۲- سیّد قطب[6]
در تفسیر خود ذیل آیه ۵۱ سوره مؤمن، پس از بحثی پیرامون نصرت الهی و پیروزی، گوید:
«آیا نهضت حسین(ع) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک، شکست بود، ولی در جهان حقیقت پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین(ع) نیست که احساسات و قلبها را قبضه کند و نسلها را به غیرت و فداکاری بکشاند و چه بسیار از انسانی که برای او ممكن نبود عقیده و دعوتش را پیروز کند هر چند هزار سال میزیست، ولی حسین(ع) عقیده و دعوتش را با شهادتش، پیروز کرد و هیچ خطبهای نتوانست قلبها را به سوی افکار بزرگ سوق دهد و میلیونها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، همچون خطبه آخر حسین(ع) که با خون خود آن را امضاء کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید.»[7]
٣- ابن ابی الحدید
دانشمند معروف و بزرگ اهل تسنّن[8] در کتاب شرح نهجالبلاغه خود، ذیل خطبه ۵۱، فصلی درباره «اُباةُ الضِّیَم» (یعنی کسانی که زیر بار ذلّت نرفتند) گشوده و در آغاز گوید:
«بزرگ و رئیس تمام افرادی که چنین صفتی داشتند حسین بن علی(ع) است که به او و اصحابش در کربلا امان دادند. ولی چون آن امان، خواری و ذلّت، به دنبال داشت، نپذیرفت و تن به شهادت داد.» از سخنان او است که فرمود:
«أَلا إِنَّ الدَّعِیَ بْنَ الدَّعِی قَدْ خَیَّرنا بَیْنَ اِثْنَیْن: السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ، يَأْبَى اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ، وَ حِجْزٌ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ.»
«آگاه باشید ناپاک، فرزند زن ناپاک، ما را در میان دو چیز، مخیّر ساخته: کشته شدن و یا زیر بار ذلّت رفتن را؛ ذلّت از ما دور است. خدا و پیامبر و مؤمنان و دامنهای پاکی که ما را پرورش داده و روحهای بلند و با شهامتی که خدا به ما عنایت کرده، ما را از تن دادن به این ننگ، بازمیدارد.»
و به یکی از کسانی که با عمر سعد در کربلا بود، گفته شد وای بر تو، فرزند پیامبر(ص) را کشتید؟!
در پاسخ گفت؛ این سخن را مگو اگر تو نیز به جای ما بودی چنین میکردی، ما گروهی را دیدیم دست به شمشیر؛ همچون شیران خشمگین از چپ و راست، سواران را در هم میشکستند و آماده مرگ بودند. امان یا رغبت در زندگی دنیا در وجود آنها راه نداشت و نمیتوانست بین آنها و دریاچه مرگ، فاصله اندازد. آنها یکی از دو چیز را میخواستند: یا پیروزی و دست یافتن به حکومت و یا شهادت. اگر ما کمی سست میآمدیم، همه را نابود میساختند!»[9]
۴- مُسيو ماربین (از دانشمندان معروف آلمانی)، گوید:
«در ظاهر، يزيد، حسین(ع) و انصارش را کشت، اما در باطن، حسين(ع) يزيد و همه بنیامیّه را بدتر از هزار بار کشت. یزید آنها را یک روز و امام حسین(ع) او و قومش را تا ابد و هر روز کشت.»[10]
۵- گاندی؛ رهبر اخلاقی و مصلح استعمار شکن هندوستان که به سال ۱۹۴۸ میلادی ترور شد و از دنیا رفت، درباره امام حسین(ع) چنین میگوید:
«من، برای مردم هند، چیز تازهای نیاوردم، فقط نتیجهای که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملّت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات بدهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی پیمود.»
۶- محمّدعلی جناح؛ آزادیخواه معروف جهان و مؤسس پاکستان میگوید:
«هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین(ع) از لحاظ فداکاری و نترسی، نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. به عقیده من تمام مسلمین باید از سر مشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد پیروی نمایند.»[11]
۷- عباس عقّاد، نویسنده معروف جهان عرب مینویسد:
«آثار کوبندهای که قیام امام حسین(ع) به جای گذاشت و موجب نابودی طاغوتیان به دست آزادگان شد، بسیار است؛ و حکومت جائر و وسيع (امویان) از نظر زمان و مکان، بر اثر قيام یک نفر، در یک روز (عاشورا) به هم ریخت و نابود شد، زیرا شیعیان و آزادگان، همواره خواهان هدف حسین بن علی بودند و آن را دنبال کردند.»
«وَ اِذاً بِالغَالِبِ فِی یَومِ کَربَلَا اَخسَرُ مِنَ المَغلُوبِ»:
«پیروزی ظاهری دشمنان، روز عاشورا و در کربلا، بسیار زیادتر از خسارت شکستخوردگان ظاهری حسینیان بوده است.»[12]
خود آزمایی
1- سه مورد از نتایج درخشان نهضت امام حسین (ع) و درسهای آموزنده آن را به طور مختصر بیان کنید.
2- چهار نمونه از انقلابها و قیامهایی که پس از ماجرای خونین عاشورا، رخ داد را نام ببرید.
3- به نظر علّامه شهابالدین کاشی؛ چه عواملی باعث شد که ستمگرانی مانند بنی امیه بر امت مسلمین تسلط یابند؟
پینوشتها [1]. دورنمایی از زندگانی پیشوایان، ص ۴۸.
[2]. اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۵.
[3]. اعیان الشیعه، ط ارشاد، ج ۱، ص ۲۵.
[4]. مأساة الحسين (ع) تألیف علامه شهاب الدین کاشی، ص ۱۱۶ - ۱۱۷.
[5]. نقل از قیام و انقلاب مهدی از استاد مطهری. وی به سال ۱۲۹۹ شمسی در فریمان خراسان متولّد شد و بعدها به مقامی از علم رسید که جامع معقول و منقول بود و همگان او را به عنوان فیلسوفی بزرگ، قبول داشتند. سرانجام در تاریخ شمسی 11/2/1358 به دست گروه فرقان به شهادت رسید.
[6]. «سیّد» فرزند «قُطب»، معروف به «سیّد قطب» از نویسندگان و دانشمندان معروف اسلامی مصر از اهل تسنّن است. وی به سال ۱۲۹۰ شمسی در یکی از روستاهای مصر به دنیا آمد و دوشنبه ۷ جمادی الاول ۱۳۴۵ شمسی در سن ۵۵ سالگی به خاطر عضویت و فعالیت در حزب «اخوان المسلمین» و مخالفت با رژیم جمال عبدالناصر، در قاهره به قتل رسید. وی کتابهای زیادی از خود به یادگار گذاشت که معروفترین آن یک دوره تفسیر قرآن به نام «في ظلال القرآن» (در ۸ جلد ط بیروت) میباشد.
[7]. تفسير في ظلال، ج ۷، ص ۱۸۹.
[8]. عزّالدين ابوحامد بن هبة الله بن محمّد بن محمّد بن الحسين بن ابی الحدید مدائنی معروف به «ابن ابی الحدید» از نوابغ علمای قرن هفتم است که در اواخر دوران حکومت عباسیان میزیست. وی در آغاز ماه ذیالحجّه سال ۵۸۶ قمری در شهر مدائن متولّد شد و در سال ۶۵۵ یا ۶۵۶ هجری قمری از دنیا رفت. وی دارای تألیفات بسیار است که مشهورترین آن، شرح نهج البلاغه است که اخیراً در ۲۰ جلد به قطع وزیری چاپ شده است.
[9]. اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۳، ص ۲۴۵ تا ۳۳۱.
[10]. سياسة الحسينية علّامه کاشف الغطا، ص ۲۴.
[11]. حسین بن علی را بهتر بشناسیم، ص ۲۲۳.
[12]. ابو الشهداء، نوشته عباس عقّاد، ص ۱۸۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی