این چهارمین پرسشی است که پیش میآید، بر فرض اینکه گفتیم میشود انسانی را با یک عمر طولانی چند هزار ساله و امامت در دوران خردسالی و غیبت ساکت و صامت فرض کنیم: آیا واقعاً چنین موجودی به جهان آمده و در جهان هست؟ یا صرفاً این مطلب یک پنداری است که بعضی پنداشتهاند؟ چون اثبات امکان دلیل بر وقوع نیست و آیا مجرد چند حدیث که دراینباره از پیغمبر(ص) در مورد یک موضوع خلاف متعارف و معمول رسیده از نظر باور اعتقاد ما کفایت میکند؟
و به عبارت دیگر به چه دلیل ما میتوانیم یک موجود تاریخی واقعی در این زمان را به نام مهدی(ع) ثابت کنیم؟ که او حقیقت داشته باشد، نه اینکه بر اثر کثرت تلقین، یک وجود فرضی در افکار عدهای از مردم پیدا کرده باشد؟
پاسخ: اعتقاد به مهدی(ع) به عنوان یک قائد منتظر که جهان را به یک صورت برتر متحول میسازد، از اخبار پیغمبر اکرم(ص) عموماً و از احادیث ائمه اهلبیت( خصوصاً سرچشمه گرفته است و در نصوص بسیاری مورد تأیید و تأکید واقع شده به طوری که اصلاً مطلب قابل تردیدی نیست، در حدود چهارصد حدیث از پیغمبر اکرم(ص) در کتابهای اهل سنت درباره مهدی(ع) وارد شده است.
مجموع اخبار و احادیثی که در مورد امامت مهدی(ع) و غیبت و ظهور و اصلاح آینده جهان به وسیله وی و خصوصیات شخصی او از طریق سنّی و شیعه وارد شده است، تمام آنها در حدود شش هزار حدیث است.
و در مورد هیچ یک از قضایای اسلامی مسلّم غیر قابل تردید این تعداد حدیث و روایت وارد نشده است.
و اما مصداق دادن این فکر و عقیده که دارای این همه مدارک متقن و قطعی اسلامی است در امام دوازدهم شیعه و پسر امام حسن عسکری(ع) دلایل محکم و روشنی دارد که تمام آن وجوه و دلایل را ممکن است در دو دلیل خلاصه کنیم، یکی دلیل اسلامی و دیگر: دلیل علمی
به دلیل اسلامی، وجود قائد منتظر را ثابت میکنیم و به دلیل علمی استدلال مینماییم که مهدی یک حقیقت فرضی و خیالی نیست، بلکه یک موجود واقعی است که وجودش به تجربه تاریخی ثابت شده است.
اما دلیل اسلامی: مهدی(ع) در صدها روایتی که از پیغمبر اکرم(ص) و از ائمه اهلالبیت(نقل شده متمثل است. آن اخباری که بر تعیین مهدی(ع) دلالت دارند به این که او از اهلالبیت(است و از فرزندان فاطمه(س) میباشد و از ذریّه حسین بن علی(ع) است بلکه او فرزند نهم حسين بن على(ع) هست و نیز آن سلسله از احادیثی که دلالت میکنند که خلفای پیغمبر(ص) دوازده نفرند، تمام این احادیث آن فکر و عقیده عمومی مهدی(ع) را محدود میکنند و آن موضوع فکری عمومی را در امام دوازدهم از ائمه اهلالبيت مشخص میسازند، با این که ائمه سعی داشتند که اخبار مهدی(ع) را در دسترس عموم قرار ندهند و موضوع را از دشمنان و اجانب مخفی نگهدارند، از این جهت که نکند وجود این اخبار برای دشمنان این پیشبینی را ایجاد کند که درصدد توطئهچینی برآیند و در آینده به آن خلف صالح صدمه وارد کنند، در عین حال این اخبار و احادیث در یک حد خیلی زیاد منتشر است و تنها این کثرت اخبار و احادیث دلیل بر وجود و تعیین او نیست و تنها این زیادی روایات موجب نمیشود که ما این حقیقت را بپذیریم، بلکه همراه با این احادیث فراوان قرائن و دلیلهایی است که دلالت بر صحت این اخبار و بر وجود این واقعیت دارند، این حدیث نبوی شریف به این مظنون که «امامان بعد از من یا خلفای بعد از من، یا امرای بعد از من دوازده نفرند» با عبارات مختلف در پیش از دویست و هفتاد روایت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که آن روایات در شهر کتب حدیثی سنی و شیعه از قبیل صحیح بخاری و صحیح مسلم و صحیح ترمذی و سنن ابی داود و مسند احمد حنبل و مستدرکالصحیحین حاکم نیشابوری نقل شده، در اینجا ملاحظه میشود: که بخاری محدّث شهیر سنّی این احادیث و روایات را نقل میکند در حالی که او در زمان «امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و امام عسکری(ع)» میزیسته و کتاب صحیح بخاری را در آن زمان نوشته است و هنوز امامان به عدد دوازده تحقق نداشتند و این خود دلالت میکند که این حدیث پیش از آنکه فکر و عقیده دوازده امامی در مغزها تکمیل شود، از پیغمبر اکرم(ص) صادر شده است و بنابراین جای تردید در این احادیث باقی نمیماند به اینکه گفته شود این احادیث که در کتابها نقلشده واکنش اعتقادی افراد دوازده امامی بوده است، زیرا اگر این احادیث که به پیغمبر(ص) نسبت داده شده در واقع مجعول و واکنش اعتقادی افراد دوازده امامی باشد، در این صورت معنا ندارد که این روایات که عکسالعمل فکر و اعتقاد دوازده امامی هست، پیش از تکمیل اساس این فکر اعتقاد در کتابها یافت شود، زیرا واکنش و عکسالعمل هر چیزی متأخر از خود اوست، نه مقدم بر آن.
پس در صورتی که ما یک دلیل محسوس و مدرک روشن در دست داریم که این احادیث پیش از تحقق ائمه دوازدهگانه وجود داشته است و پیش از تکامل مسئله دوازده امامی این حدیث در کتابها ضبط شده، دیگرهایی برای این ادعا نمیماند که بگویید این احادیث عکسالعمل و واکنش اعتقاد دوازده امامیها است، بلکه این احاديث یک حقیقت آسمانی و یک پیشگویی غیبی است که آن بزرگ منطق «لَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» سروده است و اعلام داشته که: «جانشینان بعد از من دوازده نفرند» و تنها این ایمان و عقیده شیعه دوازده امامی که میگوید: جانشینان پیغمبر(ص) از علی(ع) شروع شده و به مهدی(ع) ختم شده قابل تطبیق با این حدیث شریف نبوی(ص) است.
اما دلیل علمی: این دلیل عبارت است از تجربهای که ملّت شیعه در طی هفتاد سال آموختند و آن دوران غیبت صغری بود، برای روشن شدن این مطلب باید قدری در مورد غیبت صغری توضیح بدهیم.
غیبت صغری عبارت است از: از دوران اولیه امامت مهدی(ع) بنا شد وجود مقدّس امام دوازدهم از ابتدای امامت خود از انظار عمومی برای یک مدت بسیار طولانی پنهان به سر برد و در حوادث جهان نامی نداشته باشد، با این که بر همه آنها با دل و مغزش نظارت دارد و این مطلب ابتدائی برای ملّت شیعه ایجاد وحشت شدیدی میکرد، زیرا تا آن زمان امام(ع) در دسترس شیعه بود، نزد او رفت و آمد میکردند و تمام مشکلات را شخصاً با وی در میان میگذاشتند و به وسیله او حل مینمودند، در صورتی که بنا بود یک مرتبه از امام منقطع شوند، به طوری که نتوانند کوچکترین تماسی با وی برقرار کنند، یک اضطراب و سردرگمی شدیدی آنها را فرا میگرفت که احتمال میرفت اساس اجتماع شیعه متلاشی گردد و ریشه مذهب از بیخ کنده شود، لذا برای اینکه این وضع پیش نیاید و کمکم مردم برای زیست بدون امام(ع) در یک مدت طولانی آماده شوند، امام(ع) در دورانهای اولیه با اینکه از دیدهها پنهان بود، رابطه مستقیمی بین خود و شیعیانش به وسیله نمایندگان خاص و ویژه برقرار نمود و این نمایندگان در طی این مدت هفتاد سال از نظر عموم شیعیان در تقوا و زهد و دیانت بر همه امتیاز داشتند و آنها به ترتیب ذیل چهار نفر بودند:
1- عثمان بن سعيد عمروی
2- محمّد بن عثمان بن سعيد عمروی
۳- حسین بن روح
4- ابوالحسن علی بن محمّد السمری
که اینها یکی پس از دیگری برنامه نیابت و نمایندگی از طرف امام(ع) را اجرا مینمودند و تعیین آنها به دست خود امام(ع) بود که به وسیله توقيع مبارک که در آخر عمر یکی از این نواب صادر میشد، نایب بعدی تعیین میگردید و نقش این نمایندگان ویژه در این مدت این بود که وسیله اتصال و ارتباط شیعیان با امام(ع) بودند، پرسشهای آنها را به امام(ع) میرساندند و مشکلاتشان را خدمت امام(ع) عرض میکردند و جوابهای شفاهی و احیاناً كتبی از امام میگرفتند و به شیعیان میرساندند.
و البته این نوع ارتباط برای ملّتی که از دیدار امام خود محروم بود، یک نوع دلداری بود.
نکته قابل توجّه این است که تمام این توقیعات و نامههایی که در طول این مدت هفتاد سال به وسیله این نمایندگان چهارگانه از ناحیه مقدّس امام(ع) صادر میشد به یک خط و یک روش بود.
على بن محمّد السمری که آخرین نماینده امام(ع) بود، در انتهای غیبت صغری از طرف امام اعلام کرد که غیبت صغری پایان پذیرفت و غیبت کبری واقع شد و بعد از این نماینده و نایب خاصی بین مردم و امام(ع) وجود ندارد و البته این تحول غیبت صغری به غیبت کبری هنگامی بود که اجتماع شيعه از نظر جمعآوری مبانی اعتقادی و مدارک و علوم مذهبی آن آمادگی را دریافته بود که بتواند تا حدی شئون مذهبی و اجتماعی خود را بدون امام(ع) اداره کند و آن وحشت شگفتانگیز که ممکن بود در وهله اول غیبت به او دست دهد دیگر دست نمیداد و مغزها برای این نوع تفکر آمادگی داشت که باید رهبری شیعه به عنوان یک نیابت عامه از طرف امام(ع) به دست افراد متخصص مورد نظر به نام مجتهد عادل دارای بینش جهانی و دینی قرار بگیرد.
از آنچه که در اینجا به صورت یک واقعه مسلّم تاریخ مهدی(ع) به آن اشاره شد، این نتیجه را گرفتیم که مهدی بزرگ(ع) حقیقتی بود که ملّت شیعه مدّت هفتاد سال در تحت رهبری مستقیم وی زندگی کردهاند و با نمایندگان ویژه وی سر و کار داشتهاند، و در طول این هفتاد سال کوچکترین حادثه و جریانی پیش نیامد که باور و اعتقاد آنها را نسبت به وجود و حقیقت امامشان متزلزل کند.
شما را به خدا آیا این قابل تصور است که یک موضوع دروغ هفتاد سال در طی ممارست چهار نفر به عنوان نماینده که از نظر فکر و شخص و زمان مختلف بودند مورد ابتلای مردم باشد و کوچکترین شک و تردیدی برای آنها در طول این هفتادسال حادث نشود؟
نکته قابل توجّه که ذکر شد این است که تمام نامههایی که به وسیله یکایک این چهار نفر از امام(ع) به دست مردم میرسید، همه یک خط داشت و از نظر روش انشاء یکسان بود، پس در پسِ پرده یک حقیقت ثابت و محقق و یک موجود اصیلی وجود داشته است.
از قدیم میگفتند: ریسمان دروغ کوتاه است بنا به منطق تجربه زندگی ما به حساب احتمال هر چند درصدی محال است یک چنین جریانی دروغ باشد و در طی این هفتاد سال برای مردمی که آن را به عنوان یک حقیقت ثابت پذیرفتهاند کشف نشود، بلکه اطمینان و باور آنها به این حقیقت ثابت بیشتر و شدیدتر گردد. پس این نتیجه را گرفتیم که تحلیل غیبت صغری امام(ع) میتواند به صورت یک دلیل علمی واقعیت و ثبوت و وجود امام مهدی(ع) و ولادت و زندگی و غیبت او را ثابت کند.
خودآزمایی:
1- دو دلیل بیاورید که حضرت مهدی(عجّ) یک حقیقت فرضی و خیالی نیست بلکه یک موجود واقعی است که وجودش به تجربه تاریخی ثابت شده است؟
2- نمایندگان خاص حضرت مهدی(عجّ) در دوران غیبت صغری را نام ببرید؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی