4 - شفای بیمار
داستان اسماعیل هرقلی رحمةالله نیز عجیب است که به زخم و درد شدید و طولانی گرفتار شده بود و تمام دکترهای آن زمان او را جواب کردند، سرانجام با توسّل به امام قائم(ع) در سامرا و کنار قبر امام حسن عسکری(ع) و در سرداب معروف، بالاخره به نتیجه رسید و امام قائم(ع) او را شفا دادند.[1]
5 - تشرّف یکی از فرزندان آیتالله اراکی رحمةالله
مرجع عالیقدر آیتاللهالعظمی شیخ محمدعلی اراکی رحمةالله عالم زاهد و سلمان عصر که قبلاً در مدرسه فیضیه قم نماز جماعت میخواند، برای یکی از علما، آیتالله شیخ محمد رازی نقل میکند که اکنون از زبان آقای رازی بشنوید:
آیتالله اراکی در شب سهشنبه 26 ربیعالثانی 1393 ه.ق برای اینجانب نقل فرمود که: دخترم، که همسر حجّت الاسلام حاج سید آقای اراکی است، میخواست مشرّف به مکه شود، از تزاحم حجّاج ترس داشت که شاید نتواند طواف را کاملاً انجام دهد، من به او گفتم: این ذکر را مداومت کن: «یا حفیظ یا علیم» و مشرّف شد و بعد از مراجعت به من گفت: آن ذکر را مداومت نمودم و در موقع طواف، با ازدحام مردم مخصوصاً سودانیها روبرو شدم. ترسیدم که در اینجا محرمی ندارم تا مواظب باشند که به من تنه نزنند و مرا نیندازند. یک وقت دیدم کسی به من گفت: توسّل به امام زمان(ع) پیدا کن. من گفتم: امام زمان(ع)!! گفت: همین آقا که جلو تو میرود، امام زمان(ع) است.
من دیدم آقای بزرگواری جلو من است و اطراف او به قدر یک متر تقریباً حریم است و خالی است و احدی جرئت ورود به این حریم را ندارد، به من گفته شد در این حریم وارد شو پشت سر آقا، من فوراً قدم به حریم گذارده به طوری که دستم به پشت آقا میرسید و دست بر پشت آقا گذارده و به صورت خود میمالیدم و میگفتم: قربانت بروم، ای امام زمان(ع). به طوری گرم سرور بودم که غفلت کردم بر حضرتش سلام کنم و هفت شوط طواف را در پشت سر آقا بدون مزاحمت و اینکه دست یا بدن کسی به من بخورد، انجام دادم و تعجّب میکردم که چطور از این همه جمعیت کسی وارد حریم نمیشود و در هر مرتبه که خواستم طواف کنم به همین کیفیت بود، منتهی به صورتهای دیگر.[2]
6 - راهنمایی حضرت مهدی(ع) در مسجد مقدّس جمکران
یکی از افراد موثّق، از مرجع تقلید حضرت آیتاللهالعظمی سید شهابالدین نجفی مرعشی (وفات یافته 7 صفر 1414ه.ق.) نقل کردند که ایشان فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من نقل کرد: مشکلی داشتم، به مسجد جمکران رفتم، درد دلم را در عالم معنی به حضرت ولیعصر ـ ارواحنا له الفداءـ عرض کردم و از او خواستم که وساطت کرده از درگاه خدا شفاعت کند، تا مشکل من حل گردد. برای این منظور به طور مکرّر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجهای نگرفتم، تا اینکه روزی در آن مسجد، در هنگام نماز دلم شکست و خطاب به امام زمان(ع) عرض کردم: «مولا جان! آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟ شما امام من میباشید، آیا زشت نیست با وجود امامی مانند شما حتّی به علمدار کربلا قمر بنیهاشم(ع) متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟
از شدّت ناراحتی، بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم، ناگهان با چهره نورانی قطب عالم امکان حضرت حجّت(ع) روبرو شدم، بیدرنگ سلام کردم، جواب سلامم را داد و فرمود:
نه تنها زشت نیست و ناراحت نمیشوم که به علمدار کربلا متوسّل گردی، بلکه به شما نیز راهنمایی میکنم که هنگام توسّل به علمدار کربلا چه بگویی؟ هنگامی که برای روای حاجت به آن حضرت متوسّل شدی بگو: «یا أَبَا الغَوْثِ أَدْرِکْنِی؛ ای پدر پناهدهندگان! به فریادم برس و به من پناه ده».[3]
7 - نتیجه تواضع به مسجد مقدّس جمکران
یکی از اعضای هیئتامنای مسجد مقدّس جمکران در قم نقل کرد: در کنار مسجد مقدّس جمکران تنها یک نفر مدفون است، و قبرش در نزدیک درِ شمالی مسجد داخل صحن میباشد، این شخص به نام «حاج ابوالقاسم زاهدی فر» آدم بیریا و بدون تکبّر و بدون توقّع در مسجد مقدّس جمکران خدمت میکرد، حتّی با اینکه انسان موقّر و حاجی بود، توالتهای مسجد را پاک مینمود.
این شخص بیمار شد و در بیمارستان آیتاللهالعظمی گلپایگانی بستری گردید، به بالینش رفتم، دیدم وضع وخیمی دارد، به من وصیت کرد که مرا در قبرستان بقیع (دو کیلومتری مسجد جمکران) دفن کنید. او از دنیا رفت پس از تجهیزات، جنازه او را به مسجد آوردند و نماز بر جنازه خوانده شد و همه جمعیت تشییعکننده آماده شده بودند که او را به قبرستان بقیع برای دفن ببرند، ناگاه آقای لطیفی (از افراد برجسته هیئت امناء مسجد) تلفن کرد که دفن جنازه را به تأخیر بیندازید. دفن جنازه تأخیر افتاد، سرانجام بعد از ساعتی، آقای لطیفی آمدند و فرمودند: ایشان را در کنار مسجد دفن کنید.
گفتم: چرا؟ اینجا هنوز کسی دفن نشده است؟! فرمود: آیتاللهالعظمی نجفی مرعشی تلفن کرد که مرحوم حاج ابوالقاسم زاهدی فر را در کنار درگاه مسجد دفن نمایید. به این دستور عمل شد.
آری اخلاص و تواضع آن مرحوم - که حتّی مستراح های مسجد را تمیز میکرد، باعث شد که قبرش در بهترین جا قرار گرفت و همواره زیر پای زائران مسجد مقدّس جمکران است. به این ترتیب، آقا امام زمان(ع) خادمی او را قبول کرد، این است نتیجه بندگی خالصانه که انسان را به معراج میبرد. به گفته شاعر:
تواضع سر رفعت اندازدت/ تکبّر به خاک اندر اندازدت
8 - محبّت امام زمان(ع) به شیخ مفید رحمةالله
محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید) که از علمای بسیار برجسته شیعه و مورد قبول شیعه و اهل تسنّن بود و مرجع خاص و عام به شمار میرفت و بیش از 200 کتاب اسلامی نوشت و آبروی شیعه در قرن پنجم بود و در همه رشتههای علوم اسلامی استاد و نابغه به شمار میآمد، روزی در خانه بود، شخصی به حضورش آمد و پرسید: زنی حامله فوت کرده، ولی بچه در رحمش زنده است، آیا او را همانطور دفن کنیم یا شکمش را شکافته و بچهاش را بیرون آوریم؟
شیخ مفید رحمةالله گفت: همانگونه دفنش کنید. آن شخص برگشت و در وسط راه دید، سواری به او نزدیک شد و گفت: شیخ مفید رحمةالله فرمود: شکم آن زن را پاره کنید و بچه را بیرون آورید.
آن شخص چنین کرد، پس از مدّتی جریان را برای شیخ مفید رحمةالله نقل کردند. شیخ گفت: من کسی را نفرستاده بودم، معلوم است که آن سوار صاحبالامر(ع) بوده است، اکنون که در احکام اشتباه میکنم خوب است دیگر فتوا ندهم، در خانهاش را بست و از خانه بیرون نیامد. ساعاتی نگذشت که از طرف امام زمان(ع) توقیعی (نوشتهای) به خدمت شیخ مفید رحمةالله گذاشته شد:
«ای شیخ! برای مردم فتوا بگو و ما آن را تکمیل خواهیم کرد و نمیگذاریم که در خطا و اشتباه بمانی. آنگاه در مسند فتوا نشست».[4]
مینویسند: وقتی شیخ مفید رحمةالله در سن 85 سالگی در سوم ماه رمضان سال 413 ق از دنیا رفت، آن چنان جمعیت از شیعه و سنّی برای تشییع جنازهاش اجتماع کردند که تا آن روز بینظیر بود و همه از شدّت ناراحتی گریه میکردند،[5] او را در حرم کاظمین(ع) دفن کردند.
چندین بار از جانب امام زمان(ع) برای این مرد بزرگوار، نوشتهای به خطّ شریف آن حضرت(ع) صادر شد، در آغاز یکی از آنها آمده:
«لِلأَخِ السَّدِیدِ وَالوَلِیِّ الرَّشِیدَ الشَّیْخِ المُفِیدِ: (س) عَلَیْکَ أَیُّهَا الوَلِیُّ المُخْلِصُ فِینا بِالیَقِینِ...؛
به برادر استوار و ولی رشید شیخ مفید، سلام خدا بر تو ای ولی خالص در راه ما و دارای یقین به ما.»
و در توقیع دیگری آمده:
«سَلامٌ عَلَیْکَ أَیُّهَا النّاصِرُ لِلْحِقِّ وَ الدّاعِی إِلَیْهِ بِکَلِمَةِ الصِّدْقِ ...؛
سلام بر تو ای یاور حق و دعوتکننده بهحق با سخنان راستین ...».[6]
هنگامیکه این عالم بزرگوار از دنیا رفت، با خطّ شریف امام زمان(ع) بر روی قبرش نوشته شده بود:
«لا صَوَّتَ النّاعِیَ بِفَقْدِکَ إِنَّما/ یَوْمٌ عَلی آلِ الرَّسُولِ عَظِیمٌ
إِنْ کُنْتَ قَدْ غَیَّبْتَ فِی جَدَثِ الثَّری/ فَالعِلْمُ وَ التَّوْحِیدُ فِیکَ مُقِیمُ
وَ القآئِمُ المَهْدِیُّ یَفْرَحُ کُلَّما/ تَلِیَتْ عَلَیْهِ مِنَ الدُّرُوسِ عَلُومُ
خبردهنده مرگ خبر فقدان تو را نیاورد، امروز بر آل محمد(ع) روز مصیبت بزرگی است. اگر تو در میان خاک قبر پنهان شدی، علم و توحید همراه تو اقامت کرد. قائم مهدی(ع) خوشحال میشود هر وقت که درسها و علوم تو را برایش میخوانند. (کتابهای تو را طالبان علم مورد مطالعه و بحث قرار میدهند)».
بالاخره در ضمن یکی از نامهها و توقیعات به شیخ مفید رحمةالله مینویسد:
«ما به مناجاتهای تو توجّه داریم، خداوند تو را به خاطر آن وسیله (و موفقّیتی) که به تو از دوستانش بخشید، حفظ کند و از توطئه دشمنان نگه دارد».[7]
در ضمن یکی دیگر از نامههای امام(ع) به شیخ مفید رحمةالله آمده:
«ما گرچه در مکانهای دور از ظالمان به سر میبریم، خداوند متعال (فعلاً) صلاح ما و شیعیان مؤمن ما را مادام که دنیا در دست فاسقان است، چنین خواسته».[8]
امام(ع) در ضمن توقیع دیگر به شیخ مفید رحمةالله چنین مینویسد:
«هر کس از برادران دینیات تقوا پیشه کند و از خدا بترسد و آنچه که بر عهدهاش است به مستحقش واگذار نماید، از فتنه و آشوب باطل محفوظ خواهد ماند. و اگر پیروان ما (خداوند آنها را توفیق دهد) به اتفاق با صدق قلب، وفای به عهد (اسلام) کنند، برکت ملاقات با ما از آنها تأخیر نمیافتد و سعادت دیدار ما سریعاً به آنها با کمال شناخت و خلوص خواهد رسید، خداوند یار و یاور است و او برای ما کافی است و او نیکو نگهبان است و درود خدا بر آقای ما بشارتدهنده و ترساننده، محمد و دودمان پاکش(ع) باد».
این نامه در آغاز شوال سال 412 ه.ق از ناحیه مقدّسه امام عصر - ارواحنا له الفداء - برای شیخ مفید رحمةالله صادر شده است.[9] این گفتار حاکی است که پنهان شدن امام قائم(ع) به خاطر عدم پذیرش جامعه است، اگر جامعه صالح گردد و همه با کمال خلوص به اتفاق در برابر دشمن بایستند، به ملاقات امام(ع) خواهند رسید.
ضمناً ناگفته نماند که توقیع (نامه) امام عصر(ع) برای بعضی از علمای دیگر نیز صادر شده، از جمله برای «ابنبابویه، پدر بزرگوار شیخ صدوق (ره)» که در قم در قسمت شمال اول خیابان چهارمردان مدفون است و حرم و بارگاه دارد، وی در زمان خود فقیه و پیشوای مردم قم بوده است و به گفته ابن ندیم، وی دویست جلد کتاب نوشته است و در سال 329 به دیار ابدی مسکن گزید.
برگ سبزی از نگارنده، خطاب به امام زمان(ع):
بیا بیا که دل عاشقان برفت از دست/ بیا بیا که چه بسیار غم به قلب نشست
بیا که فصل دراز خزان و غم تا کی؟/ بکش تو از دل جانکاه، تیرها با شست
بیا بیا که فراغت بکشت پیر و جوان/ نجاتشان بده جانا ز دست حاکم پست
تو ای عزیز خداوند و سرور ثقلین/ تو ای نواده آن کو به آسمانها رفت
عنایت و کرمی کن به چاکران درت/ اگرچه لایق درگه نبود غافل و مست
فسوس و آه، بهاران گذشت و غنچه ندید/ هر آنچه بلبل محزون پرید و بیرون جَست
و لیک خوی نکویت دلش به شور افکند/ خطاب کرد به خود، کی ز غصّه در تبِ خست
بشارتی دهمت ای ضعیف و درمانده/ که مدّتی است ببینم به رویت این در، بست
ندای وقت تولّد که بود جاء الحق/ چنین ندا و چنان صوت را زمانی هست
خوش آن زمان که به جوشوخروش افتد راز/ خوش آن مکان که بریده شود رگ تردست
خوش آن دمی که به نورش جهان شود تابان/ خوش آن دمی که به گِردش چو هاله مردم رست
بیا بیا که چه اندازه افتخار بود/ محمدی به حضورت شود غلام دست[10]
پینوشتها [1] مشروح این ماجرا در کشف الغمّه، ج 3، ص 398، به بعد آمده است.
[2] گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 64.
[3] چهره درخشان قمر بنیهاشم(ع)، علی ربانی خلخالی، ص 419.
[4] قصص العلماء، ص 399.
[5] قاموس الرجال، ج 8، ص 364.
[6] مشروح این دو توقیع در احتجاج طبرسی رحمةالله ، ج 2، ص 322، به بعد آمده است در مورد توقیعات دیگر به بحارالأنوار، ج 53، ص 150 تا 198 مراجعه شود.
[7] احتجاج طبرسی، ج 3، ص 324.
[8] این جمله حاکی است که تا دنیا در دست رهبران فاسق است، امام(ع) پنهان است و باید دنیا را از دست رهبران فاسق گرفت تا زمینهساز ظهور امام(ع) فراهم گردد.
[9] احتجاج طبرسی، ج 2، ص 322.
[10] سروده نگارنده در عید نوروز سال 1351 شمسی.
امام صادق(ع) فرمود: «هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن منتظر فرج هستیم، زیرا این روز از روزهای ما است.» (اثبات الهداة، ج 7، ص 142).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی