4- در بند ۳ دعای ۳۰ امام سجّاد(ع) پس از درخواست اعتدال در امور و پرهیز از اسراف و زیادهروی، از آگاهی بهاندازهگیری شایسته در امور اقتصادی و معیشت زندگی، سخن گفته و به خدا عرض میکند:
«... وَ عَلِّمْنِی حُسْنَ التَّقْدِیرِ»؛
«آگاهی تدبیر و اندازهگیری خردمندانه در تأمین و مصرف هزینه زندگی را به من عنایت فرما.»
شرح کوتاه
این مسئله از اصول علم اقتصاد و تنظیم مخارج زندگی است که بسیاری بر اثر دوری از چنین اصل و تدبیری، گرفتار انواع زیانها و بیچارگیها میشوند که اگر قانع و معتدل بودند و اسیر چشم و همچشمی و تجملات و تشریفات زندگی نمیشدند، هرگز گرفتاریهای کمرشکن به سراغشان نمیآمد. دخل و خرج را مدّنظر قرار میدادند و به اندازه درآمد خود، هزینه زندگی را اندازهگیری میکردند در نتیجه در آرامش و آسایش به سر میبردند.
نه آنگونه که شاعر گوید:
بر احوال آن کس بباید گریست/ که دخلش بود نوزده خرج بیست
از امام باقر(ع) نقل است که یکی از سه رکن کامل تکامل، اندازهگیری در دخل و خرج زندگی و اعتدال در امور اقتصادی است. چنان که قرآن در یک آیه این مطلب را به روشنی بیان ساخته و میفرماید:
«وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»[1]:
«هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی»
۵- در بند ۳ دعای ۴۲، امام سجاد(ع) در ضمن شمارش ویژگیهای قرآن میفرماید:
«وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِي مِنْ ظُلَمِ الضَّلالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ»؛
«قرآن را نوری قرار دادهای تا در پرتو آن و پیروی از آن، از تاریکیهای گمراهی و نادانی به راه صحیح هدایت یابیم».
شرح کوتاه
امام سجّاد(ع) در این فراز، یکی از عوامل نور، روشنایی، دانش و بینش را، قرآن دانسته که با شناخت آن و پیروی از آن میتوان از جهالت و ناآگاهی خارج شد و در پرتو انوار علم و آگاهی قرار گرفت؛ علمی که میتوان به وسیله آن به نور هدایت الهی دست یافت و از ظلمت گمراهیها نجات پیدا کرد.
نتیجه اینکه قرآن آموزگار علم است و علم انسان را به کمالات عالی هدایت میرساند، البته علمی که همراه عملی باشد و چراغ راه عمل گردد؛ بنابراین علم از آموزههای ارزشمند قرآنی است که حتماً پیروان قرآن باید برای تحصيل آن پرتلاش باشند.
۶- در بند ۲۷ از دعای ۲۰ میخوانیم:
«... وَ ارْزُقْنِی... عِلْماً فِی اسْتِعْمَالٍ»؛
«خدایا! علم با عمل را روزی من گردان.»
شرح کوتاه
در این فراز نیز سخن از علم همراه عمل به میان آمده و امام سجاد(ع) به ما یاد داده که همواره چنین درخواستی را از درگاه الهی داشته باشیم و برای دستیابی به آن تلاش کنیم. عمل بدون علم ناقص است، چنان که علم بدون عمل نیز ناقص میباشد. این دو باید موازی و دوش به دوش هم همدیگر را تکمیل کنند تا انسان در پرتو چراغ علم و بینش، کارشناسانه به اجرای ارزشها اقدام کند. چنین کاری رزق و نعمت الهی است و در جایگاه رفیعی قرار دارد.
۷- در بند ۱۰ از دعای یک میخوانیم:
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا ... وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِيَّتِهِ»؛
«شکر و سپاس خداوندی را که بخشی از درهای علم و بینش را در پرتو عنایت پروردگاریاش به روی ما گشود.»
شرح کوتاه
بدون تردید حمد و شکر در برابر نعمتهای الهی لازم است. یکی از نعمتهای بزرگ الهی که باید شکر آن را پیوسته به جا آورد، گشودن دریچههای علم و معرفت به روی انسان است که موجب نورانیّت انسان و دوری او از تاریکی نادانی میگردد؛ و این از ویژگیهای صفت ربوبيّت الهی است که به انسان چنین موهبتی را عطا کند. خاصیّت ربّ بودن و پرورش روح و پالایش روان اقتضا میکند که ابزار چنین پرورش و پالایشی در اختیار انسان قرار گیرد؛ که یکی از عالیترین ابزار آن همان علم و بینش است؛ بنابراین باید از این نعمت خاص الهي اکثر استفاده را نمود و آن را نعمت الهی دانست و با قلب و زبان و عمل، شکر آن را به جا آورد که شکر عملی همان تحصیل دائمی علم و افزایش آن و حرکت در پرتو چراغ آن میباشد.
۸- در بند ۱۱ از دعای هفده میخوانیم؛
«... وَ اسْتَظْهَرَ بِكَ عَلَيْهِ فِي مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِيَّةِ»؛
«خدایا! آن کس (که ایمان کامل دارد) از درگاه تو در پرتو شناخت معارف آسمانی بر ضد شیطان یاری میجوید، چنین کسی را در سنگری محکم و دژی نگهدارنده و پناهگاهی بازدارنده ایمن دار.»
شرح کوتاه
این فراز بیانگر آن است که انسانهای باایمان در دستیابی به عرفان و معرفت آسمانی و ملکوتی، جوینده و پوینده و پاینده هستند و چنین افرادی در حصن و دژ محکم الهی قرار میگیرند. دانش و بینش پناهگاه محکمی برای آنها خواهد بود، دانایی، آنها را توانا میکند و از انسان، شخصی پولادین در برابر شیطان و القائات شیطانی میسازد؛ و به راستی که چنین است، بیشتر تباهیها و شیطانگراییها بر اثر جهل و دوری از چراغ معرفت است. به عنوان مثال یک آدم بیسواد یک خوشه انگور آلوده را به راحتی میخورد، ولی یک دکتر میکربشناس، حتی یک دانه آن خوشه را هرگز نمیخورد، زیرا علم او مانع از خوردن چنین میوه بیماریزایی است. آری! علم و معرفت در پیکار با شیطان، یاور ایستا و نیکی خواهد بود. چراکه چنین معرفتی، عشق به خدا را در جان انسان پدید میآورد و شعلههای این عشق، آنچنان انسان را ورزیده و هشیار میکند که شیطان جرئت نفوذ و راهیابی به او را ندارد.
به عنوان مثال دانشمند بدون بینش و عرفان الهی، میخواهد از نهری عبور کند، دنبال پل میگردد؛ ولی تا او بیاید و پل را پیدا کند، عارف که عاشق و دیوانه حق است، دیوانهوار به آب زده و سریعتر به مقصد میرسد.
مذهب عاشق ز مذهبها جداست/ عاشقان را ملّت و مذهب خداست
۹- در بند ۲ از دعای پنجاه و دوم میخوانیم:
«سُبْحَانَكَ أَخْشَى خَلْقِكَ لَكَ أَعْلَمُهُمْ بِكَ»:
«ای خدا! تو پاک و منزه از هر گونه عیب هستی، خائفترین بندگان تو نسبت به تو، آگاهترینشان به مقام تو هستند.»
شرح کوتاه
یکی از صفات برجسته مؤمنان، خوف از خداست؛ یعنی از نافرمانی خدا میترسند و همیشه خدا را در همه جا حاضر و ناظر میبینند، از اینرو هرگز گناه نمیکنند، و همان خوف، آنها را از انحرافات بازمیدارد. ولی باید توجه داشت که هر چیزی نشانههایی دارد که با آن نشانهها میتوان آن را شناخت. انسان خائف نیز نشانههایی دارد که طبق فراز فوق و دنبالهاش، از نشانههای خائف این است که: ۱- آگاهترین انسانها به عظمت خدا است. ۲. خاشعترین آنها در پیشگاه الهی است. ۳- مطیعترین آنها در عمل به فرمان پروردگار است.
بنابراین علم و معرفت نقش بسیار در ایجاد خوف از مقام الهی دارد. انسان جاهل هنوز خدا را نشناخته تا در او خوف از خدا پیدا شود؛ ولی انسان عالم و عارف، در پرتو انوار دانش و بینش، خدا را شناخته و در نتیجه از گناه و انحراف که نافرمانی خدا است، ترسان است و همین ترس، بازدارنده و اهرم استواری در برابر تهاجمات شيطان و الگوهای شیطانی خواهد بود.
۱۰- در بند ۲۱ از دعای سی و یکم میخوانیم:
«اللّهُمّ إِنّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ جَهْلِي»؛
«خداوندا! از نادانی خود به درگاهت عذرخواهی میکنم.»
شرح کوتاه
در پیشگاه بندگان کامل و صالح خدا مانند پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) جهل و نادانی و دوری از کسب علم و معرفت، از گناهان و خطاهای بزرگی است که باید برای آن از درگاه الهی عذرخواهی کرد و پوزش طلبید. چرا که جهل، هیولای سیاه و تاریکی است که چشمهای خرد و دل را نابینا میسازد و پاهای انسان را به سوی کمالات، سست و کُند میکند، بلکه خودآگاه و ناخودآگاه انسان را به راههای به خلاف مسیر کمالات میکشاند و باعث گمراهی و هلاکت دو جهان میشود؛ بنابراین باید از چنین هیولا و مانع سر راه تکامل و سوقدهنده به سوی تباهیها، به خدا پناه برد و از او عذرخواهی کرد و با این حالت، خود را آماده دستیابی به انوار علم و معرفت نمود؛ چرا که جهل دل را میمیراند و جان را میکشد.
امام على(ع) در سخنی فرمود:
«الْجَاهِلُ مَيِّتٌ وَ إِنْ كَانَ حَيّاً»؛[2]
«جاهل مرده است گرچه در ظاهر زنده باشد.»
پینوشتها: [1] اسراء، آیه ۲۹.
[2] غررالحکم، میزان الحکمة، ج 3، ص ۱۵۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی