سؤال:
پیرامون روز اوّل بهار، از قدیم و ندیم بارها میپرسند: در این روز که مردم در ایران و در بعضی از کشورها، به عنوان عید، جشن میگیرند و به همدیگر تبریک میگویند، آیا چنین روزی از نظر اسلام، عید است؟ مسلمانان در این روز، چگونه رفتار کنند؟
پاسخ:
در این تجزیه و تحلیل برآنیم تا در این راستا به بررسی پردازیم و زوایای این موضوع را از نگاه اسلام و امامان معصوم(ع) مورد بحث قرار دهیم، برای رسیدن به مقصود و نتیجهگیری و پاسخ به پرسش فوق لازم است با توجه به مطالب زیر، نتیجه را به دست آوریم:
اولین روز بهار، به عنوان عید و جشن ملی، قبل از اسلام، وجود داشته که از آن به عید باستانی، تعبیر میشود.
به عقیده بعضی نخستین کسی که از نوروز تجلیل کرد و آن روز را به عنوان عید ملّی، جشن گرفت، جمشید بود.[1] و به گفته بعضی دیگر: جمشید بر سراسر جهان تسلّط یافت و سرزمین ایران را آباد کرد و اسباب کارها و امور در روز نوروز برای او تکمیل و موزون گردید، از اینرو این روز آغاز سال عجم گردید.[2]
جمشید پسر تهمورث از شاهان افسانهای قبل از اسلام (قبل از مادها) است، او در آن روزی که بر تخت سلطنت نشست، اولین روز بهار بود، آن را نوروز خواند و جشن گرفت، جمشید مدّتی طولانی سلطنت کرد تا آنکه مغرور شد و خود را خدای جهان نامید، سرانجام ضحاک با همکاری مردم، او را از سلطنت خلع نمود و روزی در کنار دریای چین او را دید و با ارّه، دو نیمش کرد[3] و به زندگی پر زرق و برق و مستکبرانه و طاغوتی او پایان داد.
و در حدیث معلّی بن خُنیس (که بعداً ذکر خواهد شد) امام صادق(ع) فرمود: «نوروز، روزی است که خداوند از بندگانش پیمانهایی گرفت که تنها خدای یکتا را بپرستند و برای او همتا قرار ندهند و ایمان به رسولانش و حجتهای خدا و امامان(ع) بیاورند.
و روزی است که کشتی نوح(ع) در آن روز بر کوه جودی نشست...»[4]
و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: «نوروز همان روزی است که ابراهیم خلیل بتهای قومش را (که در آن روز برای شرکت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند) شکست.»[5]
مجوسیان نیز از قدیم به نوروز اهمیّت میدادند و در آن روز به همدیگر تبریک گفته و برای همدیگر هدیه میفرستادند و مطابق روایتی، در عصر خلافت امیرمؤمنان على مجوسیان چند ظرف نقره که در آن شکر ریخته بودند در روز نوروز به آن حضرت هدیه کردند، آن حضرت هدیه آنها را پذیرفت و شکرها را بین یاران خود تقسیم کرد و آن ظروف را به عنوان جزیه مالیات سرانه آنها قبول کرد.[6]
و نیز مطابق حدیث معلّی بن خُنیس، از امام صادق(ع) نقل شده، حادثهی عجیب زنده شدن هزاران نفر از بنیاسرائیل قبل از اسلام، به فرمان خدا که در آیه ۲۴۳ بقره به آن اشاره شده، در روز نوروز رخ داد.[7]
توضیح اینکه: در یکی از شهرهای شام، بیماری طاعون راه یافت، بسیاری مُردند و این بیماری مجازاتی از طرف خدا برای آنها بود، زیرا رهبر الهیشان آنها را به جهاد با دشمن فراخوانده بود، ولی آنها از دعوت آن رهبر، سرپیچی کرده بودند. در این میان جمعیّتی از آنها که هزاران نفر بودند که طبق پارهای از روایات، ده هزار یا هفتاد هزار یا هشتاد هزار نفر بودند به بهانه گریز از بیماری طاعون، از شهر خارج شدند و پس از فرار از آن محیط، در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با نادیده گرفتن اراده الهی و چشم دوختن به عوامل طبیعی، دچار غرور شدند، خداوند آنها را نیز در همان بیابان با همان بیماری نابود ساخت. مدّتها از این جریان گذشت و حضرت حزقیل(ع) که یکی از پیامبران بنیاسرائیل بود، از آنجا عبور کرد و از خدا خواست که آنها را زنده کند، خداوند دعای او را به اجابت رسانید و آنها به زندگی بازگشتند و آن روزی که آنها زنده شدند، روز نوروز بود.[8]
از مجموع این مطالب به دست میآید که نوروز، قبل از اسلام، روز محترم و خاصّی بود و با پدیدار شدن رخدادهایی در آن روز که غالباً مثبت بود، بر اهمیّت و شهرت آن افزوده شد.
پس از اسلام نیز مطابق پارهای از روایات، از این روز تجلیل شده و بروز رخدادهای مهمی در چنین روز، موجب افزایش عظمت و احترام آن شده است.
در حدیث معلّی بن خُنیس[9] از امام صادق(ع) که به تعبیر علامه مجلسی، آن را در کتب معتبر دیدهام، به چند رخداد بزرگ در نوروز، بعد از اسلام اشاره شده است، از جمله فرمود:
«وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي نَزَلَ فِيهِ جَبْرَئِيلُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي حَمَلَ فِيهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَنْكِبِهِ حَتَّى رَمَى أَصْنَامَ قُرَيْشٍ مِنْ فَوْقِ اَلْبَيْتِ اَلْحَرَامِ فَهَشَمَهَا، وَ كَذَلِكَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي أَمَرَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَصْحَابَهُ أَنْ يُبَايِعُوا عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِإِمْرَةِ اَلْمُؤْمِنِينَ، وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي وَجَّهَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَى وَادِي اَلْجِنِّ يَأْخُذُ عَلَيْهِمُ اَلْبَيْعَةَ وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي ظَفِرَ فِيهِ بِأَهْلِ اَلنَّهْرَوَانِ وَ قَتَلَ ذَا اَلثُّدَيَّةِ وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي يَظْفَرُ فِيهِ قَائِمُنَا بِالدَّجَّالِ، فَيَصْلُبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ اَلْكُوفَةِ، وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ اَلْفَرَجُ، لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا وَ أَيَّامِ شِيعَتِنَا، حَفِظَتْهُ اَلْعَجَمُ وَ ضَيَّعْتُمُوهُ أَنْتُمْ»؛
« نوروز روزی است که:
1- جبرئیل در آن روز بر پیامبر(ص) نازل شد.
۲- و در آن روز پیامبر(ص)، علی(ع) را بر دوش خود حمل کرد تا اینکه علی(ع) بتهای قریش را از قسمت بالای خانه کعبه فرو ریخت و خرد کرد و همچنین ابراهیم(ع) در چنین روزی بتها را شکست.
٣- و در چنین روزی، پیامبر(ص) به اصحاب خود امر کرد (در روز غدیر خم) با علی(ع) به عنوان امیرمؤمنان، بیعت کنند.
۴- در چنین روزی پیامبر(ص) او را به وادی جنّیان فرستاد تا از آنها در پذیرش اسلام و پیامبر(ص) ، بیعت بگیرد.
۵- در چنین روزی (بعد از عثمان) با حضرت علی(ع) به عنوان خلافت، بیعت دوم شد.
۶- در چنین روزی علی(ع) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج نهروان پیروز شد و مخدج ذولثّديه (سردمدار خوارج) را کشت.
۷- در چنین روزی قائم ما (عج) بر دجّال (طاغوت یاغی عصرش) پیروز گردد و او را در میدان کُناسه کوفه به دار کشد.
۸- هیچ روزی بر عمر ما نمیگذرد، مگر اینکه ما در آن روز امید فرج قائم (عج) را داریم، زیرا آن روز، از روزهای ما و از روزهای شیعیان ما است، عجمها آن را پاس داشتند، ولی شما (عربها) آن را تباه ساختید.»[10]
چنانکه ملاحظه میکنید پدیدار شدن هشت رخداد بسیار بزرگ، بعد از اسلام در چنین روزی (نوروز) موجب عظمت و احترام مخصوص این روز شده است.
از طرفی عالم بزرگ و مجتهد سترگ، بنیانگذار حوزه علمیّه نجف اشرف، شیخ طوسی (متوفای سال ۴۶۰ ه ق) در کتاب خود «المصباح المتهجّد» از معلّی بن خُنيس روایت میکند که امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه روز نوروز فرا رسید، در آن روز غسل کن، پاکیزهترین لباسهای خود را بپوش و با بهترین عطرهایت خود را خوشبو نما و در این روز روزه بگیر و پس از انجام نافلههای نمازها و انجام نماز ظهر و عصر، چهار رکعت (دو رکعت، دو رکعت) نماز (به نیّت نماز نوروز) بخوان، در دو رکعت نماز اول، در رکعت اول بعد از حمد، ده بار سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره کافرون را بخوان و در دو رکعت دوم، در رکعت اول، بعد از حمد، ده بار سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان و پس از نماز، سجده شکر انجام بده و در این سجده، دعای زیر را بخوان که در این صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (یا پنج سال تو) را (اگر با شرایط باشد) میبخشد، آن دعا این است:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْأَوْصِيَاءِ اَلْمَرْضِيِّينَ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ...» (بقيهی دعا در مفاتیح الجنان، ذکر شده است.)
و در این روز (نوروز) این فراز از دعا و ندا را بسیار بخوان: «يَا ذَا اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِكْرَامِ».[11]
از سوی دیگر، محدّث خبير، رشید الدّین طبرسی (متوفّای سال ۵۸۸ ه.ق.) در کتاب خود مناقب، روایت کرده که منصور دوانیقی (دوّمین خلیفه عبّاسی) از امام کاظم(ع) تقاضا کرد تا روز نوروز در مجلس جشن او برای تبریک بنشیند و هدایایی را که مردم میآورند بپذیرد، امام کاظم(ع) این تقاضا را رد کرد و فرمود:
«إِنِّي قَدْ فَتَشْتُ اَلْأَخْبَارَ عَنْ جَدِّي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ أَجِدْ لِهَذَا اَلْعِيدِ خَبَراً وَ إِنَّهُ سُنَّةُ اَلْفُرْسِ وَ مَحَاهَا اَلْإِسْلاَمُ وَ مَعَاذَ اَللَّهِ أَنْ نحيا نُحْيِيَ مَا مَحَاهَا اَلْإِسْلاَمُ»؛
«همه اخباری را که از جدّم رسول خدا(ص) رسیده، بررسی کردم، خبری در مورد این عید (نوروز) نیافتم، این عید سنّت پارسیان است، اسلام آن را محو نمود و پناه میبرم به خدا از اینکه چیزی را که اسلام آن را محو نمود، زنده سازم.»
منصور گفت: «ما این مراسم را برای سیاست و تدبیر امور ارتشیان، انجام میدهیم، تو را به خدای بزرگ سوگند میدهم، در این مجلس بنشین.»
امام کاظم(ع) ناگزیر در آن مجلس نشست، امیران، فرماندهان، سرداران و ارتشیان و سایر مردم به محضر آن حضرت میآمدند و تبریک عرض میکردند و هدایایی را میآوردند، خادم منصور در آنجا حاضر بود و آن هدایا را کنترل میکرد؛ در ساعت آخر، پیرمردی وارد شد و به امام کاظم(ع) عرض کرد: «ای پسر دختر رسول خدا! من فقیر تهیدست هستم، از اینرو چیزی نداشتم به عنوان هدیه بیاورم، ولی سه بیت شعری را که جدّم در سوگ جدّت امام حسین(ع) سروده، به شما هدیه میکنم و آن سه بیت این است:
عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاَكَ فِرِنْدُهُ/ يَوْمَ اَلْهِيَاجِ وَ قَدْ عَلاَكَ غُبَارُ
وَ لِأَسْهُمٍ نَفَذَتْكَ دُونَ حَرَائِر/ يَدْعُونَ جَدَّكَ وَ اَلدُّمُوعُ غِزَارُ
أَلاَّ تَقَضْقَضَتِ اَلسِّهَامُ وَ عَاقَهَا/ عَنْ جِسْمِكَ اَلْإِجْلاَلُ وَ اَلْإِكْبَارُ
«در شگفتم از آن شمشیرهای برّنده که تیزی آنها در روز درگیری عاشورا، بر روی پیکر غبارآلودت وارد شدند و نیز در شگفتم از آن تیرهایی که در برابر چشم بانوان حرم، در پیکرت فرو رفتند، در حالی که آن بانوان، جدّت را به استمداد میطلبیدند و سیلاب اشک از دیدگانشان روان بود.»
امام کاظم(ع) به او فرمود: هدیهات را پذیرفتم، در اینجا بنشین، خداوند به تو برکت دهد. آنگاه امام به خادم فرمود: نزد رئيس (منصور) برو و صورتحساب مجموع این هدایا را به او گزارش بده و بپرس که آنها را چه کنم؟ خادم چنین کرد، سپس به حضور امام کاظم(ع) بازگشت و گفت: منصور میگوید: همه آنها را به تو بخشیدم، اختیار آنها با خودت باشد. آنگاه امام کاظم همه آن هدایا را به آن پیرمرد بخشید.[12]
به این ترتیب امام کاظم(ع) هم به منصور و درباریانش فهماند که ما به هدایا و زرق و برق دنیا دل نبستهایم و هم پیرمرد شیعهی فقیر را که خاطره امام حسین(ع) قهرمان و سمبل مبارزه با طاغوتها را در کاخ طاغوت، تجدید کرد، شاد نمود و هم از جشن نوروز بهرهبرداری نموده و با بیان مظلومیّت امام حسین(ع) ستمگران و طاغوتیان را محکوم کرد.
در مجموع میتوان گفت: روایاتی که در شأن نوروز، از امامان معصوم به ما رسیده، متعارض است، یعنی بعضی از روایات، آن را ستودهاند و بعضی (مثل روایت مذکور از امام کاظم(ع)) آن را از امور دوران جاهلیّت دانسته که اسلام آن را محو نموده است، ولی بعد از کندوکاو و بررسی همه جانبه و جمعبندی، میتوان چنین نتیجه گرفت که:
1 ۔ روایات در تأیید و ستایش و مبارک بودن روز نوروز بیشتر از روایت یا روایات سرزنش است.
۲ - قرائن و سیره علمای بزرگ و مراجع تقلید از قدیم و ندیم در شأن نوروز و جلوس آنها و تبریک گفتن آنها به همدیگر، بیانگر آن است ک نوروز، از روزهای برجسته و مبارک است، نهایت اینکه واژه «عید» برای این روز، از دیدگاه اسلام ثابت نیست، چرا که در اسلام به طور رسمی چهار روز عید است که عبارتاند از: ۱- عید فطر ۲- عید قربان ۳- عید غدیر ۴- روز جمعه که عید است؛ و در حدیث امام کاظم(ع) به احتمال قوی، عید بودن آن، مورد سرزنش قرار گرفته است.
بر همین اساس، حضرت امام خمینی قدس سرّه با اینکه در روز نوروز، جلوس داشتند و تبریک میگفتند و تبریک دیگران را میپذیرفتند و در پیام تلویزیونی خود، دعای معروف «يَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ...» را میخواندند، ولی از به کار بردن واژه عید برای نوروز امتناع میورزیدند، در این راستا، حضرت حجةالاسلاموالمسلمین آقای رحیمیان، یکی از اعضاء دفتر امام مینویسد: «ما روز نوروز به اتاق حضرت امام وارد شدیم... امام حدود ساعت 9 صبح، بانشاطتر از روزهای گذشته و متبسّم و با قبای نو وارد شدند و به افراد حاضر که در مجموع با دکترها پنج نفر بودیم، چند بار مبارک باشد، گفتند، سپس خودشان سراغ سکههای یکریالی را گرفتند و کف دست قرار دادند، افراد حاضر نیز بعد از دستبوسی، هر کدام چند عدد برداشتند، مشابه این برنامه در نوروز سالهای دیگر نیز تکرار میشد.
در عین حال، در اواسط فروردین ۱۳۶۲ از سوی دفتر، به منظور پاسخ و تشکر از تمام کسانی که به مناسبت نوروز و یومالله ۱۲ فروردین (روز جمهوری اسلامی) برای حضرت امام، تلگراف و پیام تبریک فرستاده بودند، تهیه شده بود، متن مزبور، جهت تصویب، خدمت امام قرائت گردید، در متن جمله «عید نوروز» آمده بود، حضرت امام فرمودند: «کلمهی عید را حذف کنید.»[13]
عالم و محقّق و محدّث بزرگ، علامه مجلسی (ره) که در گردآوری احادیث و اخبار پیامبر(ص) و امامان(ع) و در بررسی آنها ید طولا داشت، نوروز را بر اساس روایات به عنوان روز مبارک، ستوده و در بیش از بیست مورد از بحارالانوار از ستایش آن سخن به میان آورده است[14] و پس از ذکر روایت معارض از امام کاظم(ع) که در بالا ذکر شد، مینویسد: «روایتی که از امام کاظم(ع) نقل شده با روایت معلّی بن خُنیس، مخالف و معارض است، ولی احادیث معلّی بن خُنیس در بین اصحاب قویتر و مشهورتر است و ممکن است روایت منسوب به امام کاظم(ع) از روی تقیّه بوده، زیرا حدیث معلّی مشتمل اموری است که از موارد تقیّه است (مانند اینکه، فرمود: عجمها عظمت و احترام نوروز را رعایت کردند، ولی شما عربها آن را تباه ساختید). از اینرو تبرّک جویی به روز نوروز در عصر خلفا در شهرهای غیر شیعیان، به خاطر تقیّه انجام نمیشد، یا اینکه منظور از نوروزی که در حدیث معلّی بن خُنیس آمده، غیر از نوروزی است که در حدیث امام کاظم(ع) آمده است.»[15]
روز نوروز در جامعه از قدیم و ندیم دارای دو جنبه است، جنبه مثبت و منفی، سلاطین، امامان(ع) شخصیّتها، علماء و سایر مردم، در مورد روز نوروز، دو گونه عمل کردهاند، بعضی بیشتر به سراغ جنبههای منفی و مراسم خرافی و بیاساس، از قیود نوروز رفتهاند و در این راستا، افراط نموده و به حدّی که گفته میشود بیشترین فسادها و گناهان در این ایام نوروز رخ میدهد و... قطعاً نوروز از این زاویه، نه تنها روز مبارک نخواهد بود، بلکه روز نامبارک و پلید و مایه فحشاء و منکرات شده و از این جهت مورد سرزنش است و از نگاه اندیشه و خرد و هر خردمندی، ستوده است و روایات و گفتار علمایی که از آن بدگویی نمودهاند و آن را از امور دوران جاهلیّت دانستهاند، در رابطه با اینگونه امور منفی است؛ و یا عید بودن آن را انکار کردهاند.
ولی روایاتی که بیانگر ستایش نوروز است و بر همین اساس مورد احترام علمای بزرگ و مراجع تقلید میباشد، به خاطر توجّه به مراسم مثبت و جنبههای مفیدی است که در محور نوروز انجام میگیرد، مانند نظافت، لباس نو پوشیدن، ایجاد تحوّل در خود همگام با تحوّل طبیعت و فراگیری درس خداشناسی و معادشناسی از آغاز بهار که به راستی زمین و زمان و درختان و هوا و فضا و طراوت و نشاط بهار که گویی همه جشن گرفتهاند و هرکدام به زبانی از ستودگی و نشاط نوروز و آغاز بهار سخن گفته و مبارک باد میگویند.
بنابراین نوروز همگام با نسیم بهاری و شکوفههای درختان و زنده شدن زمین و جوانه زدن گیاهان و در کنار آن، صله رحم، دید و بازدید، خانهتکانی و بهداشت و نظافت و آشتی نمودن افرادی که مدتها با هم قهر بودند و... جهات مثبتی است که هر خردمند آن را میپسندد و آن روزی را که دارای چنین آغاز مفید و مثبت است میستاید و اگر به جای این پدیدههای مفید، سراغ جهات و انحرافی که منشأ مفاسد و بیبندوباری و اسراف و خطاهای دیگر گردد برویم، چنین روزی قطعاً مشئوم و نامبارک بوده و باید آن روزی را که منشأ آن فسادها شده، روز نامبارک و ناستوده خواند.
برای توضیح بیشتر، نظر شما را به شرح و بررسی زیر جلب میکنم:
نوروز، نخستین روز بهار است، نخستین روز بهترین فصل سال، سرآغاز زنده شدن زمین و شکوفهها و وزیدن نسیم دلانگیز بهاری و چهچه زدن مرغان، به راستی اولین کسی که چنین روزی را به عنوان روز جشن ملی اعلام کرد، باید در این جهت به او آفرین گفت، چرا که گویی زمین و زمان، جشن گرفتهاند و پس از دوران سرمای سخت و سکوت طولانی موجودات زمین که گیاهان را نیمهجان کرده و پس از برف و بوران، زمین و فضا، اعتدال خود را باز یافته، همه چیز نشانگر نشاط و طراوت است و حتی باد شفابخش بهاری نوید زندگی تازه میدهد، به گفته مولانا در مثنوی:
گفت: پیغمبر به اصحاب کبار / تن نپوشانید از باد بهار
آنچه را با برگ داران میکند/ با تن و جان شما آن میکند
و به گفته سعدی:
که تواند بدهد میوه رنگین از چوب/ یا که باشد که برآرد گل صدبرگ از خار
این همه نقش عجب بر درودیوار وجود/ هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار
ارغوان ریخته بر درگه خضرای چمن/ چشمههایی که در او خیره بماند ابصار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند/ نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است/ دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند/ آخر ای خفته سر از بالش غفلت بردار
صحنهی بهار، کلاس درس خداشناسی و معاد شناسی و تحوّل و رشد و تکامل است، اگر به راستی انسانها از این کلاس عمیق و زیبا، درس بیاموزند، درس بزرگی آموختهاند، در این صورت باید سرآغاز چنان صحنه را به عنوان روز برتر نامید و جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز، بر این اساس پیریزی گردد و همگام و همگون با حقیقت دعای آغاز سال که بیانگر تحوّل و نغمه توحیدی است باشد که:
«يَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ اَلْحَوْلِ وَ اَلْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ اَلْحَالِ»؛
«ای خداوندی که گرداننده قلبها و چشمها هستی و تدبیر کننده نظم شب و روز میباشی، ای دگرگون کننده حال و احوال، حال ما را به نیکوترین حال تبدیل ساز.»
آنان که طعم توحید را چشیدهاند، در ایام دلانگیز پرنشاط آغاز بهار، به پیروی از امامان(ع) آیاتی از قرآن همچون آیه زیر را تلاوت کرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت میکنند که:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ»[16]؛
«همانا در خلقت آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، قطعاً نشانههایی برای صاحبان اندیشه است.»
هرگاه در مراسم نوروز، انسانها به دنبال چنین مفاهیم سازنده و مثبت بروند، قطعاً چنین روز مبارک است و جشن گرفتن آن و دیدار و بازدید و تبریک به همدیگر و تقدیم هدایا، بسیار مطلوب و پسندیده است.
ولی اگر از این ایّام سوءاستفاده شود. چنانکه به خصوص در بین متجدّدین رسم شده - به جای این مراسم سازنده، به دنبال خرافات، مانند مراسم آتشپرستی چهارشنبه سوری و یا خرافهپرستی سیزدهبدر و یا فالگوش ایستادن که هنگام لحظه تحویل سال، پشت در میایستد، افرادی که در بیرون، کنار در عبور میکنند، اگر درباره مرگ و رنج و بدبختی بگویند، فال میزنند که امسال وضع ما فلاکتبار است و اگر صدای قهقهه و گفتار خوش بشنوند، فال میزنند که امسال زندگی خوش خواهیم داشت و ... روشن است که باطل گرایی و پناه بردن به امور پوچ و بیاساس، انسان را بیمحتوا خواهد کرد و آلوده نمودن نوروز به امور واهی، از خرد و خردمندی، دور است و باید خط بطلان بر چنین مراسمی کشید و روایت مذمّت نوروز، به خاطر اینگونه سوءاستفاده از جشن طبیعت است، ولی اگر حسن استفاده گردد، چنانکه نمونههایی از حسن استفاده ذکر شد، قطعاً باید آن را زنده نگه داشت و روایات مدح، متوجه اینگونه کارهای سازنده و حسن استفاده از مراسم نوروز خواهد بود. چنانکه محقق خبير، محدّث قمی، از امام صادق(ع) نقل میکند که به معلّی بن خُنیس فرمود: در نوروز، پس از غسل و پوشیدن لباس نو و خوشبو نمودن خود و پس از چهار رکعت نماز مخصوص، دعا کن و در فرازی از آن دعا آمده است در این روز به خدا چنین عرض کن:
«اَللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ لَنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا اَلَّذِي فَضَّلْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ»؛
«خدایا به محمّد و آلش(ع) برکت ده و در این روز (نوروز) ما که آن را فضیلت، کرامت و شرافت بخشیدی و شأنش را عظیم نمودی، به ما برکت ده و آن را برای ما مبارک گردان.»[17]
اسلام وقتی که ظهور کرد، در دوران جاهلیّت مراسمی وجود داشت، اکثر آنها برخلاف عقل، منطق و وجدان بود، خط بطلان بر روی همه آنها کشید، ولی مراسمی نیز وجود داشت، مانند تحریم جنگ در چهار ماه (رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرم) این رسم را که رسمی در خط امنیّت و آرامش است، امضاء نمود، رسم دخترکشی را مردود دانست، ولی سنّت دیه قتل انسان را که صد شتر بود، امضا کرد.
نتیجه اینکه: نوروز روز مبارک و مورد توجه امامان(ع) بود و اختصاصی به عجم ندارد، بلکه برای همه مسلمانان روز جشن و روز استثنایی است، مشروط بر اینکه همراه با مراسم صحیح و سازنده باشد و از هرگونه مراسم باطل و گناه، پرهیز گردد.
در این صورت میتوان آن را عید نامید، البته نه از اعیاد رسمی اسلامی، بلکه از اینرو که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
«كُلُّ يَوْمٍ لاَ يُعْصَى اَللَّهُ فِيهِ فَهُوَ عِيدٌ»؛
«و هر روزی که در آن روز گناه نشود، آن روز، روز عید است.»[18]
[1] آقا محمّد مقدّس اصفهانی، الأوائل، ص ۵۸۴.
[2] علّامه مجلسی، بحار، ج ۵۹، ص ۱۴۱.
[3] جمعی از دانشمندان و نویسندگان، دایرةالمعارف یا فرهنگ و هنر، ص ۱۲۶۰.
[4] علّامه مجلسی، بحار، ج ۵۹، ص ۱۴۱.
[5] بحار، ج ۱۲، ص ۴۳. (ماجرای شکستن بتها در عصر نمرود، توسط حضرت ابراهیم، در قرآن، سوره انبیاء، آیه ۵۸ آمده است).
[6] علّامه مجلسی، بحار، ج ۴۱، ص ۱۱۸.
[7] علّامه مجلسی، بحار، ج ۵۹، ص ۹۲.
[8] علّامه مجلسی، تفسیر مجمعالبیان، تفسیر قرطبی و روح آلوسی، تفسیر و روح البیان، ذیل آیه ۲۴۳ بقره.
[9] معلّی بن خُنیس از دوستان و شیفتگان امام صادق(ع) بود، مرحوم شیخ طوسی (ره) در شأن او مینویسد: «وَ كَانَ مَحْمُوداً عِنْدَهُ وَ مَضَى عَلَى مِنْهَاجِهِ ؛ معلّی، در محضر امام صادق(ع) شخص ستودهای بود و در حالی که در صراط امام صادق(ع) بود، از دنیا رفت.» و شیخ بهایی (ره) میگوید: « اَلحَقُّ اِنَّ مُعلّی بن خُنَیسُ، مَمدوحٌ جِدّاً؛ حق این است که معلّی بن خنیس، مورد ستایش است.» (علّامه علیاری، بهجة الآمال، ج ۷، ص ۴۸)
از گفتنیها این که: داود بن علی، فرماندار مدینه از طرف عبدالله سفاح (اولين خليفه عباسی) معلّی بن خنیس را دستگیر کرد و به او گفت: «لیست نام شیعیان را به من بده.» معلّی نام آنها را فاش نساخت و با قاطعیّت گفت: اگر شیعیان، زیر قدمهایم باشند، قدمم را برنمیدارم، داود فرمان داد. گردن او را زدند و پیکر مطهرش را به دار آویختند، امام صادق(ع) مشغول نماز شده و او را نفرین کرد و هنوز سر از سجده بلند نکرده بود که صدای شیون بلند شد و گفتند داود بن علی از دنیا رفت...(اقتباس از: محمد بن يعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۲ و ۵۱۲) امام صادق(ع) به داود بن علی در مورد کشتن معلّی اعتراض شدید کرد و فرمود: قَتَلتَ رَجُلاً مِن أَهلِ الجَنَّةِ؛ تو مردی از اهل بهشت را کشتی (علامه علیاری، بهجة الآمال، ج ۷، ص ۴۸).
[10] علّامه مجلسی، بحار، ج ۵۹ ص ۹۲.
[11] شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ج ۲، ص ۵۹۱
[12] رشیدالدین ابن شهرآشوب طبرسی، مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۳۱۸ و ۳۱۹.
[13] محمدحسن رحیمیان، در سایه آفتاب، ص ۲۲۸ و ۲۲۷.
[14] علیرضا برازش، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۹۷۰۲.
[15] علّامه مجلسی، بحار، ج ۵۹، ص ۱۰۰ و ۱۰۱.
[16] آلعمران، ۱۹۰.
[17] شیخ عباس قمی، مفاتیحالجنان، ص ۵۵۱، (اعمال عید نوروز)، شیخ طوسی، متوفای ۴۶۰ ه ق، المصباح المتهجّد، ج ۲، ص ۵۹۱.
[18] سیّد رضی، نهجالبلاغه، حکمت ۴۲۸.