سخنی با مردم
اکنون از مردم میپرسیم: این همه پیرایههای کمرشکن را چه کسی به وجود آورده است و چرا ماه به ماه و سال به سال بر اینگونه رسوم غلط افزوده میگردد؟
چرا به جای گشودن گرهها، بر گرهها میافزاییم؟
چرا در فکر آن پسر و دختر جوانی که ضرورت فطری و اجتماعی، ازدواج را بر آنها لازم میداند، نیستیم؟
اگر آنها بر اثر اینگونه تشریفات کمرشکن، ازدواج نکردند و به گناه و انحراف افتادند، گناه آنها تنها بر دوش آنهاست، یا بر دوش کسانی که این وضع را ادامه میدهند، نیز هست؟
مگر نه این است که قرآن میفرماید:
«إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ»[1] ؛
«اتلاف کنندگان مال، در راه غیر شایسته، برادران شیطانها هستند».
مگر نه این است که در قرآن در ۲۳ مورد، شدیداً از اسرافکاری، نهی شده است؟
خداوند قوم لوط را اسرافکار به حساب آورده، به همین جهت، شایسته عذاب سخت میداند و در آیه ۳۴ سوره ذاریات میفرماید:
«مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ»[2]؛
«سنگهایی از گِل بر قوم لوط فرو فرستادیم، سنگهای نشاندار برای اسرافکاران».
و در آیه ۴۳ سوره مؤمن میخوانیم:
«وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ»؛
«همانا اسرافکنندگان، از اصحاب آتش هستند».
مگر نه این است که امام علی(ع) میفرماید:
«أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِى غَيرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يرْفَعُ صَاحِبَهُ فِى الدُّنْيا وَ يضَعَهُ فِى الْآخِرَةِ ...» ؛
«آگاه باشید، مصرف مال در غیر مورد شایستهاش، تبذیر و اسراف است. این کار، ممکن است در دنیا باعث سربلندی انجام دهنده شود؛ ولی در آخرت موجب سرافکندگی او گردد؛ (احیاناً) در میان مردم (دنیاپرست) گرامیاش مینماید؛ ولی در نزد خداوند خوارش میسازد. هیچ کس مال خود را در غیر راهی که خداوند فرموده، مصرف نکرد و به غیر اهلش نسپرد، مگر اینکه خداوند او را از سپاسگزاری آنان، محروم ساخت و محبتشان را متوجّه دیگری نمود. اگر روزی پایش بلغزد و به کمک آنان نیازمند گردد، بدترین رفیق و ملامت کننده ترین دوست خواهند بود».[3]
نظر اسلام را در مورد مهریّه، قبلاً بیان کردیم که اسلام، خوشقدمی و برکت زن را در کمی مهریّه او و بدقدمی و شومی او را در سنگینی مهریّهاش میداند. و مطالب دیگری که خاطرنشان شد.
بعضی افراد وقتی که در مورد سنگینی مهریّه، مورد انتقاد قرار میگیرند، در جواب میگویند: چه کسی مهریّه را داده است. مهریّه که نسیه است و دادنی نیست، هر چه میخواهد بالا رود.
اینها غافل از آن هستند که مهریّه بدهکاری سختی است که زن، هر زمان میتواند آن را مطالبه کند و حتی میتواند تا دینار آخر آن را بگیرد و بعد تمکین کند.
اگر هنگام عقد، قصد شوهر این باشد که مهریّه را ندهد - با توجّه به اینکه رضایت زن بر اساس آن مهریّه است - چنین عقدی به فتوای بعضی از مراجع، اشکال دارد.
اگر شوهر برای پرداخت قسمتی از مهریّه همسرش - که به اندازه مخارج حج است - به زحمت نیفتد، بر زن واجب است که آن را مطالبه نموده، به حج برود و هرگاه زن از دنیا برود، مهریّهاش بر ورثهاش منتقل میشود و در صورت داشتن فرزند، تنها یکچهارم آن به شوهرش میرسد.
به طور کلّی، همانگونه که قبلاً بیان شد، مهریّه سنگین و زیاد، نه تنها بر اعتبار زن نمیافزاید، بلکه او را چون کالایی درمیآورد که با آن خرید و فروش میشود؛ وانگهی عوارض شوم دیگری نیز دارد که دود آن به چشم زن میرود، و اعتبار مصنوعی او را درهم میشکند.
پیکار اسلام با تجمّلگرایی
تجمّلگرایی و مدپرستی، یکی از آفتهای بزرگ فرهنگی و اقتصادی است که مانند موریانه، انسانها را از درون، بیمحتوا میسازد و روح سلحشوری و مقاومت در برابر بیگانگان را از آنها میگیرد و آنها را به جای آدم، آدمک مینماید.
یکی از علل افزایش سرسامآور هزینههای ازدواج، همین آفت تجمّلگرایی و مدپرستی و چشم و همچشمی است. تجمّلگرایی، انسان را آنچنان بیچاره و زبون میکند که به جای الگو قرار دادن زندگی فاطمه(س) و علی(ع)، رقاصههای ایتالیا و آرتیست نماهای اروپا الگو قرار میگیرند؛ یعنی انسان را تابع افراد کثیف و آلوده میسازد. آیا برای یک فرد مسلمان، چنین شیوهای صحیح است؟
تجمّلگرایی، انسانها را به جای انسانهای تولیدکننده، مصرفی بار میآورد؛ آن هم مصرفکننده کالاهای غرب. چنین برنامهای اگر توسعه یابد، بزرگترین خطر برای استقلال اقتصادی و عزت و شرف یک جامعه خواهد بود.
روزی در ضمن مطالعه روزنامه کیهان (شماره ۱۰۴۳۲) دو واقعه عجیب، نظرم را جلب کرد که حکایت از تضاد و شکاف عمیق طبقاتی میکرد. در بالای صفحه نوشته بود:
روزنامه شب، چاپ اندونزی، دیروز گزارش داد که اخیراً ۵۲ نفر به علّت گرسنگی در جزیره فلورس مردهاند و پانزده هزار نفر در این جزیره، گرفتار پنج تا هفت هزار تن کمبود مواد غذایی هستند.
در پایین همان صفحه نوشته بود:
در پاریس گرانترین پیراهن مد که روی آن ۵۱۲ دانه برلیان یک و دو قیراطی تزیین شده بود، به وسیله یک زن عرب به هفده میلیون تومان خریداری شد. این زن، همسر یکی از میلیونرهای کشورهای خلیجفارس است که پیراهن را در روز اول نمایش، خرید و وجه آن را با کشیدن یک چک پرداخت. بدین ترتیب، گرانترین پیراهن تاریخ، بلافاصله به خانه زن عرب انتقال یافت.
به راستی با خواندن این دو واقعه، بدنم لرزید؛ آن هم با کمال تأسف مربوط به سرزمین شرق و جهان سوم بود. از یک سو انسانها از گرسنگی میمیرند و از سوی دیگر، تجمّلپرستی جنونآمیز غوغا میکند.
روح اسلام از اینگونه تجمّلپرستیها بیزار است. دستور به زهد و پارسایی در اسلام، به معنی پیکار با تجمّلپرستی و مدگرایی است.
در تاریخ میخوانیم که شصت نفر از مسیحیان نجران که چهارده نفرشان از دانشمندان آنها بودند، طبق دعوت پیامبر(ص) به مدینه آمدند. هنگام ورود، لباسهای پر زرق و برق پوشیده بودند و انگشترهای طلا در دست داشتند و با همین وضع وارد مسجد شدند.
هنگامی که پیامبر اسلام(ص) وارد مسجد شد و آنها را با آن شکل و قیافه دید، ناراحت شد.
آنها سلام کردند؛ ولی پیامبر(ص) جواب سلام آنها را نداد. آنها با اینکه به عنوان مهمان دعوت شده بودند، سه روز در مدینه حیران و سرگردان بودند؛ حتی مسلمانان به پیروی از پیامبر(ص) به آنها اعتنا نکردند.
تا اینکه روزی با عثمان و عبدالرّحمان که قبلاً با آنها آشنایی داشتند، ملاقات نمودند و گفتند: پیامبر(ص) ما را دعوت کرده، اکنون نسبت به ما بیاعتناست. چه باید کرد؟
عثمان و عبدالرّحمان، رؤسای آنها را به حضور حضرت علی(ع) بردند. علی(ع) که علّت بیاعتنایی پیامبر(ص) با نسبت به آنها را میدانست، به رؤسای نجران فرمود:
بروید این لباسهای پر زرق و برق و انگشترهای طلا را بیرون آورید و با کمال سادگی به حضور رسول اکرم(ص) شرفیاب گردید که حتماً موفق خواهید شد.
آنها به این دستور عمل کردند و با وضع ساده به حضور رسول خدا(ص) آمدند و سلام کردند. آن حضرت جواب سلام آنها را داد و مذاکره با آنها را پذیرفت.[4]
وقتی که پیامبر(ص) به خاطر تنفّر از تجمّلگرایی، با مهمانهای دعوت شده، چنین برخورد کند، با مسلماننماهای غرق در تجمّل چگونه برخورد خواهد کرد؟ تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل!
رد کردن هدایای پر زرق و برق ملکه سبا توسّط سليمان(ع)
مطابق بعضی از روایات، بلقیس، ملکه سبا پانصد غلام و پانصد کنیز ممتاز برای سلیمان فرستاد؛ در حالی که به غلامها لباس زنانه و به کنیزها لباس مردانه پوشانیده بود، در گوش غلامان گوشواره و در دستشان دستبند و بر سر کنیزان کلاههای زیبا گذارده بود و در نامه خود تأکید کرده بود: تو اگر پیامبری، غلامان را از کنیزان بشناس.
آنها را بر مرکبهای گرانبها که با زر و زیور آراسته بودند، سوار کرد و مقدار قابل ملاحظهای از جواهرات نیز همراه آنها فرستاد.
ضمناً به فرستاده خود سفارش کرد که اگر به محض ورود، نگاه سلیمان را خشمآلود دیدی، بدان که این هیئت پادشاهان است و اگر با خوشرویی و محبت با تو برخورد کرد، بدان که او پیغمبر است.[5]
فرستادگان ملکه سبا با زرق و برق نزد سلیمان آمدند و هدایای خود را تقدیم کردند.
از آنجا که هدف سليمان نجات معنوی آنها بود، هرگز زرق و برق دنیا چشم سلیمان را خیره نکرد و وقتی که آنها و هدایایشان را دید، با کمال صراحت به آنها فرمود:
«أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ» ؛
«آیا شما میخواهید با ثروت دنیا مرا کمک کنید (و بفریبید)؟ آنچه خدا به من داده، از آنچه به شما داده، بهتر است، بلکه شما هستید که به هدایایتان شاد میشوید».[6] (ما مرعوب زرق و برق دنیا نمیشویم. هدف ما زیبایی قلب و جان شماست، نه زیبایی ظاهری مادّی شما).
به این ترتیب، حضرت سلیمان(ع) فريب تجمّلات را نخورد و آن را موجب شادی ندانست و معنویّات الهی را هدف قرار داد.
بیپولی دلیل ضعف نیست
روزی چشم رسول خدا(ص) به یکی از اصحابش افتاد و پرسید: آیا همسر داری؟
او گفت: نه؛ زیرا چیزی ندارم تا با آن ازدواج کنم.
پیامبر(ص) به او فرمود: آیا سوره « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » با تو نیست؟ (یعنی آیا این سوره را در حفظ نداری، یا آیا توجّه به معنی این سوره نداری؟)
او گفت: آری، این سوره را میدانم.
پیامبر(ص) به او فرمود: تو دارای یکچهارم قرآن هستی.
سپس به او فرمود: آیا سوره « قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ» با تو نیست؟
او عرض کرد: آری این سوره را نیز میدانم.
فرمود: پس تو دارای یکچهارم (دیگر) قرآن هستی.
سپس پرسید: آیا سوره « إِذَا زُلْزِلَت» همراه تو نیست؟
او عرض کرد: آری همراه من است.
فرمود: پس دارای یکچهارم (دیگر) قرآن هستی.
سپس سه بار فرمود:
«تَزَوَّجْ، تَزَوَّجْ، تَزَوَّج»؛
«ازدواج کن، ازدواج کن، ازدواج کن».[7]
(یعنی تو که بر اثر آگاهی به قرآن، دارای موقعیّت و شخصیّت اسلامی هستی، چرا ازدواج نمیکنی؟ نگو چیزی ندارم. تو دارای سرمایه علم و قرآن دانی هستی. پس همه چیز داری و در پرتو آن توانمند هستی. ازدواج کن و اظهار ضعف نکن).
راهحل، این است که تصمیم قاطعانه بگیریم و تشریفات زائد و اسرافها و رسوم واهی و غلط را در همه امور زندگی و مراسم ازدواج، حذف کنیم و مطابق دستورات اسلام و شیوه پیشوایان بزرگ اسلامی رفتار نماییم تا امر مقدّس ازدواج برای همگان آسان گردد.
پینوشتها:
[1] اسراء / ۲۷.
[2] ذاریات / ۳۴.
[3] نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۶.
[4] تاریخ یعقوبی، ج ۶، ص ۶۷؛ محمّد و زمامداران، ص ۲۹۴ و ۲۹۶.
[5] تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۴۵۶.
[6] نحل / ۳۶.
[7] میزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۷۴.