کد مطلب: ۲۹۹۵
تعداد بازدید: ۱۵۱۰
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۵۹
معارف دین(۲۹)| شرح احادیث(۴)
کتاب «علل الشرایع» یکی از کتب حدیث شیخ اجلّ، صدوق(ره) و در موضوع خود بسیار مهم و ارزشمند است؛ ولی در اسناد و احادیث و مدالیل روایات آن از اهل‌فن و علمای علم رجال و حدیث‌شناس باید نظرخواهی کرد.
4 - در احادیث است که ثواب عمل بسیار کوچک گاهی به‌ اندازه عمل بزرگ تعیین شده است. مثلاً کسی که صد مرتبه «سبحان‌الله» بگوید افضل است از بردن صد قربانی در حج؛ یا این که اگر کسی سه مرتبه صلوات بفرستد، ثوابش را به ‌جز خدا کسی نمی‌تواند بنویسد. آیا این احادیث صحیح است؟
ظاهراً این بیانات در این‌گونه موارد، کنایه از کثرت ثواب است و هیچ بیانی در مقام تشویق به گفتن «سبحان‌الله» که تزکیه خدای تعالی از عیب و نقص و نشانه کمال توحید انسان است، و تشویق بر صلوات بر محمّد و آل محمّد که بزرگ‌ترین حقّ را بر انسان‌ها دارند و واسطه هدایت و سعادت دنیا و آخرت آن‌ها هستند و نباید هیچ‌گاه از این اولیای نعم، غفلت شود، بالاتر و رساتر از این تعبیرات نیست؛ و نظیر این‌ها در قرآن هم وجود دارد.
خدای متعال، در آیه‌ای می‌فرماید: ای پیمبر! اگر هفتاد مرتبه برای کفّار استغفار کنی، خداوند آن‌ها را نمی‌آمرزد. مسلّماً «هفتاد»، خصوصیّت ندارد به این معنی که اگر رسول اکرم(ص) مثلاً هفتاد و یک مرتبه استغفار می‌کرد، ممکن بود خداوند آن‌ها را بیامرزد؛ و معلوم می‌باشد مراد این است که خداوند آن‌ها را به ‌هیچ‌ وجه نمی‌آمرزد (و الله العالم).
 
5 - از بعضی از علما شنیده شده که روایت داریم اگر کسی به حجّ مشرّف شود و بعد از برگشتن از مکّه، خداوند متعال برای آن حاج، تا چهار ماه، گناه - هر چه باشد - نمی‌نویسد.
اوّلاً بفرمایید که آیا چنین روایتی داریم یا نه؟ و بر فرض بودن روایت، سندش صحیح است یا نه؟ و در صورت صحّت، آن روایت را چطور معنی نماییم؟
بلی، این مضمون روایت در احادیث شریفه وارد شده است؛ ولی در بعضی احادیث به عدم اتیان کبیره و در بعضی دیگر به عدم اتیان موجبه مقیّد شده است.
شیخ الطائفه(قدس سره) در باب «ثواب الحجّ» به سند صحیح از «معاویة بن عمّار»، از حضرت صادق(ع) حدیثی روایت فرموده که در ذیل آن می‌فرماید: «أنِّی أن تَبلُغَ مَا یَبلُغ الحَاج قَال أبوعبدالله(ع): وَ لَاتَکتُب عَلَیهِ الذُّنُوب أربَعَة أشهُر تَکتُب لَهُ الحَسنَات إلّا أن یَأتِی بِکَبیرَةٍ»[1]. بنابراین گناهانی که در این چهار ماه نوشته نمی‌شود، صغیره است و این مطابق است با مفاد آیه کریمه إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ[2].
«ثقة الاسلام کلینی» - رضوان الله علیه - در «جامع کافی»، باب «فضل الحج و العمرة و ثوابها»، به سند خود از «سعد اسکاف»، از حضرت ابی جعفر(ع) روایتی در فضل حاج روایت کرده است که در ذیل آن، امام(ع) می‌فرماید: «فَإِذَا قَضَى‏ نُسُكَهُ‏ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ كَانَ ذَا الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمَ وَ صَفَرَ وَ شَهْرَ رَبِيع الْأَوَّلِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ تُكْتَبُ لَهُ الْحَسَنَاتُ وَ لَا تُكْتَبُ عَلَيْهِ السَّيِّئَاتُ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَ بِمُوجِبَةٍ فَإِذَا مَضَتِ الْأَرْبَعَةُ الْأَشْهُرِ خُلِطَ بِالنَّاسِ‏»[3] 
هر چند «علّامه مجلسی»(ره) در «مرآة العقول»، دو احتمال در موجبه داده‌اند: یکی آن که مراد کبیره است که موجب آتش است. دیگر این که گناهی است که موجب کفر شود و فرموده است: اوّل اظهار است.[4] با توجّه به روایت «معاویة بن عمّار» اطمینان حاصل می‌شود که مراد از موجبه، کبیره است و بنابراین گناهی که نوشته نمی‌شود، گناهی است که در کتاب و سنّت موجب دخول در آتش معرّفی نشده باشد.
«شیخ الطائفه»، این حدیث را از «سعد اسکاف» روایت فرموده، به عبارتی که با این عبارت، اختلاف و جمله «إِلَّا أَنْ يَأْتِيَ بِمُوجِبَةٍ» را ندارد. ایشان ذیل حدیث را این نحو روایت فرموده‌اند: «فَإِذَا قَضَى‏ نُسُكَهُ‏ غَفَرَ اللَّهُ لَه بَقیّة ذِی الحَجّةَ وَ المُحَرَّم وَ صَفَر وَ شَهر رَبِیع الأوَّل فَإذَا مَضَت أربَعَةَ أشهُر خَلَطَ بِالنَّاسِ».
ولی معتمد همان روایت کافی است؛ زیرا معلوم است که در نقل تهذیب روایت مختصر شده است و مثل نقل به مضمون است و علاوه بر این، جمله «إِلَّا أَنْ يَأْتِيَ بِمُوجِبَةٍ» از آن اسقاط شده است و در دوران امر بین زیاده و نقیصه، اصالت عدم زیادة بر اصل عدم نقیصه مقدّم است. فرضاً هم اگر این دو اصل را حجّت ندانیم، در خصوص مورد، با توجّه به روایت «معاویة بن عمّار» ظاهر این است که این جمله اسقاط شده و نسخه «کافی» صحیح است؛ و احتمال این که جمله «إلّا أن یَأتِی بِکَبِیرَةٍ» یا «إِلَّا أَنْ يَأْتِيَ بِمُوجِبَةٍ» در این دو روایت از بعضی رواة اضافه شده باشد به‌ عنوان شرح و تفسیر حدیث، بسیار بعید می‌باشد. فرضاً هم اگر این نحو باشد از رحمت و مغفرت و کرم و فضل خداوند متعال بعید نیست که مقرّر فرماید تا چهار ماه مؤمنی که حجّ به ‌جا آورده مطلق گناهانی که تحت ‌فشار تسویلات نفس و غلبه هوا از او صادر شده - نه به نحو بی‌اعتنایی و استخفاف به امر خدا - مورد آمرزش خداوند واقع شود و کسی نمی‌تواند رحمت واسعه و تفضّل خدا را محدود کند.
بلی این حدیث، کسی را که از روی بی‌اعتنایی و استخفاف به امر و نهی خدا معصیت نماید، و یا این که بخواهد با تشبّث به این حدیث در این چهار ماه هر گناه و معصیتی را مرتکب شود شامل نمی‌شود. از ابتدا تا حال هم از این‌گونه اخبار هیچ ‌کس استفاده نکرده است که حاج تا چهار ماه مرخّص و آزاد است و با اتّکای به این حدیث مرتکب هر معصیّت بخواهد بشود؛ که این برداشت و تلّقی البتّه صحیح نیست.
 
6 - نظر شما درباره کتاب شریف «علل الشرایع» چیست؟
کتاب «علل الشرایع» یکی از کتب حدیث شیخ اجلّ، صدوق(ره) و در موضوع خود بسیار مهم و ارزشمند است؛ ولی در اسناد و احادیث و مدالیل روایات آن از اهل‌فن و علمای علم رجال و حدیث‌شناس باید نظرخواهی کرد. بسیاری از احادیث آن محتاج به بیان و شرح و تفسیر است (و الله العالم).
 
7 - با توجّه به «النَّاسُ کُلُّهُم هَالِکُونَ إلَّا العَالِمُونَ إلَخ» که بالاخره مخلصین را نیز در خطر عظیم می‌داند، عاقبت کار همه طبقات خیلی مشکل و ناراحت‌کننده به نظر می‌رسد؛ بنابراین تکلیف چه می‌شود؟
این جمله را با این لفظ در کتب احادیث معتبره ندیده‌ام؛ و اگر دیده باشم فعلاً در نظر ندارم.
بلی در مثل کتاب «اسنی المطالب» که از کتب اهل‌سنّت است به این لفظ روایت شده است: «اَلنّاسُ كُلُّهُم هالِكُونَ اِلّا العالمونَ وَ العَالِمُونَ كُلُّهُم هالِكُونَ الّا العَامِلُونَ وَ العامِلونَ كُلُّهُم هالِكُونَ الّا المُخلِصونَ وَ المُخلِصُونَ عَلَی خَطَرٍ عَظِیمٍ» و صاحب «أسنی المطالب» می‌گوید: این خبر موضوع است.[5]
در کتاب «مصباح الشّریعة» نیز به این عبارت آمده است: «هلَكَ العاملونَ الّا العابِدوُنَ و هَلَكَ العَابِدُونَ الّا العامِلُونَ وَ هَلَكَ العاملونَ الّا الصَّادِقُونَ و هَلَكَ الصَّادِقُون الّا المُخلِصوُنَ وَ هَلَكَ المُخلِصُونَ الّا المُتَّقُونَ وَ هَلَكَ المُتَّقونَ الّا المُوقِنُونَ و المُوقِنونَ لَعَلَى خَطَرٍ عَظِيمٍ»[6] ؛ این لفظ نیز ثابت نیست که از معصوم(ع) صادر شده باشد.
صدوق(قدس سره) روایت کرده است از حضرت رضا(ع)، از آباء کرامش، از امیرالمؤمنین(ع) که فرمود: «الدُّنْيَا كُلُّهَا جَهْلٌ‏ إِلَّا مَوَاضِعَ‏ الْعِلْمِ‏ وَ الْعِلْمُ كُلُّهُ حُجَّةٌ إِلَّا مَا عُمِلَ بِهِ وَ الْعَمَلُ كُلُّهُ رِيَاءٌ إِلَّا مَا كَانَ مُخْلَصاً وَ الْإِخْلَاصُ عَلَى خَطَرٍ حَتَّى يَنْظُرَ الْعَبْدُ بِمَا يُخْتَمُ لَهُ.[7]  (فِیمَا یَختِمُ به خ ل)». 
این‌گونه احادیث بندگان را از عالم و عامل و مخلص - در هر درجه‌ای که باشند- از غرور به علم و عمل و خلوص می‌ترسانند و از همه می‌خواهند که تا پایان کار، کمال مراقبت را از خود و احوال خود داشته باشند و از شرّ شیطان و نفس امّاره و شهوت و غضب هیچ‌گاه خود را در امان نبینند، و آنی غفلت نورزند، و کوتاهی نکنند و آگاهانه و هوشیارانه قدم بردارند تا مبادا لغزشی آن‌ها را از درجه‌ای که دارند ساقط سازد و اطمینان به این که نفس سرکش را مهار کرده و بر آن مسلّط شده، پیدا نکنند که:
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدها است‌/ کوبه دریاها نگردد کم و کاست
نفس را هفتصد سر است و هر سری‌/ از سری بگذشته تا تحت الثری
نفس اژدرهاست او کی مرده است/ ‌از غم بی‌آلتی افسرده است
پس این معنی که یک سرّ بزرگ تربیتی در آن است، راجع به این نیست که عاقبت کار همه طبقات در جهان دیگر مواجه با مشکلات حل نشدنی خواهند شد و از رحمت واسعه خدا محروم می‌شوند. نه، این دو موضوع اصلاً با هم ارتباط ندارند و رجاء به رحمت خدا و امید به پروردگار، لازم ایمان به خدا و صفات جمالیّه او است.
مضمون بعضی روایات است که هیچ مؤمنی نیست مگر این که در قلب او دو نور است: نور رجاء و امید، و نور خوف و بیم؛ نه این بر آن فزونی دارد و نه آن بر این. «خَفِ الله عَزَّ وجَلَّ خِيفَةً لَوْ جِئْتَه بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ و ارْجُ الله رَجَاءً لَوْ جِئْتَه بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ»[8]
گر چه در طاعتی از حضرت او لاتأمن/ ورچه در معصیتّی از در او لا تیأس
این روایات و تنبیهات اسرار و حکمی دارد که همه حاکی از کمال برنامه‌های تربیتی اسلام و توجّه به تمام زوایا و نقاط و نواحی روحی و پرورش فکر و اراده است و راهنمایی‌های جامع به ‌سوی راه نیکبختی و ترقّی و تکامل می‌باشد.
7 – با این که خدای تعالی می‌فرماید: «تَزَوَّدُوا فَإنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقوَی» و به همین آیه هم در «نهج‌البلاغه» استناد شده است، چگونه به حضرت امیر(ع) نسبت داده شده که فرمود:
وَ حَمَلَ الزَّاد أقبَحُ کُلَّ شَی‌ء/ إذَا کَانَ الوُفُود عَلَی الکَرِیمِ
هیچ منافاتی بین این دو کلام نیست؛ زیرا مربوط به دو مقام است. در مقام تکلیف و خطاب، انسان وظیفه دارد رعایت تقوای الهی را بنماید و اعمال صالحه، توشه آخرت اوست؛ امّا در مقام اظهار عجز در برابر خدای تعالی، نظر به عظمت او، اعمال صالح هم قابل ‌ارائه به پیشگاه او نیست و این کلام کنایه است از نداشتن توشه‌ای که قابل ‌ارائه باشد.
 
پی‌نوشت‌ها
[1] – تهذیب الاحکام:5/19.

[2] - نساء/31.

[3] - کافی:4/254.

[4]  - مراة العقول :17/125.

[5] – اسنی المطالب/246.

[6]  – بحار:70/245.

[7] – بحار:2/29.

[8]  – تحف العقول/375.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: