چند نمونه از ارزشهای والای انسانی در سیره امام صادق(ع)
امام صادق(ع) به ارزشهای انسانی و کمالات اخلاقی اهمیّت بسیار میداد، و شخصیّت انسان را در محور همین ارزشها میدانست، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب میکنیم:
بندگی و خلوص
او قبل از هر چیز عبد خدا بود و همواره در پیشگاه خدا در نهایت تواضع به سر میبرد. ارتباط و پیوندش با خدا چنان محکم و تنگاتنگ بود، که همواره سجدههای طولانی انجام میداد و به یاد خدا و مکرّر با حالی ملکوتی و چشمی پر از اشک میگفت:
«رَب لا تَكِلنِْي اِلى نَفْسِی طُرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً لا اَقَلُّ مِنْ ذلِكَ وَ لا اَكْثَرَ؛ پروردگارا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن و نه کمتر و نه زیادتر، به خویش وامگذار.»
یکی از شاگردانش به نام ابن ابی یعفور میگوید: آن حضرت را دیدم دست به سوی آسمان بلند کرده و این دعا را میخواند و اشک میریزد، سپس رو به من نموده و فرمود: خداوند به اندازه کمتر از یک چشم به هم زدن یونس پیامبر را به خویش واگذارد و او آن گناه (ترک اولی، دوری از قومش) را مرتکب شد.»
پرسیدم: آیا کارش به حدّ کفران رسید؟ فرمود: «نه، ولی هر کس در چنین حالی (بی توبه) بمیرد هلاک شده است.»[1]
آن حضرت در نقش انگشتری خود چنین نوشته بود:
«انْتَ ثِقَتِي فَاعْصِمْنِي مِنْ خَلْقِكَ؛ خدایا تو تکیهگاه محکم و مورد اطمینان من هستی، مرا از گزند مخلوقات حفظ کن.»
نیز نوشته بود:
«اَللهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ؛ خداوند آفریدگار هر چیزاست.»[2]
و در نگین انگشتری دیگرش نوشته بود:
«قِنِی شَرَّ خَلْقِکَ؛ ای خدای مورد اطمینان من، مرا از اشرار مخلوقاتت حفظ کن.»[3]
حفص بن غیاث میگوید: روزی امام صادق(ع) را در کنار درخت خرمایی دیدم، در آنجا وضو گرفت و مشغول نماز شد و به سجده رفت شمردم پانصد بار در سجده گفت: «سُبْحان اللهِ» سپس بر تنه آن درخت تکیه داد و به راز و نیاز و مناجات با خدا پرداخت.[4]
خوف از عذاب الهی و حالت ملکوتی
روزی امام صادق(ع) برای خوردن غذا، در کنار سفره نشست، کاسه آبگوشتی نزدش نهادند، آبگوشت داغ بود، وقتی که امام لقمه را در میان آب گوشت گذاشت آن را داغ یافت، در همین هنگام به یاد داغی حرارت آتش دوزخ افتاد، دستش را از غذا کشید و چند بار به طور مکرر فرمود:
«نَسْتَجيرُ بِاللهِ مِنَ النَّار، نَعَوذُ بِاللهِ مِنَ النّار؛ درخواست پناهندگی میکنیم از خدا در مورد آتش دوزخ، پناه میبریم به خدا از آتش دوزخ.»[5]
هنگامی که امام صادق(ع) نماز میخواند آن چنان در خوف و اضطراب فرو میرفت که رنگ چهرهاش سرخ و زرد میشد، گویی به طور مستقیم رو در روی با شخصی سخن میگوید.
روزی آیات قرآن را در نماز به گونهای تلاوت میکرد، که گویی روحش در جهان ملکوت سیر میکند و از کالبدش خارج شده است، آن آیات را به طور مکرّر میخواند، تا به حال عادی بازگشت حاضران پرسیدند: «این چه حالی بود که به شما عارض شد؟ فرمود: آیات قرآن را پیوسته تکرار کردم تا به حالتی رسیدم که گویی آیات قرآن را به طور مستقیم از خداوند نازل کنندهی آیات شنیدم.»
دلجویی از مؤمن و رفع پریشانی او
یکی از مؤمنین که دارای همسر و فرزندانی بود به سفر رفت، و سفر او طولانی شد، شبی در خواب دید قوچی با دو شاخش به دامن همسرش حمله میکند، وقتی که از خواب بیدار شد، بسیار پریشان گردید، و حتّی به همسرش سوءظن پیدا نمود که مبادا نامحرمی با او ارتباطی پیدا کرده است، این سوءظن او را بیشتر ناراحت و نگران نمود، به حضور امام صادق(ع) رفت و آنچه در خواب دیده بود بازگو کرد، امام صادق(ع) با کمال خوشرویی از او دلجویی نمود و سپس فرمود:
«آن دو شاخ کنایه از دو سر قیچی است، همسرت علاقه سرشار به تو دارد، و خود را آماده استقبال از تو نموده و با قیچی موهای بدنش را زدوده تا برای همسرش پا کیزه گردد.»
این گفتار شیرین و نرم امام، به طور کلی نگرانی را از آن مؤمن بر طرف ساخت، او شاد شد و با نشاط کامل به خانهاش بازگشت، و دریافت همسرش با اشتیاق فراوان در انتظار او به سر میبرد، و تعبیر خواب امام، مطابق واقع بوده است.[6]
سامان بخش نابسامانیها
امام صادق(ع) بسیار در فکر افراد مختلف جامعه، به خصوص بینوایان بود، تا آخرین توان خود، برای سامان یافتن نابسامانیهای آنها تلاش مینمود، و با برخوردهای لطیف و مهرانگیز خود آنها را نوازش میداد. حتّی به یکی از یارانش به نام مفضّل پول داده بود تا اگر بین مسلمانان درگیری و نزاعی رخ داد، و اصلاح آن بستگی به کمک مالی داشت، به آنها کمک مالی کند، و در اصلاح و رفع پریشانی آنها بکوشد.[7]
مقلّد و مطیع امام کیست؟
یکی از یاران مخلص امام صادق(ع) «عبدالله بن ابی یعفور»، نام داشت، و او آن چنان امام شناس بود، که جز اطاعت از امام به چیز دیگری نمیاندیشید، روزی به امام صادق(ع) عرض کرد: «اگر اناری را دو نصف کنی و بفرمایی یک نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، آنچه را که حلال دانستهای حلال میدانم و آنچه را که حرام دانستهای حرام میدانم.» امام صادق(ع) دو بار فرمود:
«رَحِمكَ اللهُ؛ خدا تو را رحمت کند.»
عبدالله بیمار شد، بیماریش شدید گردید، اهل خبره شراب را برای آرامش درد او تجویز نموده بودند، او به محضر امام صادق(ع) آمد و ماجرا را بیان کرد. امام به او فرمود: «هرگز شراب نخور.» عبدالله به کوفه بازگشت، دردش شدیدتر شد، بستگانش شراب آوردند، هرچه اصرار کردند، او درد شدید را تحمل کرد و شراب نخورد، سرانجام پس از مدتی شفا یافت.
او در عصر امام صادق(ع) از دنیا رفت، امام صادق(ع) در ضمن نامهای به مفضّل بن عمر درودهای فراوان به عبدالله فرستاد و فرمود: او در حالی که به عهدش نسبت به خدا و پیامبر(ص) و امام وفا نمود از دنیا رفت و مشمول آمرزش و رحمت الهی شد.[8]
و در مورد بانویی به نام «اُمّ خالد معبدیَه» نظیر این ماجرا پیش آمد، اطباء برای تسکین درد بیماری شدید او دستور نوشیدن شراب به او دادند، او به حضور امام صادق(ع) آمد و عرض کرد: آیا جایز است به این دستور عمل کنم؟ امام از او پرسید: «چه چیز تو را از نوشیدن شراب جلوگیری میکند؟ او در پاسخ گفت: «من قلّادهی اطاعت از شما را به گردن خود آويختهام.» (مقلّد شما هستم) امام صادق(ع) به او فرمود: «هرگز حتی اجازه نوشیدن یک قطره از شراب را به تو نمیدهم.» سپس سه بار فرمود: «وقتی که مرگ به گلوگاه رسید پشیمان خواهی شد.» او سخن امام را اطاعت کرد و هرگز شراب نیاشامید.[9]
چند سخن کوتاه از امام صادق(ع)
۱ـ «حُسْنُ الْجَوارِ عَمَارُةُ الدُّيارِ؛ همسایهداری نیکو موجب آبادانی خانههاست.»[10]
2ـ «مَنْ اِسْتَخَفَّ بِكَ، فَاْكرِمْ نَفسَکَ مِنْهُ؛ کسی که مقام تو را سبک شمرد و تو را تحقیر کرد، (با دوری از او خود را به جلوگیری از آسیب او گرامی بدار.»[11]
۳ـ «مَنْ حَسُنَ بِرَّ فِي اَهْلِ بَيتِهِ زِيدَ فِي عُمْرِه؛ کسی که به اهل خانه اش نیک رفتار باشد، بر عمرش افزوده میشود.»[12]
۴ـ «مَنْعُ الْجُودِ سُوءُ الظَنَّ بِالْمَعْبُودِ؛ ترک سخاوت و بخشش یک نوع سوء ظن به خداست.»[13]
۵ـ «مَنْ اَحْزَنَ والِدَيْهِ فَقَدْ عَقَّهُا؛ کسی که پدر و مادرش را اندوهگین کند، به آنها جفا کرده و عاق والدین شده است. [14]
۶ـ «مَنْ بَدَه بِكَلامٍ قَبْل سَلامٍ فلا تُجِيبُوهُ؛ کسی که قبل از سلام کردن، آغاز سخن کرد، جوابش را نگویید.»[15]
۷ـ «مَنْ حَسَدَ مُؤْمِناً اِنْماثَ الايمانُ في قَلْبِهِ كَما يَنْماثُ الْمِلْحُ فِي اْلماءِ؛ کسی که نسبت به مؤمنی حسادت ورزد، ایمان در قلب او به گونهای ذوب میشود که نمک در میان آب حل میگردد.»[16]
۸ـ «لَاَنْ اَمْشیَ فِي حَاجَةِ اَخٍ لِي مُسْلِمٍ اَحَبُّ اِلَيَّ مِنْ اَنْ اُعْتِقَ اَلْفَ نَسَمَةٍ وَ اَحْمِلَ في سَبِيلِ اللهِ عَلَى اَلْفِ فَرَسٍ مُسرَجَةٍ مُلْجَمَةٍ؛ گام برداشتنم برای برآوردن حاجت برادر مسلمانم، نزد من محبوبتر است از اینکه هزار بنده آزاد کنم، و هزار اسب زین و لگام کرده در راه خدا به میدان جهاد بفرستم.»[17]
9ـ «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ کُرْبَۀً، نَفَّسَ اللهُ عَنْهُ کُرَبَ الْآخِرَةِ، وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ و هوَ ثَلِجُ اْلفوادِ؛ کسی که مؤمنی را از اندوه گرفتاری نجات دهد، خداوند او را از اندوهها و گرفتاریهای آخرت نجات بخشد و او از قبرش با دلی خنک و شاد بیرون آید.[18]
۱۰ـ «لا واللهِ لا يَقْبَلُ اللهُ شَيْئاً مِنْ طاعَتِهِ اَلْاِصْرارُ عَلی شَیءٍ مِنْ مَعَاصِيهِ؛ سوگند به خدا، خداوند هیچ گونه از اطاعت انسان را در صورت اصرار او بر چیزی از گناهانش نمیپذیرد.»[19]
11ـ «مَنْ اَطاعَ رَجُلاً فِي مَعْصِيَةٍ فَقَدْ عَبَّدْهُ؛ کسی که مردی را به گناه کردن، اطاعت کند، او را پرستش نموده است.»[20]
۱۲ـ «اُصُولُ الْكُفْرِ ثَلاثَةٌ اَلْحِرْصُ وَ الاسْتِكْبارُ وَ الْحَسَدُ؛ ریشهها و اساس کفر سه چیز است، حرص و تکبر و حسادت».[21]
چهار سخن از آخرین گفتار امام صادق(ع)
امام صادق(ع) در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه ق بر اثر زهری که مزدوران منصور دوانیقی در مدینه به وسیله انگور به او خوراندند، مسموم و بستری شد، حال او ساعت به ساعت وخیمتر میشد تا به شهادت رسید هنگامی که در بستر شهادت بود، سخنانی فرمود که از او به یادگار مانده از جمله چهار سخن پر محتوا و عمیق زیر است:
۱ـ یکی از دوستان به بالین آن حضرت آمد و سخت میگریست، امام به او فرمود:
مؤمن راضی به رضایت الهی است، اگر همه نیکیها به او عرضه شود، و یا به عکس بدنش قطعه قطعه گردد، برای او خیر است.[22]
2ـ کنیز آن حضرت به نام سالمه گوید: امام صادق(ع) در ساعات آخر عمر، جمعی از بستگان خود را نام برد و فرمود: فلان مبلغ پول به آنها بدهید، از جمله هفتاد دینار به حسن اَفْطَس بدهید، عرض کردم آیا به حسن افطس که قبلاً با کارد بزرگ به شما حمله کرد و میخواست شما را بکشد پول بدهیم؟[23]
امام صادق(ع) آیه ۲۱ سوره رعد را که در مورد فرمان به صله رحم است خواند و فرمود:
«آیا نمیخواهی به فرمان این آیه عمل کنیم؟ ای سالمه! خداوند بوی خوش بهشت را به گونهای آفرید که به مشام آنان که به اندازه فاصله دو هزار سال راه از بهشت دور هستد میرسد، ولی همین بوی خوش با آن همه گستردگیش به عاق والدین و کسی که صله رحم نکند نمیرسد.»[24]
٣ـ حميده همسر امام صادق(ع) میگوید: امام صادق(ع) در ساعات آخر عمر، بستگانش را به حضور طلبید، چشمهایش را گشود و به آنها نگریست و فرمود:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بالصَّلَوۀِ؛ همانا شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نرسد.»[25]
۴ـ امام صادق(ع) چنین وصیت کرد:
«بعد از من هفت سال در مراسم حجّ مجالس سوگواری تشکیل دهید.»
و برای هزینهی این مجالس، اموالی را تعیین کرد، سپس فرمود: مقداری از این اموال را در این مراسم به نیازمندان بدهید.[26]
این وصیت، آن هم تشکیل مجالس در مراسم حج، یکی از وصیتهای سیاسی آن حضرت بود، تا در آن مجالس در بین مجمع عظیم مسلمانان، حقایق گفته شود، و اسرار پشت پرده فاش گردد و مردم، ظالم و مظلوم را بشناسند، و به حمایت از مظلوم و دشمنی با ظالم بپردازند، نظیر این وصیّت را پدر ارجمندش امام باقر(ع) نیز نمودند.[27]
خدایا! به برکت وجود مبارک امام صادق(ع) ما را از شاگردان و پیروان راستین آن حضرت بفرما، و زندگی سراسر درخشان آن بزرگمرد علم و تقوا را، الگوی سازنده و بالنده در مسیر زندگی ما قرار بده.
پینوشتها
[1]ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۵۸۱.
[2]ـ جنات الخلود، ص ۱۳.
[3]ـ بحار، ج ۷، ص ۳۷.
[4]ـ روضة الكافي، ص ۱۶۴.
[5]ـ بحار، ج ۸۴، ص ۲۴۸.
[6]ـ کشکول شیخ بهائی، (ترجمه شده)، ص ۴۳۲.
[7]ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۹.
[8]ـ رجال كشی، ص ۲4۹.
[9]ـ وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۲۵۷.
[10]ـ جنات الخلود، ص ۱۳.
[11]ـ همان مدرک.
[12]ـ همان مدرک.
[13]ـ همان مدرک.
[14]ـ اعیان الشيعه، چاپ وزارت ارشاد، ج ۱، ص ۶۹ .
[15]ـ تحف العقول، ص ۴۱۸.
[16]ـ تحف العقول، ص ۳۰۲.
[17]ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۹۷.
[18]ـ همان، ص ۱۹۹.
[19]ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۰۲۸۸
[20]ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۳۹۸ .
[21]ـ همان، ص ۲۸۹.
[22]ـ انوار البهيه، ص ۲۶۶.
[23]ـ حسن پسر علی اصغر بن امام سجّاد(ع) بود، به او از این رو افطس میگفتند که دارای بینی پهن بود.
[24]ـ اقتباس از فروع کافی، ج ۷، ص ۵۵.
[25]ـ انوار البهیّه، محدثّ قمی، ص 267.
[26]ـ وسائل الشیعه، ج 13، ص 294.
[27]ـ منتهیالآمال، ج 2، ص 79.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی