کد مطلب: ۲۶۸۵
تعداد بازدید: ۹۹۷
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۱:۵۳
ازدواج و شیوه همسرداری از دیدگاه اسلام| ۲۰
مطابق فتوای مراجع تقلید، جلوگیری از فرزنددار شدن به‌ صورت عزل نطفه و یا با قرص و هر وسیله‌ای که مانع انعقاد نطفه می‌شود، در صورتی ‌که موجب نازایی و نقص و ضرر نگردد، اشکال ندارد.
9- ترس از بچه‌داری
یکی دیگر از اموری که برای بعضی به‌عنوان مشکل سر راه ازدواج جلوه می‌کند، بچه‌داری و عیالوار شدن است. بعضی این موضوع را از دید نیازهای مادی می‌نگرند و بعضی ازنظر فرهنگی و تربیتی. به‌هرحال، به خاطر شانه خالی کردن از زیر بار بچه‌داری، ازدواج را به تأخیر می‌اندازند و یا به‌ طور کلّی ترک می‌کنند.
این موضوع از قدیم مطرح بوده و همواره برای بعضی به ‌عنوان یک هیولای ترسناک جلوه کرده است، در حالی‌ که برای بعضی به ‌عنوان نتیجه درخشان ازدواج تلقّی شده است.
در زمان جاهلیّت، مردم دورافتاده از تعلیمات انبیاء، فرزندان خود را به خاطر فقر و ترس از فقر می‌کشتند، چنان ‌که این مطلب، در قرآن، آیه ۱۵۱ سوره انعام و ۳۱ سوره اسراء استفاده می‌شود. در آیه ۳۱ سوره اسراء می‌خوانیم:
«وَ لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنََّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِيرًا؛
فرزندانتان را از ترس فقر، به قتل نرسانید. ما آن‌ها و شما را روزی می‌دهیم. مسلّماً قتل آن‌ها گناه بزرگی است».
طبق این آیه، ترس از فقر، یک توهم بیش نیست؛ زیرا روزی‌دهنده فرزندان، پدر و مادر نیستند. خداوند با این آیه اعلام می‌کند که چنین پندار شیطانی را از خود دور کنید و بر اساس چنین پندار بی‌اساس، دست به جنایت نزنید و به تلاش و کوشش برخیزید. خداوند هم شما را کمک می‌کند و زندگی آن‌ها را اداره می‌نماید.
با کمال تأسّف! جنایت زشت فرزند کشی، در شکل دیگری مانند کورتاژ و سقط ‌جنین در عصر ما نیز انجام می‌شود و آدم‌نماهای بی‌وجدان، در جهان معاصر در مقیاسی وسیع، دست به جنایت فرزندکشی (سقط‌جنین) می‌زنند و یکی از علل آن را کمبودهای اقتصادی می‌شمرند.
مسلمانان متوجّه باشند که قرآن چنین جنایات ننگین و زشت را به‌ عنوان «خطای کبیر» (گناه بزرگ) اعلام می‌کند.
پیامبر(ص) فرمود:
«مَنْ تَرَكَ التَّزْوِيجَ مَخَافَةَ الْعَيْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ الظَّنَّ بِاللَّهِ....؛
کسی که به خاطر ترس از مخارج زن و فرزند ازدواج نکند، به خدای بزرگ سوءظن دارد».[1]
بعضی به خاطر امور فرهنگی و تربیتی، از فرزنددار شدن می‌ترسند و به همین خاطر از ازدواج هراس دارند. باید به اینها گفت: فرضاً چنین باشد، اختیار با خود انسان است، می‌تواند با کنترل‌های شرعی، فرزند کم داشته باشد. بنابراین، با اینکه کنترل‌های شرعی وجود دارد، هرگز نباید ترس از فرزند، موجب ترک ازدواج گردد.
 
کنترل موالید از نظر اسلام
در اینجا این سؤال پیش می‌آید که کنترل مشروع از نظر اسلام، چگونه است؟
پاسخ آنکه: مطابق فتوای مراجع تقلید، جلوگیری از فرزنددار شدن به‌ صورت عزل نطفه[2] و یا با قرص و هر وسیله‌ای که مانع انعقاد نطفه می‌شود، در صورتی ‌که موجب نازایی و نقص و ضرر نگردد، اشکال ندارد.
بنابراین با کنترل مشروع فوق، می‌توان از فرزند زیاد، جلوگیری به عمل آورد.
البته لازم به تذکّر است که طبق بعضی از روایات، به فرزند داری و ازدياد نسل سفارش مستحبی شده است؛ ولی مطابق بعضی از روایات دیگر، «حدّ كفاف» (اندازه متوسط) سفارش شده است. در اینجا به چهار روایت ذیل توجّه کنید:
 ۱۔ امام صادق(ع) نقل کرد که رسول خدا(ص) چنین دعا کرد:
«اَللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحمَّداً وَ آلَ مُحمَّد وَ مَنْ أَحَبَّ مُحمَّداً وَ آلَ مُحمَّد اَلْعَفَافَ وَ الْكَفَافَ وَ ارْزُقْ مَنْ أَبْغَضَ مُحمَّداً وَ آلَ مُحمَّد كَثْرَةَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ؛
خدایا! به محمّد(ص) و آل محمّد(ص)، خصلت پاک‌دامنی و روزی به مقدار كفاف (حد وسط) روزی عنایت کن و به دشمنان محمّد(ص) و آل محمّد،(ص) مال و فرزند عنایت کن».[3]
۲- پیامبر(ص) به ابوذر فرمود:
«[يَا أَبَاذَر] إِنِّي دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَ رِزْقَ مَنْ يُحِبُّنِي الْكَفَافَ وَ أَنْ يُعْطِيَ مَنْ يُبْغِضُنِي كَثْرَةَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ؛
من از درگاه خدا می‌خواهم که روزی دوستان مرا به ‌اندازه كفاف. عنایت کند و به آن‌ کسانی که با من دشمنی می‌کنند، مال و فرزند بسیار بدهد».[4]
۳- در تاریخ آمده: عمروعاص (که از دشمنان پرکینه خاندان رسالت بود) روزی از روی طعنه به امام حسین(ع) گفت: علّت چیست که فرزندان ما بیشتر از فرزندان شما هستند؟
امام حسین(ع) در جواب او این شعر را خواند:
بُغَاثُ اَلطَّيْرِ أَكْثَرُهَا فِرَاخاً/ وَ أُمُّ الصَّقْرِ مِقْلاَةٌ نُزُورٌ
پرندگان بغاث - که از کرکس کوچک‌تر است و به ‌کندی پرواز می‌کند و بدترین پرنده‌ها است - جوجه‌های بیشتر دارند؛ ولی پرنده «ام الصقر» (پرنده شکاری غیر از کرکس و عقاب که پرنده تیزپرواز است) فرزند کم دارد.[5]
۴- در نقل دیگر آمده که آن حضرت فرمود: هنگامی‌ که در مورد یهود و نصارا نفرین کردید، بگویید:
«أَكْثَرَ اللَّهُ مَالَكَ وَ وَلَدَكَ؛
خداوند مال و فرزندت را زیاد کند».[6]
اینک این سؤال پیش می‌آید که بین این دو دسته روایات، چگونه باید جمع کرد؟ بعضی می‌گوید فرزند زیاد خوب است و بعضی اندازه کفاف را پسندیده می‌داند، نه زیادتر.
پاسخ این سؤال این است که آنچه مطلوب است، فرزند صالح است، نه فرزند ناصالح. اگر فرزند زیاد شد، طبعاً مردم از تعلیم و تربیت آن‌ها عاجز می‌مانند و در نتیجه آن‌ها ناصالح بار می‌آیند. بنابراین فرزند اندک صالح، بهتر از فرزندان زیاد ناصالح است.
 در قرآن (آیه ۱۴ سوره تغابن) می‌خوانیم:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ؛
ای کسانی که ایمان آورده‌اید!  بعضی از همسران و فرزندانتان، دشمنان شما هستند. از آن‌ها بر حذر باشید».
 مطابق این آیه، صرفاً فرزند داشتن، چیز پسندیده‌ای نیست، بلکه گاهی ناپسند است و دشمن انسان خواهد بود و باید از آن‌ها دوری کرد.[7]
نتیجه: داشتن فرزند صالح، شایسته است. اگر انسان می‌تواند فرزند صالحی به وجود آورد و تربیت کند، چه ‌بهتر وگرنه به مرز و حدّی که توان دارد اکتفا نماید. همیشه در همه ‌چیز باید به کیفیّت توجّه کرد، نه به کمیّت بدون کیفیّت، که به قول فردوسی:
سیاهی لشگر نیاید به کار / یکی مرد جنگی به از صدهزار
۱۰- تقدّس بي‌جا، و تعصّب غلط وفاداری به شوهر اول
یکی از اموری که ریشه دیرین دارد و باعث ترک ازدواج برای بعضی شده و مشکل‌آفرین بوده، «تقدّس بیجا و تعصّب غلط» است. بعضی با این توهم که ازدواج، یک نوع شهوت‌رانی و کام‌جویی مادی است و با راه معنویّت و قدس و فضایل اخلاقی، سازگار نیست، ازدواج نمی‌کنند و همچنین بعضی از بانوان که قبلاً شوهر کرده‌اند و شوهرشان مرحوم، یا شهید شده است، اکنون می‌گویند: شوهر کردن مجدد، برخلاف وفاداری با شوهر قبل است. اگر ازدواج کنم، روح شوهرم آزرده خواهد شد.
این‌گونه تقدّس و تعصّب، ازنظر اسلام، بی‌پایه و غلط است، بلکه درست ضدّ قداست و ضدّ ارزش‌های اخلاقی است و ادّعایی بدون دلیل است.
آیا ارضای غریزه جنسی از راه مشروع و خداپسندانه، با ارزش‌های اخلاقی و معنوی سازگار نیست؟
اگر چنین است، پس چرا چهارده معصوم(ع) ازدواج‌ کرده‌اند؟
اگر ازدواج مجدّد، برخلاف وفاداری به شوهر سابق است، پس چرا اولیای خدا مانند حضرت خدیجه(س)، حضرت امّ سلمه، اسمای بنت عمیس، حضرت سکینه دختر امام حسين (س) پس از شوهر اولشان، به ازدواج‌های مجدّد، اقدام نموده‌اند؟!
برای توضیح بیشتر به روایات زیر توجّه کنید:
۱- در عصر امام باقر(ع) بانویی به خاطر کسب فضایل اخلاقی، ازدواج نمی‌کرد. امام باقر(ع) به او فرمود: چرا ازدواج نمی‌کنی؟
او در پاسخ گفت:
«أَلْتَمِسُ فِي ذَلِكَ الْفَضْلَ؛
می‌خواهم با ترک ازدواج، به ارزش‌های اخلاقی دست ‌یابم».
 امام باقر(ع) به او فرمود: اگر در ترک ازدواج، فضیلتی به دست می‌آمد، حضرت فاطمه (س) سزاوارتر از تو بود که به خاطر کسب فضایل اخلاقی، ازدواج نکند؛ زیرا هیچ بانویی برای کسب کمالات، از فاطمه(س) پیشی نگرفته است.[8]
 ۲- رسول خدا فرمود:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أُعْطِيَ نِصْفَ الْعِبَادَةِ؛
 کسی که ازدواج کند، نیمی از عبادت (در مجموع عبادات) به او داده شده است».[9]
نیز فرمود: «همسردار خوابیده، در پیشگاه خدا بهتر از مجرّدی است که در حال روزه، مشغول عبادت است».[10]
بنابراین، ترک ازدواج، نه ‌تنها تقدّس نیست، بلکه ضدّ تقدّس است.
در مورد پندار «وفاداری به شوهر قبل»، نخست باید گفت: در کجای اسلام، چنین چیزی به‌ عنوان وفاداری به شوهر قبل، آمده است؟ آیا یک نمونه از بانوان والامقام از خاندان رسالت و غیره وجود دارد که بر این اساس، ترک ازدواج کرده باشند؟
در صدر اسلام، زنان پاک‌دامن و مورد  قبول خاندان نبوت، پس از فوت یا شهادت شوهر اول، ازدواج مجدّد می‌کردند و آن را موجب خشنودی خدا می‌دانستند. مثلاً «اسمای بنت عُمیس» از بانوان والامقام صدر اسلام و از دوستان صمیمی حضرت زهرا(س) بود. شوهر اول او حضرت جعفر طیار (برادر على(ع)) بود. هنگامی ‌که جعفر(ع) در سال هشتم هجرت، در جنگ موته به شهادت رسید، اسما با اینکه دارای سه فرزند بود، با ابوبکر ازدواج کرد و از او دارای یک فرزند به نام «محمّد بن ابوبکر» شد که از یاران ممتاز علی(ع) گردید.
اسما بعد از ابوبکر، با امام علی(ع) ازدواج کرد و از او دارای دو فرزند به نام یحیی و عون شد. احتمالاً يحیی در کودکی از دنیا رفت؛ ولی عون در کربلا جزء یاران امام حسین(ع) بود و به شهادت رسید.[11]
 
چرا عیسی(ع) و یحیی(ع) ازدواج نکردند؟
در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که اگر ازدواج، امری مقدّس است، پس چرا حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع) ازدواج نکردند؟ چرا قرآن، یحیی(ع) را چنین تعریف و تمجید می‌کند؟
«وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ؛[12]
 یحیی، آقا و رهبر خواهد بود و از هوس‌های سرکش برکنار و پیامبری(ص) از صالحان است».
کلمه «حصور»، حاکی از این است که او ازدواج نکرد.
پاسخ اینکه: حضرت عیسی(ع)، براثر شرایط خاص زمان خود، برای تبلیغ آیین خدا مجبور بود مسافرت‌های طولانی و متعدد کند و ناچار بود که مجرّد زندگی کند. او در شرایط خاصی، ازدواج نکرد و در عین حال توانست خود را از گناه، حفظ کند؛ ولی این شرایط خاص، برای او بود، نه برای همه مردم؛ چرا که ازدواج، یک قانون فطری عمومی است و در همه آیین‌ها، تشریع و امضا شده است.
وانگهی اگر فرضاً چنین چیزی در آیین مسیح(ع) بوده، با آمدن آیین اسلام، آیین مسیحیّت، نسخ گردید.
در مورد حضرت یحیی(ع) اولاً: هیچ‌گونه دليل قاطعی نداریم که کلمه «حصور» به معنی ترک‌کننده ازدواج باشد، بلکه به معنی ترک هوس‌های دنیا است.
ثانیاً: یحیی(ع) نیز در عصر عیسی(ع) می‌زیست و ممکن است در شرایط خاصی، مانند عیسی(ع) ناگزیر به مسافرت‌هایی بوده که در آن شرایط نمی‌توانست، ازدواج کند. چنین روشی نمی‌تواند یک قانون کلّی برای همه مردم باشد.
اما اینکه عدّه‌ای در دنیا به‌ عنوان «راهب و راهبه و رهبان» پیدا شدند و اکنون نیز وجود دارند و ازدواج را خلاف فضیلت می‌دانند، چنین چیزی از بدعت‌های مسیحیان است و در هیچ دینی وجود نداشته است. (... وَ رُهبَانِيَّةً إبتَدَعُوهَا - حدید - ۲۷).
 
مخالفت شدید پیامبر(ص) با روش رهبانيّت
پیامبر اسلام  (ص)پیروان خود را شدیداً از چنین روشی نهی کرد. او در یکی از گفتار خود فرمود:
«تَزَوَّجْ وَ إِلَّا فَأَنْتَ مِنْ رُهْبَانِ النَّصَارَى؛
ازدواج کن، وگرنه در صف راهبان مسیحی هستی».[13]
امام صادق(ع) فرمود: سه زن، به‌ عنوان شکایت از شوهران خود، به حضور رسول خدا(ص) آمدند. یکی از آن‌ها گفت: شوهرم گوشت نمی‌خورد.
دومی گفت: شوهرم از بوی خوش عطریات استفاده نمی‌کند. و سومی‌ گفت: شوهرم با من هم‌بستر نمی‌شود.
پیامبر(ص) از این پیش‌آمد، بسیار ناراحت و خشمگین شد و با همین حال به مسجد رفت و مردم را به‌ سوی مسجد فرا خواند و به منبر رفت و پس از حمد و ثنا فرمود: ای مردم! آگاه باشید:
«إِنِّي آكِلُ اللَّحْمَ وَ أَشُمُّ الطِّيبَ وَ آتِي النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي؛
من هم گوشت می‌خورم و هم از بوی خوش بهره می‌گیرم و هم با همسرانم هم‌بستر می‌شوم. پس کسی که از سنّت من دوری کند، از من نیست».[14]
 
نتیجه اینکه: در ترک ازدواج، هیچ‌گونه فضیلت و وفاداری نیست و در اسلام، ازدواج، «سنّت پیامبر» است و اگر کسی بدون عذر موجّه از آن روی گرداند، پیوند مکتبی خود را از پیامبر اسلام(ص) بریده و راه خطا می‌رود.
 
خودآزمایی
1- آیات ۱۵۱ سوره انعام و ۳۱ سوره اسراء به چه امری اشاره دارند؟
2- با توجه به حدیث پیامبر(ص) که فرمودند: «مَنْ تَرَكَ التَّزْوِيجَ مَخَافَةَ الْعَيْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ الظَّنَّ بِاللَّهِ» چه کسی به خدا سوء­ظن دارد؟
3- با توجه به آیه «وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ» آیا دلیلی وجود دارد که حضرت یحیی (ع) ازدواج نکرده است؟

 پی‌نوشت‌ها:
[1] وسائل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۴.
[2] عزل یعنی بیرون ریختن نطفه که با اجازه زن، اشکال ندارد (تحریرالوسیله، ج ۲، ص242) و بدون اجازه او مکروه است (همان).
[3] اصول کافی، ج ۲، ص ۱۴۰ (باب الكفاف حديث 3) . نظیر این مطلب در حدیث چهارم نیز آمده است.
[4] بحار، ج ۷۷، ص ۸۳ به نقل از مکارم الاخلاق.
[5] بحار، ج ۴۴، ص ۲۰۹.
[6] کنزالعمال، حدیث ۶۰۹۷.
[7] در قرآن گاهی از فرزند به ‌عنوان یار و یاور، یاد شده (اسراء / ۶) و گاهی به واژه فتنه و وسیله آزمایش، عنوان‌ شده (انفال / ۳۸) و زمانی بیان شده که فرزند، وسیله تقرّب به خدا نیست (سبأ / ۳۷) و در موردی تأکید شده که مبادا فرزندانتان، شما را از یاد خدا بازدارند (منافقون / ۹) و در قیامت، مال و فرزند وسیله نجات نخواهند بود (ممتحنه/۳). گاهی اموال و پسران به‌ عنوان زینت دنیا (نه آخرت) ذکر شده (کهف/ ۴۶) و در آیه ۷۴ سوره کهف بیان شده که حضرت خضر (استاد موسی) کودکی را به خاطر حفظ دین پدر و مادرش کشت و...
بنابراین «فرزند» در اسلام به ‌طور مطلق، نعمت الهی نیست، بلکه گاهی نقمت است.
[8] امالی شیخ طوسی، ج ۱، ص ۳۸۰؛ بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۱۹ ؛ وسائل‌الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۱۷ و118.
[9] بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۰.
[10] مدرک قبل، ص ۲۲۱.
[11] اقتباس از ریاحین الشریعة، ج ۲، ص ۳۰۵ به بعد؛ تنقیح المقال ما مقانی، ج ۳، ص ۶۹
[12] آل‌عمران، ۳۹.
[13] بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۱.
[14] فروع کافی، ج ۵، ص ۴۹۶.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: