به حول و قوه ی الهی دو مورد نهایی از لوازم و اسباب غنای نفس را در این نوشتار بیان می کنیم. به امید آن که خداوند متعال توفیق عمل به این موارد را به ما عنایت فرماید.
13-زهد
«مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ». كسى كه زراعت آخرت را بخواهد، به كشت او بركت و افزايش مى دهيم و بر محصولش مى افزاييم و كسى كه فقط كشت دنيا را بطلبد، كمى از آن به او مى دهيم امّا در آخرت هيچ بهره اى ندارد.[1]
«لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ». اين به خاطر آن است كه براى آن چه از دست داده ايد تأسّف نخوريد، و به آن چه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد.[2]
زهد در یک عبارت ساده و مختصر به معنای «دل نبستن به دنیا» است. زهد بر خلاف تصوّر اشتباه برخی، به معنی استفاده نکردن و بهره نبردن از دنیا نیست، بلکه ممکن است انسانِ زاهد از نظر دنیوی دارای ثروت و دارائی باشد ولی نکته ی مهمّ این است که به داشته های دنیوی خود دل نمی بندد و در عین دارائی دنیا، وابسته ی به آن نیست و از آن برای خدمت به خلق و تقرّب الی الله بهره می برد. مولا امیر المؤمنین علیه السّلام که به گواهی تاریخ و حدیث فریقین (شیعه و سنّی) در زهد و ساده زیستی نظیر نداشت، در نخلستان ها کار می کرد و چاه های فراوانی حفر می نمود. پینه ی فراوان دستان مبارکش، از کار و تلاش روزانه ی او حکایت می کرد. امّا هر آن چه از عرق جبین و زحمت بازوی خویش به دست می آورد، خرج فقرا و ایتام و گرفتاران می نمود و خود از دار دنیا چیزی نداشت. کسی را توان همسفره شدن با او نبود، چراکه یک بار هم از نان گندم نخورد و قوت غالب او نان خشک جویی بود که گاهی خود قادر بر شکستنش نبود.
یکی از علائم دل نبستن به دنیا همین آیه ی 23 از سوره حدید است. زاهد برای آن چه (از امور دنیوی) از دست می دهد تأسّف نخورده و برای آن چه به دست می آورد شادمان نمی گردد. زاهد به خاطر سبک باری و وابسته نبودن به دنیا، هرگز جز خدای متعال، خود را نیازمند چیز دیگر و کس دیگر نمی داند و این همان غنای نفس است که خدا تنها روزی بندگان شایسته ی خود می کند. امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِئٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا حُكِمَ عَلَى مُكْثِرِيهَا بِالْفَاقَةِ وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ». اى مردم! متاع دنيا خرده آشغالی است آلوده؛ پس، از چراگاهى دور باشيد كه دل كندن از آن سعادتمندانه تر است تا دل بستن به آن، و به اندازه داشتن از آن پاكيزه تر است تا انباشتن آن. بر بسيارداران آن (ثروتمندان دنیازده) حُکم به فقر و نیاز شده، و بى نيازانِ از آن (زاهدان) برای آسوده بودن و راحتی، (از سوی خدا) یاری شده اند.[3]
یکی از اصحاب بزرگوار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و یاران زاهد امیر المؤمنین علیه السّلام، ابوذر است. در سال 30 هجری وقتی که عثمان ابوذر را به بیابان خشک ربذه تبعید می کرد، مولا علی علیه السّلام به همراه فرزندان بزرگوار خود او را بدرقه کردند و به هنگام بدرقه به او فرمودند: «... فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً ...». این دنیاپرستان چه محتاجند به آن چه که تو آنان را از آن ترساندی و (تو) چه بی نیازی از آن چه (دنیا) آنان تو را منع کردند. و به زودی خواهی یافت که چه کسی فردا سود می برد؟[4]
دنیا و مظاهر آن همیشه برای انسان های دنیا طلب جلوه گر بوده و همچون عروس خوش سیما و جوانی از اهل دنیا دلبری می کند. برای آن که بتوان از طنّازی و خودآرائی دنیا جان سالم به درد برد و در این دام اسیر نشد، باید لذّتی بالاتر از آن را چشید تا این گونه افسون گری ها برای انسان جاذبه ای نداشته باشد. هیچ لذّتی از محدوده ی لذّات دنیوی خارج نیست مگر لذّت با خدا بودن و ایمان به پروردگار. مؤمنی که وجود پروردگار را باور دارد و حضور او را در همه جا و همه وقت، با تمام وجود درک می کند، دست حمایت او و مهربانی بی نظیرش را می بیند و گرمای آغوش او را احساس می کند، لذّتی را درک کرده است که هیچ چیز را یارای مقابله ی با آن نیست.
در روز عاشورا مصائب فراوانی بر حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام نازل شد. یکی از بزرگ ترین این مصیبت ها، جریان شهادت کودک شیرخوار امام حسین علیه السّلام بر روی دست آن حضرت است که قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. امّا در اوج این مصیبت ملاحظه می کنیم که لبان مقدّس حضرت حسین علیه السّلام گشوده شد و در حالی که خون علی اصغر را به آسمان می پاشید، فرمود: «هَوَّنَ عَلَيَ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ». آن چه اندوه مصيبت را برايم آسان می كند، اين است كه خداوند مى بيند.[5] به همین جهت می نویسند که در کربلا هر قدر حسین علیه السّلام به شهادت نزدیک تر می شد، چهره ی مبارکش درخشان تر وآرام تر می گردید. چراکه او خود را در محضر پروردگار می دید و مرگ را پلی برای وصال محبوب.
امّا چه کنیم که لذّت ایمان را تجربه کنیم تا دل بستگی و آمال و آرزوهای دنیوی از دلمان رخت بربندد بدین وسیله از نیازمندی نفس رهایی یافته و طعم غنا و توانگری حقیقی را در یابیم؟ پاسخ این سؤال «زهد» در دنیاست. حفص بن غیث از امام صادق علیه السّلام روایت می کند که حضرت فرمودند: «جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله لَا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ فِي قَلْبِهِ حَتَّى لَا يُبَالِيَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا». همه ی خير در خانه ای نهاده شده و كليدش زهد و بى رغبتى به دنيا قرار داده شده است. سپس فرمودند که: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: مرد شيرينى ايمان را در قلبش نمي يابد، تا آن كه باکی نداشته باشد از این که چه کسی دنیا را می خورد (چرا که تفکّر و دل مشغولی نسبت به این امور انسان را از فراغت دل برای تمرکز در امور دینی و اخروی، باز می دارد) آن گاه امام صادق عليه السّلام فرمودند: درک شیرینی ایمان بر قلب های شما حرام است تا زمانی که در دنیا زاهد شوید.[6]
حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام می فرماید: «خدمتگزار من، دستان من است و مرکب من، پاهای من و بسترم زمین و بالشم سنگ ... شب را با دست خالی به سر می برم و روز را با تهیدستی سپری می کنم و با این حال در روی زمین بی نیازتر و توانگرتر از من وجود ندارد».[7]
14-قناعت
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ». بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى برد، سپس خشك مى شود بگونه اى كه آن را زرد رنگ مى بينى، سپس تبديل به كاه مى شود! و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى و (به هر حال) زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست.[8]
قناعت از ماده ی قنوع و به معنای: «الرّضا بِاليَسيرِ مِنَ العَطاءِ». راضی بودن به عطای کم است.[9] بنا بر این فرد قانع کسی است که به داشته های ولو اندک خود، راضی و خشنود است و برای بیشتر شدن آن حرص نمی ورزد. البته این معنا با تلاش بیشتر و پیشرفت منافاتی ندارد. زیرا می شود فرد قانع برای اهداف بزرگی چون ارتقای سطح کیفی و کمّی تولید کشور، ایجاد فضای کار وسیع تر و در نتیجه اشتغال زایی، کمک به محرومین و مستمندان و ... تلاش خود را بیشتر کرده و سطح داشته های خود را بالا ببرد. این نوع نگاه و نیّت، عین عبادت و تحصیل رضای پروردگار است و با روح قناعت تعارضی ندارد. بر خلاف جائی که به خاطر دنیاطلبی و لذّت های سراب گونه ی آن، انسان به جمع مال و دارائی بپردازد. این رویه پایانی جز حرص بیشتر و آرامش و آسایش کم تر نخواهد داشت و این روش قطعاً مخالف قناعت است. بنا بر آن چه از روایات به دست می آید، قناعت موجب غنای نفس می شود. انسان قانع چون از داشته های خود راضی و خشنود است، نسبت به دارائی بیشتر احساس نیاز نمی کند و به همین دلیل در باطن خود را نیازمند نمی بیند.
خدای تعالی به داوود نبی وحی فرمود که ای داوود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم ولی مردم در جای دیگر به دنبال آن ها می گردند و (لذا) آن ها را نمی یابند. یکی از این پنج مورد از این قرار است: «وَضَعْتُ الْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا يَجِدُونَهُ». من غنا و بی نیازی را در قناعت قرار دادم در حالی که مردم آن را در زیادی مال می جویند، پس آن را نمی یابند.[10] امیر المؤمنین علی علیه السّلام در روایتی فرمودند: «... لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ [الرِّضَا] الرِّضَى بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْكَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ وَ مَطِيَّةُ التَّعَبِ ...». هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت، و هیچ مالی در فقر زدایی از بین برنده تر از رضایت دادن به روزی نیست. و کسی که به اندازه ی کفایت زندگی از دنیا بردارد، به آسایش دست یابد و آسوده خاطر گردد، در حالی که دنیاپرستی کلید دشواری، و مَرکب رنج و گرفتاری است.[11]
در روایتی از امام باقر علیه السّلام می خوانیم: «إِيَّاكَ أَنْ تُطْمِحَ بَصَرَكَ إِلَى مَنْ فَوْقَكَ». بپرهیز از این که (در امور دنیوی) چشمت را به بالادست خود بدوزی.[12] نگاه به مرفّهین و مقایسه ی زندگی خود با افرادی که در امور دنیوی از انسان بالاتر هستند و از آسایش و رفاه بیشتری برخوردارند، روح قناعت را در انسان می میراند و به عکس نگاه به افرادی که در معیشت از ما پائین تر بوده و از رفاه کم تری برخوردارند و حتّی در سختی و فشار به سر می برند، باعث آن می گردد تا انسان به داشته های خود قانع بوده و آرزوهای دراز را از سر خویش به در کند.
نتیجه این مرام و مسلک آن است که نیازهای ایشان سبک، ساده و کم است و برای تأمین آن ها دست به هر کاری نزده و مایه ی آزار و اذیّت دیگران نمی شوند. بسیاری به خاطر فقدان روحیه ی قناعت در وجودشان، همیشه احساس نیاز می کنند و در راستای تأمین نیاز و دست یابی به آرزوهایشان، مبتلای به گناهان عدیده ای همچون دزدی و حسادت و ... می گردند. لذا پیشوای ششم حضرت امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ ابْنَ آدَمَ كُنْ كَيْفَ شِئْتَ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ الْيَسِيرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضِيَ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْحَلَالِ خَفَّتْ مَئُونَتُهُ وَ زَكَتْ مَكْسَبَتُهُ وَ خَرَجَ مِنْ حَدِّ الْفُجُورِ». در تورات (نسخه ی اصلی، نه تحریف شده) نوشته شده است: ای فرزند آدم! هر طور که می خواهی باش، (امّا بدان) هر گونه که باشی با تو برخورد خواهد شد (مورد جزا قرار خواهی گرفت)؛ هر کس به روزی کم از خدا راضی شود، خدا عمل کم او را می پذیرد و هر کس به کمی از حلال رضایت دهد، مخارج و هزینه اش سبک و کسبش پاکیزه می گردد و از مرز عصیان و فسق و فجور خارج خواهد شد (نجات خواهد یافت).[13] حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: «مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ». هر کس به آن چه خدای متعال روزیش کرده قناعت کند، پس او از بی نیاز ترین مردم است.[14]
خدا را ندانست و طاعت نکرد/ که بر بخت و روزی قناعت نکرد
قناعت توانگر کند مرد را/ خبر کن حریص جهانگرد را
سُکونی بدست آور ای بی ثبات/ که بر سنگ گردان نروید نبات
مپرور تن اَر مرد رأی و هُشی/ که او را چو می پروری می کُشی
پینوشتها: [1] سوره شوری/ آیه 20 (ترجمه مکارم).
[2] سوره حدید/ آیه 23 (ترجمه مکارم).
[3] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 70 ص 131.
[4] نهج البلاغة (ترجمه دشتی) ص 246 خطبه 130.
[5] اللهوف على قتلى الطفوف (ترجمه فهرى) ص 117.
[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 128.
[7] میزان الحکمة ج 8 ص 528.
[8] سوره حدید/ آیه 20 (ترجمه مکارم).
[9] النهاية في غريب الحديث و الاثر ج 4 ص 114.
[10] عدة الداعي و نجاح الساعي ص 179.
[11] نهج البلاغة (ترجمه دشتی) ص 718 حکمت 371.
[12] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 137.
[13] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 138.
[14] همان ص 139.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده