دور نمایی از تاریخ امام صادق(ع) ششمین اختر آسمان امامت و هشتمین کوکب فضای ملکوت عصمت امام صادق(ع) در ۱۷ ربیعالاول سال ۸۳ هجرت در مدینه چشم به جهان گشود و در روز ۲۵ شوال سال ۱۴۸ در سن ۶۵ سالگی به دستور منصور دوانیقی، دومین طاغوت عباسی، مسموم شد و به شهادت رسید و مرقد شریفش در قبرستان بقیع، واقع در مدینه است.
او در سال ۱۱۴ ه.ق با شهادت پدر روبرو شد و زمام امور امامت و رهبری را به دست گرفت و مدّت ۳۴ سال (از سال ۱۱۴ تا ۱۴۸ ه ق) به اجرای مسؤولیّت عظیم امامت پرداخت آن حضرت در این دوران از فرصت طلایی جنگ بین بنیامیّه و بنیعبّاس، کمال استفاده را در راستای تربیت شاگرد و شکوفایی اساس تشیّع نمود و در این راه، گامهای استوار و ماندگار برداشت.
در این گفتار کوتاه، نظر شما را به سه بعد فرهنگی، سیاسی و اخلاقی او از میان ابعاد درخشان زندگی آن حضرت جلب میکنیم تا راز جعفری بودن شیعیان دوازده امامی، آشکار گردد.
در راستای بُعد فرهنگی انقلاب فرهنگی و تحوّل علمی و آگاهانه، زیربنا و اساس انقلابهای دیگر است؛ و تا زمانی که انقلاب و زمینهسازی در جامعه رخ ندهد، نمیتوان به پیروزیها و تحوّلات تکاملی دست یافت.
امام صادق(ع) از همان آغاز امامت، به چنین انقلابی در سطح وسیع و عمیق دست زد. او در مدینه به تأسیس حوزه علمیّه پرداخت و این حوزه به تدریج، گسترش یافت و طولی نکشید که شاگردان بسیار از اطراف و اکناف، مانند بصره، کوفه، واسط، حجاز و... به گرد شمع وجود آن حضرت حلقه زدند و تعداد آنها به چهار هزار نفر رسید. با توجه به اینکه تجمع چهار هزار نفر، به عنوان شاگرد امام صادق(ع) امام از تبار خاندان پیامبر(ص) در آن عصر اختناق و خفقان بسیار حائز اهمیّت بود.[1]
شیخ طوسی در رجال خود تعداد شاگردان امام صادق(ع) را ۳۱۹۷ مرد و ۱۲ زن نام میبرد که در محضر علمی و مکتب حیاتبخش آن حضرت، استفاده علمی مینمودند.[2]
حسن بن على بن زياد وَشّاء که خود از اساتید حديث و از شاگردان امام رضا(ع) است میگوید: «من در مسجد کوفه، نهصد استاد حدیث را دیدم که از امام صادق(ع) نقل حدیث میکردند.»
از حوزه علمیّه امام صادق(ع) دانشمندان بزرگ مختلفی برخاستند، مانند هشام بن حَکَم، جابر بن حیّان، مفضّل بن عمر، هشام بن سالم، زرارة بن أعين، مؤمن الطاق، هشام بن سالم، ابان بن تغلب و...
کوتاه سخن آنکه: حوزه علمیّه امام صادق(ع) یا به عبارت دیگر دانشگاه جعفری آن حضرت، انقلاب فرهنگی عظیمی بود که به عنوان یک نهضت علمی استوار و ژرف، همه مدارس و خطوط علمی دیگر را تحتالشعاع قرار داد؛ حتی مقامات عالی اهل تسنّن که بعدها خود را به عنوان امام مردم خواندند، از شاگردان امام صادق(ع) بودند، ابوحنيفه رئیس مذهب حنفی، پایههای علمی خود را از محضر امام صادق(ع) تکمیل کرد و خود میگفت:
«لَولا السَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعمَانُ»؛
«اگر آن دو سال شاگردی امام صادق(ع) نبود، نعمان هلاک میشد.»[3]
مالک بن انس رئیس مذهب مالکی در شأن امام صادق(ع) میگوید:
«مَا رَأتْ عَيْنٌ، وَ لَا سَمِعَتْ اُذُنٌ، وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ أفْضَلُ مِنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَضْلاً وَ عِلْماً وَ عِبَادَةً وَ وَرَعاً»؛
«چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به قلب انسانی خطور نکرده، مردی را که از نظر علم و عبادت و تقوا، برتر از امام صادق(ع) باشد.»[4]
ابن حجر هیثمی شافعی مفتی حجاز میگوید: «به اندازهای از امام صادق(ع) علوم مختلف نقل شده که آوازه آن در همه جا پیچیده و بزرگترین پیشوایان علم و حدیث، مانند یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، ابوحنیفه، ایوب سجستانی و سفیان بن عیینه، از او نقل روایت میکنند.[5]
در راستای بُعد سیاسی روحیّهی امام صادق(ع) قبل از امامتش در مورد دخالت در امور سیاسی و مبارزه با طاغوتیان و نجات مستضعفین در حدی بود که قبل از امامتش روزی پدرش امام باقر(ع) به یکی از فقها به نام ابوالصباح کنانی در شأن امام صادق(ع) فرمود:
این پسر از کسانی است که خداوند در شأن آنها فرموده:
«وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنََّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»؛
«ما میخواهیم به مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.»[6]
این سخن بیانگر آن است که نهضت امام صادق(ع) آمیخته با سیاست، نجات انسانهای مستضعف از زیر یوغ طاغوتیان و سپردن امامت و رهبری به دست مستضعفان طاغوت عصرش، فرعون میدهد.
امام صادق(ع) در دوران امامتش، با پنج طاغوت اموی و دو طاغوت عباسی روبرو گشت که به ترتیب عبارتاند از:
هشام بن عبدالملک، ولید بن يزيد، يزيد بن ولید، ابراهیم بن ولید، مروان بن محمّد، عبدالله سفّاح و منصور دوانیقی.
امام صادق(ع) هرگز با آنها سازش نکرد، بلکه با موضعگیری قاطع، رو در روی آنها قرار گرفت و با رفتارها و گفتارهای گوناگون، مردم را از پیروی آنها برحذر داشت، آنها را سلطان جائر خواند و صریحاً اعلام کرد:
«مَنْ مَدَحَ سُلْطَاناً جَائِراً وَ تَخَفَّفَ وَ تَضَعْضَعَ لَهُ طَمَعاً فِيهِ كَانَ قَرِينَهُ إِلَى اَلنَّارِ»؛
«کسی که سلطان ستمگری را تمجید کند و در برابر او فروتنی و کرنش نماید تا در کنار او به نوایی برسد، چنین کسی همنشین آن سلطان، در آتش دوزخ خواهد بود.»[7]
و در بیان دیگر، مسلمانان را از مراجعه به طاغوتیان، قاطعانه برحذر داشت و فرمود:
«يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى اَلطّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ»؛
«آنها میخواهند محاکمه خود را نزد طاغوتیان ببرند با اینکه خداوند آنها را مأمور کرده که به طاغوت، کافر گردند.»[8]
امام صادق(ع) علاوه بر این برخوردها، قیامهای اسلامی را که توسط بزرگمردان شجاع و مؤمن که بر ضد طاغوتیان انجام میشد، تأیید میکرد. او قیام زید بن امام سجّاد(ع) را که بر ضدّ حکومت ننگین بنیامیّه بود تأیید کرد و با صراحت فرمود:
«مَضَى وَ اَللَّهِ عَمِّي شَهِيداً كَشُهَدَاءَاُسْتُشْهِدُوا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، وَ اللَّهِ شَهِيداً»؛
«سوگند به خدا عمویم (زید) همچون کسانی که در رکاب رسول خدا(ص) و على(ع) و حسین(ع) شهید شدند، شهید شد، سوگند به خدا او به شهادت رسید.»[9]
و نیز قیام قهرمانانهی حسین بن علی شهید فخّ را که در برابر حکومت ننگین بنیعبّاس در سرزمین «فخّ» (نزدیک مکّه) رخ داد، سالها قبل از قیام او، تأیید نمود و وقتی به آن سرزمین رسید فرمود:
«يُقْتَلَ هَهُنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فِي عِصَابَةٍ تَسْبِقُ أَرْوَاحُهُمْ اَجسادَهُم إِلَى الْجَنَّةِ»؛
«در این سرزمین مردی از خاندان من همراه گروهی کشته میشوند که روحهای آنها قبل از جسدشان به سوی بهشت پیشی میگیرند.»[10]
و سرانجام آن حضرت به خاطر مبارزه شدید با طاغوتیان با دسیسهی منصور دوانیقی به شهادت رسید و با خون سرخ خود، لزوم نبرد و رودررویی شدید با طاغوتیان را برای همیشه اعلام نمود.
در راستای بُعد اخلاقی یکی از مفاهیم مهم زندگی انسانی، اخلاق نیک در گفتار و رفتار است. رهبران الهی برای پیشرفت اهداف مقدّس خود، از این روش، کمال استفاده را کردند و نتایج درخشانی را به دست آوردند و همواره پیروانشان را به رعایت آن، سفارش مینمودند.
امام صادق(ع) تندیسی از اخلاق اسلامی و تبلوری از نور اخلاق محمّد(ص) و علی(ع) و آیینه جمال و کمال اسلام ناب بود. در بسیاری از موارد با برخورد اخلاقی اسلامی، گمگشتگان راه را به سوی صراط مستقیم میکشانید و مشکلات و دردهای اجتماعی را با سرپنجه، تدبیر و اخلاق حل مینمود؛ و معلّمی دلسوز برای شیفتگان علم و کمال، پدری مهربان برای مستضعفان، سرپرستی پرمهر برای بستگان، استادی وزین و استوار در برابر دانشمندان مادی و امدادگری ایثارگر برای تهیدستان و بیوهزنان و ورشکستان مادّی بود او به یکی از شاگردانش «مفضّل بن عمر» پول میداد و میفرمود: هر جا که دیدی بین مؤمنان نزاعی وجود دارد، گرچه با پول دادن باشد، بین آنها را اصلاح کن.[11]
به پسرش سفارش میکرد که تا آخرین توان خود به امور تهیدستان رسیدگی کن و به زندگی آنها سامان بخش.[12] در این راستا در میان دهها نمونه، به یک نمونه زیر توجّه کنید.
روزی مفضّل بن عمر، یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) با « اِبن ابِي العَوجاء»{یکی از منکران خدا} روبرو شد و بعضی از مطالب کفرآمیز را از او شنید، نمیتوانست خشم خود را کنترل کند، بر سر او فریاد کشید و میگفت: «ای دشمن خدا! دین خدا را انکار کردی و منکر خدا شدی ... و سخنانی از این قبیل»
ابن ابی العوجاء به مفضّل گفت: ای مرد! اگر تو به علم کلام، آشنا هستی، با تو بحث میکنیم، اگر در مباحثه، پیروز شدی، از تو پیروی میکنیم و اگر به علم کلام آشنا نیستی، حق بحث با ما نداری و اگر از اصحاب جعفر بن محمّد الصادق(ع) هستی، آن حضرت اینگونه با ما برخورد و ستیز نمیکرد بلکه او گفتار ما را بیش از تو میشنید، هیچگاه به ما ناسزا نگفت و در پاسخ به ما از مرز انصاف خارج نشد.
«إِنَّهُ لَلْحَلِيمُ الرَّزِينُ اَلْعَاقِلُ اَلرَّصِينُ لاَ يَعْتَرِيهِ خُرْقٌ وَ لاَ طَيْشٌ وَ لاَ نَزَقٌ ...»؛
«او انسانی خوددار و باوقار است، اندیشمند استوار میباشد، تندیها و سستی رأی و سبکیهای ما، او را خسته و پریشان نمیکرد، او حرفهای ما را میشنید و دلایل ما را، خوب گوش میکرد، بهطوریکه ما خیال میکردیم که او را محکوم کردهایم، بعد که نوبت او میشد، با کمال متانت، یکیک از استدلالهای ما را بررسی کرده که هرگونه بهانه در بحث را به روی ما میبست، اگر تو از اصحاب و شاگردان او هستی، همانند او با ما گفتگو و برخورد کن.»[13]
هنگامی که امام صادق(ع) در بستر شهادت قرار گرفت، وصیّت کرد که بعد از خود، هفت سال در مراسم حج، مجالس سوگواری برای او تشکیل دهند و مقداری از اموالش را در این مراسم، به نیازمندان انفاق نمایند.[14] نظیر این وصیّت را امام باقر(ع) نیز نمود.
این وصیّت نیز بیانگر آن است که شیعیان در مراسم حج که یک همایش سراسری مسلمانان است، در آن مجالس شرکت نموده و با بیان حقایق و علل شهادت امام، اساس تشیّع را تبیین کنند و با ذکر اهداف امامان (ع) و مردم را به سرچشمه حقیقی اسلام بکشانند و از گمراهیها نجات بخشند.
نتیجه اینکه: بروز و ظهور چشمگیر امام صادق(ع) در ابعاد گوناگون، در عصر خودش، موجب بروز و ظهور شیعیان دوازده امامی، در سطح عمیق و وسیع در سطوح مختلف گردید، از اینرو، به آنها شیعه جعفری گفتند.
پینوشتها: [1] . ارشاد مفید، ص ۲۷۱ - المراجعات (مراجعه ۱۱۰).
[2] . فهرست ابن ندیم، ص ۲۵۰.
[3] . الامام الصّادق (حیدر اسد)، ج ۱، ص 70.
[4] . بحار، ج ۴۷، ص ۲۸.
[5] . الصواعق المحرقه، ص 201.
[6] . قصص: ۵.
[7] . وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۳۳.
[8] . اصول کافی، ج ۱، ص 67.
[9] . الغدیر، ج ۳، ص ۷۰.
[10] . مقاتل الطّالبين، ص ۴۳۸، بحار ج ۴۸، ص ۱۷۰.
[11] . اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۹.
[12] . فروغ کافی، ج ۴، ص ۹.
[13] . بحار، ج ۳، ص ۵۸.
[14] . وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۹۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی