سؤال:
بارها به گوش ما رسیده است که تمام مقدّرات ما در عالم ازل یا در عالم «ذر» تعیین شده است، و آنگهی در قرآن مجید، مکرر، میشنویم که تمام امور در دست خدا است تا آنجا که قرآن میگوید:
«وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»[1]؛
«خداوند آن که را بخواهد عزّت میبخشد و آن که را بخواهد، ذلّت میدهد.»
آیا به دست آوردن عزّت یا ذلّت در دست خدا است نه در دست بشر؟
و یا در سوره نحل آیه ۹۳ میخوانیم:
«يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ»؛
«خداوند هر کس را که بخواهد گمراه میسازد و هر که را که بخواهد، هدایت میکند.»
و یا در سوره بقره آیه ۶ میخوانیم:
«خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»؛
«خداوند بر دلها و گوشهای کافران مهر نهاده و بر چشمهای آنها پرده افکنده شده و عذاب دردناکی در انتظار آنها است.»
اگر خداوند گمراه میکند و هدایت مینماید و یا پرده و مهر روی قلب و گوش و چشم مینهد، پس آنچه بشر انجام میدهد، مجبور است، کلید اعمال او در دست خدا است، به هر طرف که بپیچاند، به همان طرف میرود و اگر کافران در باقی ماندن در کفر مجبور هستند، پس عذاب آنها چه معنی دارد؟!
خلاصه؛ حقیقت تقدیر و سرنوشت چیست؟ و تا چه اندازه در زندگی ما تأثیر دارد؟
پاسخ:
معنی این آیات این نیست که خداوند در ابتدا بدون مقدّمه، عدّهای را هدایت میکند، گروهی را گمراه میسازد، به عدّهای عزّت میبخشد، گروهی را ذلّت میدهد، بر دل و گوش آنها مهر مینهد، یا بر چشم آنها پرده میافکند.
بلکه این هدایت و عزّت؛ گمراهی و ذلّت و جلوگیری از درک، طبق نظامی خاص است که بر اثر اعمال خوب یابد؛ به دست میآید، به عبارت روشنتر خداوند در جهان خلقت، نظام و سنّت و قوانین خاص قرار داده که طبق آن نظام و سنّت؛ هر کس به اختیار خود اگر در راه راست گام برداشت، هدایت شده و سعادتمند میشود و اگر در راه گمراهی گام برداشت گمراه و تیرهدل میگردد و چون این نظام را خداوند قرار داده، این امور به او نسبت داده میشوند.
مانند این که مسجد اعظم قم را، معمارها و بنّاها؛ ساختهاند، ولی میگویند: این مسجد بزرگ را حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی (ره) ساخته است.
یکی از درسهای اساسی در قرآنشناسی این است که آیات قرآن همدیگر را تفسیر میکنند، معنای کامل بسیاری از آیات قرآن با توجه به بعضی دیگر از آیات قرآن به دست میآید؛ اگر این آیات مورد سؤال در قرآن مذکور است؛ آیات بیشمار دیگری هم هست که این امور را به انسانها نسبت میدهند، مثلاً در سوره بقره آیه ۲۶ میخوانیم:
«وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ»؛
«خداوند گمراه نمیگرداند مگر گناهکاران را».
و در سوره نساء آیه ۱۵۵ میخوانیم:
«بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ»؛
«به علت کفرشان، خداوند مهر بر دلهای آنان نهاده است.»
در سوره انفال آیه ۳۰ میخوانیم:
«إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً»؛
«اگر پرهیزکار شوید، خداوند حس تشخیص حق از باطل را به شما با عنایت میفرماید.»
بنابراین خداوند کسی را بیجهت، عزّت نمیدهد و یا ذلیل نمیکند، بلکه در جهان خلقت نظامی قرار داده که طبق آن نظام هر کس به راه حق رفت، عزیز و هدایت شده است وگرنه هرگونه شرّ و گمراهی از جانب خود او است.
نیز قرآن در سوره شوری آیه ۲۹ میگوید:
«وَ مَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ»؛
«آنچه که از مصائب و گرفتاری و شرّ و گمراهی دامنگیر شما میشود به خاطر اعمال خود شما است.»
امّا راجع به عالم ازل و عالم ذر و تقدیر و سرنوشت، کوتاه سخن آن که: مسئله ازل و سرنوشت به این معنی نیست که ما در کارهای خود مجبوریم بلکه در این جهان خلقت و نظام هستی دو موضوع، سرنوشت شده است، قسمت عظیم و مهمی از عالم به صورت خودکار و حتمی، سرنوشت شده است، مانند گردش کرات به دور خود و ضربان قلب و فعالیت دستگاه گوارش بدن، و یک قسمت هم در قلمرو اراده و اختیار ما، تقدیر و سرنوشت شده است.
ما از روی وجدان مییابیم که در بعضی از کارها اختیار داریم؛ میتوانیم انجام دهیم و میتوانیم انجام ندهیم؛ میتوانیم دروغ بگوییم و میتوانیم دروغ نگوییم، پس در این کارهای اختیاری، سرنوشت ما در اختیار خود ما است و کلید سعادت و شقاوت ما به دست خود ما است.
اگر خداوند در عالم ازل، میداند که مقدّرات ما و سرنوشت ما از چه قرار است، دلیل آن نمیشود که سرنوشت ما (در حدود اختیار ما) به دست ما نیست؛ مثلاً استادی از راههای مختلف علم دریافته که گروهی از شاگردانش رفوزه یا قبول میشوند علم او تأثیری به قبولی یا رفوزگی آنها نخواهد داشت و اختیار را از آنها سلب نخواهد کرد.
اگر به خیّام نسبت میدهند که گفت:
می خوردن من حق ز ازل میدانست/ گر می نخورم علم خدا جهل بود
دانشمند بزرگ خواجه نصیر طوسی در جواب او گفت:
علم ازلی علّت عصیان کردن/ نزد عقلا ز غایت جهل بود
قرآن مجید در سوره نجم آیه ۳۹ با کمال صراحت اعلام میکند:
«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»؛
«برای انسان جز سعی و عمل او نیست.»
به عبارت روشنتر، آنچه عاید انسان میشود، نتیجه اعمال اوست.
پینوشتها:
[1] آلعمران، ۲۵.