عابد خودپسند، مبغوض خدا
پیش از این گفتیم که عُجب از بدترین گناهان به شمار میآید و زمینه ساز هلاکت و شقاوت انسان است، به همین جهت عُجب در روایات بسیار نکوهش شده تا جایی که در لسان روایات وضعیت گناهکاری که از خطای خود نادم و پشیمان است، به مراتب بهتر از عابدی است که گرفتار عُجب شده است یعنی امید به هدایت و نجات در او بیش از شخص مُعجب است حتّی اگر عابد هم باشد. امام صادق علیهالسّلام فرمودند: «همانا خدا دانست كه ارتكاب گناه براى مؤمن از خودبينى (عُجب) بهتر است و اگر چنين نبود، هرگز مؤمنى به گناهى دچار نمي شد».[1] همچنین فرمودند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَنْدَمُ عَلَيْهِ وَ يَعْمَلُ الْعَمَلَ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ فَيَتَرَاخَى عَنْ حَالِهِ تِلْكَ فَلَأَنْ يَكُونَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ خَيْرٌ لَهُ مِمَّا دَخَلَ فِيهِ». همانا مردى گناه مىكند سپس از آن گناه پشيمان مىشود و كار خيرى مىكند و آن عمل خیر او را شادمان میسازد، به طوری که از آن حالِ ندامت و پشيمانى دور مىافتد، پس اگر بر همان حالِ پشيمانى باشد، برايش بهتر است از اين حالى كه در آن وارد شده است.[2]
از اين روايات پيداست كه خداى تعالى گناهكار ترسان را بر عابد خودبين ترجیح میدهد. چراکه عابد خودبین، چون ابلیس لعین خود را مبغوض خداوند نموده و در ورطهی هلاکت قرار میگیرد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرمایند: «ثَلَاثٌ مُهْلِكَاتٌ شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ وَ هُوَ مُحْبِطٌ لِلْعَمَلِ وَ هُوَ دَاعِيَةُ الْمَقْتِ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ». سه چیز هلاک کننده است: بُخلی که اطاعت شود، و هوای نفسی که تبعیّت گردد، و عُجب و خودپسندی، و آن (عُجب) نابود کنندهی عمل است و بغض و دشمنی خداوند سبحان را برمیانگیزاند.[3]
ولی در بارهی گناهکارِ پشيمان شرایط کاملاً معکوس است، او حالِ توّابين را پيدا مىكند و خداى تعالى در بارهی توبه کنندگان میفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ». از سوی دیگر حالت حُزن، شکستگی و انکساری که در فرد توبه کننده و پشیمان وجود دارد، زمینه ساز نزول رحمت و کرامت الهی است چنان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ سُئِلَ أَيْنَ اللَّهُ فَقَالَ عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ». همانا خداوند هر قلب محزونی را دوست میدارد و سؤال شد: خدا کجاست؟ حضرت فرمودند: خداوند نزد کسانی است که قلب های شکسته دارند.[4]
اسحاق بن عمّار از امام صادق علیهالسّلام نقل میکند که امام فرمودند: «أَتَى عَالِمٌ عَابِداً فَقَالَ لَهُ كَيْفَ صَلَاتُكَ فَقَالَ مِثْلِي يُسْأَلُ عَنْ صَلَاتِهِ وَ أَنَا أَعْبُدُ اللَّهَ مُنْذُ كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَكَيْفَ بُكَاؤُكَ قَالَ أَبْكِي حَتَّى تَجْرِيَ دُمُوعِي فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ فَإِنَّ ضَحِكَكَ وَ أَنْتَ خَائِفٌ أَفْضَلُ مِنْ بُكَائِكَ وَ أَنْتَ مُدِلٌّ إِنَّ الْمُدِلَّ لَا يَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَيْءٌ». يك مردِ عالمى نزد عابدى آمد و به او گفت: چطور نماز مىخوانى؟ در پاسخش گفت: از چون منى میپرسند كه چطور نماز مىخوانى؟ من از آغاز چنين و چنان خدا را عبادت مىكنم، گفت: چگونه است گريهی تو؟ گفت: به اندازهاى میگريم كه اشكم روان شود. آن عالم گفت: به راستى اگر بخندى و از خدا ترسان باشى بهتر است كه گريه كنى و به خود ببالى، راستى هر كه بر خود ببالد، هيچ كردارى از او بالا نرود.[5] همچنین از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت است که فرمودند: دو مرد به مسجد رفتند، يكى عابد بود و يكى فاسق، از مسجد بیرون آمدند، آن فاسق مقام صدّيق داشت و آن عابد، فاسق بود؛ و اين براى آن است كه آن عابد به مسجد میرود و به عبادتِ خود مىنازد و همهی انديشه اش در اين است، و فكر فاسق و بدكار دنبال پشيمانى از كارِ بد و توبه است و از خدای عزّ و جلّ در بارهی هر چه گناه كرده است آمرزش مىخواهد.[6]
عُجب، راه تسلّط شیطان بر انسان
از تبعات شوم و مفاسد بزرگ عُجب که بسیار مهمّ و سرنوشت ساز است این است که شخص مُعجب، راه نفوذ و سلطه پیدا کردنِ شیطان را بر خود هموار میسازد. در این باره امام صادق علیهالسّلام از جدّ بزرگوارشان رسول خدا صلوات الله علیه و آله روایت میکنند که آن حضرت فرمودند: «بَيْنَمَا مُوسَى ع جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ إِبْلِيسُ وَ عَلَيْهِ بُرْنُسٌ ذُو أَلْوَانٍ فَلَمَّا دَنَا مِنْ مُوسَى ع خَلَعَ الْبُرْنُسَ وَ قَامَ إِلَى مُوسَى فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ مُوسَى مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا إِبْلِيسُ قَالَ أَنْتَ فَلَا قَرَّبَ اللَّهُ دَارَكَ قَالَ إِنِّي إِنَّمَا جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَيْكَ لِمَكَانِكَ مِنَ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ مُوسَى ع فَمَا هَذَا الْبُرْنُسُ قَالَ بِهِ أَخْتَطِفُ قُلُوبَ بَنِي آدَمَ فَقَالَ مُوسَى فَأَخْبِرْنِي بِالذَّنْبِ الَّذِي إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَيْهِ قَالَ إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِي عَيْنِهِ ذَنْبُهُ». زمانی كه موسى (ع) نشسته بود، ناگاه شيطان آمد و كلاه چند رنگى بر سر داشت و چون نزديك موسى (ع) رسيد، كلاه خود را از سر برداشت و نزد موسى آمد و به آن حضرت سلام داد، موسى گفت: تو كيستى؟ در پاسخ گفت: من ابليسم، گفت: توئى، خدا تو را به كسى نزديك نسازد، گفت: من آمدم به شما سلام كنم براى مقامى كه نزد خدا دارى، پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: موسى به او گفت: اين كلاه چيست؟ گفت: با آن دل مردم را مىربايم، موسى به او گفت: به من خبر بده از گناهى كه چون فرزند آدم انجام دهد، تو بر او مسلّط مىشوى؟ پاسخ داد: هر گاه (عُجب او را فرا گرفته و) خودبين شود و عمل خود را زیاد شمارد و گناهش در چشم او كوچك جلوه كند.[7]
کاملاً روشن است که اگر شیطان بر انسان مسلّط شود و عنان نفس او را به دست گیرد، سر از ورطهی هلاکت و درّهی شقاوت در خواهد آورد، چرا که ابلیس دشمن قسم خوردهی انسان است و بر مبنای حسادت و تکبّری که از روز نخست نسبت به خلقت آدم داشت، تمام تلاش خود را برای گمراهی و هلاکت فرزندان او به کار میبندد تا هر قدر میتواند آن ها را با خود اهل دوزخ کند، چنان چه قرآن کریم فرموده است: «قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ * قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ». (ابلیس) گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آن ها كمين مىكنم! * سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آن ها، به سراغشان مىروم و بيشتر آن ها را شكرگزار نخواهى يافت! * (خداوند) فرمود: از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو! و سوگند ياد مىكنم كه هر كس از آن ها از تو پيروى كند، جهنّم را از شما همگى پر مىكنم![8]
به همین دلیل است که در روایات متعدّدی بر این حقیقت تصریح شده است که عُجب صاحب خود را به هلاکت میاندازد و نسبت به سایر گناهان، عُجب بدتر است. وقتی عُجب باعث تسلّط شیطان بر انسان میشود، احتمال توبه و بازگشت و در نتیجه نجاتش را نسبت به سایر گناهان به شدّت پایین میآورد. در روایتی ابلیس ملعون با بیان دیگری به همین موضوع اشاره میکند، از حضرت صادق علیهالسّلام روایت شده است که فرمودند: «قَالَ إِبْلِيسُ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ لِجُنُودِهِ إِذَا اسْتَمْكَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِي ثَلَاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِيَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ». ابلیس که لعنت خدا بر او باد به لشکریانش گفت: هر گاه توانستم فرزند آدم را به سه چیز مبتلا سازم، دیگر هر عملی انجام دهد باکی ندارم چراکه از او (در درگاه خدا) پذیرفته نخواهد شد: 1- هر گاه عمل خود را زیاد بشمارد 2- و گناه خود را فراموش کند 3- و عُجب در وجودش داخل گردد.[9]
عُجب همچون آتش
مَثَلِ عُجب چون آتشی است که به خرمن هیزم افتاده است و اعمال نیک انسان نیز حکم همان هیزم ها را دارد. تا وقتی آتش شعله ور است، هر قدر هیزم زیاد شود سودی ندارد، زیرا همهاش طعمهی حریق میگردد. تازه هیزمِ بیشتر باعث میشود تا آتش بزرگتر گردد. یعنی انسانی که آتش عُجب را در درون خود خاموش نساخته است، هر چه اعمال صالح بیشتری انجام دهد، به گسترش آتشِ عُجب کمک میکند تا جایی که هر لحظه بیشتر در کام آن فرو میرود؛ لذا شیطان با وجود عُجب در درون انسان، از زیاد شدن اعمال صالحش ترسی ندارد، چراکه این کار نه تنها مانع از إضلال شیطان نیست بلکه او را در گمراهی بیشتر و هلاکت نزدیکتر شخص مُعجب، یاری میکند. تصوّر کنید فردی را که با انجام تکالیف و واجبات شرعی دچار عُجب شده است، حال اگر به انجام برخی از مستحبّات - که جزء تکالیف و واجبات شرعی محسوب نمیشوند- نیز بپردازد، قطعاً بیماری عُجب در وجودش بزرگتر شده و بیش از پیش او را مبتلا میکند. با این توضیح روشن میشود که چرا در روایت آمده است که: «همانا خدا دانست كه ارتكاب گناه براى مؤمن از خودبينى (عُجب) بهتر است و اگر چنين نبود، هرگز مؤمنى به گناهى دچار نمي شد».[10]
بشارت به گناهکاران و انذار متدیّنین
با در نظر داشتن مطالبی که بیان شد، خوب است بدانیم که نوع برخورد خداوند با این معضل چگونه است؟ در آیات و روایات بسیاری پروردگار متعال به بندگان گناهکار و پشیمان خویش، وعدهی بخشش و آمرزش داده است تا امید را در دل های ایشان تقویت نموده و از پرتگاه یأس و ناامیدی دورشان سازد، به عنوان مثال در سوره زمر میفرماید: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ». بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همهی گناهان را مىآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.[11]
امّا در برخورد با مؤمنین و افرادی که در کمینگاه شیطان هستند تا آن ها را به عُجب مبتلا کند، خداوند متعال از عنصر تهدید و ترس استفاده میکند تا ایشان را بدین واسطه از مکر شیطان دور کند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرمایند: «أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ يَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِينَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّيقِينَ قَالَ كَيْفَ أُبَشِّرُ الْمُذْنِبِينَ وَ أُنْذِر الصِّدِّيقِينَ قَالَ يَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِينَ بِأَنِّي أَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّيقِينَ أَنْ لَا يُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ يَتَعَجَّبُ بِالْحَسَنَاتِ إِلَّا هَلَكَ». خداوند عزّ و جلّ به داود (ع) وحی فرمود: ای داود! به گناهکاران بشارت بده و صدّیقین را انذار کن (بترسان). داود (ع) عرضه داشت: چگونه گناهکاران را بشارت دهم و صدّیقان را انذار کنم؟! فرمود: ای داود! گناهکاران را بشارت بده که همانا من توبه را میپذیرم و گناه را میبخشم، و صدّیقان را انذار کن که به خاطر اعمالشان دچار عُجب نشوند، زیرا هیچ بندهای نیست که به واسطهی اعمال نیکو دچار عجب شود مگر آن که هلاک گردد.[12]
خودآزمایی
1- خداوند کدام یک را ترجیح میدهد: گناهکار پشیمان یا عابد مُعجب؟ چرا؟
2- خدای متعال گناهکاران را به چه چیزی بشارت داده و متدیّنین را نسبت به چه چیزی انذار میکند؟
پینوشتها
[1] أصول الكافي (ترجمه مصطفوى) ج 3 ص 427.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 313.
[3] عدة الداعي و نجاح الساعي ص 235.
[4] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 70 ص 157.
[5] اصول كافى (ترجمه كمره اى) ج 5 ص 227.
[6] همان.
[7] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 314 [بر گرفته از ترجمه ی کمره ای].
[8] سوره اعراف/ آیه 16 تا 18 (ترجمه مکارم).
[9] الخصال ج 1 ص 112.
[10] أصول الكافي (ترجمه مصطفوى) ج 3 ص 427.
[11] سوره زمر/ آیه 53 (ترجمه مکارم).
[12] عدة الداعي و نجاح الساعي ص 236.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده