گذشته از تمام اینها بر فرض اینکه بگوییم اصلاً طول عمر از نظر علمی هم امکانپذیر نیست و موضوع پیری و فرسودگی یک قانون طبیعی مسلّم و اجتنابناپذیری است که خواه و ناخواه پس از سپری شدن مدّتی کوتاه از عمر بر بدن عارض میشود و برای هیچ زمان در آینده هم پیش نخواهد آمد که علم بتواند این قانون طبیعی را بر هم بزند.
بنا بر این نظر هم باز ما ادّعا میکنیم که طول عمر مهدی(ع) قابل قبول است، زیرا در این صورت امتداد زندگی نوح و مهدی(ع) در هزاران سال به منزله یک معجزهای است که قانون طبیعی خلقت را در این مورد خاص تعطیل ساخته است و نمونه آن هم در گذشته بسیار اتفاق افتاده که خداوند با یک عنایت خاص ربوبی خود در مقام حفاظت از یک وجود مقدّس رهبر و پیامبر که به منظور نجات بخشی و سازندگی انسانها او را نازل فرموده است، بسیاری از مقررات طبیعت را از کار انداخته است، آیا مسئله امتداد عمر یک انسان از نظر تعطيل قانون طبیعت مهمتر است یا تأثير نکردن آتش سوزان در گوشت و پوست یک بشر؟ قانون مسلّمِ طبیعت بر این جاری است: هرگاه یک شیئی که از نظر حرارت ضعیفتر است یا اصلاً حرارت ندارد در مجاورت آتش سوزان و جسمی که از نظر حرارت قویتر است قرار بگیرد، حرارت این جسم داغ در آن اثر میکند و هنگامی که بناست خدا یک وجود مقدّس را به خاطر بنیانگذاری اساس توحید در عالم حفظ کند، این قانون طبیعت را از کار میاندازد. ابراهیم را در دریای آتش سوزان پرتاب میکنند و با یک خطاب غیبی حق: «يا نارُ کُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إِبْراهيمَ»[1]- ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت باش- این قانون طبیعت ملغی میگردد و ابراهیم از لابهلای خروارها آتش که به صورت گل و ریحان درآمده است صحیح و سالم خارج میشود، یا در مورد حفظ جان موسی(ع) برخلاف قانون طبیعت دریا شکافته میشود، یا در خصوص عیسی(ع) هنگامی که قبیله رومیان برای جلب عیسی(ع) و کشتن وی به او هجوم آورده بودند برخلاف قانون طبیعت، دیگری با عیسی(ع) در نظر آنها مشتبه شد و مسیح(ع) به آسمان صعود کرد و یا در مورد حفظ جان رسولالله(ص) پیغمبر گرامی اسلام در نیمه شب از میان جمعیت شمشیردارانی که به قصد کشتن آن حضرت به درب خانهاش اجتماع کرده بودند میگذرد و برخلاف قانون طبیعت آنها او را نمیبینند و صدها مورد دیگر که در مقام حفاظت جان شخصیّتهای آسمانی، قوانین طبیعی از کار افتاده و ملغی شدهاند. در آیات قرآن و نصوص اسلامی این موارد جزء عقاید ضروری مسلمین به حساب میآید، پس باید قانون پیری و فرسودگی را هم که از مقررات تکوینی است در مورد قائد منتظر از همین قبیل بدانیم، بلکه ممکن است اصلاً خود این مطلب را یک قاعده کلی فرض کنیم که برنامه خلقت و آفرینش حق بر این جاری است که هرگاه خدا اراده کند، زندگی یک شخصیّت آسمانی و یک حجّت خدایی برای انجام یک تحول بزرگ و یک سازندگی در سطح نژاد انسان ادامه پیدا کند، در مقام حفظ جان او قوانین طبیعی و حوادث و آفاتی که با بقاء او منافات داشته باشند از کار میافتند و بدون اثر خواهند شد؛ و برعکس هرگاه که یک شخصیّت ملکوتی مأموریت خود را انجام داد و نقش خود را در سازندگی ایفا کرد، در آن هنگام محکوم قوانین طبیعت است که با پیش آمد یک حادثه و یا یک جریان طبیعی از دنیا میرود و یا شهید میگردد.
بنا بر این مطلب در اینجا پرسشی پیش میآید و آن این که وقتی موضوعی به عنوان یک قانون طبیعی در عالم خلقت محقق شد، اجرای آن ضروری است و تخلّف از آن امکان ندارد، چطور میشود ما بگوییم: قوانین طبیعی در مواردی به هم میخورد و علاقه ضروری بین علّتها و معلولها از هم گسیخته میگردد؟ این برخلاف تجربه علمی است که موفق به کشف این قانون طبیعت شده است.
این یک ادّعایی است که با علم سازش ندارد.
پاسخ: گذشته از این که به عقیده خداپرستان و مسلمانان ارادهی پروردگار همواره بر قوانین طبیعی جهان حاکم است باید به این نکته توجّه داشت که ضرورت اجرای قوانین طبیعی از نظر علمی ثابت نشده است.
توضیح مطلب: آنچه در دنیا به عنوان قانون طبیعت شناخته شده، حقایقی است که علم بر اساس تجربه کشف کرده است، به وسیله تجربه این حقیقت به دست آمده که هرگاه آب سرد در کنار آتش گرم قرار بگیرد گرما از آتش در آب تأثیر میکند و آن را گرم و جوشان میسازد و محصول این تجربه کشف یک قانون طبیعی است که: هرگاه آب و آتش در مجاورت یکدیگر واقع شوند جوشش و گرمی آب حاصل شدنی است، ولی علم در اینجا بین این دو مطلب (مجاورت آب و آتش و جوشان شدن آب) علاقهی ضروری فرض نکرده است که ضرورتی بین این دو موضوع برقرار باشد، زیرا ضرورت یک حالت نهانی در هر موجود است که به وسیله تجربه و علم قابل کشف نیست، لذا منطق علم روز بر این است که قانون طبیعی از وجود یک علاقه ضروری بین تأثیر مؤثر و تأثر متأثر حکایت نمیکند، بلکه قانون طبیعی از تقارن بین این دو حاکی است که مجاورت آب و آتش مقارن است با جوشان شدن آب، پس هرگاه معجزهای پیش بیاید و این تقارن را بر هم بزند، مثلاً آب در کنار آتش قرار بگیرد و گرم نشود. در این صورت یک موضوع ضروری را به هم نزده که محال باشد پس در حقیقت معجزه با آن مفهوم دینی که دارا هست در پرتو منطق علمی فلسفه جدید بهتر قابل قبول است تا در پرتو منطق فلسفه قدیم، زیرا فلسفه قدیم چنین میپنداشت که قانون طبیعی از یک علاقه ضروری بین خاصیت دو شیء حکایت میکند، معنای این علاقه ضروری این است که الغای مؤثر از اثر یا مقاومت موجود متأثر از نظر عدم پذیرش اثر محال است. مثلاً محال است که آتش از سوزندگی بیافتد، یا آب در مجاورت آتش حرارت نپذیرد، ولی این علاقه بين اثر مؤثر و تأثر متأثر در منطق فلسفه روز به قانون اقتران مبدل شده است که میگویند: این دو باهم مقارناند نه این که بین این دو ضرورتی باشد.
اما بنا بر منطق استقرایی که بحث مفصل آن را در کتاب «الأسس المنطقيّه» مشروحاً بررسی کردهایم، در خصوص این مسئله نظریه ما با مکتب فلسفه جدید در یک جهت جدید توافق دارد و در یکجهت با آن مخالف میباشد.
تا اینجا که فلسفه جدید معتقد است «مقارن بودن دو شیء با یکدیگر در موارد مکرر موجب اثبات ضرورت و علیّت بین آن دو نیست» ما موافقیم، ولی نکتهای که ما اینجا میگوییم این است که بین همه موارد تقارن یک جهت مشترکی وجود دارد، مثلاً همه آتشهای دنیا در همه مکانها و همه زمانها سوزنده است، اگر بین آتشها و سوختن اجسام صرفاً یک تقارن محض وجود داشته باشد به این معنی که همه سوختنها که به وسیله آتشها انجام میگیرد بر اثر یک تصادف و اتفاق اقترانی باشد، باید در بعضی از موارد این تقارن تخلّف بپذیرد و بعضی از اوقات برخی از آتشها نسوزانند، پس در همه آتشها و همه سوختنها سوای این تقارن جهت مشترکی هم موجود است که در همه وقت همه آتشها میسوزانند و در صورتی که ثابت نشده که آن جهت مشترک علیّت و ضرورت است، احتمال میرود آن جهت یک نوع حکمت خدایی باشد که موجب شده ارادهی پروردگار بر این تعلق بگیرد که همه آتشها با سوختن مقارن باشند و در بعضی از موارد آن حکمت اقتضا میکند که آتش با سوختن مقارن نشود و آنجا است که ارادهی خدا هم به مقتضای همین حکمت تعلق میگیرد و معجزه پدید میآید.
خودآزمایی:
1- معجزه چیست؟
2- جمله حضرت حق در آیه 69 سوره انبیاء از نظر فلسفی چه توجیهی دارد؟
پینوشتها:
[1] . سوره الانبیاء، آیه ۶۹
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی