امیر المؤمنین علیهالسّلام، امام الزّاهدین
شهاب الدين أحمد شافعي إيجي، از علمای اهل سنّت در باب زهد امیر المؤمنین علیهالسّلام روایتی نقل میکند، که رسول خدا صلّی الله علیه (و آله) و سلّم فرمودند: «يا عليّ، إنّ اللّه تعالى قد زيّنك بزينة لم يزيّن العباد بزينة أحبّ إلى اللّه منها، هي زينة الأبرار عند اللّه تعالى: الزهد في الدنيا، فجعلك لا ترزأ من الدنيا شيئا، و لا ترزأ الدنيا منك شيئا، و وهب لك حبّ المساكين، فجعلك ترضى بهم أتباعا و يرضون بك إماماً». ای علی! خداوند تو را به زیوری آراسته که بندگان را به زیوری محبوب تر از آن در نظر خویش نیاراسته است و آن زیور نیکان در نزد خداست و آن زهد در دنیاست؛ تو را به گونهای ساخته که نه تو چیزی از دنیا میاندوزی و نه دنیا تواند از تو بهرهای بَرَد، و دوستی بینوایان را به تو بخشید، آن گونه که تو به پیروی آنان دلخوشی و آنان به امامت تو دلخوش.[1]
زهد امیر المؤمنین علیهالسّلام نزد همگان آشکار و زبان زد خاصّ و عامّ است به طوری که شیعه و سنّی او را زاهدترین مردم میدانند. در کتاب البدایة و النهایة (ابن کثیر) از کتب مشهور اهل سنّت آمده است: «تَذَاكَرُوا الزُّهَّادَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ فَقَالَ قَائِلُونَ: فُلَانٌ، وَقَالَ قَائِلُونَ: فُلَانٌ، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ: أَزْهَدُ النَّاسِ فِي الدُّنْيَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ». (روزی) نزد عمر بن عبد العزیز از زاهدان صحبت شد، گروهی گفتند: فلانی، و گروه دیگری گفتند: فلانی (زاهد است)، (در این هنگام) عمر بن عبد العزیز گفت: زاهدترین مردم در دنیا علی بن ابی طالب است.[2]
از جمله جملات گهرباری که از آن امام هُمام در جای جای نهج البلاغه در مذمّت دنیا و دنیاطلبی به جای مانده است به قسمت کوچکی که مرحوم استاد رحمانی همدانی در کتاب خود آوردهاند، اشاره میکنیم: «آن امام بزرگوار فرمود: باید که دنیا در نظرتان خرد تر از خرده برگهایی باشد که زیر پا له میشود و خرده پشمهایی که از دَم قیچی میگذرد. عبد الله بن عبّاس گوید در ذی قار بر امیر مؤمنان علیهالسّلام وارد شدم در حالی که سرگرم وصله زدن کفش خود بود، به من فرمود: ارزش این کفش چند است؟ گفتم: ارزشی ندارد، فرمود: به خدا سوگند که این کفش پاره نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است مگر آن که با در دست داشتن آن حکومت حقّی را بر پا دارم یا باطلی را سرکوب کنم.
و فرمود: به خدا سوگند دنیای شما در نظر من پست تر از استخوان سخت و بی گوشت خوک در دست جذامی است. ... و فرمود: و دنیای خود را نزد من نامرغوب تر از آبِ بینی یک بز خواهید یافت. در جای دیگر فرمود: و دنیای شما نزد من پست تر از برگی است در دهان ملخی که مشغول جویدن آن است. علی را با نعمت فناپذیر و لذّت ناپایدار چکار؟! از خواب عقل و زشتی لغزش به خدا پناه میبریم و از او کمک میخواهیم. همچنین در مقام عمل فرمود: به خدا سوگند از دنیای شما زر و سیمی نیندوختم و از غنائم آن مال فراوانی انباشته نساختم و به جای این پیراهن کهنهام پیراهنی تهیه ندیدم و از زمین آن یک وجب تصرّف نکردم و از آن به جز سدّ رمقی برنگرفتم. و سوگند میخورم که دنیای شما در نظر من سست تر و پست تر از میوهی درخت بلوط است.[3]
زهد امیر المؤمنین علیهالسّلام در کلام ابن ابی الحدید معتزلی
ابن ابی الحدید معتزلی (از علمای اهل سنّت و شارحین نهج البلاغه) در شرح نهج البلاغه، در بارهی زهد امیر المؤمنین علیهالسّلام مینویسد:
امّا زهد در دنيا؛ او سرورِ زاهدان و قهرمانِ قهرمانان است كه [براى فراگيرى] به سوى او كوچ مى شود و ترك منزل مى گردد. هرگز از غذا سير نشد و خوراك و پوشاكش، در ميان مردم، از همه نامُلايم تر بود. عبد اللّه بن ابى رافع گفت: در روز عيد بر او (على عليهالسّلام) وارد شدم. كيسهاى مُهر شده آورد. در درون آن، نان جوينِ خشكِ كوبيده يافتيم. آن را پيش داشت و خورد. گفتم: اى امير مؤمنان! چرا آن را مُهر مى كنى؟ گفت: «از اين دو پسرم در بيمم كه آن را به چربى و روغن، آغشته كنند». لباسش گاه با پوست و گاه با ليف خرما پينه شده بود. كفشهايش از ليف خرما بود. همواره كرباس زِبْر مى پوشيد. هرگاه آستين آن را بلند مى يافت، آن را با تيغى كوتاه مى كرد و خياطى نمى كرد و آن قدر از لباسش استفاده مى كرد كه پود آن مى رفت و فقط تار آن مى ماند. هر گاه مى خواست خورش بر غذايش بيفزايد، سركه و يا نمك را خورش مى كرد، و هر گاه از اين حالتْ پا فراتر مى نهاد، سبزى خوردن را بدان مى افزود و اگر از اين هم بيشتر مى شد، كمى شير شتر، خورش غذايش بود.
گوشت را جز به مقدار اندك نمىخورد و مىگفت: «شكمهاى خود را گورستان حيوانات قرار ندهيد». با اين همه، قوى ترينِ مردم بود و از نظر توان، بزرگ ترين آنان. گرسنگى از توانش نمى كاست و كم خورى، طاقت او را كم نمى ساخت. او همان است كه دنيا را طلاق داد، در حالى كه دارايىها از سرتاسر جهان اسلام، به جز شام، به سوى او مى آمد و آنها را بخش مى كرد و مى پراكنْد و آن گاه مى فرمود:
هذا جَنایَ و خِیارُهُ فیه/ إذ کُلُّ جانٍ یَدُهُ إلی فیه
«اين، دستچين من و بهترين آن است در حالى كه هر ميوه چين، دستش به دهان خودش است [و خود مى خورد]».[4]
قلب سلیم، میوهی گوارای زهد
روزی از امام صادق علیهالسّلام در بارهی آیهی شریفهی: «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ/ مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد»[5] سؤال شد، امام علیهالسّلام فرمودند: «الْقَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ كُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شِرْكٌ أَوْ شَكٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَةِ». قلب سلیم، قلبی است که پروردگارش را در حالی ملاقات میکند که جز خداوند احدی در آن نیست. (سپس) حضرت فرمودند: و هر قلبی که در آن شِرک یا شکّی باشد، سقوط میکند و (اولیاء خدا) تنها زهد در دنیا را اراده کردند تا قلبهایشان برای آخرت (از غیر خدا) خالی شود.[6]
قرآن کریم در بارهی یکی از زاهدترین انبیاء در قرآن فراوان سخن گفته، به طوری که سورهای در قرآن کریم به نام او اختصاص داده شده است. او ابراهیم خلیل الرحمن است که آن چنان دل را از غیر خدا خالی نمود که به هنگامهی سقوط در آتش نمرودی به جُرم بت شکنی، وقتی امین وحی جبرئیل برای نجات او آمد، از او کمک نخواست و تنها به پروردگار خود توجّه نمود. آن چنان دل را از غیر پروردگار فارغ نموده بود که جز او خود را محتاج کسی نمیدید.
در تفسیر نمونه چنین آمده است: «در رواياتى كه از طرق شيعه و اهل تسنّن نقل شده مى خوانيم: هنگامى كه ابراهيم را بالاى منجنيق گذاشتند و مى خواستند در آتش بيفكنند، آسمان و زمين و فرشتگان فرياد بركشيدند، و از پيشگاه خداوند تقاضا كردند كه اين قهرمان توحيد و رهبر آزاد مردان را حفظ كند. و نيز نقل كردهاند: جبرئيل به ملاقات ابراهيم آمد و به او گفت: أَ لَكَ حاجةٌ؟ آيا نيازى دارى تا به تو كمك كنم؟ ابراهيم علیهالسّلام در يك عبارت كوتاه گفت: أمّا إليكَ فَلا: امّا به تو، نه! (به آن كسى نياز دارم كه از همگان بى نياز و بر همه مشفق است). در اين هنگام جبرئيل به او پيشنهاد كرد و گفت: فَاسئَل رَبَّكَ: پس نيازت را از خدا بخواه. و او در پاسخ گفت: حسبى مِن سُؤالى عِلمُهُ بِحالى: همين اندازه كه او از حال من آگاه است كافى است».[7]
لذا در قرآن کریم از ابراهیم علیهالسّلام به عنوان کسی که صاحب قلب سلیم بود، یاد نموده و میفرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ * إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ». و از پيروان او ابراهيم بود * (به خاطر بياور) هنگامى را كه با قلب سليم به پيشگاه پروردگارش آمد.[8]
بنا بر این لازمهی عبادت خداوند و بندگی او، انقطاع از ماسوای اوست و این انقطاع حاصل نمیشود مگر زمانی که بنده با سلاح زهد به جنگ وابستگی دنیا برود، آن وقت است که خداوند متعال او را به داشتن قلب سلیم مفتخر مینماید، همان قلبی که غیر حضرت حق در او راه ندارد. در پایان فرازهایی از مناجات شعبانیه را حسن ختام این بخش قرار میدهیم: «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ».[9]
خودآزمایی
1- روایتی پیرامون زهد امیر المؤمنین علیهالسّلام بیان کنید؟
2- بنا به حدیث امام صادق علیهالسّلام قلب سلیم چیست و چگونه حاصل میشود؟
پینوشتها
[1] فضائل الثقلين من كتاب توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل (شهاب الدين أحمد الشافعي الإيجي - از علمای اهل سنّت) [ترجمه روایت از حسین استاد ولی].
[2] البدايه والنهايه - ط احياء التراث (ابن کثیر) ج 8 ص 6.
[3] امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب علیهماالسّلام (احمد رحمانی همدانی- مترجم حسین استاد ولی) فصل 11 ص 742 و 743.
[4] دانش نامه امیر المؤمنین علیه السّلام ج 9 ص 510 و 511.
[5] سوره شعراء/ آیه 89 (ترجمه مکارم).
[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 16.
[7] تفسير نمونه ج 13 ص 445.
[8] سوره صافات/ آیه 83 و 84 (ترجمه مکارم).
[9] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج 2 ص 687.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده