اولین پرسشی که منکرین مهدی(ع) به عنوان یک استبعاد غیر قابل تصور مطرح میکنند این است: چگونه ممکن است یک انسان چند قرن در عالم زندگی کند؟ اگر بگوییم رهبر دگرگون کنندهی آینده جهان هم اوست که در سال ۲۵۶ ه.ق. متولّد شده و هماکنون بیش از یک هزار و یکصد و چهل سال از عمرش میگذرد، در این صورت قائل شدهایم که یک فرد بشر چهارده برابر عمر معمولی دیگران در دنیا زندگی کرده است، آیا این موضوع قابل تصور است که یک فرد تا کنون چهارده برابر یک انسان معمولی از هنگامی که از مادر متولد میشود تا دوران پیری و مرگ در دنیا عمر کرده و هنوز هم برای زندگی کردن در یک دوران نامعلوم آمادگی داشته باشد؟
پاسخ: هنگامی که سخن از امکان حقیقی به میان میآید، این امکان در سه بعد قابلتقسیم است:
1. امکان عملی
2. امکان علمی
3. امکان فلسفی و منطقی
امکان عملی: عبارت است از این که تحقق موضوعی از نظر عملی و طبیعی ممکن باشد، و آن موضوع هم در خارج محقق شود، مثلاً مسافرت به کره ماه در این زمان یک ممكن عملی است، بر طبق موازین علمی در نتیجهی پیشرفت صنعت امکان دارد انسانی از روی کره زمین حرکت کند و در کره ماه بنشیند، و این موضوع در دنیا هم عملی شده است، یا مثلاً چرخش در اطراف کره زمین و یا در عمق اقیانوسها فرو رفتن در جهان نمونههای عملی و اجرایی دارد و اتفاق افتاده است، اینگونه موضوعات را ممکن عملی مینامند.
امکان علمی: عبارت است از اینکه موضوعی طبق فرمولهای علمی ممکن باشد ولی در خارج دارای مصداق عملی نباشد مثلاً مسافرت به کره مریخ از نظر یک سلسله محاسبات تجربی و بر طبق فرمولهای علمی مانعی از تحقق آن وجود ندارد و علّت این که تا کنون نتوانستهاند به کره مریخ بروند به خاطر این است که مشکلات صعود به مریخ هنوز به وسیله ابزار علمی و صنعتی حل نشده است و امکان دارد روزی این مشکلات حل شود و این برنامه مورد اجرا قرار گیرد. اما برخلاف مثلاً صعود به قرص خورشید که این مطلب نه در عالم اتفاق افتاده و نه هم از نظر علمی امکانپذیر است، زیرا از نظر محاسبات علمی فعلاً امکان تهیه ابزار و پوششی که بتواند در برابر حرارت سطح خورشید مقاومت کند و در گرمای شش هزار درجه به صورت مایع و یا گاز مبدل نگردد، نیست.
امکان فلسفی و منطقی: عبارت است از حقیقتی که وجود آن در دنیا محال نباشد، هر موضوعی که تحقق آن طبق قوانین عقلی سابق بر تجربه محال به نظر نرسد آن را ممکن فلسفی میگویند.
مثلاً تقسیم سه پرتقال به طور مساوی به دو قسمت به شرط اینکه هیچ یک از این سه پرتقال نصف نشود یک موضوع محالی است و آن را غیرممکن فلسفی مینامند، زیرا عدد سه عدد فرد است و تقسیم به دو زوج است، اگر عدد سه تقسیم به دو شود بدون کسر مثل این است که بگوییم یک عدد در عین حالی که زوج است فرد است و در عین حالی که فرد است زوج است و این از نظر قوانین فلسفی محال میباشد، زیرا بين عدد زوج و عدد فرد تناقض است و جمع متناقضین محال است، پس تقسیم سه پرتقال به دو قسمت مساوی بدون نصف کردن یکی از آنها غیرممکن فلسفی است، ولی داخل شدن انسان در آتش و نسوختن بدن او غیرممکن فلسفی نیست، بلکه از نظر قوانین منطقی و فلسفی ممکن است، زیرا در عدم تأثیر جسمی که دارای حرارت قویتر هست در جسمی که حرارت ندارد و با حرارتش ضعیفتر است تناقضی نیست و این مطلب خلاف تجربهای است که تا کنون برای بشر ثابت شده است که هر جسمی از نظر حرارت شدیدتر است در آن جسمی که از نظر حرارت ضعیفتر است تأثیر میکند، پس نتیجه میگیریم که امکان منطقی دایرهاش از امکان علمی وسیعتر و دایره امکان علمی از امکان عملی پهناورتر است، و دایرهی امکان عملی از آن دو نوع امکان تنگتر است.
و تردیدی در این نیست که امتداد عمر یک انسان تا هزاران سال از نظر امکان فلسفی یک موضوع ثابتی است، زیرا این مطلب مستلزم یک محال عقلی از قبیل تناقض یا تضاد نیست تا بگوییم از نظر قوانین فلسفی و منطقی غیرممکن است.
در اینجا نمیتوان گفت: مفهوم حیات و زندگی عبارت است از زنده بودنی که به زودی و سرعت منجر به مرگ شود و یا به عبارت دیگر نمیشود گفت: سرشت مرگ و با مرگ زودرس داخل در مفهوم حیات است و در نتیجه طول عمر چون مستلزم یک حیات و زندگی است که دیرتر منجر به مرگ میشود پس در طول عمر تناقض لازم میآید. به این ترتیب که در مفهوم طول عمر دو متناقض وجود دارد. یکی حقیقت حیات و دیگر دیررس بودن مرگ، چون در مفهوم حیات زودرس بودن مرگ نهفته شده و این نقیض دیررس بودن مرگ است، پس در مفهوم طول عمر اجتماع نقیضین است و آن هم محال میباشد.
مطلب این چنین نیست، زیرا مفهوم زندگانی مادی عبارت است از زنده بودنی که آخرالامر منجر به مرگ شود، ولی سرعت و زودرس بودن مرگ و فنا در این مفهوم داخل نیست.
و اما موضوع طول عمر از نظر امکان عملی: اگر مقصود از امکان عملی طول عمر بشر در این زمان این باشد که هم چنان که ممکن است انسان به وسیله ابزار ماشینی و صنعتی و تنظیم فرمولهای علمی تا قعر اقیانوسها برود و یا بر فراز کره ماه بنشیند، همین طور امکان داشته باشد با وسایل علمی عمر یک بشر را از هشتاد سال به هزار سال بکشند، یک چنین مطلبی در حال حاضر در دنیا اتفاق نیفتاده و اینهمه فئودالها قدرتمندانی که مایلاند هر چه بیشتر در عالم زنده بمانند و صدها بلکه هزاران سال در دنیا با این قدرت عمر کنند هنوز نیروی علمی جهان نتوانسته خواسته آنها را برآورد.
و اما امکان علمی طول عمر: از نظر دنیای دانش روز مخصوصاً قواعد و فرمولهای فیزیولوژی برای امتداد عمر یک انسان هیچگونه مانع علمی به نظر نمیرسد و برای اثبات این مطلب باید یک مقداری در مورد پدیدهی پیری و فرسودگی بدن که منجر به مرگ میشود از نظر قانون فیزیولوژی بررسی کرد.
اولاً باید روی این نکته بحث کرد: آیا پیری و فرسودگی یک حالت طبیعی و یک قانون تکوینی خلقت بدن انسان است که خواه و ناخواه بر بدن عارض میشود؟ و سلولها و بافتهای بدن در منتهای نمو خود باید سست شوند و دچار استهلاک گردند؟ و خلاصه در مسیر مستدام زندگانی جسمانی پیری یک حالت و عارضه قطعی است که بر جسم انسان عارض میشود تا به جایی که کمکم بدن را از کار میاندازد، حتی به طوری که اگر عوامل خـارجی در ایجاد آن دخالت نداشته باشـد باز هم عـارض میگردد؟ یا خیر؟ مسئله پیری و فرسودگی یک عارضه غیرطبیعی است که در نتیجه نرسیدن مواد غذایی کامل و سالم به بدن و یا در اثر نفوذ میکربها و سموم و عوامل خارجی در جسم بر انسان عارض میشود و در نتیجهی شدّت آن، اعضا و جوارح بدن از کار میافتند و مرگ فرا میرسد؟
این پرسش در مجامع علمی دنیای امروز مطرح است، نظریات علمی دانشمندان در این مورد مختلف است، عدّهای فرسودگی بدن را این چنین تفسیر میکنند که: پیری و فرتوتی اعضاء محصول به هم خوردن نظم کامل بدن از نظر رسیدن مواد غذایی و تولید مثل سلول است، یا در نتیجه تأثيرات سمّی و میکربی در اوضاع و احوال جسم این فرسودگی به انسان دست میدهد که در نتیجه او را به چنگال مرگ دچار میکند.
بنابراین نظر، طول عمر انسان از نظر علمی یک موضوع ممکنی است زیرا اگر فرض کنیم در تمام طول مدت زندگی سلولها و بافتها از تأثیرات خارجی از نظر استهلاكات جسمی و نفوذ میکربها و سموم حفظ شود و غذای سالم و کامل به بدن برسد، روی این مبنا هیچگاه نباید پیری و فرسودگی به وجود بیاید و روی این قانون طبیعی مرگ هم نباید او را به کام بکشد، زیرا مرگ مفهومی جز از کار افتادن اعضاء و جوارح و فرسوده شدن قوای بدن ندارد.
اگر از این نظریه صرفنظر کنیم و بگوییم پیری معلول حوادث و آفات خارجی نیست، بلکه سیر طبیعی بدن انسان است که خواه و ناخواه در یک سنینی از عمر بر بدن عارض میشود و به مرگ منتهی میگردد؛ بنابراین عقیده: هیچ دلیلی نداریم که این قانون طبیعی قابل نقض نیست، زیرا خود ما در وضع افرادی که با آنها سر و کار داریم مشاهده میکنیم و تجربیات علمی دانشمندان هم این مطلب را ثابت کرده است: که پیری دارای یک زمان معیّن و فصل خاصی نیست، برای بعضیها ناگهان حادث میشود و به طور دفعی قیافه شاداب و با نشاط شان به پوست پرچین و چروک و منظره وخیم پیری مبدل میگردد و در بعضی افراد این حالت تدریجاً به وجود میآید، به برخی در سنین بالا عارضه پیری دست میدهد و پارهای اشخاص در سنین پایین چهره پیری به خود میگیرند، این اختلاف و تفاوت از نظر عروض پیری حاکی از این است که: بر فرض این که ما قائل شدیم پیری و فرسودگی یک قانون طبیعی است؛ یک قانون طبیعی قابل نقض است که امکان دارد با وسایل و استعمال داروها و اجرای فرمولهایی این قانون طبیعی را به هم زد، هم چنان که این مسئله را دانشمندان در مورد جانوران پیاده کردهاند.
خودآزمایی:
1- افزایش طول عمر از سه منظر قابل بررسی میباشد ضمن ذکر آنان مختصری توضیح دهید؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علمالهدی