کد مطلب: ۲۹۱۶
تعداد بازدید: ۱۳۴۵
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۵
نگاهی بر زندگی امام حسن(ع)| ۱۳
امام حسن(ع) هنگام نماز، زیباترین لباس‌های خود را می‌پوشید. شخصی پرسید ای پسر رسول خدا! چرا زیباترین لباس خود را در نماز می‌پوشی؟ امام در پاسخ فرمود: «خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد»
بخش چهارم: نمونه‌هایی از گفتار و رفتار امام حسن(ع)
ده گفتار از امام حسن(ع)
برای بهره‌مندی بیشتر از مکتب سازنده امام حسن(ع) به ده گفتار، از آن بزرگوار توجّه کنید:
1- «مَنْ بَدَءَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجِيْبُوهُ»:
«کسی که قبل از سلام کردن، سخن گفت، جواب او را ندهید.»[1]
٢- «اِنَّ مُعَاوِيَةَ زَعَمَ اِنِّى رَاَيتُهُ لِلخِلافَةِ اَهلاً، وَ لَم اَرَ نفسِي لَهَا اَهلاً و كَذِبَ مُعَاوِيَةُ»:
«همانا معاویه می‌پندارد (و تهمت می‌زند) که من او را شایسته مقام خلافت می‌دانم، ولی خودم را شایسته آن نمی‌دانم. معاویه در این سخنش دروغ می‌گوید (و تهمت می‌زند).»[2]
3- شخصی از امام حسن(ع) پرسید؛ پستی و فرومایگی چیست؟
آن حضرت در پاسخ فرمود:
«النَّظَرُ فِي اليَسيرِ وَ مَنعُ الحَقيرِ»:
«خرده‌بینی و مضایقه در چیزهای بی‌ارزش.»[3]
4- «اَلْخَيْرُ اَلَّذِي لاَ شَرَّ فِيهِ اَلشُّكْرُ مَعَ اَلنِّعْمَةِ وَ اَلصَّبْرُ عَلَى اَلنَّازِلَةِ»:
«خیر و سعادت خالص، شکر در برابر نعمت، و صبر در برابر حوادث ناگوار است.»[4]
5- «اَلصَّمْتُ سَتْرُ اَلْغَيِّ وَ زَيْنُ اَلْعِرْضِ وَ فَاعِلُهُ فِي رَاحَةٍ وَ جَلِيسُهُ آمِنٌ»:
«خاموشی (کنترل زبان) پوشش درماندگی، و زینت آبرو است. دارنده این صفت در آسایش است، و همدم آن در امنیت می‌باشد.»[5]
6- «عَلِّمِ اَلنَّاسَ عِلْمَكَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَيْرِكَ فَتَكُونَ قَدْ أَتْقَنْتَ عِلْمَكَ وَ عَلِمْتَ مَا لَمْ تَعْلَمْ»:
«دانش خود را به دیگران بیاموز، و از دانش دیگران برای خود بیندوز. در این صورت؛ هم دانش خود را استوار ساخته‌ای و هم چیزی که نمی‌دانستی دانسته‌ای».[6]
7- «حَقٌّ لِمَنْ وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ اَلْمَلِكِ اَلْجَبَّارِ أَنْ يَصْفَرَّ لَوْنُهُ وَ يَرْتَعِدَ مَفَاصِلُهُ»:
«بر آن ‌کسی که در برابر خداوند برای عبادت می‌ایستد، سزاوار است که رنگش زرد شود، و بندهای بدنش به لرزه درآید.»[7]
۸- «غَسلُ اليَدَينِ قَبلَ الطَّعامِ يَنفِي الفَقرَ، وَ بَعدَ الطَّعامِ يَنفِي الهَمَّ»:
«شستن دست‌ها، قبل از غذا خوردن، موجب نابودی فقر می‌شود؛ و شستن دست‌ها بعد از غذا خوردن، موجب نابودی غم و اندوه می‌گردد.»[8]
9- «رَأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النَّاسِ بِالجَميلِ»:
«معاشرت نیک با مردم، سرِ عقل است.»[9]
۱۰- «إِنَّ مَنْ طَلَبَ اَلْعِبَادَةَ تَزَكَّى لَهَا إِذَا أَضَرَّتِ اَلنَّوَافِلُ بِالْفَرِيضَةِ فَارْفُضُوهَا»:
«همانا کسی که هوای عبادت دارد، دل را برای آن پاک می‌کند، و هرگاه نمازها و عبادات مستحبی، به نمازهای واجب ضرر رسانید، نمازها و عبادات مستحبی را ترک کنید.»[10]
 
نمونه‌هایی از رفتار امام حسن(ع)
عبادت امام حسن(ع) و خوف او از خدا
امام سجّاد(ع) فرمود: امام حسن(ع) در عصر خود، از عابدترین، پارساترین و برترین انسان‌ها بود. وقتی از مدینه به مکّه برای انجام مراسم حج می‌رفت، پیاده می‌رفت و گاهی پابرهنه؛ و هرگاه به یاد مرگ می‌افتاد. گریه می‌کرد. و نیز هنگامی ‌که به یاد قیامت و عبور در پل صراط و حضور در دادگاه الهی می‌افتاد، می‌گریست، و گاهی آن‌چنان منقلب می‌شد که ناله می‌کرد و از حال می‌رفت، و هنگامی ‌که برای، نماز برمی‌خاست، در پیشگاه خدا بندهای بدنش می‌لرزید و هنگامی‌ که به یاد بهشت می‌افتاد، نگران می‌شد و عرض می‌کرد: «خدایا از درگاهت بهشت را می‌طلبم و پناه می‌برم به تو از آتش دوزخ.»
هنگام قرائت قرآن، هرگاه به آیه «یَا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید[11]، می‌رسید با کمال تواضع به ندای خدا لبّیک می‌گفت و عرض می‌کرد:
«لَبَّيْكَ اَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ»:
«جواب مثبت به تو دادم، ای خدا، با تمام وجود جواب مثبت دادم!»
او در همه حال از خدا یاد می‌کرد، بیانی شیوا، گویا و رسا داشت و در سخنرانی‌ها، شنوندگان را فوق‌العاده مجذوب می‌کرد.[12]
امام حسن(ع) هنگام نماز، زیباترین لباس‌های خود را می‌پوشید. شخصی پرسید ای پسر رسول خدا! چرا زیباترین لباس خود را در نماز می‌پوشی؟
امام در پاسخ فرمود:
«خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد»؛ و در قرآن (آیه ۳۱ اعراف) می‌فرماید:
«خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»:
«زینت خود را هنگام رفتن به مسجد برگیرید.»
 از این‌رو، دوست دارم تا زیباترین لباسم را هنگام نماز بپوشم.[13]
او هرگاه به ‌سوی مسجد حرکت می‌کرد، وقتی ‌که به در مسجد می‌رسید، سرش را به ‌سوی آسمان بلند می‌کرد و با خشوع مخصوص می‌گفت:
«إِلَهِي ضَيْفُكَ بِبَابِكَ يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي‌ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدِي بِجَمِيلِ مَا عِنْدَكَ يَا كَرِيمُ‌»:
«خدایا! مهمان تو به در خانه تو آمده، ای نیکوبخش! گنه‌کاری به محضرت بار یافته، پس به لطف و کرمت، از گناهانم بگذر، ای خدای بزرگوار!»
او ۲۵ بار و به روایتی ۲۰ بار پیاده از مدینه به مکّه (حدود هشتاد فرسخ) برای انجام مراسم حج رفت و می‌گفت: «من از درگاه خدایم شرم می‌کنم که برای ملاقات با او پیاده به خانه‌اش نروم.»
روزی مشغول طواف کعبه بود، شخصی او را دید و در میان جمعیت گفت:
«اِبنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ»:
«این پسر فاطمه زهرا(س) است!»
امام حسن(ع) به او متوجّه شد و فرمود: «بگو پسر علی بن ابیطالب(ع) است، پدرم بهتر از مادرم می‌باشد.»[14]
البته توجّه داشته باشید که در آن زمان گروهی می‌خواستند حضرت علی(ع) را از یاد مردم ببرند ولی امام(ع) این گونه برخورد کردند.
 
امام حسن(ع) در راه مکّه و خبر از آینده
و در یکی از سال‌ها، امام حسن مجتبی(ع) پیاده از مدینه به مکّه رهسپار شد، به‌ طوری ‌که پاهایش آماس کرد. در مسیر راه، یکی از خدمتکاران عرض کرد:
«اگر سوار شوی، این آماس رفع می‌گردد.»
 امام حسن(ع): «نه. وقتی ‌که به منزلگاه بعدی رسیدیم، سیاه‌پوستی نزد تو آید و روغنی همراه دارد، تو آن روغن را از او بخر و چانه نزن.»
خدمتکار: پدر و مادرم به قربانت، ما به هیچ منزلگاه وارد نشده‌ایم که به دوافروشی برخورد کنیم.
امام حسن(ع): آن مرد در نزدیک منزلگاه بعدی است.
خدمتکار می‌گوید: حدود یک میل (دو کیلومتر) از آنجا گذشتیم، ناگاه آن سیاه‌پوست پیدا شد، امام به من فرمود نزد این مرد برو و روغن از او بگیر و قیمت آن را به او بده.
من هم نزد سیاه‌پوست رفتم و تقاضای روغن نمودم.
سیاه‌پوست: این روغن را برای چه کسی می‌خواهی؟
خدمتکار: برای حسن بن على(ع).
سیاه‌پوست: خواهش می‌کنم مرا نزد آن حضرت ببر.
من هم موافقت کردم و با سیاه‌پوست به حضور امام حسن(ع) آمدیم.
سیاه‌پوست عرض کرد: «پدر و مادرم به فدایت، من نمی‌دانستم که روغن را برای شما می‌خواهد، اجازه بده قیمتش را نگیرم، زیرا من غلام شمایم، از خدا بخواهید به من پسری سالم عنایت کند که دوست شما اهل‌بیت(ع) باشد، زیرا وقتی‌ که از نزد همسرم جدا شدم، درد زایمان داشت.»
امام حسن(ع): «به خانه‌ات برو که خدا پسری سالم به تو عطا فرموده است و او از شیعیان ما می‌باشد.»
سیاه‌پوست همان‌دم به خانه‌اش بازگشت و دید همسرش پسری سالم به دنیا آورده است، سپس به محضر امام حسن(ع) برگشت و خبر ولادت پسر را به آن حضرت داد و برای آن حضرت دعا کرد.
امام حسن(ع) از آن روغن، به پایش مالید، براثر آن، ورم پاهایش برطرف گردید.[15]
این پسر بزرگ شد و بعدها از یاران و دوستان مخلص آل محمّد(ع) گردید و به‌ عنوان شاعر و مدّاح معروف اهل‌بیت با نام «سیّد حِمیَری» مشهور گردید، که به گفته بعضی، او ۲۳۰۰ قصیده در شأن خاندان رسالت سروده است.[16]
 
معجزه‌ای از امام حسن(ع) در مسیر راه مکّه
یکی از فرزندان زُبیر که به امامت حسن(ع) معتقد بود، همراه آن حضرت برای انجام حج عمره به ‌سوی مکّه می‌رفتند (یا پس از عمره از مکّه بازمی‌گشتند) در مسیر راه به یکی از آبگاه‌ها رسیدند، کنار چند درخت خرمای خشکی که از تشنگی خشک شده بودند فرود آمدند، فرشی برای امام حسن(ع) در زیر یکی از آن درخت‌ها گستردند و فرش دیگری برای فرزند زبیر زیر درخت دیگری پهن کردند.
در این هنگام زبیر سرش را به ‌طرف بالا برد و گفت: «اگر این درخت خرما، دارای خرمای تازه بود و ما از آن می‌خوردیم به جا بود.»
امام حسن(ع) به او فرمود: مثل ‌این که خرما می‌خواهی؟
او گفت: آری.
امام حسن(ع) دست به‌ طرف آسمان بلند کرد و به سخنی که فهمیده نشد، دعا نمود. همان‌دم درخت سبز گردید و دارای برگ‌های تازه و خرماهای تازه گردید. ساربانی که در آنجا بود و شتران خود را به کاروانیان کرایه داده بود، وقتی‌ که این منظره را دید، گفت: «به خدا این جادو است.»
امام حسن(ع) به او فرمود: «وای بر تو! اين، جادو نیست، بلکه دعای مستجاب پسر پیغمبر(ص) می‌باشد.»
آنگاه بعضی از حاضران از آن درخت بالا رفتند و هر چه خرما داشت چیدند. به‌ طوری ‌که برای همه حاضران کفایت نمود.[17]
از سخنان امام حسن(ع) در شأن زهد و عبادت آمده است:
«ای پسر آدم! از گناهان، خودداری کن، تا عابد گردی، از مقدّرات الهی راضی باش تا بی‌نیاز شوی، باهمسایگان خوش‌رفتار باش تا مسلمان گردی، با مردم به ‌گونه‌ای رفتار کن که دوست داری آن‌ها با تو همان‌گونه رفتار نمایند تا عادل شوی، در پیش روی شما اقوامی بودند، ثروت‌های بسیار انباشتند، و کاخ‌های محکم ساختند و آرزوهای طول و دراز نمودند، ولی ناگاه در وادی هلاکت افتادند و کردارشان مایه فريب آن‌ها شد، و در قبرها جا گرفتند؛ بنابراین عبرت بگیرید.»[18]
 
خودآزمایی
1- با توجه به سخن امام حسن (ع)، پستی و فرومایگی چیست؟
2- امام حسن (ع) در پاسخ شخصی که پرسید «چرا زیباترین لباس خود را در نماز می‌پوشی» چه فرمودند؟
3- با توجه به حدیث امام حسن (ع)، سرِعقل چیست؟

 پی‌نوشت‌ها
[1]. کشف الغمّه، ج ۲، ص ۱۵۲.

[2]. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۸.

[3]. تحف العقول، ص 253.

[4]. همان مدرک، ص 265.

[5]. کشف الغمّه، ج ۲، ص 147.

[6]. همان مدرک.

[7]. بحار، ج ۸۰، ص ۳۴۶.

[8]. المواعظ العددیّه، ص ۵۶.

[9]. بحار، ج ۷۸، ص ۱۱۱.

[10]. تحف العقول، ص ۲۶۷.

[11]. این آیه در قرآن بیش از چهل بار آمده است.

[12]. بحار، ج ۴۳، ص ۳۳۱.

[13]. تفسیر عیّاشی، ج ۲، ص ۱۴ - بحار، ج ۱۳، ص ۱۸۵.

[14]. بحار، ج ۴۳، ص ۳۳۹ و ۳۴5.

[15]. اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۳ - الخرایج راوندی، ص ۲۲۰ و ۲۲۱.

[16]. سفینة البحار، ج ۱، ص ۳۰۶.

[17]. اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۲.

[18]. کشف الغمّه، ج ۲، ص ۱۳۰.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: