پیش از این بیان شد که انسانها در دنیا ناگزیر در یکی از این دو دسته قرار میگیرند: 1-بندگان خداوند تبارک و تعالی 2-بندگان دنیا. همچنین گفته شد بر مبنای روایات مَثَل دنیا و آخرت مَثَل شرق و غرب است که هر چه به یکی نزدیک شویم از دیگری دور خواهیم شد. حال برای پرهیز از دنیاطلبی و توجّه به خداگرائی چه باید کرد؟
گرایش به زیبایی، میل فطری انسان
هر کس با مراجعه به وجدان خود در مییابد که از زشتیها متنفّر بوده و تمایل به زیباییها دارد. این تقاضای درونی از ابتدای تاریخ بشریّت و با حضور اوّلین انسان بر روی کرهی خاکی بروز پیدا کرده و در تمام ادوار زندگی انسان تا کنون به شکلی خود را نمایان ساخته است، تا جایی که گرایش به زیبایی یکی از امیال فطری بشر به حساب آمده است. دانشمندان روان شناس نیز این حسّ زیبایی و تمایل به جمال را از تمایلات فطری انسان و یکی از ابعاد اصیل روح انسانی برشمردهاند.
حال که خداوند متعال زیباگرایی را در سرشت و خلقت بشر قرار داده است، بنا بر این مبارزهی با آن و سرکوبی این میل فطری کاری ناپسند و نامعقول است. یکی از اسباب گرایش فطری انسان به سوی خداوند متعال، همین میل فطری زیباطلبی در وجود اوست. جالب این است که انسان همیشه به دنبال برترینها بوده و هست، چراکه برترینها و کامل ترینها همیشه قرین زیبایی بیشتر هستند و اساساً کمال هر موجودی او را زیبا میسازد. در نظر بگیرید خانهای را که از هر جهت کامل و نسبت به سایر خانهها برتر باشد، قطعاً ویژگیهای برتر و کمالات این خانه، آن را از سایر خانهها ممتاز و زیباتر مینماید. این کمال طلبی انسان در مورد حیات نیز صدق میکند. یعنی انسان با زندگی کوتاه رابطهی خوبی ندارد و این جاودانگی است که خاطرش را آرام میسازد. به همین دلیل در طول تاریخ عدّهای همواره به دنبال اکسیر حیات و جاودانگی میگشتند امّا غافل از این که حیات ابدی را باید در سرای آخرت جستجو کرد نه در دنیا. به همین خاطر است که انسانها با مشاهده و یافتن موجود کامل تر و زیباتر، از موجود زیبایی که تا پیش از این فریفتهی آن بودند، دست کشیده و منصرف میگردند.
تمام این کمال طلبی و زیباطلبی برای آن است که بشر به سوی منشأ کمال و جمال یعنی خداوند خالق زیباییها، رو آورد و با رؤیت کمال و زیبایی بی انتها و بی نظیر حضرت حق، از ماسوای او فارغ گردد. و تا انسان به این کمال و زیبایی واصل نگردد، روح بی قرارش آرام نمیگیرد هر چند بخواهد با چیزهای دیگر جای این آرامش را پُر کند، مانند کودکی که از مادر مهربان و دلسوز خود جدا مانده؛ هر قدر دیگران او را نوازش کنند دست از گریه و فغان بر نمیدارد و تا در آغوش مادر خود جای نگیرد آرام نمیشود.
پس فلسفهی گرایش انسان و میل فطری او به زیبایی و کمال، وصال و قرب جمال مطلق و معبود یکتاست، بنا بر این هر آن چه با این مقصود اصلی و هدف والا در تعارض باشد، به نوعی انحراف از این حقیقت است. مولانا امیر المؤمنین علیهالسّلام میفرمایند: «لِكُلِّ شَيْءٍ آفَةٌ». برای هر چیزی آفتی است.[1] آفت این کمال گرایی و زیباطلبی نیز غفلت از هدف اصلی آن و گرایش به تجمّلات دنیوی است. گروهی از مردم با مستمسک قرار دادن این میل فطری و بدون توجّه به هدف الهی آن، مسیر تجمّلات و در ادامه دنیاطلبی را در پیش میگیرند؛ این همان آفت زیباطلبی است که تحت حیله گری شیطان و نفس امّاره، انسان را از خداجویی منحرف میسازد.
«هیچ قانون صحیح و اصیلی که هدفش تأمین سعادت همه جانبهی انسانی است، نمیتواند این حسّ اصیل و خواهش فطری انسان را نادیده بگیرد و آن را ضمن مقرّرات اصلاحی و تربیتی خود به حساب نیاورد. به همین خاطر ارضای آن در حدّ اعتدال، از ارکان حیات سعادتمندانهی بشری و مایهی ارتقای وی در مسیر تکامل بُعد عاطفی است. لذا میبینیم آیین مقدّس اسلام که پاسخگو به تمام تقاضاهای فطری انسان است، به این تقاضا نیز اهمّیّت شایان داده و ارضای صحیح و عادلانهی آن را مورد ترغیب و تشویق قرار داده است، چنان چه قرآن کریم میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ». بگو: چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است؟! بگو: اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آوردهاند (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود. اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مىدهيم.[2]
یعنی اصل آفرینش زینت در نظام تکوین، دلیل بر جواز برخورداری از آن در نظام تشریع است. و جای دیگر میفرماید: «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ ...». اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد.[3] به همین جهت در شرع مقدّس، پوشیدن لباسهای مرتّب و نظیف، مسواک کردن دندانها و شانه زدن موها و معطّر کردن بدن، نه تنها مجاز شمرده شده بلکه جزء مستحبّات اکیدهی در حال عبادت و هنگام معاشرت خانوادگی یا شرکت در مجالس عمومی قرار گرفته است. این نمونه را در حالات امام مجتبی علیهالسّلام میخوانیم که وقتی آن بزرگوار به نماز برمیخاستند، بهترین لباسهای خود را میپوشیدند و در جواب کسی که از سرّ این عمل جویا شد، فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُ الْجَمَالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّي وَ هُوَ يَقُولُ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فَأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْمَلَ ثِيَابِي». همانا خداوند جمیل است و جمال را دوست دارد، به همین جهت من خود را برای خدایم میآرایم و او میفرماید: در موقع حضور در مسجد زینت خود را با خود بردارید و لذا دوست دارم که بهترین لباسهایم را بپوشم[4]».[5]
پرهیز از زیاده روی
نکتهی مهمّی که باید نسبت به رعایت آن دقّت داشت، پرهیز از زیاده روی است. در ادامهی آیهی 31 از سوره اعراف که سفارش به زینت به هنگام حضور در مسجد نموده بود، دستور به پرهیز از افراط و زیاده روی نیز شده است: «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ». اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد! و (از نعمتهاى الهى) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمى دارد.
در این آیه خداوند متعال سه دستور میدهد: 1-دستور به زینت هنگام رفتن به مسجد 2-خوردن 3-و آشامیدن (از نعمتهای حلال الهی)، امّا بلا فاصله پس از این سه دستور، چون از زیاده روی و افراط انسانها باخبر است، دستور به رعایت حدّ اعتدال و پرهیز از اسراف میدهد. یعنی مفهوم آیه از این قرار است که زینت، خوردن و نوشیدن حلال وقتی مناسب و سزاوار است که مایهی غفلت انسان از خداوند نشود، در صورتی که با افراط و زیاده روی تبدیل به خودنمایی، تجمّل گرائی و شکم بارگی شود، آن وقت دیگر نه تنها مفید نیست بلکه باعث بُعد انسان از پروردگار، تنزّل از جایگاه انسانیّت و نزدیکی به عالم حیوانات میگردد.
بنا بر این بهترین ملاک برای تشخیص ارضای میل فطری از اسراف و زیاده روی در آن، که منجر به تجمّل گرایی میشود، این است که به وجدان خود مراجعه کرده و در اعمال خود دقیق شویم، که هدف از این زینت و تشریفات و خرج و برج اضافی در زندگی چیست؟ آیا جلب رضایت پروردگار و اطاعت از فرمان اوست یا اغراض دیگری چون: تظاهر و خودنمایی، شهوت خرید و جمع آوری، چشم و هم چشمی، تفاخر و تکبّر، توجّه به مدگرایی و ... در کار است که از انشعابات بندگی دنیا و دلبستگی به آن به حساب میآید.
نگرانی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله برای امّت
رسول خدا صلّی الله علیه و آله در حدیثی فرمودند: «فَوَ اللَّهِ مَا الْفَقْرُ أَخْشَى عَلَيْكُمْ وَ لَكِنِّي أَخْشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تُبْسَطَ لَكُمُ الدُّنْيَا كَمَا بُسِطَتْ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ فَتَنَافَسُوهَا كَمَا تَنَافَسُوهَا وَ تُهْلِكَكُمْ كَمَا أَهْلَكَتْهُم». به خدا قسم من از فقر بر شما نمیترسم بلکه از آن میترسم که دنیا برای شما گسترده شود (صاحب قدرت و ثروت شوید) چنان که برای امّتهای پیش از شما گسترده شد، آن گاه شما با همدیگر نسبت به دنیا راغب شوید همان گونه که پیشینیان راغب شدند و دنیا شما را به هلاکت کشانَد همان طور که آنها را هلاک نمود.[6]
از این روایت و نگرانی رسول خدا صلّی الله علیه و آله نسبت به گشایش امّت در دنیا، معلوم میشود که خطر این گشایش برای گرفتار شدن انسان به دلبستگی و بردگی دنیا، به مراتب بیشتر از فقر و نیازمندی اوست. به همین جهت در کتاب شریف المحجّة البیضاء به نقل از اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمده است: «بُلینا بِفتْنةِ الضّرّاء فَصَبَرْنا و بُلینا بِفِتْنَةِ السَّرّاءِ فَلَمْ نَصبِرْ». (در صدر اسلام) مبتلا به امتحان فقر و تنگدستی شدیم و صبر کردیم و (وقتی بعد از مدّتی گشایش و رفاه پیش آمد) به آزمایش وسعت و گشایش مبتلا گشتیم، و صبر خود را از دست دادیم (و گرفتار دنیا شدیم).[7]
هر که هست از فقیه و پیر و مرید/ وز زبانِ آورانِ پاک نَفَس
چون به دنیای دون فرود آمد/ به عسل در بماند همچو مگس
پرهیز از تجمّلات
رها کردن میل به «زیبایی و زینت» به حال خود و عدم کنترل آن باعث میشود که فضا برای تاخت و تاز شیطان و نفس مهیّا شود و با تحریکات شیطانی و وسوسههای آن ملعون خنّاس، رفته رفته این خواستهی درونی انسان از مسیر طبیعی و صحیح خود خارج شود و چنان انسان را به زرق و برق دنیا مشغول سازد که یک دل نه صد دل شیفتهی دنیا شده و غلام حلقه به گوش آن گردد. به همین جهت اسلام همان طوری که رهبانیّت و تارکِ دنیا شدن (سرکوبی امیال فطری و طبیعی) را جایز نمیداند و قبول ندارد، کامیابی بی قید و شرط و زیاده روی در تزیّن و تجمّل را مردود و خطا میداند. چراکه انسانها طبعاً متکاثر و افزون طلب هستند چنان که قرآن کریم فرموده است: «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى». چنين نيست (كه شما مى پنداريد) به يقين انسان طغيان مى كند، * از اين كه خود را بى نياز ببيند.[8] و یا در جای دیگر فرموده است: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ». هر گاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمين طغيان و ستم مى كنند از اين رو به مقدارى كه مى خواهد (و مصلحت مى داند) نازل مى كند، كه نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.[9] لذا باید برای پیشگیری از حالت اسراف و افراط در ایشان، حدّ و مرزی تعیین گردد تا به این بلیّه گرفتار نگردند.
نفس اژدرها است او کی مرده است/ از غم بی آلتی افسرده است
خودآزمایی
1- چرا خداوند انسان را فطرتاً دوستدار زیبایی قرار داد؟
2- نگرانی رسول خدا صلّی الله علیه و آله برای امّتشان از چه بود؟
پینوشتها
[1] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 431.
[2] سوره اعراف/ آیه 32 (ترجمه مکارم).
[3] همان آیه 31.
[4] وسائل الشيعة ج 4 ص 455.
[5] برگرفته از کتاب: موعظه (سید محمّد ضیاء آبادی) ص 115 تا 117 [با دخل و تصرّف].
[6] مجموعة ورام ج 1 ص 132.
[7] المحجّة البیضاء ج 7 ص 328.
[8] سوره علق/ آیه 6 و 7 (ترجمه مکارم).
[9] سوره شوری/ آیه 27 (ترجمه مکارم).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده