کد مطلب: ۲۹۹۷
تعداد بازدید: ۵۷۴۲
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۰
معارف دین(۳۱)| شرح احادیث(۶)
نباید مجرمان و گناهکاران از آیات و اخباری که عفو و رحمت او را که نامتناهی است بیان می‌کند و ثواب‌های کلان را وعده می‌دهد، جسور و جری شوند. چنان که نباید از آیات عذاب و اخبار عقاب، از رحمت حقّ مأیوس گردند.
10 - درباره ثواب‌هایی که برای برخی از اعمال در احادیث ذکر شده (مثلاً اگر کسی سوره «المطفّفین» را بخواند در فریضه‌اش آورده‌اند که، خداوند ایمنی در روز قیامت را به او عطا می‌کند و نه آتش او را ببیند و نه او آتش را و آورده‌اند که بر جسر جهنّم نگذرد و در روز قیامت مورد حساب قرار نمی‌گیرد. و اگر فلان سوره را بخواند تمام گناهانش آمرزیده شود، و برای بقیّه اعمال و ..) سؤال این است که آیا اگر هر انسان عادی این اعمال را انجام دهد مشمول ثواب آن می‌شود و یا اینکه انجام این اعمال باید با شرایط خاصّی باشد تا ثواب آن به انسان برسد؟
در خصوص روایاتی که در ارتباط ثواب اعمال یا عقاب اعمال وارد شده - به ‌طور کلّی و مثبت یا منفی - نمی‌توان اظهار نمود؛ باید در هر مورد خصوص روایت و سند و متن مضمون طبق ضوابطی که در علم‌الحدیث و تشخیص حدیث صحیح از ضعیف معیّن است، بررسی و اظهارنظر نمود.
با این‌ وجود بدیهی است نیل به این ثواب‌ها - با فرض صحّت روایت - مشروط به این است که شخص مؤمن، و خائف از عذاب خدا، در مقام کسب مغفرت و آمرزش باشد و بخواهد حال خود را اصلاح کند و درصدد جبران گذشته و رفع تبعات گناهان خود را باشد. معلوم است که چنین کسی تائب و پشیمان است و توسّل او به قرائت این سوره یا این دعا برای این است که آثار گناهان را رفع بنماید. چنین کسی حتماً اصرار بر معصیّت ندارد و از گناهان، ترسان و بیمناک است. بنابراین شمول مغفرت و آمرزش خدا نسبت به او برحسب وعده‌هایی که در آیات و احادیث صحیحه به تائبین و نادمین داده شده است و اعطای این ثواب‌ها، مورد استبعاد نیست.
این‌گونه احادیث را باید با توجّه به اصول و مبانی معلومه تفسیر نمود. بدیهی است که به شخصی که مصرّ بر گناه است، این ثواب‌ها اعطا نمی‌شود. چنان که این ثواب‌ها و وعده‌های غفران و آمرزش گناهان در قرآن کریم و احادیث، کسی را با توجّه به وعیدهایی که آن‌ هم در قرآن مجید و احادیث وجود دارد، نسبت به ارتکاب گناه و معصیّت، بی‌باک و جسور نمی‌سازد.
خداوند متعال متفضّل، غفّار رحمان، رحیم، وهّاب، منعم، محسن، قادر، قهّار، شدید الانتقام و شدید العقاب بوده و ارحم الرّاحمین در موضع عفو و رحمت و اشدّ المعاقبین در موضع کیفر و عقاب است. نباید مجرمان و گناهکاران از آیات و اخباری که عفو و رحمت او را که نامتناهی است بیان می‌کند و ثواب‌های کلان را وعده می‌دهد، جسور و جری شوند. چنان که نباید از آیات عذاب و اخبار عقاب، از رحمت حقّ مأیوس گردند.
مهم این است که انسان - در حدّی که استعداد بشری او اقتضا دارد - به نکات عالیّه و اسرار دقیق این برنامه‌ها و پاداش‌های اعمال به‌ ظاهر بسیار کوچک و مختصر و کیفر عقاب‌هایی که برای گناهان مقرّر شده، معرفت پیدا کند.
در ارتباط با این بحث، روایات و احادیث شریفه‌ای در نظر است که متأسّفانه مجال و فرصت نوشتن آن‌ها را ندارم.
 
11 - از حضرتعالی سؤال شده بود که: «آیا سادات گناهکار در قیامت به‌ جای جهنّم به ‌جایی به نام «زمهریر» می‌روند؟» که در پاسخ فرموده بودید: «ممکن است. فعلاً مدرک آن در نظر نیست؛ محتاج به مراجعه است».
حال، با توجّه به حدیثی که در کتاب «مناقب»، جلد 4، صفحه 151 آمده است به این مضمون که:
طاووس فقیه می‌گوید: امام سجّاد(ع) را دیدم که از شامگاه تا سحر، طواف و عبادت کرد ... (پس از شرح حالات جزع و گریه امام) طاووس می‌گوید: عرض کردم ای پسر رسول خدا، این بی‌تابی چیست؟ بر ماست که چنین کنیم؟ پدر شما حسین بن علی(ع) و مادرت، فاطمه زهراست؛ جدّت رسول‌الله(ص) است. حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: طاووس، هیهات! هیهات! از پدر و مادرم مگو؛ خدا بهشت را برای اهل طاعت و نیکوکاران آفریده، اگر چه بنده حبشی باشد. و جهنّم را برای کسی که نافرمانی کند، هر چند سیّد قریشی باشد. آیا این کلام خداوند را نشنیده‌ای که: «فَإذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا اَنسَابَ بَینَهُم یَومَئذٍ وَ لا یَتَسَائَلُونَ»؛ قسم به خدا فردا جز عملی صالح چیزی به تو سود ندهد».
سؤال این است که: اوّلاً با توجّه به حدیث فوق، برای سادات جایی به نام «زمهریر» به ‌جای جهنّم نیامده است و همه انسان‌ها را در رسیدگی به اعمال‌شان یکسان بر شمرده است؟ ثانیاً: آیا بردن سادات گناهکار به‌ جایی به نام «زمهریر» به‌ جای جهنّم، با عدل الهی - که همه انسان‌ها را یکسان می‌داند و در رسیدگی به اعمال‌شان تفاوتی قائل نیست - ناسازگار نیست؟
در تفسیر آیه شریفه فَإذا نُفِخَ فِی الصُّورِ ...[1] - چنان که از آیات بعد از این آیه استفاده می‌شود - مقصود این است که انساب کافر را فایده نمی‌دهد و کفّار معاند و مکذّب خدا و رسول به هر کس و به هر جا نسبت داشته باشند، از نسبت خود بهره‌مند نمی‌شوند.
امّا این که مؤمنان از شرافت نسبت خود بهره‌مند نمی‌شوند، از آیه استفاده نمی‌شود و آیه کریمه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ[2] دلالت بر این دارد که ذرّیّه و فرزندان مؤمنین - که در ایمان، تبعیّت از پدران و اجداد مؤمن بنمایند - به آن‌ها ملحق می‌شوند و اگر هم در درجات ایمان، کمتر باشند در درجات آخرت به آن‌ها می‌پیوندند و در واقع، نقص اولاد و کمی آن‌ها به کمال پدران جبران می‌شود. 
این یک پاداش به صلحا و شایستگان است و یک امر عقلایی و مقبول عرف و عقل می‌باشد؛ و سیره بر این بوده و هست که «المَرءُ یَحفَظُ فِی ولدِهِ»[3]. چنان که از آیه وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً [4] نیز استفاده می‌شود که فرزند به صلاح پدر، مورد رعایت واقع شده است.  
بدیهی است اَوْلی و سزاوارتر از هر کس به رعایت حقّ و حفظ خدمت و عمل او، رسول اکرم(ص) است که بر همه حقّ دارند؛ حقّ هدایت و حقّ حیات حقیقی و حقّ نجات از بربریّت و جاهلیّت و حیوانیّت و .... 
کدام انسان با معرفت است که پیغمبر اکرم(ص) را شناخته باشد و به اثر رسالت و زحمات آن حضرت، در رستگاری خود و همه جامعه آگاه شده باشد و خودش و همه بشر را موظّف به احترام و مراعات حقّ آن حضرت در ذرّیّه طیّبه او نداند؟ یا تکریمات الهیّه را از اهل‌بیت آن حضرت که همه تکریم از خود آن حضرت و تقدیر از خدمات او است، مورد اعتراض و ایراد قرار دهد و آن را خلاف عدل بداند؟
این ثواب، ثواب پیغمبر است؛ چنان که به ‌عکس هم اگر کسی فرزند صالحی داشت پس از پدرش ثواب اعمال خیر فرزند در نامه عمل پدر نیز ثبت می‌شود. آیا اگر کسی که اصلاً فرزند ندارد و یا فرزند او به فسق و گناه گرایید، این ثواب را نداشته باشد خلاف عدل است؟ اگر کسی ایمان داشته و معاند و لجوج و بی‌اعتنا به امر و نهی و عذاب خدا نباشد، اسباب تفضّل و شمول رحمت واسعه الهیّه که بسیار است و از آن جمله همین شرف انتساب است برای او سبب نجات خواهد شد. سادات مؤمن به شرافت نسب، مؤمنان دیگر به دوستی سادات و به اسباب دیگر، مورد مغفرت واقع می‌شوند.
در عین‌ حال، توجّه داشته باشید که تمام موجبات ثواب و جهات استحقاق عقاب و دقایق و اسراری که دارد از عهده‌ی احاطه‌ی بشر بر آن‌ها - إلّا مَن کَانَ مؤیِّداً مِن عِندِالله لِدَرکِ هَذِهِ الأسرَارِ - خارج است. همه‌ی عصاة یکسان نیستند، همه مطیعین نیز مساوی نمی‌باشند. شرایط و احوال و دقایق بسیار است که همه در پاداش و کیفر ملاحظه می‌شود و خدا به آنچه مقتضای خدایی و صفات کمالیّه او است حکم می‌کند؛ و کسی را نمی‌رسد که در کار او چون ‌و چرا نماید یا بخواهد وجه افعال او را – چنان که می‌باشد - بداند. لَا یُسئَلُ عَمَّا یَفعَلُ وَ هُم یُسئَلُون.[5]
امّا داستانی که از «طاووس» و عبادت و تضرّع و بی‌تابی حضرت زین‌العابدین(ع) نقل شده، به فرض صحّت آن، گوشه‌ای و نمونه اندکی از عبادات و تضرّعات و ادعیّه و مناجات و حالات روحانی و معنوی آن حضرت است که در روایات معتبره شیعه و سنّی نقل شده است.
این حالات و ابتهال و عرض نیاز و فقر و احتیاج و طلب عفو و مغفرت و اعتراف به ذلّت و مسکنت، و بلکه تقصیر و معصیّت از مثل آن امام همام - که همگان بر پاکی و طهارت روح و جسم او اتّفاق دارند و دارای مقام قدسی عصمت است - معانی بسیار بلند دیگر دارد که شمّه‌ای از آن را در کتاب «نیایش در عرفات» عرض کرده‌ام.
برای آن حضرت هر چه این عرض پوزش و عذرخواهی بلیغ‌تر و رساتر باشد، لذّت‌بخش‌تر است.
مثلِ آن حضرت، ذکر و دعا و عبادت و عرض نیاز و فقر و اعتراف به تقصیر در درگاه خداوند متعال و نشستن بر زمین مسکنت را عروج و معراج می‌یابد. او در این مشهد و موقف – با این که امام معصوم است - چنان از خدا طلب مغفرت می‌نماید که توبه‌کننده‌ای که تمام عمر را در گناهان کبیره به سر برده باشد، آن‌ چنان حال تضرّع و پوزش و عذرخواهی ندارد و در برابر عظمت الهی هیچ ‌کس مانند آن امام عالی‌مقام و آبای طاهرین و اخلاف طیّبین او احساس کوچکی و حقارت و نیستی نداشت.
او در این موقف حضور و قرب به ‌حقّ از حرمان، از درجات بلند و بلندترین    - که همه شعبه مقام محمود جد بزرگوارش می‌باشد - بیمناک است؛ و با این که آیات اصطفا را هم تلاوت فرموده است، این آیه را - که مرقوم داشته‌اید - می‌خواند که بفرماید:
محنت قرب بعد افزون است/ ‌جگر از محنت قربم خون است
آن حضرت قطعاً و یقیناً اولی النّاس بالنبیّ(ص) بود و قطعاً مشمول این آیه است: إِنَّ اللهَ اصْطَفى‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ‌[6] و آن حالات که برای آن حضرت حصول داشته به خود آن‌ها اختصاص دارد. همه مسائل و مبانی صحیحه، در جای خود محفوظ است. عبد حبشی اگر اطاعت و عبادت کند به خدا نزدیک می‌شود و به درجات عالیّه نائل می‌گردد؛ و سیّد قریشی نیز اگر از راه منحرف شود و مثل «ابولهب» با حقّ، در مقام عناد و ستیز برآید و تسلیم حقّ نشود، تا آنجا سقوط می‌کند که قرآن بر نفرین و مذمّت او ناطق می‌گردد. همه مقامات و درجات به دین و ایمان، تحصیل می‌شود و سیّد نباید مغرور شود و غیر سیّد نیز نباید مأیوس گردد. 
لَعَمْرُکَ مَا الإِنْسَانُ إلّا بِدِینِهِ/ فَلَا تَتْرُکِ التَّقْوَی اتِّکَالاً عَلَی النَّسَبْ
فَقَدْ رَفَعَ الإسلامُ سَلْمانَ فَارِسٍ/ وَ قَدْ وَضَعَ شِرکَ الشَرِیفَا بالهب
خداوند متعال خود به تمام جهات و مواردی که موجب استحقاق ثواب و تفضّل است، عالم می‌باشد و همه بندگانش را می‌شناسد. ما را نسزد که اصطفای انبیا و ائمّه(ع) و در درجات پایین‌تر سادات و ذرّیّه طیّبه را خلافت عدل بدانیم و از این که سادات یا فرزندان دیگر بندگان شایسته خدا در اثر اعمال پدران‌شان مورد تفضّلاتی قرار بگیرند، معترض باشیم.
همه باید از این معانی درس بگیریم و بفهمیم که خداوند متعال، شکور است و پاداش نیک اعمال را حتّی به تفضّل به ابنای عاملان آن عطا می‌فرماید و برای این امور، معانی خوب بیابیم و اگر هم به ‌واسطه قصور معرفتی که داریم از درک آن بازماندیم، تسلیم باشیم و با قرائت قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ[7] خود را در عوالم عالی رضا و تسلیم وارد نماییم.
 
پی‌نوشت‌ها
[1] – مؤمنون/101.

[2] – طور/21.

[3] – بحارالانوار:28/302.

[4] – کهف/82.

[5]  – انبیاء/23.

[6] – آل‌عمران/33.

[7] – آل‌عمران/26.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: