کد مطلب: ۲۹۱۵
تعداد بازدید: ۱۲۲۷
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۵
نگاهی بر زندگی امام حسن(ع)| ۱۲
در همان عصر امام حسن(ع) افراد و گروه‌های متعدّدی به صلح امام حسن(ع) اعتراض کردند، و آن حضرت را سؤال‌پیچ نمودند. آن بزرگوار به آن‌ها پاسخ‌های مختلف داد، که با بررسی این پاسخ‌ها، ریشه‌ها و عوامل صلح امام حسن(ع) مشخص می‌گردد.
۴- توجّه به سیاست خارجی و داخلی
در نبرد با دشمن، همواره فرماندهان نبرد، باید به دو چیز توجّه عمیق کنند تا حرکت آنان همچون کلوخ زدن به سنگ نباشد:
١- سیاست خارجی
 ۲- سیاست داخلی
در ماجرای صلح امام حسن(ع)، وقتی‌ که سیاست خارجی و داخلی آن عصر را مورد بررسی قرار می‌دهیم، می‌بینیم هیچ ‌کدام از آن‌ها، به او اجازه جنگ نمی‌داد.
امّا سیاست خارجی؛ اسناد و شواهدی در دست است که دشمن خارجی شکست‌خورده و زخم‌دیده از جانب اسلام، یعنی ابرقدرت روم شرقی (در آن عصر) در انتظار فرصت بود تا با یک شبیخون وسیع، مسلمانان را غافلگیر کند. با توجّه به این که هدف امام حسن(ع) در جنگ، حفظ اسلام بود. روشن است که اگر اصل اسلام از طرف بیگانگان در خطر قرار گیرد، آن حضرت هرگز جنگ داخلی را صلاح نمی‌داند. یکی از فواید صلح امام حسن(ع) این بود که از خطر وسیع و بزرگ حمله دشمن خارجی جلوگیری کرد.
یعقوبی در تاریخ خود می‌نویسد:
«معاویه پس از قرارداد صلح با امام حسن(ع)، به شام بازگشت. در این موقع به او گزارش رسید که امپراطور روم شرقی، با سپاه منظّم و بزرگ خود، از کشور روم حرکت کرده و قصد حمله بر کشور اسلامی دارد. معاویه ناچار شد که برای جلوگیری از حمله سپاه روم، هر سال صد هزار دینار به دولت روم شرقی باج بدهد.»[1]
این سند تاریخی نشان می‌دهد که اگر صلح بین امام حسن(ع) و معاویه رخ نمی‌داد، خطر بزرگی متوجّه اصل اسلام می‌شد. بر همین اساس امام باقر(ع) در پاسخ کسی که به صلح امام حسن(ع) انتقاد داشت، فرمود:
«اُسْكُتْ فَإِنَّهُ أَعْلَمُ بِمَا صَنَعَ لَوْلاَ مَا صَنَعَ لَكَانَ أَمْرٌ عَظِيمٌ»:
«ساکت باش، امام حسن(ع) به آنچه انجام داده داناتر است. اگر او صلح را نمی‌پذیرفت، خطر بزرگی به ‌پیش می‌آمد.»[2]
امّا سیاست داخلی؛ چنان که قبلاً بیان شد، اوضاع داخلی حکومت امام حسن(ع) در مورد یاران و سپاهش، بسیار نامنظّم و پراکنده بود، چرا که (همان‌گونه که قبلاً گفتیم)، سپاه او از چند گروه پراکنده ترکیب یافته بود، مانند:
١- شیعیان راستین ۲ - خوارج ۳- گروه پیرو رئیس قبیله خود  ۴- گروه مذبذب و دستخوش شک و تردید ۵- گروه طماع که در انتظار به ‌دست آوردن غنائم جنگی بودند و...
در میان این گروه‌ها، به گروه اوّل اطمینان بود. ولی تعداد این گروه به ‌قدری اندک بود که یارای مقابله با سپاه معاویه را نداشت.
مطلب دیگر این که: به طول کشیدن جنگ صفین در عصر خلافت علی(ع)، و قبل از او، و بروز جنگ جمل و همچنین جنگ نهروان بعد از جنگ صفین، سپاه عراق را خسته ‌و کوفته نموده بود. آن‌ها روحیه جنگیدن را نداشتند.
این بود دورنمایی از اوضاع داخلی سپاه امام حسن(ع).
آیا به‌ راستی، آن حضرت می‌توانست با چنین عناصر متضاد و افسرده که عملاً در جبهه خیانت کردند و به دشمن پیوستند جنگ کند؟!
آیا او می‌توانست به چنان سپاه ناهماهنگ و بی‌هدف، به نبرد خود تداوم بخشد؟!
علاوه بر این‌ها، در چنین شرایطی، جاسوسان مخفی معاویه، همواره در درون سپاه امام حسن(ع) به اغتشاش و شایعه‌پراکنی می‌پرداختند، و اذهان را منحرف و کور می‌نمودند؛ تا آنجا که وقتی سپاه امام حسن(ع) به ‌فرماندهی قیس بن سعد (قهرمان وفادار به امام) به جبهه، برای جلوگیری از تجاوز سپاه معاویه رفته بود، ناگهان شایعه کردند که «قیس بن سعد» به‌ دست سپاه شام، کشته شد.
همین شایعه باعث شد که عدّه‌ای از سپاه امام حسن(ع) به سراپرده امام حسن(ع) در مدائن حمله کرده و هر چه در آنجا بود، حتى جانماز آن حضرت را کشیدند و به یغما بردند.[3]
بر همین اساس، امام حسن(ع) در پاسخ یکی از ایرادکنندگان به صلح فرمود:
«وَاللّهِ مَا سلَّمْتُ الأمَر اِليه اِلّا اَنّي لَم اَجِدْ اَنصاراً وَ لَو وَجَدْتُ اَنصاراً لَقاتَلْتُهُ لَيلِي و نَهَارِي حَتّى يَحكَمَ اللَّهُ بَينِي وَ بَينَهُ...»:
«سوگند به خدا امر رهبری را به معاویه تسلیم نکردم، مگر برای این که یار و یاور نداشتم، اگر یار و یاور می‌داشتم، شب و روز با او می‌جنگیدم تا خداوند بین من و او داوری کند. ولی من اهل کوفه را شناختم و آزمودم. آن‌ها افراد بی‌وفایند، و هیچ‌گونه اعتمادی به قول و عمل آن‌ها نیست. آن‌ها افکار مختلف دارند و می‌گویند: دل‌های ما با شما (اهل‌بیت پیامبر(ص)) است، ولی شمشیرهای ما بر ضدّ شما کشیده شده است.»[4]
و در عبارت دیگر فرمود:
«أَرَى وَ اَللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ خَيْرٌ لِي مِنْ هَؤُلاَءِ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ لِي شِيعَةٌ اِبْتَغَوْا قَتْلِي وَ اِنْتَهَبُوا ثَقَلِي وَ أَخَذُوا مَالِي.»:
«به اعتقادم، سوگند به خدا معاویه برای من بهتر از این یاران است. این‌ها می‌پندارند شیعه من هستند، ولی در طلب قتل من بوده و اموال و لباس و فرش زیر پای مرا غارت می‌کنند.»[5]
 
پاسخ‌های امام حسن(ع)
در همان عصر امام حسن(ع) افراد و گروه‌های متعدّدی به صلح امام حسن(ع) اعتراض کردند، و آن حضرت را سؤال‌پیچ نمودند. آن بزرگوار به آن‌ها پاسخ‌های مختلف داد، که با بررسی این پاسخ‌ها، ریشه‌ها و عوامل صلح امام حسن(ع) مشخص می‌گردد.
بخشی از خلاصه پاسخ‌های آن حضرت چنین بود:
 ١- یار و یاور نداشتم.
 ۲- یارانم پراکنده و دارای عقاید گوناگون هستند.[6]
٣- اراده خداوند، هر روز شکل مخصوصی دارد (اکنون شکل مبارزه باید به گونه دیگری باشد.)[7]
 ۴- به خاطر حفظ خون مسلمانان صلح کردم، اگر چنین نمی‌کردم یک نفر از شیعیان ما در روی زمین باقی نمی‌ماند.[8]
 ۵- داستان صلح من همچون داستان خضر(ع) و موسی(ع) است که خضر کشتی را سوراخ کرد، تا به ‌دست صاحبانش برسد، وگرنه طاغوتیان آن را تصرف می‌کردند، موسی(ع) چون از راز موضوع بی‌خبر بود از عمل خضر خشمگین شد، ولی وقتی‌ که به راز آن پی برد، آن را پسندید.[9]
امام حسن(ع) پس از ذکر داستان خضر فرمود:
«شما نیز به خاطر ناآگاهی به راز صلح، بر من خشمگین شده‌اید، اگر راز آن را می‌دانستید، آن را می‌پسندیدید.»[10]
۶- از عقل و خرد دور است که من چیزی (جنگی) را که آماده آن نیستید، به شما تحمیل کنم.[11]
۷- صلح من، همانند صلح پیامبر(ص) با کافرانی مانند بنی ضمره، بنی اشجع و مشرکان مکّه در صلح حُدیبیّه بود. آنان که پیامبر(ص) با آن‌ها صلح کرد کافر  (بر اساس تنزيل - ظاهر قرآن -) بودند. معاویه و اصحابش که من با آن‌ها صلح نمودم، کافر (بر اساس تأويل - باطن قرآن -) هستند.
۸- وای بر شما! شما نمی‌دانید که چه کرده‌ام؟! سوگند به خدا پذیرش صلح من، برای شیعیانم بهتر است ازآنچه خورشید بر آن می‌تابد و غروب می‌کند ...[12]
 
صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) چرا؟
در اینجا، این سؤال باقی می‌ماند که اگر حسن و حسین(ع) هر دو امام معصوم و بر حق‌اند، چرا امام حسن(ع) در برابر طاغوت زمانش (معاویه) صلح کرد؟ ولی امام حسین(ع) در برابر طاغوت عصرش (یزید) با یاران اندک، قيام نمود و به شهادت رسید؟!
 پاسخ:
با توجّه به چند موضوع، پاسخ به این سؤال روشن خواهد شد:
۱- امام حسین(ع) در عصر امامت برادرش امام حسن(ع) در کنار او بود، و او را امام معصوم می‌دانست. نه‌تنها با موضع‌گیری‌های او مخالفت نکرد، بلکه همواره مطیع او بود.
امام صادق(ع) فرمودند:
«مَا مَشَى اَلْحُسَيْنُ(ع) بَيْنَ يَدَيِ اَلْحَسَنِ(ع) قَطُّ، وَ لاَ بَدَرَهُ بِمَنْطِقٍ قَطُّ إِذَا اِجْتَمَعَا تَعْظِيماً وَ اِجلالاً»:
«امام حسین(ع) به خاطر تعظیم و احترام امام حسن(ع)، هرگز در پیشاپیش او راه نرفت، و در سخن گفتن از او پیشی نگرفت.[13]»
۲- پس از شهادت امام حسن(ع) که در سال ۵۰ هجری رخ داد، امام حسین(ع) به مدّت 10 سال در عصر معاویه خلافت کرد. در این مدّت گرچه در فرصت‌های مناسب، اعتراض شدید به حکومت ننگین معاویه ابراز می‌داشت. ولی در مورد جنگیدن با او، همانند برادرش امام حسن(ع) رفتار کرد و دست به قیام مسلّحانه نزد.
بنابراین اگر صلح امام حسن(ع)، مورد قبول امام حسین(ع) نبود، لازم می‌شد که امام حسین(ع) بر ضدّ معاویه قیام مسلّحانه کند.
3- امّا این که چرا امام حسین(ع) با یزید بیعت و صلح نکرد؛ باید توجّه داشت که شرایط زمان معاویه، و رفتار معاویه، با شرایط زمان یزید و رفتار یزید فرق داشت. معاویه ظواهر اسلام را حفظ می‌کرد و با سیاست‌ها و تاکتیک‌ها، تا حدود زیادی از محبوبیّت مسلمین برخوردار بود؛ و به عبارت بهتر، روش او به‌ گونه‌ای بود که چهره‌اش از نظر بسیاری از مسلمانان، منفور نبود؛ ولی به ‌عکس، یزید جوانی ناپخته و شهوت‌پرست، به‌ قدری گستاخ و پرده‌دری می‌کرد که نه‌تنها ظواهر اسلام را حفظ نمی‌کرد، بلکه گاهی آشکارا به اساس اسلام اهانت کرده، آن را انکار می‌نمود. او آشکارا شراب می‌خورد، قماربازی می‌کرد، اشعار کفرآمیز می‌خواند و با وقاحت تمام به مقدسات اسلام توهین می‌نمود؛ تا آنجا که آشکارا آیین تحریف‌شده مسیح را به خاطر حلال کردن شراب ستوده و گفت:
فَانْ حَرُمَتْ یوْماً عَلی دینِ احْمَد/ فَخُذْها عَلی دینِ الْمَسیحِ بْنِ مَرْیم:
«هرگاه شراب، روزی در دین احمد حرام شد، تو آن را مطابق دین مسیح بخور.»[14]
بنابراین شرایط عصر معاویه با شرایط عصر یزید تفاوت اصولی داشت.
در عصر امام حسن(ع) اگر آن حضرت با یاران اندک و راستین خود، با معاویه می‌جنگید و به شهادت می‌رسید، شهادتش موجب سقوط و رسوایی معاویه نمی‌شد، و نقش مهمّی برای پیروزی‌های آینده و انقلاب‌ها نداشت، چرا که ماهیت پلید معاویه، آشکار نشده بود و اکثر مردم، جنگ امام حسن(ع) با او را به‌ عنوان جنگ قدرت‌طلبی، تلقی می‌کردند، نه جنگ برای حفظ اسلام و واژگونی طاغوت.
ولی در جنگ با یزید، بسیاری از مردم می‌دانستند که جنگ با او برای حفظ اسلام است، و شهادت در چنین جنگی موجب بیداری بیشتر شده و بذر نهضت را در دل‌ها، بر ضدّ حکومت بنی‌امیّه، می‌پاشید.
۴- یکی از تفاوت‌های حکومت یزید با حکومت معاویه این بود که معاویه صلح و بیعت را مشروط به شرایطی (که قبلاً ذکر شد) به امام حسن(ع) پیشنهاد کرد، و امام حسن(ع) بر اساس همان شرایط، پای صلح‌نامه را امضا نمود. ولی در مورد امام حسین(ع) چنین نبود؛ بلکه یزید با کمال گستاخی برای «ولید بن عتبه» فرماندار مدینه نوشت؛ از حسین بن علی(ع) بیعت بگیر (بدون قید و شرط) وگرنه به او مهلت نده (گردنش را بزن).[15]
در چنین شرایطی، گرچه امام حسین(ع) می‌دانست که به خاطر یاران اندک، در ظاهر شکست می‌خورد، ولی این را نیز می‌دانست شهادت او و یارانش، دودمان بنی‌امیّه را بر باد می‌دهد، و نقش به ‌سزایی در بیداری نسل مسلمانان، و زمینه‌سازی برای واژگونی خلفای غاصب خواهد شد.
با توجّه به این که صلح امام حسن(ع)، و نادیده گرفتن شرایط صلح از طرف معاویه، در درازمدّت، ماهیت کثیف معاویه و خاندانش را به مردم شناسانده بود، و زمینه را برای قیام، آماده ساخته و شرایط را عوض نموده بود؛ در چنین عصری با مرگ معاویه، یزید روی کار آمد و شهادت در جنگ نابرابر با یزید، نقش کوبنده و سازنده‌ای برای سقوط امویان داشت.
 
خودآزمایی
1- دلایل صلح امام حسن (ع) را با توجه به سیاست داخلی و خارجی آن عصر، به طور مختصر شرح دهید.
2- سپاه امام حسن (ع) از چه گروه­هایی تشکیل شده بود؟
3- ریشه­‌ها و عوامل صلح امام حسن (ع) از نظر ایشان (در پاسخ به افراد و گروه­هایی که به صلح آن حضرت اعتراض کردند) چه بود؟
4- چرا امام حسن (ع) در برابر طاغوت زمانش (معاویه) صلح کرد ولی امام حسین (ع) در برابر طاغوت عصرش (یزید) با یاران اندک، قيام نمود و به شهادت رسید؟(دو مورد را به طور مختصر شرح دهید)
 
پی‌نوشت‌ها
[1]. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۶.

[2]. بحار، ج ۴۴، ص ۱.

[3]. سيرة الائمّة الاثني عشر، ج ۲، ص ۵۲۰.

[4]. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۱۲.

[5]. همان مدرک، ص ۱۰.

[6]. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۱۲ و ۱۰ - كامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۶۲.

[7]. مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۳۵.

[8]. بحار، ج ۴۴، ص ۲ ۔ مناقب، ج ۴، ص ۳۴.

[9]. سوره کهف، آیات ۷۱، ۷۲ و ۷۹.

[10]. بحار، ج ۴۴، ص ۲.

[11]. اخبار الطّوال دینوری، ص ۲۱۶. اشاره به این که شما در جنگ با معاویه، به خاطر طول کشیدن جنگ صفین، خسته و بیزار شده‌اید.

[12]. بحار، ج ۴۴، ص ۲ و ۱۹.

[13]. مشکاة الانوار، ص ۱۵۴.

[14]. تتمّة المنتهى، ص 43.

[15]. ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص 30.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: