اكنون بايد ديد، حائل و ديوار دور قبر، از چه چيز جلوگيرى مىكند؟ به طور مسلّم حائل، مانع از آن مىشود كه بر قبر نماز بگزارند و آن را به شكل بت بپرستند، يا لااقل آن را قبله قرار دهند.
اما نماز در كنار قبر، بى آن كه قبر را بپرستند يا آن را قبله قرار دهند، امكان پذير است، خواه حائل باشد يا بدون آن، قبر آشكار باشد يا پنهان؛ زيرا چهارده قرن است كه مسلمانان، در كنار قبر پيامبر رو به كعبه نماز مىگزارند و خدا را عبادت مىكنند و حائِل قبر، مانع از اين كار نشده است.
خلاصه: ذيل حديث كه متن كلام عايشه است، مفاد حديث را روشن مىسازد؛ زيرا «ام المؤمنين!» مىگويد، به خاطر اين كه قبر پيامبر مسجد نشود، آن را از ديدگان پنهان كردند و حائلى بر دورش كشيدند. اكنون بايد ديد كه اين حائل از چه چيز مانع مىشود؟
حائل مىتواند از دو چيز پيش گيرى كند:
الف- نمىگذارد قبر به صورت بت درآيد و مردم در برابرش بايستند و پرستشش كنند؛ زيرا وقتى نبينند، نمىتوانند با او به صورت بت رفتار كنند.
ب- نمىتوانند قبر را قبله قرار دهند؛ زيرا قبله قرار دادن فرع بر ديدن است و هرگز نمىتوان آن را به كعبه قياس كرد كه در تمام حالات قبله است، ديده شود يا ديده نشود؛ زيرا كعبه يك قبله رسمى جهانى است كه در تمام حالات، قبله مسلمانان مىباشد، ديده شدن و نشدن در آن تأثيرى ندارد، ولى قبله قرار دادن قبر پيامبر براى حاضران در مسجد، مربوط به كسانى خواهد بود كه در مسجد او نماز به پا مىدارند. چنين انحرافى در صورت آشكار وظاهر بودن قبر، بيشتر امكان تحقق دارد تا اختفا و در معرض ديد نبودن. چون ديده متوجّه قبر نيست، انديشه سجده برآن، ولو به صورت قبله، كمتر وارد ذهن مىشود، از اين جهت «امالمؤمنين!» مىگويد: اگر احتمال مسجد قرار دادن (سجده بر آن نبود) قبر او را آشكار مىكردند و چنين انحرافى در صورت آشكارى قبر، بيشتر امكان تحقق دارد و در صورت اختفا كمتر.
۴- بسيارى از شارحان صحيح بخارى و مسلم، حديث را به گونهاى كه معنا كرديم، تفسير كردهاند:
قسطلانى در «ارشاد السارى» مىگويد:
يهود و نصارى براى احياى خاطره گذشتگانشان، صورتهاى صالحان خود را در كنار قبرهايشان نصب مىكردند و در كنار قبر آنان خدا را مىپرستيدند ولى اخلاف و جانشينان آنان، تحت تأثير وسوسههاى شيطانى قرار گرفتند و در كنار قبور آنان، صورتها را پرستش مىكردند.
سپس از تفسير «بيضاوى» نقل مىكند:
«لمّا کانَتِ الیهودُ و النَّصاری یَسْجُدُونَ لِقُبورِ اْلأنْبِیاءِ تَعْظیماً لِشَأْنِهِمْ وَ یَجْعَلُونَها قِبلَةً یَتَوجَّهونَ فِی الصَّلاة نَحْوَها وَ اتَّخَذُوها أوْثاناً، مُنِعَ الْمُسْلِمُونَ فی مِثْلِ ذلِکَ فَأمَّا مَنِ اتَّخَذَ مَسْجِداً فی جَوارِ صالِحٍ وَ قَصَدَ التَّبرُّکَ بِاْلقُرْبِ مِنْهُ لا لِلتَّعْظیمِ وَ لا لِلتوجُّه اِلَیْهِ فَلایَدْخُلُ فِی الْوَعیدِ الْمَذْکُور[1].»
«از آنجا كه يهود و نصارى قبور پيامبران خود را براى تعظيم، قبله برگزيده و هنگام نماز، به آن توجّه مىنمودند، قبور آنان موقعيت بت پيدا مىكرد، از اين جهت مسلمانان از اين كار ممنوع گرديدند. اما اگر كسى در جوار قبر مرد صالحى به عنوان تبرّك مسجدى بسازد، نه براى پرستش آنان و نه به خاطر توجّه به آن در موقع نماز، هرگز مشمول اين اخبار نخواهد بود.»
اين نه تنها قسطلانى است كه در شرح بخارى، احاديث مورد نظر را اين چنين تفسير مىكند، بلكه علاّمه سندى، شارح نسائى، سخنى به همين مضمون دارد كه برخى از آن را مىآوريم:
«إتَّخَذُوا قُبُورَ أنْبِیائِهِمْ مَساجِدَ»؛ أی قِبلةً للصَّلاةِ وَ یُصَلُّونَ اِلَیها أو بَنُوا مَساجدَ علیها یُصَلُّونَ فیها وَ لَعلَّ وجهَ الکراهَةِ أنَّهُ قَدْ یُفضی الی عِبادَة نَفْسِ القَبْرِ[2].»
«حاصل سخن او اين است كه ساختن مسجد بر روى قبر، حرام و احياناً مكروه است اگر قبر را قبله قرار دهد حرام است و در غير اين صورت مكروه است؛ زيرا ممكن است منجر به عبادت صاحب قبر گردد.»
باز مىگويد:
«یُحَذِّرُ أُمَّتَهُ أَنْ یَصْنَعُوا بِقَبْرِهِ ما صَنعَ الْیَهودُ و النَّصاری بِقُبورِ أَنْبیائِهِم مِنْ إتِّخاذِهِم تِلْکَ القُبورَ مَساجِدَ إمّا بِالسُّجُودِ الَیْها تَعْظِیماً لَها أَوْ بِجَعْلِها قِبْلةً یَتوجّهونَ فی الصَّلاةِ الَیْها» [3]
«او امّت خود را، از اين كه با قبر او همان طور رفتار كنند كه يهود و نصارى با قبر پيامبران خود رفتار مىكردند، باز مىدارد، زيرا آنان به عنوان تعظيم، بر قبور سجده مىكردند، و يا آن را قبله خود قرار مىدادند.»
شارح صحيح مسلم، در اين باره مىگويد: اگر پيامبر گرامى قبر خود و ديگرى را از اتخاذ مسجد باز داشت، به خاطر اين بود كه مبادا مسلمانان در تعظيم او مبالغه كنند و كار به كفر بكشد، از اين جهت وقتى مسلمانان مجبور شدند كه مسجد پيامبر را توسعه دهند و حجرههاى همسران پيامبر و حجره عايشه را، كه مدفن پيامبر است، در وسط مسجد قرار دهند، ديوار مدوّرى بر دور قبر كشيدند كه مبادا قبر او ظاهر گردد و مسلمانان بر قبر او سجده كنند، و سخن عايشه (لَوْلا ذلِکَ لأبْرَزُوا قَبْرَه غِیرَ أَنَّه خُشِیَ انْ یُتَّخَذَ مَسْجِداً) ناظر بر همين است.
شارح ديگر مىگويد: سخن عايشه مربوط به دورانى است كه مسجد توسعه پيدا نكرده بود، پس از توسعه و ادخال حجره وى در مسجد، حجره را به صورت مثلث درآوردند كه احدى نتواند، بر قبر نماز بگزارد. سپس مىگويد گروه نصارى و يهود، در كنار قبر، آنان را مىپرستيدند و يا شريك عبادت قرار مىدادند.
با اين قرائن و فهم شرح كنندگان حديث، نمىتوان از احاديث جز اين فهميد و به غير آن فتوا داد.
مىتوانيم از همه اين قرائن صرف نظر كنيم و مشكل را به گونه ديگر حل نماييم؛ يعنى بگوييم:
الف - مورد حديث جايى است كه مسجدى بر روى قبر ساخته شود و اين مطلب ربطى به مشاهد مشرفه ندارد. در تمام مشاهد، مسجد در كنار مدفن ائمه و اوليا قرار گرفته؛ به طورى كه مسجد از حرم جدا است.
و به عبارت ديگر: حرمى داريم و مسجدى. حرم براى خواندن زيارت و توسل است و مسجد در كنار آن، براى عبادت و ستايش خدا. در اين صورت اماكن مشرفه، از مفاد حديث (بر فرض اين كه مفاد احاديث همان باشد كه وهابىها مىگويند) بيرون است.
و اصلاً چگونه مىتوان گفت كه ساختن مسجد در كنار قبر، حرام و يا مكروه است، در حالى كه مسجد پيامبر در كنار قبر آن حضرت قرار گرفته است؟!
اگر صحابه پيامبر، بسان ستارگان هستند كه بايد به آنها اقتدا كرد، چرا در اين مورد از آنان پيروى نكنيم؟ آنان مسجد را آن چنان توسعه دادهاند كه قبر پيامبر و شيخين در ميان مسجد قرار گرفته است.
اگر مسجد سازى در كنار قبر اولياى خدا، نامشروع بود، چرا مسلمانان مسجد پيامبر را از هر طرف توسعه دادند؟ به طورى كه قبر در وسط مسجد قرار گرفت، در حالى كه مسجد در زمان پيامبر، در ضلع شرقى محل قبر قرار داشت بر اثر توسعه، قسمت غربىِ محل قبر نيز جزو مسجد شد.
آيا معناى پيروى از «سلف» و سلفى بودن كه پيوسته گروه وهابى به آن افتخار مىورزند، اين است كه فقط در يك مورد از آنان پيروى كنيم، و موارد ديگر را ناديده بگيريم؟!
از اين بيان روشن مىگردد كه سخن ابن قيم كه مىگويد: «در اسلام قبر و مسجد در كنار هم جمع نمىگردد» تا چه حدّ بىپايه و مخالف سيره مسلمانان است.
ب - از اين روايات، بيش از اين استفاده نشد كه پيامبر گرامى(ص) از مسجد سازى بر مدفن اوليا و يا جواز آن نهى كرده است، ولى هرگز دليل قطعى وجود ندارد كه ثابت كند اين نهى يك «نهى تحريمى» است بلكه احتمال دارد كه «نهى تنزيهى» و به اصطلاح كراهتى باشد همچنانكه بخارى احاديث را به اين حمل كرده و عنوان بحث را اينگونه آورده است؛ «باب ، يكرهمن اتخاذ المساجد على القبور[4].»
گواه ديگر بر تنزيهى بودن نهى، آن است كه اين مطلب با لعن بر «زائرات القبور» «زنانى كه قبور را زيارت كنند) همراه وارد شده است[5]. به طور مسلّم، زيارت قبر براى زن - به خاطر يك رشته عوارض - مكروه است نه حرام.
اگر پيامبر اين گروه را لعن مىكند، لعن گواه بر تحريم نيست؛ زيرا در بسيارى از روايات، «مرتكبان كارهاى مكروه» نيز مورد لعن قرار گرفتهاند و مقصود از لعن، شدّت كراهت و فاصله زياد گرفتن از رحمت خدا است. در روايات، كسانى كه تنها مسافرت مىروند و تنها مىخوابند و تنها مىخورند نيز مورد لعن قرار گرفتهاند.
* * *
در پايان، نكته ديگرى را ياد مىآوريم و آن اين كه مسجد سازى بر روى قبر افراد صالح، در صدر اسلام امرى رايج بوده است.
سمهودى مىگويد[6]: وقتى مادر على، فاطمه بنت اسد درگذشت، پيامبر دستور داد كه در محل مسجدى كه امروز به آن قبر فاطمه مىگويند، دفن كنند. مقصود ايشان اين است كه محل قبر فاطمه بعدها به صورت مسجد درآمد، و باز مىگويد: مصعب بن عمير و عبداللّه بن جحش، زير مسجدى كه بر قبر حمزه ساخته شده است به خاك سپرده شدند.
همچنين مىگويد: در قرن دوّم بر روى قبر حمزه مسجدى به پا بود[7].
اين مسجد همچنان بود تا زمان تسلط وهابيّان، كه آنان روى اين ادلّه واهى، ويرانش كردند.
خودآزمایی
1- حائل و ديوار دور قبر، از چه چيزهایی جلوگيرى و پیشگیری مىكند؟
2- با توجه به شارح صحيح مسلم، چرا پيامبر گرامى(ص) قبر خود را از اتخاذ مسجد باز داشت؟
3- نهی پيامبر گرامى(ص) از مسجد سازى بر مدفن اوليا، چه نوع نهیای است؟به چه دلیل؟
پینوشتها: [1] ارشاد السارى فى شرح صحيح البخارى، و ابن حجر در فتح البارى، ج ٣، ص ٢٠٨٨، اين نظريه را تأييد مىكند.
وى مىگويد: نهى مربوط به آن صورتى است كه قبر به حالتى درآيد كه ميان اهل كتاب رايج است و در غير اين صورت اشكال ندارد.
[2] سنن نسائى، ج ٢، ص ۴١، مطبعه ازهر.
[3] سنن نسائى، ج ٢، ص ۴١.
[4] صحيح بخارى، ج ٢، ص ١١١.
[5] سنن نسائى، ج ٣، ص ٧٧، ط مصر.
[6] وفاء الوفا، ج ٣، ص ٨٩٧، تحقيق محمّد محيى الدين.
[7] وفاء الوفا، ج ٣، ص ٩٣۶ – ٩٢٢.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایتحضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی