انقطاع از غیر خدا و دل بستن به خدا
از آثار توحید ناب، بریدن از اغیار و دل بستن به خدا است که در صحیفه به طور مکرر به آن پرداخته شده، ازجمله در بند ۱ تا ۵ از دعای ۲۸ میخوانیم:
«اللّهُمّ إِنّي أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِي إِلَيْكَ. وَ أَقْبَلْتُ بِكُلّي عَلَيْكَ. وَ صَرَفْتُ وَجْهِي عَمّنْ يَحْتَاجُ إِلَى رِفْدِكَ. وَ قَلَبْتُ مَسْأَلَتِي عَمَّنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ فَضْلِكَ. وَ رَأَيْتُ أَنّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَى الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلّةٌ مِنْ عَقْلِهِ»؛
«خدایا از بریدنم از غیر و پیوندم به تو. خود را خالص نمودم و با همه ذرات وجودم به سوی تو رو آوردم و از کسی که به احسانت محتاج است روی برتافتم و درخواستم را از کسی که از تو بینیاز نیست (بلکه محتاج درگاهت است) برگرداندم و دریافتم که درخواست محتاج از محتاج دیگر، بیانگر سبکی رأی و بیمایگی و گمراهی عقل و خرد او است.»[1]
شرح کوتاه
دل بستن به خدا، اوج درجه توحید ناب و در عین فروتنی، کمال عزتمندی و شکوه است، موجب اخلاص کامل شده و انسان را عبد کامل خدا میسازد و در پرتو آن، ذلّت نیاز به خلق را که سراپا نیاز هستند، از انسان برطرف نموده و او را به شکوه انسانی و هویت خليفةاللهی واصل مینماید. وانگهی او را از سفاهت و کمخردی و سبکسری نجات داده و از رهروی در راه گمراهی از نور عقل، رهایی میبخشد.
در پرتو انقطاع الی الله و بریدن از اغیار، چراغ عقل و خرد پرفروغ شده و نورافکن راه صحیح هدایت کامل میشود، آنگاه انسان میتواند از این چراغ کمال بهره را برده، از هرگونه بیچارگی فکری و عقیدتی نجات یافته و از زبونی، استعمار و استعمار زدگی آزاد شود.
۲- نگاهی کوتاه بر عدل الهی
اشاره
گر چه عدل الهی یکی از صفات خدا است و باید در زیرمجموعه توحید قرار گیرد، چنان که روش اهل تسنّن بر همین پایه است؛ ولی نظر به اینکه بخشی از اهل تسنّن و پیروان اشاعره، معتقد به عدل الهی نیستند و میگویند خداوند «فعال ما يشاء» است و از این نظر که او مالک عالم هستی است، ظلم در مورد او تصور نمیشود، هر کاری کند عین عدالت است و برای او رواست که ظالم را به بهشت ببرد و مطیع را به دوزخ روانه سازد و...
ولی شیعیان بحث عدل الهی را جداگانه مورد بررسی قرار دادهاند و آن را به اضافه امامت، دو اصل دیگر از اصول دین میدانند، بر همین اساس اصول دین بنا بر قول اهل تسنّن سه اصل است که عبارت از توحید، نبوت و معاد، ولی از دیدگاه تشيّع پنج اصل است که عدل الهی و امامت را به آنها افزودهاند.
معنی عدالت الهی
مرحوم استاد محقّق شیخ محمّدرضا مظفر در این راستا مینویسد:
ما معتقدیم که از صفات ثبوتیّه کمالیّه خداوند آن است که او عادل است و به کسی ظلم نمیکند و در حکومت و داوری و کیفر و پاداش، هیچگونه ستمی روا نمیدارد، اطاعتکنندگان اوامرش را پاداش میدهد و حق دارد که گنهکاران را کیفر نماید، به بندگانش بیش از توانائیشان تکلیف نمیکند و افزون بر استحقاق آنها، آنان را مجازات نمینماید.
ما معتقدیم خداوند بر اساس عدالتش، چیز نیک و شایسته را ترک نمیکند، مگر در صورتی که پسندیدهتر از آن مانع انجام آن باشد و نیز خداوند کار زشت انجام نمیدهد، زیرا او به انجام کار نیک و ترک کار بد آگاهی دارد و هیچ نیازی بر انجام ندادن کار نیک و انجام دادن کار زشت ندارد؛ و انجام کار نیک به او ضرر نمیزند تا محتاج به ترک آن شود.
و نیاز به کار زشت ندارد تا آن را انجام دهد. از طرفی خداوند، حکیم است، به ناچار باید همه کارهایش بر اساس حکمت و برحسب کاملترین نظام آفرینش باشد؛ بنابراین او هرگز ظلم نمیکند، و از هر گونه انجام کار بد، منزّه میباشد، زیرا او به کارهای خلاف عدل آگاه است و بر انجام کار بد مجبور نیست؛ و نیز نیاز به انجام آن ندارد و او هرگز کاری را بیهوده یا از روی سرگرمی و بازیچه انجام نمیدهد.
خداوند در قرآن میفرماید: «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبَادِ»[2]: «خداوند نسبت به بندگانش اراده ستم نمیکند.»
نیز میفرماید: «وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ»[3]: «خداوند امور فاسد و تباه را دوست ندارد.»
در حدیثی آمده: مردی در محضر امام صادق(ع) پس از ذکر اینکه اساس دین، توحید و عدل است، تقاضای شرح این مطلب را از امام(ع) نمود. امام صادق(ع) فرمود:
«أَمَّا اَلتَّوْحِيدُ فَأَنْ لاَ تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّكَ مَا جَازَ عَلَيْكَ وَ أَمَّا اَلْعَدْلُ فَأَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَى خَالِقِكَ مَا لاَمَكَ عَلَيْهِ»[4]؛
«توحید آن است که آنچه برای تو روا است، بر خدا روا نداری، اما عدل آن است که به خدا کاری را نسبت ندهی که تو را در برابر آن ملامت کرده است.»
عصاره این سخن این است که توحيد ناب که عدل الهی جزء آن است، آن است که صفاتی که بر ممکنات رواست، هرگز بر خداوند که واجبالوجود است روا نیست. چرا که صفات ممکنات با نقص و محدودیت آمیخته است، ولی ذات پاک خدا از هر نظر کامل و نامحدود است و عدل آن است که ملامتش را عین عدل بدانی چراکه بر اساس حق است اساس حق است نه ظلم.
و در سخن امام على(ع) توحید و عدل چنین معنی شده:
«اَلتَّوْحِيدُ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَهُ وَ اَلْعَدْلُ أَنْ لَا تَتَّهِمَهُ»[5]؛
«توحید آن است که خدا را در ذهن و نیروی خیال خود نگنجانی و عدل آن است که خدا را (به اعمال قبيح) متهم نسازی.»
کوتاه سخن آنکه عدل الهی آمیخته با حکمت است. اگر در ظاهر گاهی اموری را مینگریم که خیال میکنیم خلاف عدل الهی است، ما تنها ظاهر را مینگریم، در صورتی که از پشت پردهها که خیلی گستردهتر و عمیقتر از ظاهر هستند خبر نداریم؛ بنابراین نباید در این راستا قضاوت جاهلانه و شتابزده کرد. با این اشاره نظر شما را به چند نمونه از صحیفه، پیرامون عدالت الهى جلب میکنیم:
۱- در بند ۶ و ۷ از دعای اول چنین میخوانیم:
«وقتی که پیمانه عمر انسانها پر شد، خداوند جانش را بگیرد و به سوی مقصدی که او را به آن فرا خوانده بود از پاداش بسیار یا عذاب سخت روانه سازد»؛
«لِيَجْزِيَ الّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى»؛
«تا بدکاران را به کیفر کارهای بدشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.»
«عَدْلًا مِنْهُ، تَقَدّسَتْ أَسْمَاؤُهُ، وَ تَظاَهَرَتْ آلَاؤُهُ، لَا يُسْأَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ»[6]؛
«این کیفر و پاداش بر اساس عدالت خداوندی که نامهایش منزه و نعمتهایش پیدرپی است، میباشد [و مطابق آیه ۲۳ انبیاء] هیچ کس نمیتواند بر کار خدا خرده بگیرد، ولی در کارهای آنها جای سؤال و ایراد است.»
شرح کوتاه
در این عبارت سخن از پاداش و کیفر عادلانه خداوند به میان آمده؛ که در قیامت هر انسانی بر اساس عدل الهی، به پاداش و کیفر اعمالش میرسد و یا بر مبنای عدالت خداست که با هر کس مناسب کردارش رفتار شود. نامهای خدا از جمله نام عادل بودن خدا، به خاطر اینکه مطابق واقع است، مقدس میباشد؛ و نعمتهای خدا که یکی از آنها عدل الهی است، پیاپی و همواره در دنیا و آخرت پابرجا است. کارهای مردم ممکن است به خاطر انحرافش مورد بازخواست قرار گیرد، ولی کارهای الهی از جمله عدالت او چون بر اساس حقیقت و منزه از هرگونه انحراف است، مورد سؤال و ایراد نخواهد بود.
۲- در بند ۱ و ۲ دعای دهم میخوانیم:
«اللّهُمّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنّا فَبِفَضْلِكَ، وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذّبْنَا فَبِعَدْلِكَ»؛
«خداوندا! اگر بخواهی ما را ببخشی، از روی فضل و کرم خودت خواهد بود و اگر بخواهی ما را عذاب کنی از روی عدالت تو است.»
سپس عرض میکند: خدایا! پس به خاطر لطف و احسانت، عفو و بخششت را به آسانی به ما برسان و با بخشش و احسان خودت ما را از عذاب و کیفرت پناه ده؛
«فَإِنّهُ لَا طَاقَةَ لَنَا بِعَدْلِكَ»؛
«چراکه ما را یارای عدالت ورزی تو نیست.»
شرح کوتاه
در این عبارت در دو مورد سخن از عدالت خدا به میان آمده که کيفر الهی جز بر اساس عدالت نیست و در این راستا کوچکترین ظلمی به کسی نمیشود. ولی در مورد پاداش گرچه خداوند میتواند بر اساس عدالتش رفتار کند، ولی اختیار دارد که بر اساس برتر از عدالت یعنی فضل و کرمش نیز رفتار کند؛ چرا که بندگان را طاقت عدالت الهی نیست. نظیر این مطلب در بند ۲۱ از دعای سیزدهم آمده است.
این همان مطلبی است که امامان به ما یاد دادهاند که به درگاه خداوند عرض کنیم:
«رَبَّنا عامِلنا بِفَضلِكَ و لا تُعامِلنا بِعَدلِكَ»؛
«خدایا با ما به فضل و کرمت رفتار کن نه بر اساس عدالتت.»
پیامبر(ص) فرمود:
«بِالعَدلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»[7]؛
«تمام آسمانها و زمین بر اساس عدالت برپا است.»
امام صادق(ع) در ضمن بیان توصیف خداوند میفرماید:
«هُوَ عَدْلٌ لَيْسَ فِيهِ جَوْرٌ»[8]؛
«او سراسر عدالتی است که ظلمی در آن نیست و حقی است که باطلی به آن راه ندارد.»
و در بند ۴ دعای چهل و پنجم صحیفه میخوانیم:
«... وَ عَفْوُكَ تَفَضُّلٌ، وَ عُقُوبَتُكَ عَدْلٌ»؛
«عفو و گذشتت از روی لطف و کرم است و کیفرت عین عدالت میباشد.»
پینوشتها:
[1] نظیر این مطلب، در دعای ۵ و ۱۳ و ۲۰ آمده است.
[2] مؤمن، آیه 31.
[3] بقره، آیه 205.
[4] عقائد الاماميه، ص ۳۸ و ۳۹.
[5] نهجالبلاغه، حکمت ۴۷۰.
[6] نجم، آیه ۳1.
[7] تفسیر صافی، ذیل آیه ۹ الرّحمن.
[8] بحار، ج ۳، ص ۳۰۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی