حمد و شکر الهی، مظهری دیگر از عبادات
اشاره
شکر عالیترین مظهر عبادت است و از آن به عبادت احرار (آزادگان) تعبیر شده است. امام حسين(ع) در این راستا فرمود:
«گروهی خدا را برای چشمداشت (و طمع بهشت) عبادت کنند که آن عبادت بازرگانان است و گروهی خدا را از روی بیم (از دوزخ) پرستش کنند و آن عبادت بردگان است، ولی گروهی خدا را از روی شکر و سپاس:
«وَ إنَّ قَوماً عَبَدُوا اللّه َ شُكراً فَتِلكَ عِبادَةُ الأَحرَارِ؛
و گروهی خدا را از روی شکر و سپاس عبادت کنند که آن پرستش آزادگان است.»
آنگاه فرمود: «وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ[1]؛ این نوع عبادت، برترین پرستش است.»
معنی شکر آن است که نعمت الهی را تصویر نموده و آن را آشکار سازیم. شکر معنی گستردهای دارد و دارای مراحلی است. شکر در برابر خدا آن است که انسان نهایت خضوع را در پیشگاه او بنماید و از هرگونه مخالفت با فرمان او بپرهیزد.
در بعضی از روایات آمده، خداوند به موسی(ع) وحی کرد: «حق شکر مرا به جای آور.» موسی(ع) عرض کرد: برای هر شکری نعمت تازهای به من میدهی، پس چگونه تو را شکر کنم؟ خداوند فرمود:
«يَا مُوسَى الآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي[2]؛
ای موسی! اکنون شکر مرا به جای آوردی، چون میدانی که همین توفیق نیز از من است.»
شکر در برابر خدا بر سه گونه است: ۱- شکر قلبی. ۲- شکر زبانی. ۳- شکر عملی.
شکر قلبی یعنی تصوّر نعمتهای الهی، خشنودی به آن نعمتها و تصوّر خشوع خاضعانه در برابر نعمتبخش. شکر زبانی آن است که انسان با زبان به حمد و سپاس الهی بپردازد، مثلاً بگوید: شُكْراً لِلَّهِ، یا بگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ. شکر عملی آن است که واجبات الهی را انجام دهد و محرّمات را ترک کند.
در قرآن با تعبیرات مختلف از شکرگزاری خداوند، تمجید شده است. خداوند حضرت نوح(ع) را که از پیامبران اولوالعزم است، چنین میستاید: «إِنََّهُ كَانَ عَبْداً شَكُوراً[3]؛ او بنده شکرگزاری بود.» در قرآن ۷۶ بار با تعبیرات گوناگون سخن از شکر به میان آمده از جمله میفرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنََّكُمْ[4]؛ اگر شکرگزاری کنید نعمت خود را بر شما افزون می کنم.»
و بعضی این آیه را چنین معنی کردهاند: «شکر موجب افزایش خود انسان از نظر شخصیّت و مقامات عالی معنوی میشود.»
پیامبر اکرم(ص) بسیار عبادت میکرد به گونهای که بر اثر ایستادن در مقام نماز و مناجات، پاهایش ورم کرده بود. بعضی به آن حضرت عرض کردند، خداوند شما را بخشیده و مقامت را عالی نموده، آنقدر خود را به زحمت نده، آن حضرت در پاسخ فرمود:
«أَ فَلاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً، آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم.[5]»
امام سجّاد(ع) در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند و بسیار مناجات میکرد. کسانی به او گفتند: تو پاره تن پیامبر(ص) هستی، خداوند شما را به درجات عالی رسانده چرا آن همه خود را به زحمت میافکنی؟
حضرت در پاسخ فرمود: آنچه گفتید از عنایات و توفيقات الهی است، «فَأيْنَ شُكْرُهُ عَلى ما أنْعَمَ؛ پس شکر و سپاسی که خداوند در برابر نعمتهایی که عطا فرموده کجا رفت؟»
سپس عبادات طاقتفرسای رسول خدا(ص) را توصیف نمود و فرمود: آن حضرت در جواب معترضان فرمود: «آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟» سپس امام سجّاد(ع) فرمود:
«وَاللَّه، لَوْ تَقَطَّعَتْ أعْضائي وَ سالَتْ مُقْلَتايَ عَلى صَدْري، لَنْ أقُومَ للَّهِ جَلَّ جَلالُهُ بِشُكْرِ عُشْرِ العَشِيرِ مِنْ نِعْمَةٍ واحِدَةٍ مِنْ جَميعِ نِعَمِهِ الَّتي لا يُحصِيهَا الْعَادُّونَ[6]؛
سوگند به خدا اگر بر اثر عبادت، اعضایم بریدهبریده شوند و چشمهایم از کاسه بیرون آیند و روی سینهام بیفتند، نمیتوانم شکر یکدهم یکدهم از یک نعمت از نعمتهای بیشمارش را ادا کنم.»
اگر گزاف نگوییم، صحیفه سجّادیّه آکنده از شکر الهی و سرتاسرش آینه حمد و سپاس خدا است و صفحهای از آن نیست که شکر الهی در آن نباشد. به عنوان ذکر نمونه نظر شما را به چند مورد از آن جلب میکنیم:
١- دعای ۳۷ که اقرارنامهای در مورد تقصیر از ادای شکر است، شامل شانزده بند، همهاش در راستای شکر الهی است. در بند اوّل و سوّم این دعا چنین میخوانیم:
«اللّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا يَبْلُغُ مِنْ شُكْرِكَ غَايَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَيْهِ مِنْ إِحْسَانِكَ مَا يُلْزِمُهُ شُكْراً ... فَأَشْكَرُ عِبَادِكَ عَاجِزٌ عَنْ شُكْرِكَ، وَ أَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ طَاعَتِكَ؛
خدایا! هیچ کسی نمیتواند از عهده شکر و سپاست به درآید و آن را کامل سازد، مگر این که با احسان مجدّد تو، شکر دیگری بر او لازم میشود.
بنابراین سپاسگزارترین سپاسگزاران از بندگانت، از ادای سپاس تو ناتواناند و عابدترین آنان در انجام اطاعت تو مقصّر خواهند بود.»
شرح کوتاه
امام (ع) در این عبارات نهایت عجز خود را از شکرگزاری پروردگار در برابر نعمتهایش اعلام میدارد، با این که سراپا غرق در شکر و حمد و سپاس است، در عین حال خود را غرق در عجز از شکرگزاری خدا میداند و اقرار میکند که عابدترین انسانها و شاکرترین آنها، عاجز و درمانده شکرگزاری تو و مقصّر در اطاعت و عبادت تو هستند.
از دست و زبان که برآید/ کز عهده شکرش به درآید؟
این موضوع بیانگر نهایت خضوع و کوچکی و ناچیز دانستن خود، در برابر عظمت بینهایت الهی است که جان بندگی و عبادت نیز در همین خضوع خلاصه میشود؛ و چنین حالتی در صفاسازی باطن، کنترل اعضاء و پرورش روح با فضایل اخلاقی، نقش به سزایی دارد. چرا که خداوند همان شکر نارسا را میپذیرد و پذیرش او، همان صفای باطن، تهذیب و تکمیل نفس است. به هر اندازه که انسان در این جهت پیش رود، دلیل آن است که به همان اندازه، شکر و سپاسش پذیرفته شده است.
در بند ۶ همین دعا میخوانیم: «ای خدای من! تو کسی هستی که سپاسگزاری اندک و ناچیز [ما] را میپسندی و از آن حقشناسی مینمایی و بر اطاعت اندک پاداش میدهی.»
۲- در بند ۱۰ همين دعا (دعای ۳۷) میخوانیم:
«فَسُبْحَانَكَ مَا أَبْيَنَ كَرَمَكَ فِي مُعَامَلَةِ مَنْ أَطَاعَكَ أَوْ عَصَاكَ: تَشْكُرُ لِلْمُطِيعِ مَا أَنْتَ تَوَلَّيْتَهُ لَهُ، وَ تُمْلِي لِلْعَاصِي فِيمَا تَمْلِكُ مُعَاجَلَتَهُ فِيهِ؛
پس به راستی که پاک و منزّه هستی و چقدر رفتار کریمانه تو نسبت به کسی که از تو اطاعت میکند و یا در راه نافرمانیات گام برمیدارد، روشن و آشکار است. این تویی که از مطیع در مورد آنچه را که خودت به او توفیق دادهای تشکّر و تقدیر میکنی و نسبت به گنهکاری که توان شتاب در کیفرش را داری مهلت میدهی.»
شرح کوتاه
این فراز در حقیقت بیان شمّهای از شکرگزاری امام(ع) در برابر خدا و بیان علّت آن است.
نخست از تسبيح الهی شروع میشود که یک نوع عبادت و شکرگزاری است. سپس سخن از رفتار بزرگوارانه خدا به میان آمده که نسبت به مطيع و عاصی آشکار است؛ بنابراین همه باید شکرگزار خدا باشند. اطاعتکنندگان از اینرو که خداوند توفيق اطاعت را به آنها مرحمت فرموده، تقدیر و تمجید از آنها مینماید و اطاعت آنها را میپذیرد؛ و گنهکاران از اینرو که خداوند به آنها مهلت میدهد و فوری عذاب نمیکند و چه بسا همین مهلت، فرصت خوبی برای توبه و بازگشت آنها شده و خود را اصلاح میکنند. چه نعمتی از این بالاتر؟ پس در هر حال باید خدا را در هر لحظه سپاسگزاری نمود.
به علاوه طبق بند ۱۱ همین دعا، امام(ع) عرض میکند: «ای خدای من! این تویی که بر هر یک از مطيع و عاصی، عطایایی میبخشی که سزاوار و شایسته آن همه بزرگواری نیستند و به هر کدام از آنها بخششهایی داری که کردار هیچ کدام از آنها استحقاق آن بخششها را ندارد.»
در عین آن که همه نارسا و مقصّر هستند، مشمول لطف خاصّ تو میباشند؛ بنابراین همگان باید سر بر سجده شکر آستانت بسایند و سراسر ذرّات وجودشان آکنده از حمد و سپاس در همه مراحل قلب و زبان و عمل باشد و تا هر اندازه که میتوانند، شکر خود را ابراز نمایند.
۳- در صحیفه سجّادیّه، صدها بلکه هزارها بار واژه حمد با تعبیرات گوناگون آمده از جمله در دعای ۴۷ بیش از سی بار واژه حمد به کار رفته است. کلمه حمد همان کلمه شکر است که به این صورت در زبان جاری میشود. از جمله:
در بند ۳۶ و ۳۷ و ۴۰ همین دعا (دعای ۴۷) میخوانیم:
«وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ، وَ شُكْراً يَقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ، حَمْداً لَا يَنْبَغِي إِلّا لَكَ، وَ لَا يَتَقَرَّبُ بِهِ إِلّا إِلَيْكَ ...
حمد و سپاس ویژهی تو است. حمد و سپاسی همراه با ستایش هر ستایشگری، هماهنگ با سپاسی که سپاس هر سپاسگزاری از آن اندک است، حمد و سپاسی که جز برای تو، برای کسی سزاوار نیست و موجب تقرّب به کسی جز تو نگردد...
حمد و سپاسی که نگهبانان الهی از شمارش آن درمانده شوند و آنچه فرشتگان نویسنده اعمال در کتابت (لوح محفوظ) برشمردهاند بیشتر باشد.»
شرح کوتاه
واژه حمد همان کلمه شکر است. در حدیثی آمده: روزی امام صادق(ع) از مسجد بیرون آمد دید مرکبش گم شده، فرمود: «اگر خداوند آن را به من برگرداند حق شکر او را به جا میآورم.»
طولی نکشید که مرکب پیدا شد و آن را نزد امام(ع) آوردند. آن حضرت فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ، شکر و سپاس مخصوص خدا است.» یکی از حاضران عرض کرد: «فدایت شوم، مگر نفرمودی که اگر مرکبم پیدا شود، حق شکر الهی را به جا میآورم؟»
امام صادق(ع) فرمود: «آیا از من نشنیدی که گفتم: الْحَمْدُ لِلَّهِ؟»[7]
بنابراین حمد بیانگر شکر الهی در درجه عالی است.
امام(ع) در فراز فوق حمد و سپاسی را میطلبد که همراه شکر هر ستایشگر و هماهنگ با همه شاکران جهان هستی، جهانشمول و عمیق و گسترده باشد، آنگونه حمدی که تنها سزاوار مقام خدا و تنها موجب تقرّب خاص به خدا گردد.
و به ما میآموزد که تا میتوانیم در سطح بسیار عمیق و گسترده، به حمد و شکر الهی بپردازیم. چنان که طبق بند ۲۰ از دعای ۶ صحیفه امام(ع) از خدا چنین تقاضا میکند:
«وَ اجْعَلْنَا ... أَشْكَرَهُمْ لِمَا أَوْلَيْتَ مِنْ نِعَمِكَ؛
خدایا! ما را از شاکرترین انسانها در برابر نعمتهایت که عطا فرمودهای قرار بده.»
۴- در بند ۱۴ از دعای پنجم میخوانیم:
«... وَ اجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِي ذِكْرِ عَظَمَتِكَ، وَ فَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِي شُكْرِ نِعْمَتِكَ، وَ انْطِلَاقَ أَلْسِنَتِنَا فِي وَصْفِ مِنَّتِكَ؛
خدایا! سلامتی دلهایمان را در یاد بزرگی خودت و شادابی و آسایش بدنهایمان را در سپاسگزاری نعمتت و گویایی و شیوایی زبانمان را در توصیف نعمتهایت قرار بده.»
شرح کوتاه
در این عبارت سه ارزش مهمّ و کلیدی و عوامل ایجاد آن بیان شده و آن این که سلامتی روح و جان با یاد عظمت خدا و ذكر الهی به معنی صحیح، به دست میآید، شادابی و آسایش بدن با شکر و سپاس از نعمتهای خدا تحصیل میشود و گویایی و شیوایی زبان و بیان، در توصیف نعمتهای الهی حاصل میگردد.
نتیجه این که: شکر و سپاس موجب نشاط، آسودگی و آرامش بدن میشود. رازش این است که شکر نعمتها روح انسان را خشنود و راضی به رضای الهی مینماید و چنین خصلتی، صفات آزاردهنده حرص، بخل، حسادت، کینهتوزی و... را از انسان دور میسازد؛ به علاوه شکر موجب آرامش روح شده و قطعاً آرامش روح در سلامت و نشاط جسم، نقش به سزایی خواهد داشت.
۵- در بند ۱۴ از دعای ششم میخوانیم:
«وَ أَجْزِلْ لَنَا فِيهِ مِنَ الْحَسَنَاتِ، وَ أَخْلِنَا فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ، وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَيْنَ طَرَفَيْهِ حَمْداً وَ شُكْراً ...؛
خدایا! در این صبح و شام کارهای نیک ما و پاداشهایش را برای ما فراوان گردان و ما را از زشتیها دور کن و از ابتدا تا پایان آن شب و روز را، برای ما از حمد و شکر و پاداش و پسانداز آخرت و لطف و احسان، سرشار فرما.»
شرح کوتاه
این عبارت فرازی از دعای امام سجّاد(ع) هنگام صبح و شام است. در این فراز امام(ع) از درگاه الهی، نیکیها و پاداش و دوری از زشتیها را میطلبد، آنگاه تقاضا میکند که از آغاز تا پایان روز و شبش آکنده از شکر و حمد باشد و به ما میآموزد که در هر حال، لحظهای از عمرتان نباید خالی از شکر و سپاس باشد، همیشه و همواره این حالت را داشته باشید.
امّا وقتی که به صحیفه سجّادیّه مینگریم، میبینیم امام(ع) در بسیاری از دعاهایش، سخن از شکر و تقاضای حالت شکر و سپاس را از محضر خدا نموده است. چنان که قبلاً یادآوری شده، در بند ۱۶ همین دعا (دعای ۶) به خدا عرض میکند:
«اللّهُمّ اجْعَلْ لَنَا فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِهِ حَظّاً مِنْ عِبَادِكَ، وَ نَصِيباً مِنْ شُكْرِكَ؛
خدایا! در هر لحظهای از لحظههای صبح و شام، بهرهای از فیض بندگانت و نصیبی از شکرت را به من عنایت فرما.»
چنان که ملاحظه میکنید، امام(ع) به ما میآموزد که هیچ لحظهای از شکر و سپاس الهی غافل نمانیم و در این راستا کمال کوشش را داشته باشیم که مبادا در زندگی ما لحظهای کفران نعمت یا ناشکری شود. بلکه غرق در دریای شکر بوده و هرگز از این خصلت عالی فاصله نگیریم؛ و در بند ۲۰ همین دعا نیز با این تعبیر عرض میکند: «خدایا مرا از سپاسگزارترین بندگانت قرار بده.»
۶- در بند ۱۱ از دعای بیست و دوم میخوانیم:
«... وَ ارْزُقْنِي الْحَقَّ عِنْدَ تَقْصِيرِي فِي الشُّكْرِ لَكَ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فِي الْيُسْرِ وَ الْعُسْرِ وَ الصِّحَّةِ وَ السَّقَمِ، حَتَّى أَتَعَرَّفَ مِنْ نَفْسِي رَوْحَ الرِّضَا وَ طُمَأْنِينَةَ النَّفْسِ مِنِّي؛
خدایا! حق و حقشناسی را به من عنایت فرما، نعمتهایت، در حال آسایش و سختی و سلامتی و بیماری، حقشناسی کنم و در پرتو چنان شکری، روح خشنودی و آرامش و اطمینان در من به وجود آید.»
شرح کوتاه
در این فراز نیز امام(ع) از درگاه الهی، صفت حقشناسی و حالت تشکّر و سپاس را در هر حال، خواه در حال بیماری و سختی باشد، یا در حال آسودگی و سلامتی، درخواست میکند تا چنین حالتی موجب آرامش خاطر و شادابی روح شود. آری! امام(ع) در این فراز، به یکی از نتایج شکرگزاری که بسیار مهم است اشاره کرده و آن این که در پرتو آن، به آرامش روح و روان و نشاط و شادابی جان و نعمت امن و اطمینان میرسد و چه نعمتی بالاتر از آرامش و نشاط روح که سپاس و شکر برای ما به ارمغان میآورد.
امام(ع) نیز به ما میآموزد که در هر حال شاکر باشیم. مبادا فشار سختی یا بیماری، ما را از مرز شکر خارج سازد و یا غرور آسایش و سلامتی، ما را از شکرگزاری غافل نماید و کار ما به کفران نعمت و ناشکری و نتایج سوء آن کشیده شود.
7- در بند ۱۵ از دعای چهل و نهم میخوانیم:
«هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتّضْيِيعِ؛
و این جایگاه کسی است که به فراوانی نعمتهایت اقرار دارد و در برابر آن قصور و کوتاهی نموده است و بر ضرر خود به تباه ساختن آن نعمتها گواهی میدهد.»
شرح کوتاه
انسان در هر حال باید حقشناس و شکرگزار باشد، نعمتهای فراوان الهی را به یاد آورد و از عطابخش نعمت شکر کند، به ویژه شکر عملی که کاملکننده شکر قلبی و زبانی است. ولی همین مقدار کافی نیست، بلکه از جایگاه حقیقت و انصاف، باید اعتراف و اقرار کند که از شکرگزاری آن همه نعمتهای بسیار، عاجز و درمانده است و موجب زیان رسانی به خود بر اثر تباه ساختن نعمتها شده است؛ یعنی آنگونه که باید از نعمتها استفاده بهینه کند نکرده است، مثلاً از نعمت چشم، زبان، گوش و دست و پا، چگونه شکرگزاری نموده؟ اگر یک گناه به وسیله این نعمتها شود، شکر آن نعمت را تباه کرده است. همین احساس چالش و کمبود، او را وادار به جبران میکند؛ بنابراین اعتراف به تقصیر در سپاسگزاری، یک نوع انتقاد سازنده فطری و وجدانی است که موجب سازندگی است و میتواند در حرکت و تلاش انسان برای جبران و راضی نمودن وجدان، کمک کند. از اینرو در مسئله توبه، مهمترین چیزی که مطرح است، اقرار به گناه و اعتراف به چالش است که پس از آن مسئله جبران مطرح میشود تا توبه به كمال خود برسد. در مسئله شکر نیز مسئله همینگونه است.
پینوشتها
[1]. تحف العقول، ص ۲۴۶، چاپ جدید، ص ۴۲۴.
[2]. اصول کافی، ج ۲، ص ۹۸.
.[3] اسراء، آیه ۱۷.
[4]. ابراهیم، آیه ۷.
.[5] بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۵۷؛ و ج ۷۱، ص ۲۴.
[6]. بحار، ج ۴۶، ص ۵۷.
.[7] اصول کافی، ج ۲، ص ۹۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
همه شکرها و سپاسها مخصوص فرمانروای جهانیان است آنچنان که او شایستگی اش را دارد(که این شایستگی بی انتهاست .پس خدایا بینهایت شکرت.)