کد مطلب: ۲۶۵۶
تعداد بازدید: ۱۰۶۰
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۱:۲۲
همسرداری، بچه‌داری و تعامل با جوانان| ۴
وقتی مسئله تربیت فرزند مطرح می‌شود، در ذهن پدرها و مادرها بیشتر مسائل اجرایی تربیت تداعی می‌شود؛ اینکه به فرزند امر و نهی کنند یا مراقب او باشند تا با دوری از کارهای بد و عمل کردن به خوبی‌ها تربیت شود. اما تربیت تنها این نیست.
بسترسازی برای تربیت فرزندان
وقتی مسئله تربیت فرزند مطرح می‌شود، در ذهن پدرها و مادرها بیشتر مسائل اجرایی تربیت تداعی می‌شود؛ اینکه به فرزند امر و نهی کنند یا مراقب او باشند تا با دوری از کارهای بد و عمل کردن به خوبی‌ها تربیت شود. اما تربیت تنها این نیست. تربیت یک جریان در زندگی فرزند است که دو مرحله دارد:
1) بسترسازی و 2) اجرا.
اگر بسترسازی برای تربیت کامل و درست صورت نگیرد، اجرای تربیت امکان‌پذیر نیست. شما در بسیاری از خانواده‌ها مشاهده می‌کنید که علی رغم توجّه والدین به تربیت فرزندان، در تربیت فرزند نتیجه درستی نمی‌گیرند و موفق نیستند. به عکس در بعضی از خانواده‌ها، مراقبت کامل و صحیحی درباره تربیت فرزندان صورت نمی‌گیرد، اما فرزندان با تربیت خوبی بار می‌آیند. گاهی در خانواده‌های دیندار و با اصل و نسب، فرزندان فاسد بار می‌آیند و در خانواده‌های بی‌ریشه، یا دارای جریان نامساعد زندگی، فرزندان خوب و باتربیتی رشد می‌کنند.
نکته قابل توجّه این است که تربیت از بسترسازی، آغاز می‌شود. اگر به این بسترسازی توجّه کامل نداشته باشیم، بعد از آن هر اندازه بخواهیم مراقبت کنیم و در اجرای تربیت جدّیّت و کوشش به خرج بدهیم، موفق نخواهیم شد و نمی‌توانیم فرزندانمان را درست تربیت کنیم.
 
بسترسازی قبل از ولادت فرزند
اولین نقطه بسترسازی تربیت فرزند به دوران جوانی یا 14 سالگی یا 7 سالگی و... برنمی‌گردد. بسترسازی تربیت از بارداری شروع می‌شود. این موضوع هم از راه بررسی روایات و هم از مطالعه دستاوردهای علم ژنتیک و وراثت قابل دفاع است. طبق قوانین ژنتیک، وراثت دو نوع دارد:
 1) وراثت تاریخی. 2) وراثت انفعالی.
 وراثت تاریخی، خلقیّات یا روحیّاتی است که از اجداد و پدران و مادارن به فرزندان منتقل می شوند. در ساختار اسپرم و اوول که تشکیل‌دهنده سلول اولیه حیاتی یک انسان هستند، در مجموع بیست و سه جفت کروموزوم وجود دارد. ژن‌های بیشماری روی کروموزوم قرار گرفته‌اند که خلقیّات و روحیّات پدر و مادر و نیاکان از راه آنها به فرزندان منتقل می‌شوند. این جریان قهری است و از اختیار افراد خارج است؛ لذا ما توان دخالت در آن را نداریم.
وراثت انفعالی فقط از طریق مادر قابل انتقال است؛ نه از طریق پدر و شامل تمام روحیّاتی است که مادر در دروان بارداری خودش دارد و به جنین منتقل می‌شود. عصبانیّت‌ها، ترس ها و حوادث نا به‌ هنگامی که برای مادر ایجاد می‌شود، خلقیّاتی مانند حسادت‌ها، رقابت‌ها، بغض‌ها و کینه توزی‌هایی که در یک خانم باردار به وجود می‌آید، همه روی جنین اثر می‌گذارد. در حقیقت این مسئله است که چندان نیازمند به دلیل نیست.برای همه ما محسوس است که خلق و روحیه هر شخص روی بدنش اثر می‌گذارد. مثلاً وقتی شما عصبانی می‌شوید یا خجالت می‌کشید، صورت‌تان سرخ می‌شود. عارضه بدنی و جسمی خجالت و عصبانی شدن، سرخی صورت است. جنینی که در رحم مادر در حال رشد و تکامل است، به خاطر اینکه تغذیه و تنفس‌اش به بدن مادر وصل است، دقیقاً مانند یکی از اعضای بدن مادر است. همان‌طور که خلقیّات و روحیّات روی اعضای بدن اثر می‌گذارد، این جنین هم تحت تاثیر روحیّات و خلقیّات مادر قرار می‌گیرد.
روایاتی هست که این مسئله را تایید می‌کنند؛ مانند اینکه پیامبر(ص) می‌فرماید: «نگاه کن فرزند خود را در چه ظرفی می‌نهی؛ چون وراثت منتقل‌کننده است و اخلاق و روحیّات را منتقل می‌کند»[1] در آن زمان ژن و ماجرای وراثت کشف نشده بود. اما این برای افراد قابل درک بود که در هر قبیله و خانواده‌ای رگه‌هایی وجود دارد که در ایجاد روحیه و خلق افراد مؤثر است. ولی چون برای این موضوع یک اصطلاح علمی وجود نداشت، تعبیر پیامبر(ص) از وراثت، «عرق» است. این سفارش هم به پدرهاست و هم به مادرها. مردی که ازدواج می‌کند باید بداند که تداوم نسل او، در فرزندش است و مادر ظرف پرورش فرزند است. از طرف دیگر، زن هم وقتی ازدواج می‌کند، باید بداند محصول عاطفی ازدواج فرزندی است که داخل بدن او رشد می‌کند. آیا زن می‌خواهد گوهر ارزشمندی در بستر وجود او قرار گیرد یا یک عنصر کثیف؟
در ازدواج باید روحیّات و خلقیّات را در نظر بگیرید. معمولاً چیزی که کشف آن در ازدواج مشکل است، اخلاق است. مواردی چون عقل و دین را می‌توان کشف کرد، ولی اخلاق خیلی دشوار کشف می‌شود. به همین خاطر، کسانی که قصد ازدواج دارند، باید برای کشف روحیّات طرف مقابل خود تلاش روانکاوانه‌ای داشته باشند که به وسیله آن، بتوانند اخلاق و روحیه او را کامل درک کنند. مثلاً اگر دختری مادرش را از دست داده، باید توجّه داشته باشیم که نکند فقدان مادر سبب ایجاد عقده در وجود دختر شده و این عقده در ضمیر ناخود آگاه او خلقیّات و روحیّات بدی تولید کرده‌ باشد. پس باید بررسی کرد که شرایطی که او در آن رشد کرده، توانسته نبود مادر را جبران کند یا خیر. یا مثلاً این باید بررسی شود که دوران کودکی طرف مقابل (پسر یا دختر) چه ‌طور گذشته و موقعیّت او میان فرزندان خانواده چگونه بوده است؟ آیا یک دانه بوده؟ با خواهر یا برادرش رقابت داشته یا با محبّت به هم رشد کرده‌‌اند؟
امام علی(ع) می‌فرماید: «خوش اخلاقی دلیل وراثت‌های بسیار ارزشمند است.»[2] پس از پیروزی لشکر امام علی(ع) در جنگ جمل، تعدادی از مسلمانان ناآگاه همچنان در اطراف شتر عایشه، با سپاه امام علی(ع) می‌جنگیدند. امام با دیدن این صحنه فرمود: «تا این شتر سرپا است، این لشکر مقاومت می‌کند، و مسلمانان بیشتری کشته می‌شوند؛ چون این مسلمانان فریب خورده‌اند و خیال می‌کنند به خاطر این که عایشه همسر پیامبر است، کشته شدن در راه محافظت از شتر او مانند این است که در رکاب پیامبر(ص) کشته شده‌اند.» بنابراین امام فرمود کاری کنند که شتر سقوط کند. قرار شد که یک نفر شتر را پی کند و با یک ضربه، دست و پایش را قطع کند.
 علی(ع) شمشیر را به دست محمّد حنفیه داد و فرمود که تو برو شتر را پی کن. اما عدّه زیادی محافظ همراه شتر بودند و محمّد حنفیه هر چه سعی کرد که خودش را به آن برساند، نتوانست. وقتی نزد علی(ع) برگشت ایشان فرمود: «این به خاطر وراثت انفعالی بوده که از مادرت داشتی.» [3]یعنی درست است که فرزند علی(ع) هستی، ولی روحیه مادر در تو اثر گذاشت. بعد شمشیر را به امام حسن(ع) دادند و ایشان رفت و شتر را پی کرد. امام علی(ع) بعد از پایان جنگ فرمود که شمشیر را به دست کسی دادم که از مادر شجاعی وراثت پیدا کرده ‌است. یعنی وراثت انفعالی این قدر مؤثر است. محمّد حنفیه پدری مانند علی(ع) داشت و شخصیّت وراثتی امام در او اثر منفی نگذاشته بود، ولی وراثت مادرش آن ‌قدر مؤثر بود که نتوانست در جنگ کاری از پیش ببرد.
پس بسترسازی برای تربیت باید از حاملگی و بارداری فرزند شروع شود. در حدیث معروفی پیامبر(ص) فرموده ‌است: «خوش‌بخت در شکم مادر خوش‌بخت است و بدبخت، در شکم مادر بدبخت است.»[4] پیامبر می‌خواهد بفرماید که بستر خوشبختی و بدبختی فرزند، رحم مادر است؛ یعنی اگر در دوران بارداری مادر، روحیّات و خلقیّات خوب به فرزند منتقل شود، فرزند خوش‌بخت می‌شود و اگر روحیّات و خلقیّات بد به فرزند منتقل شود، بدبخت خواهد شد.
حسین بن بشار واسطی در نامه‌ای به امام رضا(ع) عرض کرد: «من قوم و خویشی دارم که از او برای من خواستگاری کرده‌‌اند؛ اما تحقیق کرده‌ و به این نتیجه رسیده‌ام که انسان بداخلاقی است. آیا به این ازدواج تن بدهم؟» امام در پاسخ فرمود: «با او ازدواج نکن.»[5]  معمولاً وقت خواستگاری افراد سعی می‌کنند که ازدواج حتماً صورت گیرد و مانع این امر خیر نشوند. ولی توجّه داشته باشید که گاهی تلاش برای ازدواج، به ضرر شماست. امام رضا(ع) امر خیر (ازدواج) را به هم زدند، به دلیل این که طرف مقابل بداخلاق بود. این بداخلاقی خواه ناخواه در دوران حاملگی عوارضی را ایجاد می‌کند که عامل اخلاق و روحیه بد در فرزند می‌شود. چنین فرزندی را با هیچ ‌‌تربیتی نمی توان خوش اخلاق نمود.
 روزنامه اطلاعات چند سال قبل آماری انتشار کرد که نشان می‌داد 66 درصد از کودکان مبتلا به امراض روحی، مریضی خود را از مادر به ارث برده‌اند و منشاء پیدایش بیماری آنها، دروان حاملگی مادران بوده است.[6] پس اولین مسئله بسترسازی تربیت، حاملگی است. تربیت فرزند از آنجا شروع می‌شود و مادر باید بداند که هر عصبانیّت یا ناراحتی یا گناه بر روی جنین اثر بد خواهد داشت.
 
بسترسازی بعد از ولادت فرزند
در بسترسازی برای تربیت، بعد از ولادت فرزند، باید به ایجاد احساس امنیّت، شخصیّت و آزادی در کودک توجّه شود.
 
الف. ایجاد احساس امینت در فرزند
بسترسازی تربیت، از نوزادی آغاز می‌شود. نوزاد با احساس گرسنگی و تشنگی به گریه می‌افتد، ولی باید توجّه داشت که اولین و مهم‌ترین مسئله‌ای که پس از ولادت برای نوزاد مطرح است، مسئله ناامنی است. یکی از مشکلات زوج‌های جوان در تربیت، گریه نوزادشان است. گریه و ناآرامی نوزاد والدین را مضطرب می‌کرد و آنها نمی‌دانند چگونه نوزادی را که ظاهراً مشکلی ندارد ساکت کنند. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هم به اشتباه، به فرزندانشان می‌گویند که شما جوانید و توانایی ساکت کردن نوزاد را ندارید و نوزاد را تکان‌تکان می‌دهند تا ساکت شود. این نوع گریه به خاطر احساس ناامنی نوزاد است. اگر در همان حالت شما کاری کنید که نوزاد احساس امنیّت کند، ساکت خواهد شد. امنیّت نوزاد یکی از عوامل بسیار مهم بسترسازی در تربیت است، چون اولین چیزی که زمینه تربیت را ایجاد می‌کند، آرامش بخشیدن به فرزند است. فرزندان آرام را خیلی بهتر از فرزندان ناآرام می‌شود تربیت کرد.
اما چرا برخی از بچّه‌ها بیش از حد شلوغ هستند؟ یک مقدار از این شلوغی لازم است، چون بچّه ساکت و راکد مریض است و نیاز به روان‌پزشک دارد. بعضی از بچّه‌های ناآرام، بیش از حد شلوغ هستند. تربیت این بچّه‌ها امکان پذیر نیست و معمولاً والدین آنها را تنبیه می‌کنند، چون حوصله‌شان سر می‌رود و فکر می‌کنند با کتک زدن، فرزند تربیت می‌شود. اما این کار دست نیست؛ چون مشکل فرزند ناآرامی اوست.
سعی کنید با در آغوش گرفتن و نوازش فرزندتان او را آرام کنید و به او امنیّت بدهید تا کم کم به پدر و مادر مطمئن شود. نوزادها وقتی ناآرام می‌شوند، تا به مادرشان نرسند، آرامش پیدا نمی‌کنند. خداوند رابطه‌ای بین صدای قلب مادر و آرامش نوزاد قرار داده است. به محض اینکه صدای قلب مادر به گوش نوزاد می‌رسد، او ساکت و آرام می‌شود. لذا وقتی فرزند احساس ناآرامی می‌کند، مادر باید سعی کند او را در آغوش بگیرد. اصولاً فرزند از دوران نوزادی احساس کند که جایگاهش آغوش مادر است. یکی از رسم‌های بد امروزی این است که معمولاً پدران فرزندان را بغل می‌کنند. چون تنها جایی که فرزند احساس امنیّت می‌کند، آغوش مادر است و مادرها باید دقت کنند تا جایی که امکان دارد فرزندان را زمین نگذارند. این که برخی از قدیمی‌ها می‌گویند بچّه را زیاد بغل نکنید، اشتباه است.
یکی از آفات زندگی ماشینی وجود کودکستان‌ها و مهدکودک‌هاست که بچّه را از مادران جدا می‌کنند. به همان میزان که بچّه از مادر جدا شود، مضطرب و ناآرام می‌شود. اگر شما به کودکستان ها مراجعه کنید، می‌بینید که بچّه‌ها به همدیگر پناه می‌برند. این رفتار بچّه‌ها، به خاطر احساس ناامنی است که در کودکستان دارند. خانم‌ها باید سعی کنند که از فرزندان شان جدا نشوند یا اگر جدا می‌شوند، بچّه را به پدربزرگ یا مادربزرگ مادری بسپرند، تا بوی مادر را از آنها استشمام کند. ضمناً اگر بچّه با مادر بزرگش باشد، مادربزرگ به او کامل‌تر می‌رسد، ولی در مهدکودک، تعداد زیادی بچّه هست و یک مربی خانم که معمولاً نمی‌تواند به تک تک بچّه‌ها به اندازه کافی برسد.البته این خانم به صورت تصنعی بچّه‌ها را نوازش می‌کند؛ ولی اینها درحد انجام وظیفه شغلی است.
آنچه به بچّه آرامش می‌دهد، محبّت ریشه ای مادر است و آرامش بخشی و ایجاد احساس امنیّت در فرزند، روحیه او را برای تربیت آماده می‌کند و این مطلب، در بسترسازی تربیت، بسیار مؤثر است.
 
ب. احساس تثبیت شخصیّت در فرزند
نکته دیگری که در بسترسازی تربیت مؤثر است، احساس فرزند نسبت به موقعیّت خود در خانواده است. این تصور که فرزندان وقتی به شخصیّت خود در خانواده توجّه می‌کنند که بزرگ شده باشند، اشتباه است. نوزاد بعد از اینکه سن‌اش از چهل روز گذشت، با خانه، پدر و مادر، فضا و شکل خانه انس می‌گیرد و همه چیز خانه، مورد علاقه ‌او واقع می‌شود.
از این زمان به بعد، آنچه برای نوزاد مهم است، احساس شخصیّت است و تمام لوس بازی‌ها ، بازی کردن‌ها و حرف زدن‌های او برای جلب نظر پدر و مادر است. وقتی نوزاد بازی می‌کند، والدین بایستی دست از هر کاری بردارند و تمام توجّه‌شان به بازی فرزند باشد؛ چون نوزاد با این کار سعی دارد نظر والدین را جلب کرد و شخصیّت خود را در خانواده تثبیت شده ببیند. وقتی نوزاد احساس تثبیت کند، شخصیّت او آرام می‌گیرد.
زمانی که بچّه به حرف می‌آید، پدر و مادرها غالباً با کم حوصلگی ، با حرف زدن فرزند برخورد می‌کنند که به آرامش فرزند لطمه وارد می‌کند. یکی از مشکلات خانواده‌های شلوغ این است که مخصوصاً اگر فرزندان از نظر سنّی پشت سر هم باشند، بازی کردن، لوس شدن و حرف زدن فرزندان جاذبه و تازگی ندارد. این ضربه مهلکی است که بر امنیّت فرزند وارد می‌شود. سعی کنید در هر شرایطی، همه فرزندانی را که خداوند به شما داده، مثل فرزند یک دانه بار بیاورید؛ یعنی فرض کنید همین یک فرزند را دارید و او را از نظر محبّت و آرامش بخشیدن، سیراب کنید.
 در مسئله سرپرستی یتیم که پیامبر(ص) این قدر به آن سفارش کرده‌اند، مقصود تنها سیر کردن شکم یتیم یا پوشاندن تن او نیست. پیامبر(ص) فرموده‌اند: «هر کس به سر یتیم دست بکشد، به اندازه هر تار مویی که از زیر دست او رد شود، خداوند حسنات زیادی در نامه عمل او ثبت می‌کند»[7].برای یتیم این مهم است که انسان او را نوازش کند. اینکه می‌گویند اگر کسی به صورت یتیم سیلی بزند، عرش خدا به لرزه درمی‌آید، یا اینکه قرآن می‌فرماید: «به یتیم قهر و غضب نکنید.»[8] به خاطر نیازی است که یتیم به محبّت دارد. محبّت موجب آرامش بخشی برای فرزند است و این آرامش بستر تربیت اوست.
 
ج. رعایت آزادی فرزند
نکته سوم در بسترسازی تربیت، آزادی فرزند است. اگر به یک گل زیبا که ریشه‌ای قوی دارد، مرتب رسیدگی کنیم، به آن آب بدهیم و انواع کودها را مصرف کنیم، ولی آن را در یک فضای شیشه‌ای بسته نگاه داریم، گل رشد نخواهد کرد و پژمرده می‌شود. فرزند هم مانند همین گل است و آزادی برای او مهم است. کوچک‌ترین محدودیت در محیط زندگی، بستر و زمینه تربیت فرزند را از بین می‌برد. باید فضای زندگی برای فرزندان‌تان باز باشد تا احساس کند هیچ ‌‌محدودیّتی ندارد. مثلاً اگر کاسه‌ای را شکست، نباید او را دعوا کرد یا از او ناراحت شد. فرزند باید خودش را حتی در شکستن ظرف آزاد ببیند.
اصرار نکنید که فرزندتان از همان وقتی که شروع به خوردن غذا می‌کند، منظّم و تمیز غذا بخورد. سفره‌ای جداگانه برای او تهیّه کنید و او را آزاد بگذارید که هر چه می‌خواهد به هم بریزد و هر کاری که می خواهد بکند؛ به این ترتیب هم غذای بیشتری می‌خورد و هم غذا در او بیشتر تاثیر گذار است.
هر چه فرزند در زندگی آزادی بیشتری داشته باشد، احساس امنیّت و آرامش او زیادتر است. برخورد مستبدانه و خشن با فرزند در قبال هر کار، صحیح نیست. ظرف شکستن و مانند آن برای فرزند بی‌ادبی و بی‌تربیتی محسوب نمی‌شود. روش غلطی که متاسفانه در خانواده‌ها رواج دارد، این است که از همان کودکی، فرزندان را به روش‌های مختلف می‌ترسانند. این کار اشتباه بزرگی است. ترس مولد اضطراب است و هرچه اضطراب بچّه زیادتر باشد، احساس ناامنی او بیشتر می‌شود. اصولاً دوران طفولیّت (تا سن 7 سالگی) دوران امر و نهی فرزند نیست.
مسئله دیگر، تغذیه فرزند است. برای او در خانه سهم غذا و میوه و شیرینی و... مشخص نکنید. او باید مثل آدم بزرگ، هر چه غذا در خانه هست را سهم خود بداند. به جای اینکه فرزند را از خوردن نهی کنیم، باید برنامه غذایی خانه را به خاطر او عوض کنیم. مثلاً اگر یک خوراکی برای فرزندمان مضرّ است. اصلاً آن را در خانه نیاوریم که دیگران بخورند و فرزند ما نخورد.
فردی نزد امام رضا(ع) آمد و از پسرش شکایت کرد که او را بسیار اذیت می‌کند. امام(ع) در جواب فرمود: «فرزندت را کتک نزن. با او قهر کن، اما قهر را طول نده.» [9]والدین می‌توانند فرزند را تهدید کنند که اگر دوباره این کار را بکنی، با تو قهر می‌کنم. اگر دوباره این کار را کرد، شما نیم ساعت، یا یک ساعت با او قهر کنید. اما در اولین لحظه ای که پشیمان شد و به شما پناه آورد، ادامه ندهید و با او آشتی کنید.
زندگی خانوادگی (زن داری، شوهرداری، فرزندداری و...) خودش یک کار است. اشکال ما این است که با زندگی مانند کار برخورد نمی‌کنیم و برای آن هیچ برنامه‌ای نداریم. زندگی باید دارای برنامه باشد. پبامبر(ص) می‌فرمایند: «هیچ‌‌ خانه ای نیست که در آن حکمت و برنامه‌ریزی نباشد؛ مگر اینکه آن خانه خراب می‌شود.» [10]
پس در برخورد با شوهر یا زن یا تربیت فرزند، باید مدیریت داشت و برنامه‌ریزی کرد.
 
میزگرد
- در بحث وراثت تاریخی اشاره فرمودید که تمام عوامل ژنتیکی پدر و مادر و اجداد، به فرزند منتقل می‌شود و اثرات روحیه مادر به جنین منتقل می‌شود و به حدیث «السَّعِیدُ سَعِیدٌ فِی بَطنِ اُمِّه وَ الشَّقِیُ شَقِیٌ فِی بَطنِ اُمِّهِ» اشاره کردید. با توجّه به این موارد، انسان از استقلال می‌افتد و می‌تواند بگوید که بداخلاقی یا خوش‌اخلاقی من مربوط به خودم نیست؛ اینها را از پدران و اجدادم به من منتقل شده است.
البته مسئله‌ای که مطرح کردید از موضوع ما خارج است. اما به ‌طور اجمال عرض می‌کنم که نقش بستر تربیت در سعادت و شقاوت انسان، صددرصد نیست. وقتی من گناهی را انجام می‌دهم، زمینه‌های گناه من از راه وراثت و تربیت بد آماده شده است؛ اما خداوند نسبت به آن زمینه‌ها مرا عذاب نمی‌کند، بلکه نسبت به آن اراده‌ای که دارم عذاب می‌شوم. هیچ ‌‌کدام از آن زمینه‌ها، به تنهایی نمی‌توانند مرا مجبور به گناه کنند.
همین است که گاهی اوقات فرزند گناهی می‌کند که عذابش متوجّه پدر و مادر می‌شود. در روایات هست که پدر شرابخوار در گناه فرزندش سهیم است؛ چون شراب نوشیدن او؛ زمینه ای برای گناه فرزندان ایجاد می‌کند.
 
- اینکه می‌فرمایید خانم‌ها بدون اجازه شوهر می‌توانند از خانه خارج شوند، به شرط اینکه به آرامش دهنده بودن آنها لطمه وارد نشود، یک نظر شخصی است یا فقهی؟
بنده این مطلب را با تمام استدلال‌هایش عرض کردم. این نظر شخصی نیست و از منابع شرعی نتیجه گرفته شده است. حتی بنده نظر علامه طباطبائی(ره) را عرض کردم. زن برده مرد نیست و مرد ولایت بر زن ندارد. هیچ‌‌ فقهی چه شیعه و چه سنّی، از صدر اسلام تا الان، فتوا نداده که بر زن ولایت دارد و هیچ ‌‌آیه و روایتی هم در این باره ذکر نشده است. پس نظر اسلام این است که مرد بر زن ولایت ندارد.
اما سوال این است که اگر مرد بر زن ولایت ندارد، با چه مجوّزی می‌تواند زنش را از یک کار مباح منع کند؟ پدر می‌تواند فرزندش را از کاری منع کند، چون ولایت دارد؛ ولی چه مجوّزی برای مرد هست که مانع از رفتن همسرش به مسجد، به خانه اقوام یا به پارک می‌شود؟ تنها یک مجوّز هست و آن اینکه این خانم در مقام بهره بردن جنسی، باید از شوهر اطاعت کند. اگر همان وقتی که مرد قصد بهره بردن جنسی دارد، زن بخواهد به مسجد برود، مرد می‌تواند و حق دارد که مانع شود. اما در غیر اینطور موارد، مرد چنین مجوزی ندارد.
 
- چرا در اسلام وظیفه خانه‌داری فقط به عهده زن‌ها نهاده شده است؟ چرا کار در خانه بین مرد و زن تقسیم نشده؟ این بی انصافی است که خانم‌ها هم در خانه کار کنند و هم بیرون از خانه شاغل باشند.
اسلام هیچ‌ وقت نگفته زن خانه‌داری کند. ما در مورد تقسیم مسئولیّت زن و شوهر در خانواده بحث کردیم و گفتیم که دو مسئولیّت داریم: یکی مدیریت رحامت و یکی مدیریت جریان‌های دغدغه‌دار و پرکشاکش زندگی؛ که اولی با زن و دومی با مرد است. اگر لازمه مدیریت رحامت این است که زن در خانه غذا تهیّه کند، لباس بشوید و خانه را نظافت کند، این مقتضای آن مدیریت است. اسلام نفرموده که زن باید غذا بپزد، اما مسئولیّت‌محوری خانم، مدیریت این مسائل است.
اگر زن بخواهد از وقت و نیروی اضافه اش در فعالیت‌های علمی و بیرونی استفاده کرد، اشکال ندارد. ولی این درست نیست که در یک خانواده، خانم درس بخواند، مدرک بگیرد، شغل انتخاب کند و محور فعالیت اقتصادی خانواده به عهده‌اش بیفتد ولی رحامت را نتواند اداره کند. مثل اینکه مردی که تمام بار هزینه خانه را به دوش گرفته، صبح سرکار نرود و بگوید برای کمک در خانه امروز سرکار نمی‌روم؛ چون مسئولیّت محوری مرد، کار در بیرون خانه است. خانم‌ها باید کار بیرونی خود را طوری تنظیم کنند که بتوانند مدیریت رحامت را انجام بدهند.
 
- آیا بستر تربیت فرزند به دوران پیش از بارداری هم مربوط می‌شود؟ آیا پدر و مادر باید پیش از دوران حاملگی مادر مراقبت بکنند و خود را پاک بکنند، چنان که پیامبر(ص) چهل روز از همسرشان دور بودند؟
بحث ما در مورد بسترسازی تربیت فرزند از لحظه پیدایش فرزند در رحم مادر است. البته در سعادت و شقاوت فرزند عوامل دیگری هم مؤثر هستند (مانند غذا، اجداد و...) ولی تربیت وظیفه‌ای است که پدر و مادر باید انجام دهند. این وظیفه از زمان بارداری مادر شروع می‌شود و در انجام آن هم اصالت با مادر است.
 
- بسترسازی برای تربیت، به ویژه برای مهرورزی مادران به فرزندان که آنها را در آغوش بگیرند، تا چه سنّی است؟ آزادی برای کودکان تا چه سنّی است و حدود این آزادی چقدر است؟
بسترسازی برای تربیت جریان مداومی است از لحظه نوزادی تا بیست سالگی که نقطه نهایی تربیت است.بسترسازی تربیت تا این سن باید ادامه داشته باشد؛ یعنی ما حتی به فرزند بیست ساله خودمان هم باید شخصیّت بدهیم و نوازشش کنیم. نکته‌ای که در خانواده‌ها مغفول می‌ماند، این است که برخورد فرزند با پدر و مادر در خانه، یک برخورد متوقعانه است. حتی هنگامی که فرزندان ازدواج می‌کنند، باز همین برخورد را با والدین دارند. اما آنچه فرزند از والدین توقع دارند، در واقع محبّت آنها است. خصوصاً نسبت به دخترها، تا هنگامی که در خانه هستند، باید آنها را نوازش کنید تا احساس زیادی بودن در خانه به آنها دست ندهد.
اما اینکه آزادی تا چه موقع باشد و امر و نهی از چه زمانی شروع شود؛ به اجرای تربیت مربوط می‌شود که بعدا درباره آن بحث خواهیم کرد.  
 
خودآزمایی:
سوال1: علّت آن که محمّد حنفیه در اجرای دستور در جنگ جمل موفق نبود، از نظر امیرالمومنین علی(ع) چه بود؟
سوال2: به چه علّت وجود کودکستان ها و مهدکودک ها یکی از آفات زندگی ماشینی محسوب می‌شود؟ توضیح دهید.
سوال3: با توجّه به این که نباید مانع امر خیر شد، نظر امام صادق(ع) در مورد خواستگار بداخلاق چیست؟
 
پی‌نوشت‌ها:
[1] اُنظُر فِی اَی نِصاب تَضَعُ وُلدِکَ فَاِنَّ العرقَ دَسّاسٌ: المستدرک، جلد دوم،ص 218.
[2] حُسنُ الاَخلاقِ بُرهانُ کَرمِ الاَعراقِ: غررالحکم،ص.379
[3] اَدرَککَ عَرقٌ مِن اُمِّکَ.
[4] السَّعِیدُ سَعِیدٌ فِی بَطنِ اُمِّه وَ الشَّقِیُ شَقِیٌ فِی بَطنِ اُمِّهِ: بحارالانوار، ج 3،چاپ کمپانی، ص،43.
[5] وسائل الشیعه، ج 5،ص 10.
[6] روزنامه اطلاعات، شماره 10355
[7] مَن مَسحَ رَأسَ یَتیمِ کَانَت لَهُ بِکُلِّ شَعرةٍ مَرَّت عَلَیهَا یَدهُ حَسَناتٌ: مستدرک الوسائل، ج 2، ص 16
[8] فأمَّا الیَتِیمَ فَلا تَقهَر.
[9] لاتَضربهُ وَ اهجُرهُ ولا تُطِل : بحارالانوار، چاپ کمپانی، ج 23، ص 114
[10] مَا مِن بَیتِ لَیسَ فِیهِ شیءٌ مِن الحُکمِ اِلّا کانَ خَراباً : تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص382. 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: