روح تعاون و همکاری در خانواده
از دانستنیهای زناشویی که رکن اصلی، برای تحکیم و تداوم و خوشبختی زندگی مشترک زن و شوهر است، «تعاون و همکاری» آنهاست.
توضیح: برای زن هیچ کس مقدّمتر از شوهرش نیست؛ چنان که برای مرد، هیچ کسی نزدیکتر از همسرش نیست. تنها چیزی که پیوند این دو را گرم نگه میدارد، «روح تعاون و همکاری» بین آن دو است. اگر هر کدام از آنها علاوه بر وظایف واجب، در همکاری و کمک به همدیگر (برای رضای خدا و برای نمای خانواده) هیچ مضایقه نکنند، به یک زندگی آرمانی اسلامی و انسانی، رسیدهاند. به خصوص هنگام بیماری و فشار بچّهداری و اقتصادی که نیاز بیشتر به همکاری است به آنها باید بیشتر احساس مسئولیّت کنند و یار و مونس و غمخوار هم باشند. یکدلی و یکرنگی را، شیوه همیشگی خود قرار دهند.
اگر روح تعاون نباشد، در فراز و فرودها به زودی زندگی آنها از درون فرو میپاشد و ادامه زندگی تلخ و رنجآور میگردد و کانون گرم خانواده مبدّل به جهنّمی سوزان خواهد شد. در این صورت، نه تاک میماند و نه تاکنشان.
بیشتر کشمکشها و طلاقها بر اثر دوری از روح تعاون و همکاری است و ریشه اکثر شکایتها به همین جا میرسد که هر کدام از زن و شوهر، ادّعای استقلال میکنند و زندگی را برای خود میخواهد، غافل از آن که آنها دو نفر نیستند، بلکه با پیوند ملکوتی ازدواج یک نفرند و شریک حقیقی غم و شادی هم هستند. برای روشن شدن پیامدهای شوم عدم تعاون به نمونه زیر توجّه کنید:
بانویی در شکایت خود به دادگاه چنین گفت: سالها با بود و نبود شوهرم ساختم و دار و ندار خود را به شوهرم سپردم و صمیمانه خدمت کردم؛ ولی اکنون که بیمار شدهام، شوهرم مرا از خانه بیرون کرده و میگوید: من همسر بیمار نمیخواهم.[1]
سفارش اسلام به همکاری زن و شوهر
در شیوه زندگی امام علی(ع) آمده که یکی از بانوان عصر خلافت آن حضرت میگوید: دیدم آن حضرت، باری را بر دوش نهاده و با شوق و علاقه به سوی خانه میبرد. گفتم: آن بار چیست؟
فرمودند: خرماست. سپس فرمودند: آیا نمیخوری؟ گفتم: نه میل ندارم.
عرض کردم: آن را به من بده، من به خانه میرسانم.
فرمود:
«أبُوالعِيالِ أحَقُّ بِحَملِهِ»؛
«سرپرست خانواده، شایستهتر است که آن را به سوی خانوادهاش، حمل کند».[2]
در فرازی از آیه ۱۹ سوره نساء میخوانیم:
«وَ عَاشِرُوهُنََّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنََّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً»؛
«با همسران، خوشرفتاری کنید، حتی اگر به جهاتی از همسران خود رضایت کامل ندارید، و بر اثر اموری، آنها به نظر شما خوشآیند نباشند. فوراً تصمیم به بدرفتاری با جدایی نگیرید. ممکن است که شما در تشخیص خود اشتباه کنید. پس با آنها مدارا نمایید، چه بسا آنچه را شما نمیپسندید، خداوند در آن سود و برکت فراوان قرار داده باشد بنابراین تا کارد به استخوان نرسیده، تصمیم شتابزده نگیرید. عمق نگر و عاقبتاندیش باشید، نه زودرنج و عجول.
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین شما کسی است که خوشرفتارتر به همسرش باشد. من نسبت به همسرم، خوشرفتارتر هستم.[3]
امام صادق(ع) به فرمود: هر زنی که شربت آبی به شوهرش بدهد تا بنوشد، پاداش او معادل پاداش عبادت یک سال است که شبهایش را به عبادت و مناجات به سر آورد و روزهایش را روزه بگیرد.[4]
نقش زن خوب و بد در زندگی شوهر
از دعاهای معمول پیامبر(ص) این بود:
«أعُوذُ بِكَ مِن امرَأةٍ تُشَيِّبُنِي قَبلَ مَشِيبِي»؛
«خدایا! پناه میبرم به تو از همسری که قبل از رسیدن پیری من، مرا پیر کند.»[5]
اینک به داستان زیر که بیانگر نقش زن در ساختار زندگی شوهر است، توجّه کنید:
امام باقر(ع) فرمود: در میان بنیاسرائیل ثروتمندی عاقل زندگی میکرد. او دو همسر داشت: یکی از آنها پاکدامن بود و از او دارای یک پسر شد و این پسر شباهت به پدر داشت؛ ولی همسر دیگرش که پاکدامن نبود، دو پسر داشت. هنگامی که پدر در بستر مرگ قرار گرفت، به پسرانش چنین وصیّت کرد: ثروت من مال یکی از شماست.
وقتی که او از دنیا رفت، سه پسر او در تصاحب مال پدر، اختلاف کردند. پسر بزرگ گفت: آن یک نفر، من هستم.
پسر میانه گفت: او من هستم.
این سه نفر نزاع خود را نزد قاضی بردند. قاضی گفت:
من درباره شما نمیتوانم قضاوت کنم. شما را راهنمایی میکنم که بروید نزد سه برادر از دودمان بنی غنام. از آنها بخواهید تا نزاع شما را حل کنند.
آنها نخست، نزد یکی از آن سه برادر (از بنی غنام) رفتند. دیدند پیر و فرتوت است و سؤال خود را مطرح کردند. او گفت: نزد برادرم که از نظر سنّت از من بزرگتر است بروید. آنها نزد او رفتند، دیدند که او پیرمرد است؛ ولی فرتوت و افتاده نیست و سؤال خود را بازگو کردند. او گفت: بروید نزد فلان برادرم که سن او از من بیشتر است. آنها نزد برادر سوم آمدند؛ ولی چهره او را جوانتر از دو برادر اوّل یافتند.
نخست از برادر سوم در مورد حال خود آن سه برادر بنی غنام پرسیدند که چرا تو که سنّت از همه بیشتر است، جوانتر از دو برادر دیگر به نظر میرسی؛ ولی آنکه سنّش از همه کوچکتر است، پیرتر به نظر میرسد.
او در پاسخ گفت: آن برادرم را که نخست دیدید، از ما کوچکتر است؛ ولی زن بداخلاقی دارد و او با آن زن سازش میکند و صبر و تحمّل مینماید، از ترس آن که به بلای دیگری که قابل تحمّل نیست، گرفتار نگردد. از اینرو، پیر و شکسته شده است.
امّا برادر دوم که نزدش رفتید، از من کوچکتر است؛ ولی همسری دارد که گاهی او را شاد میکند و گاهی او را ناراحت میکند. از اینرو در این میان مانده است و به نظر شما برادر وسطی جلوه میکند؛ ولی من دارای همسر نیکی هستم که همیشه مرا شاد میکند. از اینرو، جوانتر از برادرانم به نظر میرسم.
امّا راهحل در مورد وصیّت پدرتان این است که کنار قبر او بروید و قبرش را بشکافید و استخوانهایش را بیرون آورید و بسوزانید و سپس نزد قاضی بروید تا قضاوت کند.
آن سه برادر از نزد او بیرون آمدند. دو نفر از آنها (که مادرشان پاکدامن نبود) بیل و کلنگ برداشتند و به طرف قبر پدر حرکت کردند تا قبر را بشکافند؛ ولی پسر سوم (که مادرش پاکدامن بود) شمشیر پدر را برداشت و کنار قبر آمد و به برادرانش گفت: من سهم خودم از اموال پدر را به شما بخشیدم، قبر پدرم را نشکافید.
در این وقت آن سه برادر نزد قاضی رفته، جریان را گفتند:
قاضی گفت: همین مقدار سعی شما برای قضاوت من کافی است. اموال را به من بدهید تا به صاحبش برسانم.
سپس به برادر کوچک - که راضی به نبش قبر پدر نشد - گفت: اموال را برگیر که صاحبش تو هستی. اگر آن دو برادرت پسر پدرت بودند، دلشان مانند تو، برای پدر میسوخت و راضی به شکافتن قبر نمیشدند.[6]
این حکایت، به روشنی نقش زن را در نگهداری خانه و شوهرداری، مجسّم میکند. اگر زن، کدبانوی مدیر و مدبّر باشد و با خوشرفتاری و همکاری خود، شوهرش را جوان نگه دارد، بهتر است یا با بدرفتاری و عدم تعاون خود، او را فرتوت و فرسوده کند؟
البته عکس قضیه نیز باید باشد؛ زیرا :
«چه خوش بی مهربانی از دو سر بی».
امام کاظم(ع) فرمود:
«عِيالُ الرَّجُلِ اُسَرائُهُ، فَمَن أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ نِعمَةً فَليُوَسّع عَلى اُسَرائِهِ، فَإِن لَم يَفعَلْ أوشَكَ أن تَزولَ تِلكَ النِّعمَةُ»؛
«خانواده انسان، افراد زیردست او هستند. کسی که خداوند نعمتی به او داده، سزاوار است که بر زندگی زیردستانش توسعه بخشد، وگرنه آن نعمت در پرتگاه نابودی قرار خواهد گرفت».[7]
خصلتهای سازگاری
برای تحکیم و تداوم تعاون و سازگاری، باید خصلتهایی را رعایت کرد؛ مانند: صداقت، امانتداری، عفّت، غیرت، عدم دخالت بیجا، نرفتن به جاهای نامناسب، اصول اخلاق نیک، دوری از سستی و بیحوصلگی، بهداشت و نظافت، نظم و انضباط، ترک بدبینی و ... ؛ زیرا با حلوا حلوا کردن، دهن شیرین نمیشود. باید رازهای شیرین کردن کانون زندگی را فهمید و آن را در عمل، رعایت نمود.
گویند: لقمان با گروهی در جایی نشسته بودند. شخصی از آنجا عبور کرد و مرد بزرگواری را در میان آن جمع دید. فهمید که او لقمان است. از او پرسید: تو لقمان هستی؟
او گفت: آری.
پرسید: به چه علّت، تو به مقامات عالی کمال دست یافتهای؟
لقمان گفت: من در زندگی، چهار چیز را در عمل رعایت کردم:
۱- صداقت و راستگویی؛
۲- دخالت نکردن بیجا در کار مردم؛
۳- امانتداری و احترام به امانت؛
۴- نرفتن به جاهای نامناسب.
آری به گفته سعدی: دو صد گفته، چون نیم کردار نیست و نیز گفت:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر/ ای نور چشم من! به جز از کشته ندروی
نقش بداخلاقی در تباهی خانواده، مانند نقش سرکه در عسل
گفتیم، هیچ کسی برای زن مقدّمتر از شوهرش نیست و هیچ پیوندی، محکمتر و گرمتر و نزدیکتر و شیرینتر از پیوند همسری نیست. باید دید چه چیزی این پیوند ملکوتی و شیرین را سست و تلخ میکند. برای دریافت استواری و شیرینی پیوند مقدّس زناشویی و علّت سست شدن و تلخ گشتن آن، به دو حدیث زیر توجّه کنید:
جنگ اُحُد در سال سوم هجرت در دامنه کوه اُحُد، نزدیک مدینه، بین سپاه اسلام و سپاه کفر، درگرفت که بسیار سخت و شدید بود و جمعی از برجستگان به شهادت رسیدند. هنگامی که پس از جنگ، پیامبر(ص) به مدینه بازگشت، مردم به استقبال آن حضرت رفتند. زینب دختر حجش، همسر «مصعب بن عمیر» در میان استقبالکنندگان بود. پیامبر(ص) تا او را دید، فرمود: صبر و تحمّل کن. زینب گفت: برای چه؟
پیامبر(ص) فرمود: در مورد شهادت برادرت (عبدالله).
زینب گفت: «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ.» شهادت، گوارایش باد (هَنِيئاً لَهُ الشَّهَادَةُ).»
پیامبر(ص) به بار دیگر فرمود: صبر و تحمّل کن.
زینب گفت: برای چه؟
پیامبر(ص) فرمود: برای شهادت داییات، حمزة بن عبدالمطلب(ع) .
زینب گفت: «إِنَّا للّه و إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ.» شهادت، گوارایش باشد.
پیامبر(ص) برای بار سوم به او فرمود: استوار باش.
زینب گفت: برای چه؟
پیامبر(ص) فرمود: برای شهادت شوهرت مصعب بن عمیر.
زینب تا این جمله را شنید، دستهایش را بر سرش نهاد و جیغ کشید و با فریاد گفت:
« وَا حُزْنَاهْ؛ وای از این اندوه جانکاه!»
پیامبر(ص) فرمود:
«إنَّ لِلزَّوجِ عِندَ المَرأَةِ لَحَدّاً مَا لَا حَدَّ مِثلُهُ» ؛
«همانا مقام شوهر، نزد همسرش در یک جایگاهی است که نظیر ندارد».[8]
و طبق روایت دیگر فرمود:
«مَا يَعْدِلُ الزَّوْجَ عِنْدَ الْمَرْأَةِ شَيْءٌ»؛
«هیچ چیزی نزد زن، نظیر شوهرش نیست».[9]
این حدیث بیانگر جایگاه رفیع شوهر در نزد همسرش است. اکنون باید دید چه چیزی این پیوند شیرینتر از عسل را تلخ میکند.
به حدیث زیر توجّه کنید:
در زمان پیامبر اکرم(ص)، بانوی مسلمانی همواره روزه میگرفت و شبها را با عبادت و مناجات به سر میآورد؛ ولی بداخلاق بود و با نیش زبانش، همسایگان را میآزرد. شخصی به حضور پیامبر(ص) پیش آمد و از آن بانو تعریف کرد که روزها را روزه میگیرد و شبها را با عبادات و مناجات به پایان میرساند. سپس افزود: تنها یک عیب دارد و آن اینکه بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را میرنجاند.
پیامبر(ص) فرمود:
«لَا خَيْرَ فِيهَا هِيَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ»؛
«در چنین زنی، خیری نیست و او اهل دوزخ است».[10]
یعنی عبادات و روزه و مناجات او، در کنار خصلت بداخلاقی او، او را نجات نمیدهد و به حال او سودبخش نیست.
اینجاست که به اهمیّت اخلاق نیک در خانواده، برای تحکیم و استواری پیوند مقدّس زناشویی پی میبریم و درمییابیم که بهترین پشتوانه این پیوند، اخلاق نیک است که پیوند شیرین ازدواج را رونق و استحکام میبخشد؛ ولی اگر اخلاق نیک نباشد، بداخلاقی مانند سرکهای است که به داخل عسل بریزند که شیرینی عسل را تباه و تلخ مینماید. چنان که امام صادق(ع) فرمود:
«وَ إِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ لَيُفْسِدُ اَلْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ»؛
«بداخلاقی حتماً، عمل انسان را تباه میسازد؛ چنان که سرکه، عسل را تباه میکند».[11]
خودآزمایی
1- خداوند متعال در آیه ۱۹ سوره نساء چه چیزی را بیان میکند؟
2- چهار چیز را که لقمان در زندگی عملاً رعایت کرد را بیان کنید.
3- در سخن رسول خدا(ص)، بهترین شما کیست؟
پینوشتها [1]۔ اطلاعات، 18/2/1351.
[2] - الغارات، ج ۲، ص ۸۹.
[3] - وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۲۲.
[4] - همان، ص ۱۲۳.
[5] - همان ، ص ۱۹.
[6]- بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۳؛ و ج ۱۴، ص ۴۹۱.
[7] - وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۲۲.
[8]- بحار، ج ۲۰، ص ۶۴.
[9] - فروع کافی، ج ۵، ص ۵۰۶.
[10]- بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۳۹۴.
[11] - همان، ص ۳۷۵ .
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی