۵- ازدواج جدید به خاطر اقناع غريزه جنسی
عصر خلافت عمر بن خطاب، بانویی نزد او آمد و چنین گفت:
مَا تَرَى أَصْلَحَكَ اَللَّهُ/ وَ أَثْرَى لَكَ أَهْلاً
فِي فَتَاةٍ ذَاتِ بَعْلٍ/ أَصْبَحَتْ تَطْلُبُ بَعْلاً
بَعْدَ إِذْنٍ مِنْ أَبِيهَا/ أَ تَرَى ذَلكَ حِلّاً
«خدا کار تو را سامان دهد و راه شایسته را برای تو برگزیند. درباره زن جوانی که شب، شوهر داشته و صبح کرده، در حالی که شوهر دیگری مطالبه میکند، چه رأی میدهی؟ البته پس از آن که از پدرش اجازه گرفته، آیا راهحل جواز شوهر کردن چنین زنی را مییابی؟».
حاضران در حیرت افتادند که چگونه میشود، زن شوهردار شوهر کند؟ موضوع، همچنان به صورت معما بود تا اینکه با وساطت امام علی(ع) مشکل حل شد. امام علی(ع) به او گفت: شوهرت را به اینجا بیاور. او رفت و شوهرش را حاضر کرد. امام علی(ع) به شوهر او فرمود: همسرت را طلاق بده.
آن مرد بدون اعتراض، اطاعت کرد و همسرش را طلاق داد. آنگاه، امیرمؤمنان(ع) به حاضران فرمود: این مرد عنّین است (یعنی توان آمیزش ندارد.) او نیز سخن على (ع)را تصدیق کرد.
سپس علی(ع) آن زن را (پس از فسخ یا طلاق) به مرد دیگری تزويج نمود.[1]
از این حدیث میفهمیم که اقناع غریزه جنسی در زناشویی از اهمیّت خاصی برخوردار است که علی(ع)به خاطر آن، طلاق زنی را درخواست کرد و سپس او را به ازدواج مرد دیگری درآورد.
6- اشباع غريزه جنسی هنگام خوف از ارتکاب حرام
اسحاق بن عمّار، به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت: آیا رواست مردی که با همسرش در مسافرت است و در آن مسافرت دسترسی به آب ندارد با همسرش آمیزش کند و بعد با تیمم نمازهای خود را بخواند؟
امام صادق (ع)در پاسخ فرمود:
«مَا أحَبُّ أَنْ يَفْعَلَ إِلّا أَنْ يَخَافَ عَلَى نَفْسِهِ؛
دوست ندارم هنگام عدم دسترسی به آب، با همسرش آمیزش کند، مگر اینکه بر خود خوف داشته باشد که به حرام بيفتد».
اسحاق گفت: منظور او قصد کامجویی است. آیا در این صورت، نیز آمیزش رواست؟
فرمود: آری (در صورت خوف از ارتکاب حرام، رواست).[2]
۷- پاداش به خاطر همبستری با حلال
ابوذر غفاری نزد رسول خدا(ص) آمد و پرسید: اگر با همسرم آمیزش نکنم، ترس آن است که به گناه بیفتم.
پیامبر(ص) فرمود: با همسرت آمیزش کن تا پاداش ببری.
ابوذر با تعجب پرسید: آمیزش کنم و پاداش ببرم؟
پیامبر(ص) فرمود: همانگونه که اگر به انجام گناه اقدام کنی، گرفتار وبال و کیفر گناه میگردی، همچنین اگر برای انجام کار حلال، اقدام کنی، مأجور هستی و پاداش میبری.[3]
این حدیث، بیانگر آن است که اگر کسی در فشار غریزه جنسی قرار گرفت و از ترس کشیده شدن به گناه، غریزه جنسی خود را از راه مشروع اقناع کرد، چنین فردی در پیشگاه خدا دارای پاداش است، زیرا او با انتخاب راه حلال از کشیده شدن به سوی گناه، نجات یافته است.
5- اصلاح زن و شوهر و دستور طلاق در موارد استثنایی
شناخت ریشههای ناسازگاری
مسئله سازگاری زن و شوهر با یکدیگر، مهمترین مسئله زناشویی است. هیچ چیزی در دنیا مانند ناسازگاری زن و شوهر، و طلاق و جدایی، کام انسانها را تلخ نکرده است و پیامدهای شوم آن نیز بر کسی پوشیده نیست.
برای برقراری زندگی صمیمانه زن و شوهر، باید عوامل برقراری آیین همسرداری را شناخت و آنها را رعایت کرد و عوامل اختلاف و جدایی را نیز شناخت و از آن جداً دوری نمود.
علل و عوامل اختلاف و ناسازگاری، گوناگون و متعدد است که همه آنها در یک جمله خلاصه میشود و آن دوری از اخلاق نیک اسلامی است. مثلاً: تجمّلگرایی، خودبینی، خودپسندی، عیبجویی، چشم و همچشمی و به دنبال آن فشار اقتصادی، دخالت بیجای مادرزن یا مادر شوهر و یا سایر خویشان نزدیک زن و شوهر، ناپاکی، چشم طمع به دیگران، هوسبازی، عدم یاری از همدیگر در بچّهداری و خانهداری، نازایی یا دختردار شدن زن (در بعضی از خانوادهها)، دیر آمدن شوهر به خانه، فاش ساختن اسرار و... هر کدام عاملی برای ناسازگاری است که اگر اخلاق، اسلامی باشد، تمام این عوامل، ریشهکن خواهند شد.
مهمترین عوامل ناسازگاری و جدایی، امور ششگانه زیر است که لازم است آنها را در جامعه بشناسیم و ریشههای آنها را بخشکانیم:
١- ناآگاهی به رموز همسرداری، و عوامل گرم نگهداشتن پیوند زناشویی؛
۲- دخالتهای نابجای آشنایان و بستگان که اکثراً از روی تعصب و محبّتهای ناروا است؛
۳- بیتوجّهی زن و شوهر نسبت به خواستههای همدیگر، از نظر نظافت و بهداشت و زینت و آرایش هر کدام برای دیگری (چنانکه قبلاً خاطرنشان شد)؛
۴- حاکم شدن روح تجمّلپرستی و اسراف و چشم و همچشمی که این عامل، معمولاً و غالباً از جانب زنان، صورت میگیرد؛
۵- توقعات نامحدود و بیجا بر اساس پندارهای واهی؛
6- هوسبازی و آلودگی جنسی که توجّه و انرژی همسران را به بیرون خانه میکشاند و آنها را نسبت به همدیگر مانند دیو یا چوب خشک نشان میدهد و سرمنشأ ناسازگاری و طلاق میگردد. در جهان غرب و در میان افراد غربزده، چنین عاملی بیشتر از جاهای دیگر است.
برای خشکانیدن ریشههای این عوامل، باید روح اسلام را بر خانواده حاکم کرد. قطعاً با عمل به اخلاق اسلامی، همه این عوامل ریشهکن خواهند شد. بنابراین برای برقراری آرامش و سازگاری، هیچچیز مهمتر از برقراری اخلاق نیک در میان زن و شوهر نیست. زن و شوهر باید بدانند که ازدواج، یک پیوند مقدّس ملکوتی است و مانند خرید و فروش کفش و جوراب نیست که بتوان به راحتی آن را عوض کرد. یک زن و شوهر روشنضمیر و عاقبتاندیش، هرگز برای امور جزئی و پوچ، زندگی ملکوتی خود را تلخ و در پرتگاه سقوط قرار نمیدهند و با هوسبازی و ندانمکاری، موجب ویرانی کانون مقدس خانواده و بدبختی نونهالان خود نمیشوند.
البته، سخن در مورد ناسازگاری، رشتهای است که سر دراز دارد و در اینجا بنای بررسی آن نیست. آنچه در اینجا لازم به تذکّر است، این است که بستگان نزدیک زن و شوهر و یا دوستان نزدیک آنها، هرگز به ناسازگاری زن و شوهر دامن نزنند، بلکه فکر و ذکرشان اصلاح باشد. اگر نمیتوانند، با استمداد از دیگران برای اصلاح بکوشند وگرنه کنار بکشند.
ضربه زدن به کانون گرم خانواده، از ناحیه هر کسی باشد، بزرگترین جنایت است و اگر ضربه خورد، بهترین خصلت، کوشش برای اصلاح و دستیابی به آن است.
طلاق و جدایی، گرچه ازنظر اسلام جایز است؛ ولی به عنوان آخرین راه و دستور استثنایی عنوان شده است. از اینرو در اسلام، دستاندازهای بسیاری سر راه طلاق نهاده شده تا بلکه اجرا نگردد و پیوند ملکوتی ازدواج فرو نپاشد و بار دیگر بر سر جای خود قرار گیرد.
طلاق با آخرین راه برای فرار از بنبستها
طلاق در اسلام به عنوان آخرین راهحل بعد از بسته شدن سایر راهها مطرح شده است؛ زیرا باعث فروپاشی کانون گرم خانواده شده، آثار شوم و تلخی را به جا میگذارد؛ ولی چون گاهی بین زن و شوهر، حوادثی به وجود میآید که هیچ راهی جز راه فرار نیست، قانون طلاق مقرر شده است. مانند مواردی که زن از نظر دین و اعتقادات مذهبی، انحراف فکری دارد و نگهداری آن قابل تحمّل نیست و مواردی که بر اثر بداخلاقی همسران یا یکی از آنها زندگی، طاقتفرسا شده، یا براثر فساد و آلودگی، زندگی به ننگ تبدیل میشود، مشکلات انحرافی به وجود خواهد آورد، در چنین مواردی اگر طلاق نباشد، زندگی، كانونی از عذاب خواهد گردید. از اینرو اسلام برای نجات از بنبستهای سخت، با «اصل طلاق» موافقت کرده است. پس اصل طلاق یک ضرورت اجتماعی است، ولی باید به حداقل ممکن برسد.
بنابراین ممنوعیت طلاق مطلق در آیین تحریف شده مسیحیّت امتیاز نیست؛ زیرا در موارد استثنایی، چارهای جز طلاق نیست. مگر میشود که در این موارد فرض کنیم آنها قانوناً تا آخر عمر، همسر یکدیگر ولی جدا از هم باشند و برای خود همسری غیر رسمی بگیرند. چنین برنامهای مسلّماً انحرافی بوده، زندگی، پادرهوا و خیالاتی است. بنابراین باید قانون طلاق به عنوان آخرین راه برای موارد استثنایی، وجود داشته باشد.
در زندگی امام باقر(ع) نقل شده که آن حضرت، همسری داشت و شدیداً به او علاقهمند بود؛ ولی پس از مدّتی او را طلاق داد و از او جدا شد.
افرادی علّت این جدایی را از آن حضرت پرسیدند و تعجب کردند که چرا آن حضرت، همسر مورد علاقهاش را طلاق داده است.
امام باقر(ع) در پاسخ فرمود: روزی، من نام امیرمؤمنان، علی(ع) را نزد او به زبان آوردم، او درهم و ناراحت شد، دریافتم که در دل او دشمنی با علی (ع)وجود دارد. از اینرو او را طلاق دادم و نخواستم سنگی از سنگهای جهنم با بدن من تماس بگیرد.[4]
خطاب بن مسلمه میگوید: همسر بداخلاقی داشتم (که زندگی با او غیر قابل تحمّل بود). به عنوان شکایت از او، به حضور امام کاظم(ع) رفتم. هنوز سخن نگفته بودم، آن حضرت فرمود: یک بار پدرم زنی را به ازدواج من درآورد؛ ولی او بداخلاق بود. نزد پدرم رفتم و در مورد او شکایت کردم. ( که زن بداخلاق و ناسازگار است).
پدرم (امام صادق) (ع) فرمود:
«مَا مَنَعَكَ مِنْ فِرَاقِهَا قَدْ جَعَلَ اَللَّهُ ذَلِكَ إِلَيْكَ؛
چه چیز تو را از جدا شدن (و طلاق دادن) او منع میکند، با اینکه خداوند، چنین راهی را برای تو قرار داده است».
پیش خودم گفتم: گره کار مرا گشودی و مرا با این سخن، راحت کردی.[5]
ناپسندی طلاق در اسلام
در عین حال، اسلام طلاق را به عنوان منفورترین حلالها معرفی کرده، با شدیدترین تعبیرات، پیروان خود را از کشیده شدن به سوی طلاق، برحذر میدارد. در اینجا به عنوان نمونه به چند روایت دقّت کنید:
1- رسول خدا(ص) فرمود: هیچ خانهای در پیشگاه خدا محبوبتر از خانهای نیست که به خاطر ازدواج آباد شده و هیچ خانهای در پیشگاه خدا منفورتر از خانهای نیست که به خاطر طلاق، ویران گشته است.[6]
نیز فرمود:
«تَزَوَّجُوا وَ لاَ تُطَلِّقُوا فَإِنَّ الطَّلاقَ یَهتَزُّ مِنهَا العَرشَ.؛
ازدواج کنید و طلاق ندهید؛ زیرا طلاق، عرش خدا را به لرزه و درمیآورد».[7]
۲۔ امام صادق(ع) فرمود: خداوند دوست دارد آن خانهای را که در آن عقد ازدواج جاری شده است و خانهای را که در آن طلاق انجام شده دشمن دارد. در پیشگاه خدا هیچ چیز مغبوضتر از طلاق نیست.[8]
در موارد استثنایی نیز روایاتی نقل شده است. به عنوان نمونه: رسول خدا (ص) فرمود: یکی از مواردی که دعای مرد مستجاب نمیشود، آنجاست که زنی دارد و آن زن با بداخلاقی خود، او را میرنجاند و او با اینکه امکانات مالی برای جدایی دارد، او را طلاق نمیدهد.[9]
خودآزمایی
1- مهمترین مسئله زناشویی چیست؟
2- اگر بخواهیم علل و عوامل اختلاف و ناسازگاری را در یک جمله خلاصه کنیم، آن جمله چیست؟
3- مهمترین عوامل ناسازگاری و جدایی، که لازم است آنها را در جامعه بشناسیم و ریشههای آنها را بخشکانیم را نام ببرید؟
پینوشتها [1] قضاوتهای امیر مؤمنان (ع)، شیخ ذبیح الله محلاتی، ص ۶۲.
[2] فروع کافی، ج ۵، ص ۴۹۵.
[3] همان، ص ۴۹۶.
[4] وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۶۹.
[5] همان، ص ۲۷۰.
[6] همان، ص ۲۶۶.
[7] وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۶۸.
[8] همان، ص ۲۶۷.
[9] همان، ص ۲۷۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی