایت و سعایت او را به نزد قاضی صیدا می برد. قاضی معروف هم مأموری را برای دستگیری شهید به (جبع) می فرستد امّا او موفّق به دستگیری شهید نمی شود. لذا نامه ای به سلطان روم (عثمانی) می نویسد و در آن نامه یادآور می شود که در این جا مردی پیدا شده که بدعت گذار است و از مذاهب اربعه خارج است! سلطان هم مأموری را برای جلب و دستگیری شهید به زادگاه او (جبع) می فرستد و از وی می خواهد تا شهید ثانی را زنده نزد وی ببرد و با علما بحث کند تا مذهب او آشکار شود. شهید ثانی پس از اطّلاع از این موضوع صلاح می بیند مدّتی از (جبع) دور شود و مخفیانه زندگی کند. بنابراین به طور ناشناس به سوی مکّه مکرّمه حرکت می کند امّا مأموران در بین راه به وی دست می یابند و او را دستگیر می کنند و از وی می خواهند تا همراه آنها به اسلامبول (مرکز حکومت عثمانی) برود. شهید ثانی از مأموران درخواست می کند اجازه بدهند وی سفر ناتمام خود را به پایان برده، برای آخرین بار خانه خدا را زیارت کند و حجة الوداع خویش را به جای آورد، آن گاه همراه آنان به هر کجا می گویند برود. مأموران درخواست وی را پذیرفته، شهید خانه خدا را زیارت می کند و بعد به سوی اسلامبول حرکت می کنند. وقتی به دهکده ای به نام (بایزید) در نزدیکی قسطنطنیه (اسلامبول) می رسند، در بین راه پیش از آن که وارد شهر شوند مردی به آنان برخورد می کند و گویا با مأمور دستگیری شهید، سابقه آشنایی داشته است. او با مأمور درباره شهید گفتگو می کند که کیست و چه کاره است و او را به کجا می برد. آن مأمور هم ماجرا را برای وی بیان می کند. او در گوش مأمور زمزمه می کند که اگر شهید ثانی را زنده به درگاه سلطان ببرد به موجب کوتاهی و سهل انگاری که در خدمت رسانی به او داشته است و او را آزرده، مؤاخذه می گردد. افزون بر این او در آن جا (اسلامبول) دوستان و یارانی دارد که ممکن است در بین راه یا هنگام ورود به شهر وی را شناخته، او را از چنگ وی آزاد کنند، و تازه جان خود مأمور نیز در معرض خطر قرار می گیرد. بنابراین بهتر است او را همان جا کشته، سر وی را نزد سلطان ببرد. آن مأمور سنگدل نیز همان جا در کنار دریا آن فقیه بزرگ و عالم ربانی و مرد خدا را به شهادت می رساند. سپس سر مبارک شهید را از تن جدا کرده، در ظرفی نهاده، روانه درگاه سلطان می گردد و پیکر پاک و مطهّر شهید را همان جا روی خاک در ساحل دریا رها می نماید. گفته شده در آن شب گروهی از ترکمن ها که در آن نواحی بودند، می بینند انواری از آسمان پایین می آید و بالا می رود! پس از جستجو به پیکر بی سر و غرقه به خون شهید ثانی بر می خورند و بدون این که آن را بشناسند و هویت او را تشخیص دهند، آن بدن پاک را همان جا به خاک سپرده، گنبد کوچکی نیز بر مزار او می سازند. آن مأمور و قاتل جنایتکار نیز وقتی به دربار عثمانی می رسد، به جای پاداش به سبب تخلّف از دستور سلطان که به وی سفارش کرده بود شهید را زنده نزد وی بیاورد، بی درنگ به سزای جنایت بزرگ خود رسیده، اعدام می گردد.

حَشَرَهُ اللهُ مَعَ اَولِیائِهِ فِی الجَنَّةِ. خدا او (شهید ثانی) را با اولیائش در بهشت محشور فرماید.

پی نوشت ها

برگرفته از: امل الآمال فی احوال علماء جبل عامل ج1 باب الزای/ گلشن ابرار ج1/ کتابشناسی نرم افزار جامع فقه اهل بیت علیهم السّلام2 (مؤسّسه نور).


دفتر نشر فرهنگ و معار ف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۲۰ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۶
0
0
چرا داخل بنر نوشتید زیدالدین؟!!
ناشناس
|
France
|
۰۲:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۷
0
0
زین الدین صحیح است
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: