حدیث ششم: توسّل به ذات پیامبر
سواد بن قارب در قصیدهای که در آن به رسول خدا(ص) توسّل جسته، چنین سروده است:
وَ اَشْهَدُ أنّ اللَّه لا رَبَّ غَیرُه/ وَ إنَّکَ مأمونٌ عَلَی کُلِّ غَائبٍ
وَ انّکَ اَدْنی الْمُرسَلینَ وَسیلةً / إلَی اللَّه یَابنَ الأکرمینَ الأَطائبِ
فَمُرْنا بِما یأتیک یَا خیرَ مُرسَلٍ/ وَ إنْ کانَ فیما فِیهِ شَیْبُ الذَّوائبِ
وَ کُنْ لِی شفیعاً یَومَ لا ذُوشِفاعةٍ/ بِمُغْنٍ فَتیلًا عَنْ سَوادِ بن قاربٍ
«گواهی میدهم که جز خدا، خدایی نیست و تو بر هر پوشیده از حسی، امینی»
«تو نزدیکترین وسیله به سوی خدا، از دیگر پیامبرانی، ای فرزند گرامیترین و پاکیزهترینها.»
«به ما دستور ده آنچه را به تو میرسد، ای نیکوترین فرستادگان، هر چند که عمل به دستور تو موجب سفیدی موی سر باشد.»
«شفیع من باش روزی که شفاعت شافعان به اندازه رشته خرما به حال سواد بن قارب سودی نمیبخشد.[1]»
تا اینجا برخی از احادیث و روایات توسّل را که در کتابهای حدیث و تاریخ اهل سنّت وارد شده، آوردیم. باید بگوییم که در احادیث پیشوایان شیعه، توسّل به ذوات مقدّس، حقیقتی است مسلّم و روشن که در بسیاری از ادعیه آن بزرگواران نیز وارد شده است.
حال میپرسیم آیا ما باید دستورات اسلام را از «ابن تیمیه» و «محمّد بن عبدالوهاب» فرا گیریم، یا از خاندان رسالت و عترت پیامبر گرامی که به حکم حدیث ثقلین، ثقل اصغر و عدل قرآنند؟
اکنون از میان ادعیه بسیاری که در «صحیفه علویه[2]» و یا در دعای عرفه حضرت حسین بن علی و یا در «صحیفه سجّادیه»(ع) وارد شده، تنها به نقل یک بخش از آن اکتفا میکنیم:
حدیث هفتم:
سالار شهیدان در «دعای عرفه» میگوید:
«أللَّهُمَّ إنّا نَتوجَّهُ إلَیْکَ فِی هذِهِ الْعَشِیةِ الَّتی فَرَضْتَها وَ عَظَّمْتَها بِمُحمَّدٍ نبیِّکَ وَ رسُولِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِک[3]»
«خدایا! در چنین هنگامی که تو آن را بر من واجب و بزرگ داشتهای، به تو توجّه کرده و تو را به محمّد، پیامبر و فرستاده و مهمترین آفریدهات، سوگند میدهم.»
سیره مسلمانان در «توسّل»
سیره مسلمین در زمان پیامبر و پس از او، پیوسته بر این جاری بود که مسلمانان به ذات اولیای الهی و مقام و منزلت آنان توسّل میجستند. اینک نمونههایی در اینجا میآوریم:
1. ابن اثیر عزالدین علی بن محمّد بن محمّد بن عبدالکریم جزری، متوفای 630 در کتاب «اسد الغابه فی معرفة الصحابه» مینویسد:
در سال رماده وقتی قحطی به اوج رسید، عمر عباس را برای طلب باران واسطه قرار داد. خداوند به وسیله او آنان را سیراب کرد، و زمینها سرسبز گردید، پس عمر رو به مردم کرد و گفت به خدا سوگند: عباس وسیله ما است به سوی خدا و منزلت و مقام دارد.
حسان بن ثابت در مورد او اشعاری سرود و گفت:
سَال الأمامُ وَ قَدْ تَتَابَع جَدْبنُا/ فَسَقَی الْغَمامُ بِغُرَّةِ العَبَّاسِ
عَمُّ النَّبیِّ وصنوِ والدِه الذی/ وِرثَ النَّبِیِّ بِذاکَ دُونَ النَّاسِ
أَحْیا الْإلهُ بِهِ الْبِلادَ فَأَصْبَحَتْ / مُخَضَّرَةَ الأجناب بَعْد الْیَأْسِ
«پیشوا هنگامی که قحطی شدید همه جا را فرا گرفته بود، درخواست باران نمود، آنگاه ابر آسمان به نورانیّت عباس مردم را سیراب کرد.»
«عباس که عموی پیامبر و همتای پدر پیامبر است، مقام و منزلت را از او به ارث برده است.»
«خداوند به وسیله او سرزمینها را زنده کرد، همه جا پس از نومیدی سرسبز گردید.»
وقتی آب باران همه جا را فرا گرفت، مردم با مسح بدن عباس تبرک میجستند و میگفتند: آفرین بر تو ای ساقی دو حرم[4].
ملاحظه این قطعه تاریخی، که قسمتی از آن در «صحیح بخاری» نیز آمده، میرساند که یکی از مصادیق «وسیله»، توسّل به ذات محترم و صاحب منزلت است که خود مایه قرب و سبب شایستگی در داعی و متوسّل میگردد، چه تعبیری روشن تر از این که گفت: «هذا واللَّه الوسیلةُ اِلَی اللَّهِ وَ المَکانُ مِنْه»
2. قسطلانی، احمد بن محمّد بن ابی بکر، معاصر با جلال الدین سیوطی (متوفای سال 923) در کتاب «المواهب اللدنیه بالمنح المحمّدیة فی السیرة النبویة» که در مصر چاپ شده، مینویسد:
«وقتی عمر به وسیله عباس طلب باران نمود، گفت: ای مردم، پیامبر خدا بر عباس به دیده پدر مینگریست، از او پیروی کنید و وسیله خود به سوی خدا قرارش دهید.»
این عمل اندیشه کسانی را که توسّل را مطلقاً و یا توسّل به غیر پیامبر را تحریم کرده اند، باطل میکند.[5]
3. وقتی منصور از مالک، مفتی بزرگ مدینه، پرسید:
رو به قبله دعا کنم یا رو به پیامبر خدا(ص)؟
مالک پاسخ داد:
«چرا چهره از وی بر میتابی؟ او وسیله تو و وسیله پدر تو آدم(ع) در روز رستاخیز است، رو به سویش کن و او را شفیع خود قرار ده، خدا شفاعت او را میپذیرد. خداوند میفرماید: اگر آنان به نفس خویشتن ستم کنند ....»
4. «ابن حجر هیثمی» در کتاب «الصواعق المحرقه»، که مرحوم قاضی نوراللَّه آن را با نام «الصوارم المهرقه» نقد کرده، از شافعی دو شعر زیر را نقل کرده است:
آلُ النَّبِیِّ ذَریعَتی/ هُمْ الَیْهِ وَسیلَتی
اَرْجُوا بِهم اَعطی غداً/ بیدی الیَمِینِ صَحیفَتی[6]
«خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند.»
«به وسیله آنان امیدمندم که نامه عملم به دست راستم داده شود.»
با در نظر گرفتن این شواهد و کلمات، میتوان ادعا نمود که پیامبران و شخصیتهای برجسته، یکی از وسائلی هستند که قرآن به آن امر کرده است:
«یا أَیُّها الَّذِین آمنُوا اتَّقُو اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسِیلَةَ[7]»
بدیهی است که «وسیله» منحصر به انجام واجبات و محرّمات نیست، بلکه مستحبات، که از جمله آنها توسّل به انبیا است نیز وسیله میباشد. آیا میتوان این همه علما و دانشمندان را در فهم معنای «وسیله» تخطئه نمود؟ در حالی که آنان، مصادر حکم و حفاظ حدیثند. کسانی که به این تصریحها و گواهها توجّه ندارند و به فکر توجیه و تأویل آنها میباشند، پیش داورانی هستند که به خاطر داوری پیشین، از این قرائن و شواهد بهرهگیری نمیکنند. برای ارائه نمونهای از این تعصب و پیشداوریها، مطلبی را که بخاری در این حادثه تاریخی نقل کرده میآوریم تا روشن شود که حجاب «تعصب» در این مورد، چه تحریف و غوغایی را به راه انداخته است! و ما پاسخ آنها را در کتاب «توسّل» صفحات 140- 135 آورده ایم.
5. بخاری در «صحیح» خود نقل میکند که:
«عمر بن خطاب در سالهای قحطی، به عباس بن عبدالمطلب متوسّل میشد و میگفت: پروردگارا! ما در گذشته به پیامبرت متوسّل میشدیم و رحمت خود را میفرستادی، اکنون به عموی پیامبرت توسّل میجوییم، رحمت خود را بفرست. در این هنگام باران ریزش میکرد و همگی سیراب میشدند.»
در صحّت و اتقان حدیث مذکور، جای سخن نیست. حتی رفاعی که به عناوین گوناگون احادیث متواتر توسّل را رد میکند به صحّت این حدیث اذعان دارد و میگوید:
«این حدیث صحیح است ... اگر مفاد حدیث، دلیل بر صحّت توسّل به اشخاص باشد، ما از پیشگامترین کسانی هستیم که مفاد آن را اخذ کرده، به آن عمل میکنیم.»
با توجّه به جملههایی که از خودِ خلیفه، در مورد توسّل به عباس نقل شده و این که مخصوصاً وی به خدا سوگند یاد میکند که: «هذا و اللَّهُ الْوَسِیلةُ إلَی اللَّهِ وَ الْمَکانُ مِنْهُ[8]»
روشن میگردد که واقعیت توسّل در این مورد، توسّل به ذات و شخص یا شخصیّت و مقام «عباس» در نزد خداست.
شمس الدین ابوعبداللَّه محمّد بن نعمان مالکی (متوفای سال 683) نیز در کتاب خود «مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الأنام» نحوه توسّل عُمر را از ابنعباس چنین نقل کرده است:
«أَللَّهُمَّ إنا نَسْتقِیَک بِعَمِّ نَبِیِّکَ وَنَسْتَشْفِعُ إِلَیْکَ بِشَیْبَتِهِ فَسُقوا»
«پروردگارا! به وسیله عموی پیامبرت طلب باران میکنیم و محاسن سفید و سابقه او را در اسلام شفیع خود قرار میدهیم، در این موقع رحمت حق همه جا را گرفت.»
اینجا بود که عباس بن عتبه شعری سرود و گفت:
بِعَمِّی سَقَی اللَّهُ الْحِجازَ وَ أهْلَه/ عَشِیَّةً یُسْتَسْقی بِشَیْبَتِهِ عُمَرُ[9]
«به برکت عموی من سرزمین حجاز و اهل آن سیراب شدند.
غروبگاهی که عمر به محاسن او متوسّل گردید.»
و همینطور «حسان بن ثابت» نیز در این باره شعری سرود:
«فَسَقَی الغَمَامُ بِغُرَّةِ العَبّاسِ»
«ابر به نورانیّت چهره عباس سیراب کرد.»
ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری» میگوید: عباس در دعای خود گفت:
«وَ قَدْ تَوجَّه الْقَوْمُ بی اِلَیکَ لِمَکانِی مِنْ نَبِیِّکَ[10]»
«مردم رو به من آوردند، به خاطر پیوند خویشاوندی که با پیامبر تو دارم.»
چنانکه ملاحظه میفرمایید، هیچ جای شکّی باقی نمیماند که هدف، توسّل به مقام و موقعیت عباس بود، و میدانیم که از گذشته های دیرین گفتهاند:
«تَعْلیقُ الحُکمِ بِالوصفِ مُشْعِرٌ بِالْعِلِّیَّةِ»
«وابسته کردن حکم بر وصف و عنوانی، گواه بر دخالت آن صفت، در آن حکم است.»
یعنی اگر قرآن میفرماید: «وَ عَلَی المُولُودِ لَهُ رِزقُهُنَّ[11]»؛ «تأمین زندگی زنان مربوط به کسی است که زنان برای او فرزند بیاورند.» این به خاطر بیان علّت حکم است و این که چون زنان برای مردان فرزندی آوردهاند، پس مردان باید هزینه زندگی آنان را فراهم سازند. و اگر به کسی میگوییم: عالم و دانشمند را احترام کن، به خاطر علم و دانش او است.
پس بنابراین، اگر عمر میگوید: «انَّا نَتوسَّلُ الَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّکَ» میخواهد علّت توسّل به عباس را برساند که چرا در میان افراد دیگر به او متوسّل شویم، همچنان که خود عباس گفت: «لِمَکانی مِنْ نَبِیِّکَ.»
با در نظر گرفتن این جهات، میتوان به طور قطع و یقین گفت که مسلمانان صدر اسلام به اشخاص پاکدامن و صالح متوسّل میشدند.
6. شعر صفیه در سوگ پیامبر:
صفیه دختر عبدالمطلب و عمه پیامبرگرامی، به هنگام رحلت حضرت، اشعاری سرود که دو بیت آن این است:
أَلا یا رَسُولَ اللَّهِ أَنتَ رَجاؤُنا/ وَ کُنتَ بِنا بِرّاً و لَمْ تَکُ جافیاً
وَ کُنتَ بِنا بِرّاً رَؤوفاً نَبِیّنا/ لَیَبْکِ عَلَیْکَ الْقَوْمُ مَنْ کانَ باکیاً[12]
«ای پیامبرگرامی، تو امید ما هستی، تو فرد نیکوکاری بودی و هرگز جفا ننمودی تو به ما نیکوکار و مهربان بودی. ای پیامبر ما از این قوم هر کس گریان است، باید بر تو اشک بریزد.»
از این قطعه شعر که در محضر صحابه پیامبر خوانده شده و تاریخنگاران و سیره نویسان آن را نقل نمودهاند، امور زیر استفاده میشود:
الف- مکالمه با ارواح و به اصطلاح خطاب به رسول گرامی (ألا یا رسول اللَّه ...) پس از درگذشت او، یک کار رایجی بوده است، و بر خلاف اندیشه وهابیّان، این نوع خطابها نه شرک است و نه لغو.
ب- به حکم جمله «أنتَ رجاؤُنا»، پیامبر گرامی امید جامعه اسلامی در تمام احوال بود، حتی پس از مرگ نیز رابطه او با ما قطع نشده است.
در این جا به برخی از کتابها و نوشتههای ارزندهای که به قلم بزرگان اهل تسنن، پیرامون توسّل به پیامبرگرامی نوشته شده، اشاره میکنیم، مطالعه این کتابها موقعیّت مسأله را نزد علما و دانشمندان اسلام روشن میسازد و معلوم میگردد که بر خلاف پندار وهابیها، مسأله توسّل امری رایج در میان مسلمانان بوده است.
1. ابن جوزی (متوفای سال 597) کتابی به نام «الوفاء فی فضائل المصطفی» نگاشته و بابی از آن کتاب را به «توسّل به پیامبر گرامی» و باب دیگر را به «طلب شفا از قبرش» اختصاص داده است.
2. شمس الدین محمّد بن نعمان مالکی (متوفای سال 673) کتابی به عنوان «مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الأنام» نوشته و سید نورالدین سمهودی در کتاب «وفاء الوفا» در باب «توسّل به پیامبر» از او زیاد نقل کرده است.
3. ابن داود مالکی شاذلی در کتاب «البیان و الاختصار» توسّلهای عالمان و صالحان به پیامبر را در مواقع گرفتاری در آن کتاب گرد آورده است.
4. تقی الدین سبکی (متوفای سال 756) در کتاب خود به نام «شفاء السقام»، صفحات 133- 120، به تحلیل مسأله پرداخته است.
5. سید نورالدین سمهودی (متوفای سال 911) در کتاب معروف خود «وفاء الوفا لاخبار دارالمصطفی»، ج 2، صفحات 419- 413، پیرامون مسأله بحث نموده و شواهدی نقل کرده است.
6. ابوالعباس قسطلانی (متوفای سال 932) در کتاب «المواهب اللدّنیه».
7. ابوعبداللَّه زرقانی مصری مالکی (متوفای سال 1122) «شارح المواهب اللدّنیه» در جلد هشتم، صفحه 317.
8. خالدی بغدادی (متوفای سال 1299) مؤلف کتاب «صلح الاخوان» وی علاوه بر این، رسالهای در پاسخ سید محمود آلوسی بغدادی در موضوع توسّل به پیامبر، نوشته و در سال 1306 چاپ شده است.
9. عدوی حمزاوی (متوفای سال 1303). وی بحثی درباره توسّل در کتاب «کنزالمطالب»، صفحه 198 کرده است.
10. عزامی شافعی قضاعی مؤلف کتاب «فرقان القرآن». این کتاب با کتاب «الاسماء و الصفات» بیهقی در 140 صفحه چاپ شده است.
با مراجعه به این کتابها که برخی به حق، مطالب را ادا کرده و کتاب «صلحالاخوان» و «فرقان القرآن» در رأس آنها قرار دارند، میتوان سیره مسلمین را در هر عصر و زمانی نسبت به توسّل به پیامبر گرامی به دست آورد و از این راه، گزافهگویی ابن تیمیه و شاگردان مکتب ضلال او را فاش ساخت.
در پایان، باز این نکته را یادآور میشویم که قرآن میفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتقوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا الَیْهِ الْوَسیلَة، وَ جاهِدُوا فی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون[13]»
«ای افراد با ایمان، پرهیزکار باشید و به سوی خدا وسیلهای تحصیل کنید و در راه او جهاد نمایید تا رستگار شوید.»
این آیه به صورت کلی میگوید «وسیله» تحصیل کنید، اما وسیله چیست، در خود این آیه بیان نشده است. شکی نیست که انجام وظایف دینی از وسایل رستگاری است ولی وسیله منحصر به آن نیست بلکه با توجّه به تاریخچه توسّل به اولیای الهی، روشن میشود که خود این عمل نیز یکی از وسایل رستگاری است و این مطلب با توجّه به گفتگوی امام «مالک» با منصور و همچنین باران طلبیدن خلیفه دوم از طریق توسّل به عموی پیامبر کاملاً روشن میگردد.
خودآزمایی
1- سیره مسلمانان در «توسّل» چگونه است؟
2- یکی از مصادیق «وسیله» چیست؟
3- منظور و مفهوم کلی از «وسیله» در آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتقوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا الَیْهِ الْوَسیلَة، وَ جاهِدُوا فی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» چیست؟
پینوشتها
[1] زینی دحلان،الدررالسنیه، ص 29، التوصل الی حقیقه التوسل ، ص 300.
[2] صحیفه علویه، دعاهای امیرمؤمنان است که «شیخ عبداللَّه سماهیجی» گرد آورده است.
[3] مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
[4] «اسدالغابه» ج3 ص111 ط مصر.
[5] المواهب، ج 3، ص 380 ط مصر و در «فتح الباری فی شرح البخاری»، ج 2، ص 41 ط لبنان از ابن حجر عسقلانی و شرح المواهب محمّد بن عبدالباقی مالکی زرقانی (1122- 1055) نیز آمده است.
[6] «صواعق المحرقه»، صحفه 178، ط قاهره.
[7] مائده : 35
[8] اسدالغابه،ج 3 ،ص 111.
[9] وفاء الوفا، ج 3، ص 375، نقل از «مصباح الظلام».
[10] فتح الباری، ج 2، ص 413 طبع دارالمعروفه- لبنان.
[11] بقره: 233.
[12] «ذخائر العقبی، فی مناقب ذوی القربی» صفحه 252، نگارش حافظ محب الدین، احمد بن عبداللَّه طبری، متولد سال 615 و متوفای سال 694 چاپ مکتبه القدس، قاهره و «مجمع الزواید» جلد نهم، صفحه 36، چاپ دوم- نگارش حافظ نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی. در ضمن مخفی نماند که جمله «أنت رجاؤنا» در این کتاب به صورت «کنت رجاؤنا» ضبط گردیده است.
[13] مائده: 34.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی