کد مطلب: ۲۶۹۷
تعداد بازدید: ۸۱۳
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۱:۲۴
عدّه‌ای به سبب انجام برخی اعمال پسندیده، دچار توهّم می‌شوند که از همگان بهتر و صالح‌ترند. گروهی به دلیل امور خیریه‌ای که انجام می‌دهند و گروه دیگر به دلیل نمازها و اذکار روزانه‌ای که به‌جا می‌آورند و ... . ولی توجّه به این نکته ضروری است که ملاک نجات تنها عمل و عبادت نیست، بلکه معیار، فرجام کار است.
درجات تکبّر
ملّا احمد نراقی در کتاب «معراج السّعادۀ»، سه درجه برای متکبّرین ذکر می‌کند:
«درجه اوّل این‌که: این صفت خبیثه در دل آدمی مستقر باشد و خود را بهتر و برتر از دیگران بیند، و آن را در کردار و گفتار خود ظاهر کند. مثل این‌که در مجالس بالاتر نشیند و خود را بر امثال و اقران خود مقدّم دارد و روی خود را از ایشان بگرداند و عبوس کند، و چین بر جبهه افکند، و کسی که کوتاهی در تعظیم او کند، بر او انکار نماید و اظهار مفاخرت و مباهات کند و درصدد غلبه بر ایشان در مسائل علمیّه و افعال عملیّه باشد. و این درجه، بدترین درجات است، زیرا که درخت کبر در دل صاحبش ریشه دوانیده و شاخ و برگ آن بلند شده و جمیع اعضا و جوارح او را فروگرفته.
درجه دوّم این‌که: در دل او کبر باشد و کردار متکبّرین نیز از او صادر گردد و امّا به زبان نیاورد. و این درجه یک شاخه کم‌تر از درجه اوّل است.
درجه سوّم این‌که: در دل، خود را بالاتر داند امّا در کردار و گفتار مطلقاً اظهار ننماید و نهایت سعی در تواضع و فروتنی کند. و چنین شخصی شاخ و برگ درخت کبر را قطع کرده است امّا ریشه‌ی آن در دل او هست. پس اگر به این جهت بر خود غضبناک باشد و درصدد قلع‌وقمع ریشه‌ی آن نیز بوده باشد و سعی کند، او به‌آسانی بتواند از آن خلاص گردد. و اگر احیاناً بی‌اختیار میل به برتری کند و لیکن در مقام مجاهده بوده باشد، گناهی بر او نیست و خدا توفیق نجات به او کرامت می‌فرماید.[1]   
پناه بر خدا از تکبّر به هر قسم و درجه‌ای که باشد. چراکه با وجود کِبر در نهاد آدمی، هرگز راهی برای ورود به بهشت و سعادت اخروی باقی نخواهد ماند چنان چه امام باقر علیه السّلام فرمودند: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ‏ ذَرَّةٍ مِنَ‏ الْكِبْر». هرگز داخل بهشت نمی‌شود، کسی که ذرّه‌ای در قلب خود تکبّر دارد.[2] امّا هر کس باید بررسی کند آیا علائم تکبّر را در خود می‌بیند یا نه؟ درصورتی‌که مبتلا به تکبّر باشد، حتماً باید پیش از آن‌که فرصت عُمر به اتمام برسد، فکری برای معالجه‌ی خود نماید. برای علاج این بیماری نفس، بسته به این‌که فرد در کدام درجه از تکبّر باشد، تلاش او نیز متفاوت خواهد بود. هرقدر ریشه‌ی این بیماری استوارتر، زحمت و تلاش آن بیشتر.
 
ریشه‌های تکبّر
برای درمان یک بیماری ابتدا باید عامل آن و یا به عبارتی ریشه‌ی بیماری را تشخیص داد تا با رفع کردن عامل و یا خشکاندن ریشه‌ی بیماری، به وجود بیماری و بقاء آن پایان داد. تکبّر و خودبزرگ‌بینی همیشه از اعتقاد به وجود یکی از صفات کمال در خود، سرچشمه می‌گیرد. درواقع می‌توان گفت که اعتقادِ شخصِ متکبّر به وجود کمال و یا کمالاتی در خودش، همچون ریشه‌ای است که خود را به عقده‌ی حقارت و پستی درونی او رسانده و از آنجا درخت نفس را تغذیه می‌کند و در آخر میوه‌ی تلخ و ناگوار تکبّر را به بار می‌آورد. امّا صفات کمالی که ریشه‌های تکبّر محسوب می‌شوند، دو دسته‌اند: صفات کمال دینی و صفات کمال دنیوی. کمال دینی خود به دو گروه تقسیم می‌شود: علم و عمل. کمالات دنیوی هم به‌طورکلی چند قسم‌اند، که عبارت‌اند از: زیبایی، اصل و نسب، قوّت و نیرو، مال و دارائی، پست و مقام و کثرت یاران و دوستان.
حال که به‌اجمال با ریشه‌های این بیماری آشنا شدیم، باید برای خشکاندن آن به دنبال راه چاره باشیم تا با انجام آن درمان حاصل شود.
 
درمان تکبّر به علم
برخی به خاطر اندک علمی که دارند به خود غرّه می‌شوند و باد تکبّر تمام وجودشان را فرامی‌گیرد. همه‌ی مردم را عوام کالانعام می‌پندارند و خلاصه، گوئی که درب آسمان باز شده و خداوند ایشان را به جامعه‌ی بشری عنایت کرده است! غافل از آن‌که به قول معروف: دست بالای دست بسیار است و گذشته از آن، تمام دانسته‌های بشر روی هم، قابل‌مقایسه با آنچه نمی‌دانند نیست. دامنه‌ی معلومات انسان در مقابل نادانی او هیچ محسوب می‌شود و این حقیقتی است که تمام علماء و دانشمندان جهان بدان معترف هستند.
کسی که به‌واسطه‌ی علم خود تکبّر ورزیده و خود را برتر از دیگران می‌بیند، (همان‌طور که قبلاً گفتیم) باید بداند و متوجّه باشد که کبر فقط و فقط لایق و سزاوار خدای متعال است و او تواضع بندگانش را دوست می‌دارد؛ پس سزاوار است که بنده در هر جایگاهی، آن‌گونه باشد که مولا و خالقش می‌پسندد. و این را هم بداند که حجّت خداوند بر اهل علم و دانش قوی‌تر است، چنان‌که امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: «إِنَّهُ يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ‏ سَبْعُونَ‏ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ». همانا هفتاد گناه جاهل بخشیده می‌شود قبل از آن‌که یک گناه عالم بخشیده شود.[3] همچنین متکبّر به علم باید بداند، علمی که با کبر و غرور همراه بوده و مقرون به تواضع نباشد، علم نیست بلکه تنها مُشتی اصطلاحات است که روی هم انباشته‌شده و نزد خداوند متعال هیچ ارزشی ندارد، زیرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره‌ی ماهیت علم فرمودند: «الْعِلْمُ‏ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء». علم نوری است که خدای متعال بر قلب هر که بخواهد می‌تاباند.[4] بنابراین ماهیت نورانی علم با تکبّری که عین ظلمت است، هم‌خوانی ندارد، لذا صاحب آن، به نور علم مزیّن نشده بلکه دل او از ظلمت کبر لبریز است و اصطلاحاتی را نیز به روی دوش خود حمل می‌کند و مَثَل او به فرموده‌ی قرآن کریم، مَثَل درازگوشی است که کوله باری از کتاب را حمل می‌کند بدون این‌که از محتویات آن بهره‌ای داشته باشد. با این اوصاف تکبّر به علم معنا ندارد بلکه نشانه‌ی شدّت جهل و عجز نفس او می‌باشد.
 
درمان تکبّر به عمل
عدّه‌ای به سبب انجام برخی اعمال پسندیده، دچار توهّم می‌شوند که از همگان بهتر و صالح‌ترند. گروهی به دلیل امور خیریه‌ای که انجام می‌دهند و گروه دیگر به دلیل نمازها و اذکار روزانه‌ای که به‌جا می‌آورند و ... . ولی توجّه به این نکته ضروری است که ملاک نجات تنها عمل و عبادت نیست، بلکه معیار، فرجام کار است. لذا متکبّر به عمل، هر که را می‌بیند باید با خود بگوید که شاید او اهل نجات باشد و من هلاک شوم و شاید او بین خود و خدایش صفات پسندیده‌ای داشته باشد که به‌وسیله‌ی همان‌ها مستحقّ نجات باشد و من مستحقّ هلاک.
از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل‌شده است که فرمودند: «لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ عَاقِلًا حَتَّى يَجْتَمِعَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ: ... الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِيَ الَّذِي هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَيْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ يُخْتَمَ لَهُ بِخَيْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه»ِ. خدای عزّ و جلّ به سبب چیزی بافضیلت‌تر از عقل عبادت نشده است و مؤمن عاقل نیست مگر این که ده خصلت در او جمع شود: ... خصلت دهم: و چیست خصلت دهم؟! (کنایه از اهمّیّت زیاد دهمین خصلت) هیچ کس را نبیند مگر آن که بگوید او از من بهتر و باتقواتر است. همانا مردم فقط دو دسته‌اند: دسته ای از مردم از آن مؤمن، بهتر و باتقواترند و گروهی دیگر از او پایین‌تر هستند. پس زمانی که مؤمن کسی را می بیند که از او بهتر و باتقواتر است در مقابلش تواضع می‌کند تا به او ملحق شود و هر گاه با کسی که از او پائین‌تر است ملاقات کند می‌گوید: امید است که خیر و خوبی این شخص در باطن و پوشیده باشد و این شرّ اوست که ظاهر گردیده و امید است که عاقبتش ختم به خیر شود. پس زمانی که این کار را کرد بزرگواریش بالا می رود و آقای اهل زمان خود می شود.[5]
گذشته از آن پیش‌تر بیان گردید: «انسانی که ذرّه‌ای کبر در دل خود داشته باشد وارد بهشت نخواهد شد»، پس اگر فرض کنیم انسان درواقع اهل عمل باشد ولی هم‌زمان با عمل مبتلای به مرض تکبّر هم باشد، باز هم از بهشت حضرت حق و رضوان الهی محروم خواهد بود. کسی که اهل تواضع است، و دست‌کم احتمال می‌دهد در محضر خدا شقیّ و روسیاه باشد، و با دیده‌ی رضایت به اعمال خود نمی‌نگرد و معتقد باشد که اگر خدای متعال با عدلش با او رفتار کند، به خاطر اعمالی که حتّی آن‌ها را حسنات می‌پنداشته، مستحقّ عقاب خواهد بود تا چه برسد به گناهان و بدی‌هایش، دیگر راهی برای ورود تکبّر به وجود او نخواهد بود.
حضرت سیّدالشّهدا علیه السّلام در مناجات با خدای کریم در روز عرفه می‌فرمایند: «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ‏ مَسَاوِيَ‏ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِي‏». پروردگارا! کسی که نیکی‌هایش بدی است چگونه بدی‌هایش بدی نباشد؟[6] استاد آیت‌الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه در درس‌های اخلاقشان می‌فرمودند: «ما باید از نمازهایمان به درگاه خدا استغفار کنیم». چرا که نمازی نخواندیم که حداقلّ حقّی را که مولای ما بر گردن عبادش دارد، به‌جا آورده باشیم؛ و به قول رهبر فرزانه‌مان: «نمازهای ما مخاطب ندارد» و حضور خداوند تعالی را حتّی در نمازی که در آن با او به سخن برمی‌خیزیم، احساس نمی‌کنیم و در نتیجه در نمازمان به هر چیزی جز صحبت با خداوند، می‌اندیشیم.
واقعاً سزاوار است که حتّی بر فرض محال اگر عبادت جنّ و انس را هم دارا بودیم، باز هم از عاقبت و سرانجام خود در هراس باشیم، امّا نه به‌اندازه‌ای که منجر به یأس و ناامیدی‌مان گردد. خدای متعال در سوره‌ی مؤمنون می‌فرماید: «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ». و آن‌ها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج می‌دهند و بااین‌حال، دل‌هایشان هراسناك است از این‌که سرانجام به‌سوی پروردگارشان بازمی‌گردند.[7]
در روایتی امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: «قَالَ (لقمانُ) لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام كَانَ أَبِي يَقُولُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذا». لقمان به پسرش گفت: از خدا بترس، ترسی که اگر عمل نیک ثقلین (جنّ و انس) را هم برای او ببری، تو را حتماً عذاب خواهد کرد و به خداوند امیدوار باش، امیدی که اگر گناهان تمام ثقلین را به درگاهش حاضر کنی، به تو رحم کرده و تو را خواهد بخشید. سپس امام صادق علیه السّلام فرمودند: پدرم زیاد می‌فرمودند که: هیچ بنده‌ی مؤمنی نیست مگر این‌که در قلبش دو نور وجود دارد: نور ترس و نور امید؛ که اگر هر دو را وزن کنند هیچ‌کدام بر دیگری زیاده و نقصی ندارد (هر دو یکسان هستند).[8]
 
درمان تکبّر به زیبایی و جمال
همیشه سنّت خدای حکیم بر آزمایش و امتحان بوده و او بندگان خود را با امور مختلف می‌آزماید. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون». آيا مردم گمان كردند همین‌که بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمايش نخواهند شد؟[9] و این سنّت الهی تا پایان دنیا ادامه خواهد داشت، همان‌طور که خدای تعالی می‌فرماید: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا». هرگز براى سنّت خدا تبديل نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نمی‌یابی.[10]
یکی از آزمایشات خدای متعال حسن جمال و زیبایی صورت است. امّا هر انسانی از این آزمایش خدا سربلند بیرون نمی‌آید و بسیاری به این لطف خدا غرّه شده و تکبّر می‌ورزند. غافل از آن‌که این نعمتی است که خدا به او عنایت کرده تا او را بیازماید. همچنین باید بداند که این جمال و زیبایی، مهمان چندساله‌ی اوست و بعد از مدّت کوتاهی با آمدن چین‌وچروک و شکستی و آثار کهولت سن، از میان خواهد رفت و در گور مهمان کرم و مورچه و حشرات زمینی خواهد شد و آنچه از او در دنیا می‌ماند، آثار او و یادی است که از او بر جا خواهد ماند. چه بسیار همسران زیبارویی که به جهت نداشتن اخلاق و فضائل انسانی، دچار متارکه شدند و چه زیادند افراد خوش‌چهره‌ای که مردم به خاطر سیرت و منش زشت آن‌ها از ایشان گریزان‌اند و ذرّه‌ای به ایشان علاقه ندارند، درواقع منفور خدا و خلق خدا هستند و به‌ناچار دچار انزوا و تنهائی‌اند؛ و در قبر، عمل اوست که با او همراه خواهد بود تا روز قیامت نه چهره‌ای که خوراک جانوران خاکی شده.
باز هم باید بداند که همین چهره و هیبت زیبا، اگر دو روز رسیدگی نشود، از بوی متعفّن و آلودگی‌اش همه گریزان خواهند بود و حتّی خودش هم انزجار پیدا خواهد کرد. به‌علاوه این‌که دست بالای دست بسیار است و چه بسیار افرادی که زیبا صورت‌اند و از او زیباتر امّا ذرّه‌ای تکبّر به خود راه نمی‌دهند. مثل حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السّلام که در حسن و زیبایی نظیر نداشت ولی در خضوع و خشوع و پاک‌دامنی سرآمد زمان خود بود و از او به نیکی یاد می‌شود تا به صبح قیامت. 
ادامه‌ی درمان‌های تکبّر را در مقاله‌ی بعدی بررسی خواهیم نمود، ان شاء الله.
 
خودآزمایی
1-درجات تکبّر را بیان کنید؟
2-ریشه‌های تکبّر را نام برید؟
3-در درمان تکبّر به علم و عمل باید به چه چیز توجّه کرد؟
 
پی‌نوشت‌ها:
[1] معراج السّعادة ص 287.
[2] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج ‏1 ص 359.
[3] تفسير القمي ج ‏2 ص 146.
[4] مصباح الشريعة ص 16.
[5] الخصال ج ‏2 ص 433.
[6] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏95 ص 225.
[7] سوره مؤمنون/ آیه 60 (ترجمه مکارم).
[8] وسائل الشيعة ج ‏15 ص 216.
[9] سوره عنکبوت/ آیه 2 (ترجمه مکارم).
[10] سوره فاطر/ آیه 43 (ترجمه مکارم).
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: