20- راجع به عالم ذرّ، نظر شما چیست؟
برحسب بعضی تفاسیر، آیاتی از قرآن مجید به این عالم تفسیر شده و ظاهر برخی از این آیات بر یک سابقه و پیشینه خاص انسان قبل از این عالم دلالت دارند.
از این آیات، آیهای که مشهور و معروف در این جهت شده است، آیه کریمه وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلَي شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ [1]میباشد.
در تفسیر این آیه، نظرها متفاوت شده است و حتّی بعضی بزرگان آن را به شهادت خلقت انسان بر وجود خالق، مثل شهادت هر صنعت و بنا بر وجود صانع و بانی، یا به شهادت فطرت و اقرار فطری انسان بر وجود خدا تفسیر نمودهاند، که رفع ید از ظاهر آیه است و صاحبان این رأی، این رفع ید از ظاهر را از روی قرینه، به قول خودشان عقلیّه میدانند.
برخی دیگر از بزرگان هم ظاهر آیه را حفظ کرده و وجود چنین عالم و پیشینهای را برای انسان برحسب این آیه، تصدیق میکنند؛ هر چند در بیان مطلب با توجّه به جملههای آیه و موقعیّت اعرابی آنها بیان واحد ندارند؛ و هر چند در معرفت تفاصیل این عالم و حقیقت آن نیز از اظهار نظر قطعی خودداری میکنند که از حدّی که روایات معتبر دلالت دارند، بیشتر سخن بگویند.
به هر حال، رأی معروف بین محدّثین و جمعی از علمای اهل تفسیر، همین است که بالاجمال، «عالم ذرّ» را قبول دارند.
از جمله آیاتی که ممکن است بر همین معانی «عالم ذرّ» و پیشینه معنوی و حقیقت انسان تفسیر شود، آیاتی از سوره بقره است که میفرماید: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ قَالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَکيمُ قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ[2].
این آیات دلالت بر وجود مسمیّاتی دارد که اسماء آنها را خداوند متعال به آدم تعلیم فرمود و مسمیّات آن برحسب ظاهر در مرآی ملائکه و دید آنها بوده و به آنها اشاره شده است.
البتّه چنان که از آیات استفاده میشود، این برنامه غیبی و غیب آسمانها و زمین و این عالم بوده است این مسمیّات در روایات به اشباح رسول اکرم (ص) و ائمّه طاهرین(ع) و بلکه بسیاری از خواص عبادالله و صاحبان درجات رفیعه و سران اعداء الله بوده است و تفاسیر دیگر و بیشتر نیز شده است.
از جمله آیات، این آیه شریفه است: وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِن كِتَابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَ أَنَاْ مَعَكُم مِنَ الشَّاهِدِينَ[3].
از این آیه نیز استفاده میشود که مسئله اخذ میثاق بر نبوّت حضرت رسالت پناهی(ص) نیز در صقع خاص و جوّ ویژهای بوده است که این اخذ و استیثاق در آنجا انجام گرفته است؛ هرچند تصوّر آن برای ما دشوار یا محال باشد.
آیه دیگر این است: وَ اِذ اَخَذنا مِنَ النَّبِیّینَ مِیثاقَهُم وَ مِنكَ وَ مِن نُوحٍ وَ اِبراهیمَ وَ مُوسُی وَ عِیسَی ابنِ مَریَمَ وَ اَخَذنا مِنهُم مِیثَاقاً غَلیظاً [4]، این آیه نیز به ظاهر دلالت دارد بر اخذ میثاق از انبیا(ع) و خلاصه این که این آیات به عالم ذرّ و اخذ میثاق، تفسیر شده است.
علاوه بر این، روایاتی که در حدّ تواتر است، بر این عالم و این اشهاد و حضور و شهادت و اخذ میثاق دلالت دارند که اگر بخواهید به این روایات و بعضی آرا و نظرات علما مطّلع گردید، از جمله میتوانید به کتاب شریف «بحارالانوار» مراجعه نمایید:
جلد 3، باب 11، الدین الحنیف و الفطرة و صبغةالله و التعریف فی المیثاق (که مشتمل بر 22 حدیث است).
جلد 5، باب 10، الطینة والمیثاق (مشتمل بر 67 حدیث).
جلد 58، باب 43، فی خلق الأرواح قبل الاجسام (مشتمل بر 29 حدیث).
لازم به تذکّر است این که گفتیم این روایات در حدّ تواتر است، مقصود تواتر لفظی تفصیلی نیست؛ بلکه مقصود، تواتر لفظی اجمالی است که به واسطه کثرت روایات علم به صدور یکی از آنها حاصل است و معنوی است که از مجموع این روایات علم به عالم ذرّ و پیشینه ویژهای برای همه بنیآدم یا افراد مخصوصی پیدا میشود. مثل نقلهایی که از سخاوت حاتم شده که اگر چه به تفاصیل آن علم پیدا نمیشود و تفاصیل آن متواتر نیست، امّا قدر جامع آنها که سخاوت وجود حاتم باشد، به تواتر معنوی ثابت است.
از این جهت ما هم در مقام اظهار رأی و عقیده، بیشتر از این، نظر قطعی نمیدهیم و قدم به جلو نمیگذاریم که مبادا به رأی خود سخنی بگویم؛ زیرا در این امور، فقط باید بر اساس نقل ثابت و محکم متّصل به مبدأ و مقام عصمت اظهارنظر کرد.
بنابراین به این مقدار و اعتقاد اجمالی بسنده میکنیم. در این حد بر این عقیده ردّ و ایراداتی کردهاند که به آنها نیز پاسخ داده شده و آن ایرادات وارد نخواهد بود.
قرائت قرآن کریم
21- آیا در تلاوت قرآن مع القواعد فتحه، کسره و ضمّه، رعایت لهجه هم واجب است؟ آیا بدون لهجه اشکال دارد؟
باید کلمات به عربی صحیح تلفّظ شود و ضمّه و فتحه و کسره آخر هر کلمه - در صورتی که وقف بر آن نشود- ظاهر شود (و الله العالم).
22- آیا در جلسات ختم قرآن غلط خواندن قرآن اشکال دارد؟ و اگر سهواً عمل شود و صرفاً به خاطر یادگیری باشد، چه حکمی دارد؟
غلط خواندن سهوی اشکال ندارد.
23- قرآن را به زبان یا لهجه محلّی ترجمه کردهاند. از آنجا که نمیتوانم آن را به عربی بخوانم، آیا به همان زبان و لهجه میشود خواند، یا باید حتماً عربی خوانده شود؟
خواندن ترجمه صحیح قرآن کریم نیز بسیار خوب است و فضیلت و ثواب دارد و تا حدودی شخص را با قرآن مجید آشنا و مربوط میسازد. امّا ثوابهای خاص و مهمّی که برای قرائت قرآن است، به خواندن خود قرآن با همان الفاظ عربی اختصاص دارد. مضافاً بر این که ترجمههای قرآن هر چه هم با دقّت و آگاهی انجام شده باشد برای رساندن حقایق عالی این کتاب مقدّس وافی نیست؛ و آن نورانیّت و تأثیری را که خود قرآن در نفوس دارد، دارا نمیباشند. ترجمه هر چه هم دقیق و رسا باشد بالاخره کلام بنده و مخلوق است و قرآن کلام خدا و خالق.
هرگز ترجمه قرآن را نمیتوان مثل ترجمه کتابهای دیگر در کنار هم و مانند هم دانست. این واقعیّتی است که همه علمای سخنشناس و محقّقان قرآنشناس- حتّی غیرمسلمانان- هم تصدیق دارند.
باید ترجمه قرآن را پلّه اوّل صعود به معارف الهی و حقایق غیرمتناهی دانست و صعود را تا حدّ امکان ادامه داد.
24- در بعضی از قرآنها، جداول و اشکالی کشیده شده که در آنها اعداد و یا صفات خداوند متعال و ... نوشته شده و در هرکدام روایتهایی شده؛ مثلاً در یک جدول، اعداد و .... کشیده شده و روایت شده که هر کس به این جدول و اعداد و .... نگاه کند خداوند او را در حمایت خود حفظ کرده گناهان او را میبخشد و از این قبیل ادّعاها؛ آیا محکوم به صحّت میباشد؟
به طور کلّی نمیتوان این روایات را تأیید کرد.
25- آیا ختم برخی از سورههای قرآن همانند سوره «انعام» به طریقه خاصّی که در جزوههای مخصوص ختم این سورهها بیان شده است، صحّت دارد یا نه؟
به کتابهایی که در باب ختومات نوشته شده مراجعه نمایید.
26- تقلید صدا و لحن از قاریان قرآن کریم که اکثر آنها از اهلسنّت هستند و ولایت و امامت به حق حضرت امام علی(ع) را نمیپذیرند و در پایان قرائت، «صَدَقَ اللهُ العَظِیم» میگویند، چه حکمی از نظر فقه اهلبیت(ع) دارد؟
اگر کیفیّت قرائت مشتمل بر غنا نباشد اشکالی ندارد؛ ولی این که «صَدقَ اللهُ العَلِیّ العَظِیم» را به همین نحو بخوانند و اصرار دیگران بر ترک اسم «العلی» با توجّه به این که در قرآن مجید است: وَ هُوَ العَلِیُّ العَظِیم[5]، صورت اعراض از قرآن مجید دارد و هم «علی» و هم «عظیم» از اسماء حسنای خداوند است.
27- تواشیح چه حکمی دارد؟ در تواشیح بعضی از آیات قرآنی را با حالت ترانه و سرود و حتّی غنا میخوانند؟
اگر به کیفیّت غنا خوانده شود، حرام است والّا اشکالی ندارد.
استخاره
28- لطفاً نظر مبارکتان را در مورد استخاره قرآنی توسّط کامپیوتر بیان فرمایید. (روش کار بدین صورت است که برنامهای به کامپیوتر داده میشود و فردی که قصد استخاره دارد پس از نیّت، کلید انتخاب را فشار میدهد و بر حسب تصادف انتخاب کامپیوتر، نام سوره، شماره آیه، ترجمه آیه و خوب یا بد بودن آن که قبلاً توسّط فرد عالمی مشخص شده و به کامپیوتر داده شده، روی صفحه کامپیوتر ظاهر میشود).
حقیر هیچ وقت به نحو مذکور در سؤال، استخاره نمیکنم.
29- آیا در همه موارد میتوان به قرآن استخاره کرد یا موارد خاصّی دارد فیالمثل در مورد طلاق گرفتن یا نگرفتن میشود استخاره کرد یا نه؟ و دیگر این که اگر شخصی استخاره کند و به آن عمل نکند چگونه است؟
مورد استخاره در کاری است که شرعاً در آن، شخص تکلیف به وجوب یا حرمت بلکه استحباب یا کراهت نداشته باشد والّا در انجام دادن عمل واجب یا حرام استخاره معنی ندارد و در عمل مستحب یا مکروه هم استخاره بیمورد است.
بلی اگر عمل مستحب چند مصداق داشته باشد مثل ازدواج که با این شخص و آن شخص و شخص دیگر هر کدام مصداق مستحب است ولی برای تعیین اولی از بین آنها بعد از بررسی مرجّحات و مساوی بودن موارد استخاره نماید.
همچنین در امور مباح از کارهای دنیوی که شخص خوب و بد و منفعت و ضرر آن را نمیداند استخاره مورد دارد. بلکه اگر در ترک امر مکروه یا فعل مستحب احتمال ضرر میدهد استخاره جایز است. معذلک با شور و مشورت اقدام کردن نیز شرعاً راجح و مستحب است و چنان که با توکّل و اعتماد به خدا نیز وارد عمل شدن مستحب است فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ[6].
در جاهایی که استخاره مورد داشته باشد پس از استخاره اگر عمل به آن نشود ممکن است موجب پشیمانی و احیاناً ضرر شود و به هر حال عمل به آن شرعاً واجب نیست.
پینوشتها
[1] - اعراف/172.
[2] - آیات 30 الی 33.
[3] - آلعمران/81.
[4] – احزاب/7.
[5] – بقره/255.
[6] – آلعمران/159.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
باسلام. لطفا جواب سوال را به من بگید.