کد مطلب: ۲۸۴۷
تعداد بازدید: ۱۱۴۶
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۳۸
مؤمن سالک برای دور ماندن از خطر آلودگی به بندگی دنیا، باید از مظاهر دنیاپرستی در حدّ امکان پرهیز کند تا بدین وسیله کم کم محبّت دنیا از دل او کنده شده و انوار معرفت و محبّت پروردگار، قلب او را گرم و نورانی نماید.
سیره‌ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله در سادگی و پرهیز از تجمّل
سیره‌ی عملی انبیاء الهی و اوصیاء ایشان، مخصوصاً خاتم انبیاء حضرت محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و اهل بیت گرانقدر ایشان سلام الله علیهم اجمعین، بهترین دلیل است بر این که مؤمن سالک برای دور ماندن از خطر آلودگی به بندگی دنیا، باید از مظاهر دنیاپرستی در حدّ امکان پرهیز کند تا بدین وسیله کم کم محبّت دنیا از دل او کنده شده و انوار معرفت و محبّت پروردگار، قلب او را گرم و نورانی نماید. خطبه‌ی 160 نهج البلاغه که در آن مولا امیر المؤمنین علیه‌السّلام به توصیف زندگانی ساده و بی آلایش و بدون تجمّل انبیاء الهی و رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله پرداخته‌اند، از جمله‌ی بهترین متونی است که می‌توان از آن برای این منظور استفاده کرد؛ به همین دلیل قسمت‌هایی از آن را از باب نمونه می‌آوریم.
«وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله کافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَةِ وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَی ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا، وَ کَثْرَةِ مَخَازِیها وَ مَسَاوِیهَا، إذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا، وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا، وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفهَا ... فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ صلّی الله علیه و آله فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی، وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی ...». کافی است که روش پیامبر را سر مشق خویش قرار دهی و نیز او سرمشق توست در بی ارزش بودن و نقصان دنیا و فراوانی رسوایی‌ها و بدی‌هایش، چه این که دنیا از او گرفته شده، امّا برای دیگران مهیّا گردید، از پستان دنیا وی را جدا ساختند و از زخارف و زیبایی‌های آن کنار زده شد ... از پیامبر پاک و پاکیزه‌ات صلّی الله علیه و آله پیروی کن! زیرا راه و رسمش سر مشقی است برای آن کس که بخواهد تأسّی جوید و انتسابی است (عالی) برای کسی که بخواهد منتسب گردد، و محبوب ترین بندگان نزد خداوند کسی است که از پیامبرش سرمشق گیرد و قدم به جای قدم او گذارد. پیامبر صلّی الله علیه و آله بیش از حدّاقلّ نیاز، از متاع دنیا استفاده نکرد و به آن تمایلی نشان نداد. پهلویش از همه لاغرتر و شکمش از همه گرسنه تر بود. دنیا به وی عرضه شد (تا آن چه می‌خواهد انتخاب کند) امّا از پذیرفتن آن امتناع ورزید، او از آن چه مبغوض خداوند است آگاهی داشت، لذا خود نیز آن‌ها را منفور می‌شمرد و آن چه خداوند آن را حقیر شمرده بود او نیز حقیر می‌دانست و کوچک‌ها را کوچک و کم اهمیّت.
اگر در ما چیزی جز محبّت آن چه مورد غضب خدا و رسول، و بزرگداشت آن چه خداوند و پیامبرش آن را کوچک شمرده‌اند، نباشد، همین خود برای مخالفت ما با خدا و سر پیچی از فرمانش کافی است. پیامبر صلّی الله علیه و آله روی زمین (بدون فرش) می‌نشست و غذا می‌خورد و با تواضع همچون بردگان جلوس می‌کرد، با دست خویش کفش و لباسش را وصله می‌کرد، بر مرکب برهنه سوار می‌شد و حتّی کسی را پشت سر خویش سوار می‌نمود، پرده‌ای را بر در اتاقش دید که در آن تصویرهایی بود، همسرش را صدا زد و گفت: «آن را از نظرم پنهان کن! که هر گاه چشمم به آن می‌افتد به یاد دنیا و زرق و برقش می‌افتم».
او با تمام قلب خویش از زرق و برق دنیا اعراض و یاد آن را در وجودش میراند، وی سخت علاقه مند بود که زینت‌ها و زیورهای دنیا از چشمش پنهان گردد، تا از آن لباس زیبایی تهیّه نکند و آن را قرارگاه همیشگی نداند و امید اقامت دائم در آن نداشته باشد. لذا آن را از روحش بیرون راند، از قلبش دور ساخت و از چشمش پنهان ساخت. (آری) چنین است، کسی که چیزی را منفور می‌دارد، نگاه کردن و یادآوری آن را نیز منفور می‌شمرد.
در زندگی رسول خدا صلّی الله علیه و آله اموری است که تو را به عیوب و بدی‌های دنیا واقف می‌سازد، چه این که او و نزدیکانش در آن گرسنه بودند و با این که منزلت و مقام عظیمی در پیشگاه خداوند داشت، زینت‌های دنیا را از او دریغ داشت، بنابراین هر کس با عقل خویش باید بنگرد که آیا خداوند با این کار پیامبرش را گرامی داشته یا به او اهانت نموده است؟ اگر کسی بگوید او را تحقیر کرده که - به خدا سوگند- این دروغ محض است، دروغی بزرگ، و اگر گوید او را گرامی داشته، باید بداند خداوند دیگران را (که زینت‌های دنیا به آن‌ها داده) گرامی نداشته است، چه این که دنیا را برای آن‌ها گسترده و از مقرّب ترین افراد به او دریغ داشته است.
 بنا بر این (کسی که بخواهد خوشبختی واقعی پیدا کند) باید به این فرستاده‌ی خداوند اقتدا و تأسّی نماید؛ گام در جای گام‌هایش بگذارد و از هر دری که او داخل شده وارد شود و اگر چنین نکند از هلاکت ایمن نگردد، زیرا خداوند «محمّد صلّی الله علیه و آله» را نشانه‌ی قیامت، بشارت دهنده‌ی بهشت و انذار کننده از عقوبت‌ها و کیفرها قرار داده است. او با شکم گرسنه از این جهان رفت و با سلامت روح و ایمان به سرای دیگر ورود کرد، وی تا آن دم که به راه خود رفت و دعوت حق را اجابت نمود، سنگی روی سنگ نگذاشت؛ چه منّت بزرگی خدا بر ما گذاشته که چنین پیشوا و رهبری به ما عنایت کرده تا راه او را بپوییم و گام به جای گام او بگذاریم.
به خدا سوگند! آن قدر این پیراهن خود را وصله زدم که از وصله کننده‌ی آن شرم دارم؛ کسی به من گفت: چرا این لباس کهنه را بیرون نمی‌اندازی؟ گفتم: از من دور شو! «صبحگاهان رهروان شب ستایش می‌شوند» (آن‌ها که بیدار بودند و ره سپردند و به مقصد رسیدند از آن‌ها که خواب ماندند و به مقصد نرسیدند شناخته می‌شوند).[1]
 
زهد راه نجات از بندگی دنیا
در آیات و روایات بر این مبنا تأکید شده است که راه جلوگیری از دلبستگی به دنیا و یا حتّی مداوای آن و نتیجتاً تمایل به جهان آخرت و لقای پرودگار، پیش گرفتن طریق زهد در زندگی دنیا می‌باشد. امّا تعاریف و تفاسیر متفاوت و مختلفی درباره زهد از گوشه و کنار به گوش می‌رسد که بسیاری از آن‌ها ریشه در نظرات شخصی و ذوقی افرادی است که کارشناس فن نیستند. واقعیّت آن است که باید برای آشنائی و شناخت زهد در دنیا، مثل همیشه به قرآن و عترت مراجعه کنیم تا با حقیقت آن آشنا شویم. قرآن کریم آیاتی دارد که اگر چه لفظ زهد در آن‌ها به صراحت نیامده امّا مضمون آیه اشاره مستقیم به معنای زهد دارد. از همین دسته است آیه‌ی 22 و 23 سوره‌ی حدید که خدای متعال می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ* لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور». هيچ مصيبتى (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمى ‏دهد مگر اين كه همه‌ی آن‌ها قبل از آن كه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است؛ و اين امر براى خدا آسان است* اين به خاطر آن است كه براى آن چه از دست داده‌ايد تأسّف نخوريد، و به آن چه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد.  
زهد در دنیا به معنای بی رغبتی به امور دنیوی و رفع وابستگی‌های زمینی است به گونه‌ای که اثر آن در انسان طبق فرموده قرآن کریم این است که برای آن چه از امور دنیوی از دست داده محزون نمی‌شود و نسبت به چیزی که از دنیا تحصیل کرده شادمان نمی‌گردد. بنا بر این چنان چه گفته شده است: «لیْسَ الزّاهدُ مَنْ لا یَمْلکُ شیْئاً وَ لکنَّ الزّاهدَ مَنْ لا یمْلِکُهُ شیْءٌ/ زاهد آن نیست که مالک چیزی نباشد، بلکه زاهد کسی است که چیزی مالک قلب او نشود». به خلاف گمان برخی که زهد را ژنده پوشی و نامرتّب زندگی کردن و فقط نان خالی خوردن تعریف می‌کنند. سلیمان نبیّ با آن که حکومت جهانی داشت و انس و جنّ و حیوانات تحت فرمان او بودند، ولی در باب زهد و بی میلی او نسبت به دنیا احادیث جالبی در مجامع روایی وجود دارد. به عنوان نمونه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «أرَاَیْتُمْ ما اُعْطِیَ سلیمانُ بْنُ داود مِنْ مُلْکِهِ فَإنَّ ذلکَ لَمْ یَزِدْهُ الّا تَخَشُّعاً ما کانَ یَرْفَعُ بَصَرَهُ اِلَی السَّماءِ تَخَشُّعاً لِرَبِّهِ». خبر دارید که خداوند تا چه حدّ از سلطنت به سلیمان بن داود داد؟ امّا این همه قدرت و حشمت در او جز خشوع و فروتنی چیزی نیفزود، تا آن جا که حتّی از شدّت خشوع و ادب، چشم به آسمان نمی‌انداخت.[2]
مولا امیر المؤمنین علیه‌السّلام در باره‌ی زهد می‌فرمایند: «الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ - لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ‏- وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ». زهد بین دو کلمه از قرآن است، که خدای سبحان فرمود: [بر آن چه از دست شما رفته حسرت نخورید و به آن چه به شما رسیده شادمان نباشید]. کسی که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نباشد، همه‌ی جوانب زهد را رعایت کرده است.[3] ‏
حفص بن غیث از امام صادق علیه‌السّلام روایت می‌کند که حضرت فرمودند: «جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله لَا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ فِي قَلْبِهِ حَتَّى لَا يُبَالِيَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السّلام حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا». همه‌ی خير در خانه‌ای نهاده شده و كليدش زهد و بى ‏رغبتى به دنيا قرار داده‏ شده است. سپس فرمودند که: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: مرد شيرينى ايمان را در قلبش نمي يابد، تا آن كه باکی نداشته باشد از این که چه کسی دنیا را می‌خورد (چرا که تفکّر و دل مشغولی نسبت به این امور انسان را از فراغت دل برای تمرکز در امور دینی و اخروی، باز می‌دارد) آن گاه امام صادق عليه السّلام فرمودند: درک شیرینی ایمان بر قلب‌های شما حرام است تا زمانی که در دنیا زاهد شوید.[4]
همان طور که ملاحظه می‌شود در این روایت اهمّیّت و جایگاه زهد به خوبی تبیین شده است. زهد کلید گشایش تمام خیرات است، یعنی اگر انسان بهره‌ای از زهد نداشته باشد قادر نخواهد بود به دیگر خیرات دسترسی پیدا کند. و از طرفی برای وابسته نشدن به لذّات دنیا و فریفته و مسحور آن‌ها نشدن، باید انسان لذّتی برتر از آن را (ضدّ این لذّات که همان لذّت ایمان و امور اخروی است) درک کرده باشد. امام صادق علیه‌السّلام در این روایت می‌فرمایند برای درک شیرینی ایمان، راهی به جز تحصیل زهد در دنیا وجود ندارد. پس دل بریدن از دنیا و اشتیاق به آخرت و لقاء پروردگار طریقی است که جز با مرکب زهد طی نخواهد شد.
آن کسی کو طالب دیدار شد/ این خوشی‌ها پیش او مردار شد
 
خودآزمایی
1- مختصری از سادگی زندگی و پرهیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله از تجمّلات را بیان نمایید؟
2- با توجّه به آیه‌ی 23 از سوره‌ی حدید و کلام امیر المؤمنین علیه‌السّلام، زهد را تعریف کنید؟
 
پی‌نوشت‌ها
[1] نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان (به قلم محمد جعفر امامی، محمد رضا آشتیانی؛ زیر نظر مکارم شیرازی)، خطبه 160.

[2] موعظه (سیّد محمّد ضیاء آبادی) ص 137 به نقل از تفسیر روح البیان ج 8 ص 39.

[3] نهج البلاغه (ترجمه دشتی) حکمت 439.

[4] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏ 2 ص 128.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: