کد مطلب: ۲۵۴۱
تعداد بازدید: ۷۴۸
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۷
ازدواج و شیوه همسرداری از دیدگاه اسلام| ۱۱
علی(ع) از زیادی مهمان و کمبود غذا، نگران بود. پیامبر(ص) به وی اطمینان داد که: مضطرب مباش. خداوند به این غذا برکت می‌دهد، به‌ طوری ‌که عموم مهمانان پذیرایی می‌شوند.
فهرست جهیزیّه زهرا(س)
حضرت علی(ع) نقل کرد که رسول خدا(ص) به من فرمود: برخیز و برو زره (پیراهن جنگی) خود را بفروش. رفتم و آن را فروختم و پول آن را به حضور رسول خدا(ص) آورده و به دامنش ریختم. از من نپرسید که این پول، چقدر است و من نیز چیزی نگفتم.
پیامبر(ص) مقداری از آن را برداشت و به بلال حبشی داد و فرمود: با این پول، عطر خوشبو برای فاطمه(س) خریداری کن. سپس دو کف از آن پول برداشت و به ابوبکر داد و فرمود: با این پول، آنچه از لباس و لوازم خانه شایسته است، خریداری کن.
آنگاه پیامبر(ص)، عمار یاسر و چند نفر از اصحاب را به دنبال ابوبکر فرستاد. آن‌ها به بازار رفتند. هر کدام از آن‌ها چیزی را که می‌پسندید، به ابوبکر نشان می‌داد و اگر ابوبکر صلاح می‌دید، خریداری می‌کردند. اجناسی که به ‌عنوان جهیزیّه حضرت زهرا (س)خریده شد، به ترتیب زیر بود:
١- پیراهن: یک عدد، هفت درهم.
۲- روسری (مقنعه): یک عدد، ۴ درهم.
۳- چادر مشکی (لباس رو): یک عدد.
۴- تخت یا بقچه‌ای که با ریسمان لیف خرما پیچیده شده بود: یک عدد.
۵- دو رختخواب: لایه یکی از آن‌ها از پشم گوسفند و روی آن از کتان مصری بود و لایه دیگری از علف و برگ‌های خشک خرما بود و رویه‌اش کتان مصری.
۶- متّکا: چهار عدد که روی آن‌ها از چرم دباغی شده‌ی طائف بود و لایه‌ی دو عدد از آن‌ها از لیف خرما بود و لایه‌ی دو عدد دیگر از پشم گوسفند.
۷- پرده‌ی پشمی: یک عدد.
۸-حصیری از بافته‌های قريه هَجَر: یک عدد.
۹- آسیای دستی: یک عدد.
۱۰- تشت مسی: یک عدد.
۱۱- کاسه سفالين: یک عدد.
۱۲- مشک آب: یک عدد.
۱۳- آفتابه سفالین: دو عدد.
۱۴- سفره‌ی چرمی برای فرش زیر پا: یک عدد
۱۵- عبای سفید: یک عدد.
۱۶- ظرف آبخوری: یک عدد.
وقتی این ارقام را به حضور پیامبر(ص) آوردند، آن حضرت آن‌ها را با دستش زیر و رو می‌کرد و می‌فرمود:
« بَارَكَ اَللَّهُ لِأَهْلِ اَلْبَيْتِ» ؛
«خداوند اینها را برای اهل خانه، مبارک کند».[1]
طبق روایت دیگر، هنگامی ‌که آن وسایل را نزد آن حضرت آوردند، اشک در چشمانش حلقه زد و سر به آسمان بلند نمود و عرض کرد:
«اللَّهُمَّ بَارِكْ لِقَوْمٍ جُلُّ آنِيَتِهِم اَلْخَزَفُ» ؛
«خدایا! به زندگی قومی که گرانمایه‌ترین ظروفشان، در سفال خلاصه می‌شود، برکت عنایت فرما».[2]
 
پاسخ علی(ع) به منافقان بدزبان
یکی از منافقان نابکار که به خیال خود می‌خواست احساسات على(ع) را بر ضدّ ساده بودن جهیزیّه حضرت زهرا(س) تحریک کند، نزد على(ع) آمد و چنین گفت:
تو مرد کامل و مرکز فضل و علم هستی و قهرمان‌ترین شجاعان عرب هستی، چرا با دختری ازدواج کردی که چاشتش به شامش نمی‌رسد (یعنی تهی‌دست است و جهاز او اندک و ناقص است). اگر با دختر من ازدواج می‌کردی، کاری می‌کردم که از در خانه من تا در خانه تو، شتر پشت سر شتر، با بار جهیزیّه باشد.
امام علی(ع) در پاسخ او فرمود:
این کار، طبق خواست خدای بزرگ انجام شد. هدف ما خوشنودی خداست، نه ثروت اندوزی و تجمّلات دنیا. افتخار ما به تقوا و کارهای نیک است، نه به درهم و دینار.
این شماتت و طعنه دشمن، گرچه رنج‌آور و تلخ بود؛ ولی خدای مهربان ‌همان وقت نعمت‌های آسمانی و معنوی این ازدواج مقدّس را به على(ع) نشان داد. حضرت فاطمه(س)  نیز آن تجلیاّت عالم بالا را دید.[3]
به ‌این ‌ترتیب، لذّت شیرین معنویّت، تلخی سرزنش تحقیرآمیز منافقان بی‌آزرم را می‌زدود و جبران می‌کرد.
 
خانه علی(ع) در شب عروسی
علی(ع) کنار مسجد، خانه بسیار ساده‌ای داشت که مجموع آن در یک اتاق خلاصه می‌شد. به کف اتاقش شن نرم ریخته بود و چوبی را از دیواری به دیوار دیگر نصب نموده بود تا لباس‌هایش را روی آن بیندازد و پوست گوسفندی را فرش آن اتاق نموده، متّکایی از لیف خرما در کنار آن دیده می‌شد.[4]
از آنجا که آن خانه، در شب زفاف مناسب نبود، علی(ع) خانه محقّر دیگری که دورتر از آنجا بود، اجاره کرد و بعد از مدّتی، به خانه قبلی خود بازگشت و همسایه نزدیک پیامبر(ص) شد. فرزندان برومندش، حسن(ع) و حسین(ع) در همان اتاق ساده به دنیا آمدند و فاطمه(س) تا آخر عمر در همان خانه - که اکنون کنار مرقد منوّر پیامبر(ص) است - زندگی کرد.[5]
هنگام مراسم عروسی، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: همین نزدیکی، خانه‌ای تهیّه کن (اجاره کن) تا همسرت را به تو تحویل دهم.
علی(ع) گفت: در این نزدیکی جز منزل «حارثة بن نعمان»، منزل مناسب دیگری نیست. فقط منزل او خالی و آماده است.
پیامبر(ص) فرمود: همه اتاق‌های خانه‌های حارثه را برای صحابه گرفتیم. خجالت می‌کشیم این منزل را هم از او مطالبه کنیم.
این مطلب به گوش حارثه رسید. او به حضور پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من و اموالم به خدا و رسول خدا(ص) تعلّق دارد.
پیامبر(ص) برای او دعا کرد. حارثه منزل خود را برای ورود فاطمه(س) آماده نمود. فاطمه(س) شب عروسی به آن خانه وارد شد. فرششان در آن خانه، پوست گوسفند بود که روی پشم آن پوست می‌خوابیدند.[6]
 
مراسم شب زفاف على(ع) و فاطمه(س)
زنان پیامبر(ص) جهاز زهرا(س) را به خانه حارثه بردند و مشغول آراستن حجله عروسی شدند. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: نان و گوشت شام امشب را من می‌دهم و خرما و روغن و کشک آن را تو تهیّه کن.
علی(ع) این وسایل را تهیّه کرد و نزد پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص)، خود متصدی تهیّه غذا و پذیرایی مهمانان شد. دست‌های مبارک را بالا زد و از گوشت و روغن و خرما و کشک، غذای لذیذی فراهم نمود و به على(ع) فرمود: مردم را به مهمانی امشب دعوت کن.
امیر مؤمنان(ع) به مسجد آمد تا عدّه معیّنی از نزدیکان را برای آن شب، دعوت کند. وقتی وارد مسجد شد، دید بسیاری از مسلمانان از مهاجر و انصار جمع شده‌اند. بالای یک بلندی ایستاد و اعلام کرد: امشب همه به‌ عنوان شرکت در جشن عروسی من، برای صرف شام در منزل رسول خدا(ص) مهمانید.
آن شب، مسلمانان، نماز مغرب را در خدمت رسول خدا(ص) به جماعت گزاردند و سپس همگی، دسته‌جمعی به خانه پیامبر(ص) هجوم آوردند.
علی(ع) از زیادی مهمان و کمبود غذا، نگران بود. پیامبر(ص) به وی اطمینان داد که: مضطرب مباش. خداوند به این غذا برکت می‌دهد، به‌ طوری ‌که عموم مهمانان پذیرایی می‌شوند. چون در خانه پیامبر(ص) جا نبود، ده نفر ده نفر می‌آمدند و غذا می‌خوردند و از در دیگر خانه - که به کوچه باز می‌شد - بیرون می‌رفتند.
همه غذا خوردند و مقداری هم اضافه آمد. پیامبر(ص)  ظرف‌هایی از آن غذا را به حجره‌های همسرانش فرستاد. یک ظرف غذا را هم به حجله عروس روانه فرمود.
در این هنگام، امّ سلمه (یکی از همسران رسول خدا) به رسول خدا(ص) عرض کرد: فاطمه(س) آماده است.
پیامبر(ص) وارد حجره امّ سلمه شد و دست دختر را گرفت. زهرا(س) غرق در عرق شرم و حیا شد. از خجالت زیاد، پایش می‌لغزید. پیامبر(ص) فرمود: دخترم چرا می‌لرزی؟ خدا تو را از لغزش دنیا و آخرت حفظ کند. زهرا(س) قدری آرام گرفت.
پیامبر(ص)، فاطمه(س) را از حجره امّ سلمه بیرون آورد و دم در حجره، دست علی(ع) را گرفت و در دست زهرا(س) گذارد و فرمود: ای علی! خداوند این همسر، دختر پیغمبر(ص) را برای تو مبارک گرداند. ای على! فاطمه(س)  همسر نیکویی است. ای فاطمه! على(ع) شوهر خوبی است.
سپس دستور داد ناقه‌ی صهبا (یا استر شهبا) را آوردند. پیامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت و بر آن سوار کرد.
سلمان (پیرمرد محاسن سفید) زمام مرکب را گرفت و حمزه، عقیل و سایر جوانان بنی‌هاشم از پشت سر، رجز می‌خواندند.
همسران پیامبر(ص) و دختران عبدالمطلب و زن‌های مهاجر و انصار هم، در اطراف مرکب حلقه ‌زده بودند و سرود می‌خواندند.
پیامبر(ص)  آن‌ها را تا خانه زفاف بدرقه کرد و در آن خانه برای آن‌ها دعا نموده، از خانه بیرون آمد.[7]
 
دادن پیراهن عروسی به فقير
پیامبر(ص) برای شب عروسی دخترش، زهرا(س) پیراهن تازه‌ای تهیّه کرده بود. در همین شب، حضرت زهرا(س) بر سجاده‌ی عبادت خود نشسته بود، ناگاه مستمندی به در خانه آمد و فریاد زد: از در خانه نبوّت، یک پیراهن کهنه می‌خواهم.
فاطمه(س) این صدا را شنید. او دو پیراهن داشت (یکی کهنه و دیگری پیراهن عروسی که پیامبر(ص) به او داده بود). خواست پیراهن کهنه را به آن فقیر بدهد، ناگاه این آیه (۹۲ آل عمران) قرآن به یادش آمد که:
«لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛
«هرگز به‌ حقیقت نیکوکاری نمی‌رسید، مگر اینکه از آنچه دوست می‌دارید (در راه خدا) انفاق کنید».
حضرت زهرا(س) وقتی ‌که متوجّه شد پیراهن نو را بیشتر دوست دارد، همان پیراهن عروسی را به فقیر داد. فردای آن شب، رسول خدا(ص) از در خانه فاطمه(س) عبور کرد و دید فاطمه(س) پیراهن کهنه را پوشیده است. پرسید: چرا پیراهن نو را نپوشیده‌ای؟
فاطمه(س) عرض کرد: آن را به فقیر دادم.
پیامبر(ص) فرمود: اگر پیراهن کهنه را به فقیر می‌دادی و پیراهن نو را از برای شوهرت می‌پوشیدی، مناسب‌تر و بهتر بود.
زهرا(س) عرض کرد: من از شما پیروی کردم، آن هنگام که مادرم خدیجه(س) همسر شما گردید، همه اموال خود را در راه خدا بذل نمود. کار به ‌جایی رسید که فقیر به در خانه شما آمد و تقاضای لباس کرد، شما تنها پیراهن خود را به فقیر دادی و بدن خود را به حصیری پیچیدی، از این‌رو این آیه (اسراء/ ۲۹) بر شما نازل شد:
«وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ اَلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»؛
«و بیش ‌از حد، دستت را مگشا تا مورد سرزنش قرارگیری و از کار فرومانی.» رسول خدا(ص) آن ‌چنان تحت تأثير سخنان زهرا(س) قرار گرفت که بی‌اختیار اشک از چشمانش سرازیر شد و دخترش، فاطمه(س) را به نشانه محبّت و علاقه، به سینه‌اش چسبانید.[8]
این سرگذشت جالب نیز ورق دیگری از ساده زیستی حضرت زهرا(س) بود که از ترجیح دادن معنويّات بر مادّیّات و زرق ‌و برق‌ها حکایت می‌کند.
***
ناطقه‌ی مرا مگر روح قدس کند مدد/ تا که ثنای حضرت سیّده‌ی نسا کند
عین معارف و حِکَم، بحر مکارم و کرم/ گاه سخا، محیط را قطره‌ی بی‌بها کند
بضعه‌ی سيّد بشر، اُمّ ائمّه‌ی غُرَر/ کیست جز او که همسری با شه لافتي کند
قبله‌ی خلق روی او، کعبه‌ی عشق کوی او/ چشم امید سوی او، تا به که اعتنا کند
بهر کنیزیش بود زهره کمینه مشتری/ چشمه‌ی خور شود اگر چشم سوی سُها کند
«مُفْتقرا» متاب رو، از در او به هیچ سو/ ز آنکه مس وجود را فضّه او طلا کند.[9]
 
خودآزمایی
1- پول خرید جهیزیه حضرت زهرا (س) چگونه فراهم شد؟
2- حضرت زهرا (س) در شب عروسی چه چیزی را به فقیر داد؟
3- با توجه به کدام آیه از قرآن مجید، حضرت زهرا (س) پیراهن نو خود را به فقیر داد؟

 پی‌نوشت‌ها:
[1] بحار، ج ۴۳، ص ۹۴ ؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۲.
[2] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۲.
[3] سنن الجامع، شیخ طوسی، به نقل از ریاحین الشریعه، ج ۱، ص ۹۲.
[4] ریاحین الشریعه، ج ۱، ص ۹۲.
[5] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۳.
[6] بحار، ج ۱۹، ص ۱۱۳.
[7] اقتباس از کتاب زهرا علة مولود وحی، ص ۱۱۰ تا ۱۱۳ ؛ کشف الغمه ج ۱ ص ۴۹۷ -499؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۲ و ۳۱۳؛ بحار، ج ۴۳ ص ۹۶ تا ۱۱۴.
[8] اقتباس و تلخیص از ریاحین الشریعه، ج ۱، ص ۱۰۵ و ۱۰۶ .
[9] از قصیده مرحوم آیت‌الله غروی اصفهانی (کمپانی).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: