برخوردهای شدید امام حسن(ع) با معاویه اشاره گر چه شرایط تلخ روزگار موجب شد که امام حسن(ع) برای حفظ کیان تشیّع و بازسازی یاران و ... به پذیرفتن صلح، ناگزیر گردید، ولی این به معنی تسلیم بیقید و شرط در برابر معاویه نبود، چنان که در بررسی ماهیّت صلح، به شرح آن خواهیم پرداخت. از اینرو در موارد متعددی از ملاقاتها و برخوردهایی که بین امام حسن(ع) و معاویه پیش آمد، امام حسن(ع) با کمال قاطعیّت، به معاویه پاسخ داد، و در بین جمعیّت اعتراض شدید به او کرد. به نمونههای زیر توجّه کنید:
١- نفرین امام حسن(ع) و آمین مردم معاویه چند روز پس از برقراری صلح، وارد کوفه شد و چند روز برای اخذ بیعت در آنجا ماند و مراسم بیعت با او به پایان رسید. بعد از آن در مسجد کوفه و در میان اجتماع مردم، بر فراز منبر رفت و به سخنرانی پرداخت.
در این سخنرانی، نام مبارک حضرت علی(ع) را به زبان آورد و نسبت به ساحت مقدّس آن حضرت و امام حسن(ع) ناسزا گفت، (حسب و نسب خود را ستود، و حسب و نسب علی(ع) را تحقیر کرد) در حالی که حسن و حسین(ع) در آن مجلس حضور داشتند.
حسین(ع) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، حسن(ع) دست او را گرفت و نشانید. آنگاه خود برخاست و خطاب به معاویه، چنین گفت:
«ای کسی که علی(ع) را به بدی یاد کردی! من حسن پدرم علی(ع) است. تویی معاویه و پدرت صخر. مادر من فاطمه(س) مادر تو هند. جدّ من رسول خدا(ص) و جدّ تو حرب. جدّه من خدیجه(س) و جدّه تو فتیله[1] است. خداوند لعنت کند از ما آن کس را که نامش پلیدتر، و حسب و نسبش پستتر، و سابقهاش بدتر، و كفر و نفاقش بیشتر است.»
گروههای مختلفی که در مسجد بودند فریاد زدند: آمین! آمین![2]
به این ترتیب، امام حسن(ع) معاویه را شرمگین و سرافکنده نمود و اثر سخنرانی عوامفریبانه و بیهوده او را خنثی کرد.
۲- گرایش مردم، معیار ارزش نیست روزی معاویه به امام حسن(ع) گفت: «من از تو بهترم.»
امام حسن(ع): چرا؟
معاویه: به خاطر آن که مردم به دور من اجتماع کردهاند.
امام حسن(ع): هیهات، هيهات! (چقدر این ادّعا، دور از حقیقت است.)
ای فرزند جگرخواره! اجتماع مردم به دور تو دو گونه است:
۱- از روی اجبار و زور.
۲- از روی اختیار و آزادی.
دسته اوّل به فرموده قرآن (به خاطر اجبار) معذورند، دسته دوم گنهکارند. حاشا که من به تو بگویم، از تو بهترم، زیرا خوبی در تو نیست، تا خودم خوبتر از تو باشم (تو قابل مقایسه با من نیستی) ولی بدان که خداوند مرا از صفات زشت و تو را از صفات نیک دور ساخته است.[3]
بنابراین معیار برتری، ارزشهای انسانی است، نه گرایش مردم.
٣- خنثیسازی ترفند معاویه روزی معاویه برای جذب مردم به حکومت طاغوتی خود میگفت: «بنیهاشم به سخاوت معروفاند، هرگاه دست از سخاوت خود بردارند، شباهت خود را به قوم خود از دست میدهند. زبیریها در شجاعت معروفاند، هرگاه دست از شجاعت بکشند، شباهت خود را به قوم خود از دست میدهند. قبیله مخزومی، به تكبّر معروفاند، اگر این صفت را ترک کنند، شباهت خود را از قوم خود ترک نمودهاند، ولی بنیامیّه (که خود معاویه از این طایفه بود) در حلم و تحمّل معروفاند، اگر این صفت را ترک کنند، شباهت خود را به قوم خود از دست میدهند.»
هنگامی که امام حسن(ع) (توسط افرادی) این سخن را شنید، آن را رد کرد و فرمود: «معاویه (با طرح این نیرنگ) خواسته؛ بنیهاشم همه اموالشان را ببخشند و خود تهیدست شوند، و فقر آنها باعث فلاکت آنها گردد. زبیریها دست به شمشیر ببرند و همدیگر را بکشند و سرگرم شوند. مخزوميها نیز با تكبّر خود، مردم را از خود برانند. در نتیجه همه آنها به نوعی از صحنه خارج گردند، تنها بنیامیّه محبوب مردم شوند.»[4]
به این ترتیب، امام حسن(ع)، نیرنگ و ترفند معاویه را خنثی ساخت.
۴- قطع سخنرانی طاغوت معاویه در عصر سلطنت خود، به مدینه وارد شد و در مسجد، بالای منبر رفت. در محضر امام حسن(ع) از علی(ع) بدگویی کرد و (از روی طعنه و مسخره) گفت: «علی بن ابیطالب کجا است؟!»
امام حسن(ع) هماندم برخاست و با سخنان خود، سخنرانی معاویه را قطع نموده و بعد از حمد و ثنا فرمود:
«خداوند هیچ پیامبری را به پیامبری مبعوث نکرد، مگر این که وصى او را از خاندانش تعیین کرد، و مگر این که برای او دشمنی از مجرمان قرار داد، چنانکه در قرآن میفرماید:
«وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِيٍ عَدُوّاً مِنَ الْمُجْرِمِينَ«:
«و اینگونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم.»[5]
على(ع) وصی پیامبر بعد از او است، و من پسر علی(ع) هستم، تو پسر صخر هستی، مادر تو هند است و مادر من فاطمه(س). جدّه تو فتیله است، جدّه من خديجه(س). خداوند در میان من و تو، آنکه را که از نظر نسب، پست است و به کفر نزدیک است، لعنت کند، و همچنین آن کس از ما را که در یاد خدا کاهل است، لعنت نماید، و آن که کفر و نفاق دارد او را لعنت نماید.
همه جمعیّت حاضر با صدای بلند، گفتند: آمین! آمین!
معاویه ناگزیر، سخنرانی خود را قطع کرد و از منبر پایین آمده به خانهاش رفت.[6]
نتیجه و جمعبندی نامهها و برخوردهای شدید امام حسن(ع) با معاویه و هواداران نزدیک معاویه، بسیار است. ما در اینجا به همین مقدار اکتفا کردیم.[7]
از چگونگی این برخوردها به روشنی فهمیده میشود که امام حسن(ع) گرچه مجبور به صلح شد، ولی اعتراضات و موضعگیریهای شدید او در فرصتهای مناسب، در برابر معاویه همچنان ادامه داشت، و هرگز با او از در سازش و دوستی وارد نگردید، بلکه تا آخر عمر، باران خشم و سرزنش خود را بر معاویه و خاندان بنیامیه فرود آورد.
خودآزمایی
1- سه نمونه از اعتراض و برخوردهای امام حسن (ع) نسبت به معاویه (پس از صلح) را به طور مختصر شرح دهید.
2- امام حسن (ع) علت اجتماع مردم به دور معاویه را به چه دلایلی میدانست؟
3- از چگونگی برخوردهای امام حسن (ع) نسبت به معاویه چه چیز فهمیده میشود؟
پینوشتها [1]. و در بعضی از عبارات، «نثیله» ذکر شده است.
[2]. ارشاد شیخ مفید، ص ۳۵۵.
[3]. بحار، ج ۴۴، ص ۱۰۴.
[4]. کشف الغمّة، ج ۲، ص ۱۵۱.
[5]. فرقان - ۳۴.
[6]. کشف الغمّة، ص ۱۵۰ - احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۴۲۰.
[7]. برای اطلاع بیشتر به این برخوردها، به کتابهای زیر مراجعه کنید:
احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۳۹۸ تا ۴۲۰، و ج ۲، ص ۳ تا ۸ - بحار، ج ۴۴، ص ۷۰ تا ۱۰۹ - کشف الغمّة، ج ۲، ص ۱۴۴ تا 152.