4- با سلام و آرزوی سلامت و بقای وجود شریف در ظلّ توجّهات پروردگار، دریافت پاسخ از شما باعث خوشحالی و دلگرمی فراوان گردید.
در ذیل، اهمّ مطالب، دو ادّعای این گروه، و پاسخ ما جهت بررسی ارائه میگردد:
* قرآن مجید کامل و مفصّل بوده و یادگیری آن به هر زبانی آسان است و در نتیجه نیازی به احادیث و سنّت نیست؛ با استناد به آیات: (44: 41) و (40، 32، 22، 54:17).
جواب ما: فهم و درک کلیّه دستورات و احکام قرآن مجید، نیاز به خلوص نیّت و تمرکز فکری و آمادگی لازم به فهم حکمت الهی دارد. در مورد افرادی که به زبان عربی آشنایی ندارند، وجود ترجمه صحیح و کامل قرآن مجید، به علاوه شرایط ذکر شده، لازم هست؛ آیه: (3:7).
فهم قرآن مجید به گواهی تمام متخصّصین فنّ و مفسّرینی که غور کامل در قرآن و تفسیر آن داشتهاند، بدون اطّلاع لازم از علوم قرآن- مثل: اسباب نزول آیات و اماکن نزول و جوّ فکری محیط بر عرف زمان نزول- کامل نمیشود.
از سیره و سنّت قولی و عملی پیغمبر(ص) در کل برنامههایی که اجرا فرمود و در پیاده کردن اوامر و نواهی قرآن و تفهیم کامل مقاصد آن و تفاصیل برنامهها، حتماً باید از حدیث کمک گرفت؛ والّا در بیشتر موارد استفاده ما، تفسیر آیات، مستقیم و موافق مدلول حقیقی قرآن مجید نخواهد بود. هر جا اقتضای کلام قرآن تصریح مطلب بوده تصریح شده، و هر کجا بیان مطلبی با اشاره لازم بوده، اشاره گردیده است. هر کجا بیان امری به نحو عموم یا مطلق لازم بوده، مطلبی که به طور عام یا مطلق بیان شده؛ گاه لفظ عام است و از آن معنی خاص اراده شده؛ و گاه خاص است و معنای عام دارد و ... امّا این نکات و تفاصیل هم را باید از حدیث و سنّت استفاده کرد؛ که البتّه در این مورد، استقامت اذهان و قوّت تعقّل و درک اشخاص نیز کمک کار شایانی بوده و هست.
اصلاً این موضوع در محیط علمی، مثل آفتاب روشن است و کسی از اهل فنّ نبوده که به طور قطعی در فهم قرآن نیاز به علم حدیث و سیره و تاریخ را منکر شده و ربط حدیث با قرآن، و قرآن با حدیث را مورد تردید قرار داده باشد.
اگر یک نفر غیرمسلمان هم بخواهد اسلامشناس شود، تنها به استناد قرآن، اسلامشناسی او تکمیل نمیشود، و او هم در خلال تحصیل به این نکته میرسد. این مطلب با آیات وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ[1] منافات ندارد. این آیات، این حقیقت را بیان مینماید که قرآن برای شرح اهداف کلّی و مقاصد اصولی رسا و گویا است، و همه به حق بودن دعوت قرآن را به آسانی از آن میفهمند.
هر کس به آسانی دعوت اسلام را به توحید و یکتاپرستی از قرآن میفهمد. همه اهتمام قرآن را به ترغیب به عدل، احسان، مکارم اخلاق و احترام به حقوق دیگران از آن میفهمند. همه میفهمند که قرآن به شدّت از ظلم، فحشا، فساد، فتنهانگیزی، دروغ و انواع کارهای زشت، نکوهش کرده است. این را که دعوت قرآن، القای تبعیضات نژادی و برابری همه انسانها است، همه با آسانی از آن میفهمند. همه میفهمند که قرآن رسالت انبیای گذشته را تصدیق کرده و همه را در عقیده به معاد و جزاء و ثواب دعوت نموده است.
اینها و صدها حقایق دیگر، همه به آسانی، هم از قرآن و هم از ترجمههای صحیح آن- به هر زبان که باشد- استفاده میشود. امّا مفهوم آیات وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ منع سؤال از پیغمبر و خواستن شرح و تفسیر آیات نیست. مثلاً تفاصیل این مسائل در روابط مردم با خدا و یا خودشان، همه باید به وسیله پیغمبر بیان شود.
با این وجود، کلّ اسلام، این مطالب نیست و حقایق قرآن، منحصر به امور و اصولی که بیان شد نبوده و اسرار و مطالب قرآن تمامشدنی نمیباشد.
حدیث و بیان و شرح شخص پیغمبر و عترت آن حضرت و پیشرفت علم، - همه- قرآن را تفسیر و شرح میدهند.
کسانی که بگویند: کل دعوت و پیامهای قرآن- بدون شرح و تفسیر حدیث و سنّت، و تحقیقات علما و بیان علوم مختلف- حتّی از ترجمههای آن استفاده میشود و حاجت به حدیث و سنّت نیست، قرآن را کم شمرده و این آیات را نخواندهاند که: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ[2]، وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[3] و کتاب خدا را- در آن اوجی که دارد- نشناختهاند.
خداوند، فهم قرآن را برای همه افراد، آسان قرار داده است؛ امّا مراتب مضامین قرآن و استفادهای که اشخاص از آن مینمایند، یکسان نیست.
آنگونه که شخص پیغمبر اکرم(ص) یا امیرالمؤمنین(ع)، علی از قرآن درک داشتهاند، یک فردی عادی و عربزبان نمیتواند داشته باشد.
آن که در شنیدن آیه فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ[4]، صدایش بلند میشود که: «حسبی حسبی»، با آن که سوره اخلاص را میشنود، یا میخواند و از آن مطالبی توحیدی میفهمد و درمییابد که به همه محتوای این سوره دست نیافته است، با هم فرق دارند.
خلاصه، افرادی که نیاز فهم قرآن را به طور مطلق و یکجا با استفاده از حدیث منکر شوند، نه قرآن را شناختهاند، و نه حدیث و سنّت، و نه نقش انبیا را در هدایت بشر.
هیچ گفتاری مثل گفتار «حَسبُنَا کِتابَ الله» در طول قرون و به مرور ایّام محکوم نشده است. بنابراین دین و اسلام یعنی مطالب و هدایتهای کتاب (قرآن) و سنّت (حدیث)، و اکتفا به هر یک از این دو مساوی با ترک بخش مهمّی از اصول و فروع و تعلیمات دین است.
5- تنها رُل حضرت رسول(ص) ارائه قرآن مجید بوده و نه هیچ چیز دیگر: (3:20و 5:99 و ...)؛ حضرت رسول اجازه نداشتند هیچ دستور مذهبی به جز قرآن را صادر نمایند و یا توضیح بدهند: (19- 75:15)؛ قرآن بهترین حدیث است: (39:23 و 45:6 و 55:2)؛ و خداوند تنها تعلیمدهنده قرآن است: (2- 55:1).
جواب ما: مأموریّت حضرت رسول(ص) بیش از قرائت قرآن مجید بوده و تعلیم آیات و مفاهیم و حکمت قرآن مجید و تزکیّه مردم (151، 2:129 و 3:164 و 62:2) و قضاوت در امور مسلمانان (65، 4:59 و 24:51) و نیز اطاعت و پیروی از حضرت رسول اکرم(ص) از دستورات صریح الهی است (3:31 و 80، 4:59 و 5:92 و 24:54). حضرت رسول(ص) بهترین نمونه برای کلیه مسلمانان میباشند: (68:4).
اغلب پیروان این گروه برای اوّلین بار با اسلام آشنا شده و یا مسلمانانی هستند که به دلایل مختلف به این گروه جلب شدهاند.
ما امیدوار هستیم با ارسال و بررسی قرآن انگلیسی مورد استفاده این گروه و شرح کامل ادّعاهای آنها، در آینده آمادگی بهتر و بیشتری جهت رفع اشتباهات پیروان این گروه و سایر علاقهمندان به اسلام را داشته باشیم.
برحسب آنچه از آیات قرآن استفاده میشود پیغمبران علاوه بر این که وحی الهی را به مردم میرساندند و مبلّغ رسالت خدا بودهاند، گفتار و رفتارشان نیز در کنار همان وحی برای مردم راهنما بوده و حدیث و سنّت و سیره آنها مکمّل برنامههای هدایتی آنها بوده است.
اسلام با این عقاید استوار و احکام نجاتبخش، با تمسّک به دو اصل «قرآن» و «سیره و سنّت» شکل گرفت. مسلمانان برنامههای عملی و عقیدتی خود را به تفصیل و تنظیمی که در دوره بیست و سه سال رسالت پیغمبر تفهیم و تعلیم شد، از آن حضرت گرفتند؛ و نقش، وظیفه و رسالت پیغمبر(ص) در هدایت بشر، منحصر به خواندن آیات قرآن برای مردم نبود.
قرآن مجید، اعتبار، سندیّت و حجیّت تعالیم قولی و عملی پیغمبر را اعلام فرمود: از جمله در آیه: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا [5]، یا در آیاتی مثل آیه: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَجيبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحيِيكُم [6]؛ که مراد از استجابت خدا، استجابت وحی و کلام خدا- قرآن کریم- است؛ و مراد از استجابت رسول، استجابت حدیث و گفتار و امر و نهی اوست. چنان که آیاتی مثل: أطِیعُوا اللهَ وَ رَسُولَه[7] مدلولش همان اعتبار کتاب و ارشادات غیرقرآنی پیغمبر است.
اصولاً از بزرگترین فواید فرستادن پیغمبر این است که پیغمبر، نمونه و الگو و اسوه و مقتدا باشد تا مردم به قول و عمل او اقتدا و تأسّی کنند و از او پیروی نمایند. آیاتی مثل: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[8]، همین معنی را بیان میفرماید. بیشتر از این آیاتی که دلالت دارد بر این که پیغمبران، امام هستند همه دلالت دارد بر اینکه حدیث و عمل آنها باید دستورالعمل و سرمشق و برنامه باشد.
امام یعنی کسی که به او اقتدا میشود. حضرت ابراهیم که بعد از ابتلا به آن کلمات و اتمام آن به مقام امامت رسید، معنایش همین پیشوا شدن و مقتدا بودن است. این آیه که درباره انبیاء میفرماید: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا[9] اگر انبیا فقط مبلّغ کتاب باشند، امامت آنها معنی و تفسیر پیدا نمیکند.
بنابراین رل و نقش انبیا به همین ابلاغ خشک و خالی منحصر نمیشود و اصلاً رل و نقش آنها به این مقدار ایفا نمیگردد.
آیه 20 سوره 3 نیز دلالت بر این ندارد و بلاغی که در آن است مراد، بیان کلّ تعالیم دین هست که با قرآن و توضیحات و تبیینات پیغمبر صورت میپذیرد و بلاغ در آیه 99 از سوره 5 نیز همین مفاد را دارد؛ و آیه 17 و 19 سوره «قیامت» نیز اصلاً دلالتی بر این معانی ندارد.
احسن الحدیث بودن قرآن- که صددرصد مسلّم است- با بینیازی از سنّت پیغمبر(ص) چه ارتباطی دارد که به آیه اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ[10] در سوره «زمر» استشهاد شود؟
واقعاً این استفادهها از قرآن عجیب و غریب است. همچنین آیه فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ[11] از سوره «جاثیه» چگونه نفی اعتبار حدیث را مینماید؟
البتّه کسی که به آیات خدا ایمان نمیآورد، به گفتار پیغمبر و حدیث او هم ایمان نمیآورد؛ امّا ایمان به آیات قرآن و آیات خدا به طور اعمّ از آیات تکوین و تشریع، مانع از ایمان به حدیث پیغمبر نیست؛ همانگونه که ایمان به خدا مانع از ایمان به رسالت نمیباشد.
همچنین از آیه عَلَّمَ القُرآن[12] در سوره «الرحمن» کدام شخص مستقیمالفکر - که اندک بهره از علم و درک داشته باشد- بینیازی از حدیث را میفهمد؟
من تعجّب میکنم که گروهی با اینگونه مطالب واهی خود و دیگران را سرگرم کرده و موجب اتلاف وقت مردم میشوند.
همچنین در مورد آیه الرَّحمَن عَلَّمَ القُرآن[13] هر چند بر این که خدای تعالی تنها تعلیمدهنده قرآن است دلالت دارد، امّا در مراتب نازله، پیغمبر هم تعلیمدهنده قرآن است؛ آموزگاران هم تعلیمدهنده قرآناند؛ مفسّرین هم تعلیمدهنده قرآناند؛ حدیث و تفسیر و تاریخ و علم هم قرآن را تعلیم میدهند؛ و شما هم میتوانید معلّم قرآن باشید. اینها با این که معلّم اصلی و حقیقی قرآن خدا است، منافات ندارد.
همه مطالب این گروه واقعاً حاکی از بینش کم، و قلّت درک است. این گروه اگر میخواهند درباره قرآن، فهم و بصیرتی پیدا کنند بهتر این است که به علمای علوم قرآن مراجعه و مطالب و سؤالات خود را مطرح نمایند؛ تا به سرمنزل معرفت به خدا و پیامبر و قرآن و اولیای دین برسند «وَ اللهُ هُوَ الهَادِی إلَی الصَّوابِ».
پینوشتها
[1] – قمر/40،32،22،17.
[2] – انعام/38.
[3] – یس/12.
[4] – زلزله/7 و 8.
[5] – حشر/7.
[6] – انفال/24.
[7] – انفال/20،24.
[8] – احزاب/21.
[9] – انبیاء/73.
[10] - زمر/23.
[11] - جاثیه/6.
[12] - الرحمن/2.
[13] - الرحمن/1و2.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی