غذای ساده پیامبر(ص)
امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر روزه بود، هنگام افطار، پس از نماز مغرب در مسجد قبا تقاضای نوشیدنی کرد. یکی از اصحاب به نام «اوس بن خولی» رفت و ظرف شیری آورد و در میان آن شیر، اندکی عسل وجود داشت، آن ظرف را نزد پیامبر(ص) نهاد. وقتی پیامبر(ص) اندکی از آن شیر خورد، آن را کنار گذاشت و فرمود: «دو نوشیدنی است که یکی کفایت میکند، آن را نمیآشامم ولی آن را حرام نمیکنم، تنها به یک غذا اكتفا میکنم تا در برابر خدا تواضع کرده باشم، کسی که در پیشگاه خدا تواضع کند، خداوند مقام او را بالا میبرد و کسی که تكبّر کند خداوند او را کوچک مینماید، کسی که در مصرف معاش راه اعتدال را بپیماید، خداوند روزی او را تأمین مینماید و کسی که اسراف کند، خداوند او را محروم میسازد و کسی که بسیار در یاد مرگ باشد، خدا او را دوست میدارد».[1]
سفره ساده سلمان
به هر حال سخن در اینباره - به خصوص درباره سفرههای رنگین - بسیار است، به امید آن که، سفرهها به طور متوسّط فراهم شود، برای توجّه بیشتر به این مسئله مهم نظر شما را به ماجرایی از سلمان فارسی، جلب میکنم:
روزی سلمان، ابوذر را به مهمانی دعوت کرد. سفره را پهن نمود و مقداری نان خشک آورد و آن را با آب تر کرد و در میان سفره نهاد. ابوذر گفت: «این نان چقدر گوارا است اگر همراه آن نمک باشد».
سلمان (بیآن که ابوذر باخبر شود) از خانه خارج شد و کوزهی خود را نزد صاحب مغازهای گرو گذاشت و اندکی نمک از او خرید و آورد و در نزد ابوذر نهاد.
ابوذر نمک بر روی آن نان میپاشید و میخورد و میگفت: «حمد و سپاس خداوندی را که خصلت قناعت به ما داد».
سلمان به او گفت: «اگر تو اهل قناعت بودی، کوزه من به گرو نمیرفت».[2]
تأمّلی در مورد اسراف کمرشکن در نان
نان غذای اولیّه و عمومی است و از قدیم و ندیم همیشه در میان سفرهها بوده و هست. و در میان تهیدستان در طول تاریخ، بسیار اتفاق افتاده که در سفره آنان جز نان چیز دیگری نبوده و نیست. بنابراین نان از احترام مخصوصی برخوردار است، از اینرو هم باید به صورت ارزان در اختیار همه باشد و هم در مورد جلوگیری از اسراف در آن، دقّت و مراقبت جدّی و مسئولانه شود. غذاهای دیگر نیز که تا حدودی جنبه عمومی پیدا کرده مانند برنج، باید از احترام خاصّی برخوردار باشد و از هرگونه اسراف و زیادهروی در آن پرهیز گردد.
احترام نان در روایات اسلامی
روایات بسیاری در شأن احترام به نان و مراقبت در حفظ آن از پیامبر(ص) و امامان(ع) به ما رسیده که بسیار آموزنده و هشداردهنده است. برای درک اهمیّت و ارزش نان، نظر شما را به روایات زیر جلب میکنم:
1. پیامبر(ص) فرمود:
«أَكْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ، فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى، أَنْزَلَ لَهُ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ، وَ أَخْرَجَ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ، مِنْ كَرَامَتِهِ أَنْ لَايُقْطَعَ وَ لَايُوطَأَ؛[3]
نان را گرامی بدارید و از آن تجلیل و احترام شایان کنید، چرا که خداوند متعال، برای تحصیل آن برکاتی از آسمان را فرو فرستاده و برکات زمین را خارج ساخت و از کرامت نان این که نباید با چاقو بریده شود و یا زیرپا قرار گیرد».
2. نیز آن حضرت در دعا چنین عرض کرد:
«اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي الْخُبْزِ، وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ، فَلَوْلَا الْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لَا صَلَّيْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا؛[4]
خدایا! در مورد نان به ما برکت عنایت کن، و بین ما و نان جدایی نینداز، اگر نان (و معاش زندگی) نبود، ما روزه نمیگرفتیم و نماز نمیخواندیم، و واجبات الهی را به جا نمیآوردیم».
دستورهای مستحبّی خاصّی در مورد نان آمده که هر کدام بیانگر احترام مخصوص نان است، مانند این که:
نان را با کارد نبرید، نان را مانند حیوانات که غذا را بو میکنند، بو نکنید، ظرف یا چیز دیگر را روی نان نگذارید، نان را لگد نکنید و از زیر دست و پا بردارید، وقتی که در آغاز سفره، نان در میان آن نهادند، (به احترام آن) مشغول خوردن آن شوید و در انتظار غذای دیگر، صبر نکنید.
پیامبر(ص) فرمود:
«صَغِّرُوا رِغَافَكُمْ فَإِنَّ مَعَ كُلِّ رَغِيفٍ بَرَكَةً؛[5]
قرص نانهای خود را کوچک درست کنید، زیرا هر نانی دارای برکت خاصّی است».
3. نیز فرمود:
«أَكْرِمُوا الْخُبْزَ، فَإِنَّ اَللَّهَ أَنْزَلَهُ مِنْ بَرَكَاتِ السَّمَاءِ، وَ أَخْرَجَهُ مِنْ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ؛[6]
نان را گرامی دارید، زیرا خداوند آن را از برکات آسمان فرو فرستاده و از برکات زمین بیرون آورده است».
4. روزی رسول خدا(ص) به حجره عایشه (یکی از همسرانش) وارد شد، اندکی نان دید که در کناری افتاده بود، نزدیک بود که پا روی بگذارد، بیدرنگ متوجّه شد و نان را برداشت و خورد، آنگاه به عایشه فرمود:
«أَكْرِمِي جَوَارَ نِعَمِ اَللَّهِ عَلَيْكِ؛
همسایگی نعمتهای الهی را که به تو ارزانی شده گرامی بدار و نگذار کنار دست و پا بیافتد».
سپس سخنی فرمود که معنایش این است: «آنان که بیاحترامی به نان کنند، در معرض آن قرار میگیرند که خداوند این نعمت را به آنها بازنگرداند.»[7]
5. رسول خدا(ص) فرمود:
«مَنْ وَجَدَ لُقْمَةً، فَمَسَحَ مِنْهَا أَوْ غَسَلَ مِنهَا، ثُمَّ أَكَلَهَا لَمْ تَسْتَقِرَّ فِي جَوْفِهِ إِلَّا أَعْتَقَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ؛[8]
کسی که لقمهی غذایی (یا مقدار نانی) در راه پیدا کند، آن را تمیز نماید یا بشوید، سپس آن را بخورد، هنگامی که آن غذا در معدهی او قرار گرفت خداوند (به خاطر این کار که پرهیز از اسراف است)حتماً او را از آتش دوزخ آزاد میسازد».
مجازات سخت اسرافگران و اهانتکنندگان به نان
امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر(ص) به اصحاب خود رو کرد و فرمود:
«أَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَإِنَّهُ قَدْ عَمِلَ فِيهِ مَا بَيْنَ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَا فِيهَا مِن كَثِيرِ خَلقِهِ؛[9]
نان را گرامی بدارید، چرا که برای به دست آمدن نان موجودات بین عرش و زمین و بسیاری از آفریدههایی که در زمین هستند کار کردهاند».
سپس به آنها فرمود: آیا میخواهید در اینباره مطلبی (داستانی) را برای شما بگویم؟
حاضران گفتند: پدران و مادرانمان به فدایت بگو.
فرمود:
در زمانهای گذشته پیامبری زندگی میکرد که دانیال نام داشت، روزی کنار دریا آمد و به صاحب کشتی یک گرده نان داد تا او را سوار کرده از این سوی آب به آن سو ببرد.
صاحب کشتی آن نان را گرفت و گفت: با این نان (ناچیز) چه کنم، این نان در نزد ما زیر دست و پا ریخته و ارزشی ندارد.
دانیال که از این سخن ناراحت شده بود متوجّه خدا شد و عرض کرد: «خدایا! نان را گرامی دار، دیدی که این بنده (صاحب کشتی) با نان چگونه برخورد توهینآمیز کرد، و چه گفت؟»
خداوند به آسمان فرمان داد باران بر زمین نبارد، و به زمین فرمان داد که همانند زمینِ خشک سفالی شود. مدّتی بارندگی نشد و همه گیاهان خشک شدند و قحطی همه جا را فرا گرفت. کار به جایی رسید که مردم از شدّت گرسنگی همدیگر را میخوردند. تا آنجا که زنی به زن دیگر که هر دو بچّهدار بودند گفت: بیا با هم یک معامله کنیم، امروز با هم فرزند مرا بخوریم و فردا فرزند تو را میخوریم، او این پیشنهاد را پذیرفت، آن روز کودک زن اوّل را کشتند و گوشتش را خوردند، وقتی که روز بعد فرا رسید و زن اوّل به سراغ زن دوم رفت تا کودک او را بکشند و بخورند، زن دوّم ممانعت کرد، بین آنها کشمکش شد، زن دوّم گفت: در این شهر پیامبری (یعنی حضرت دانیال(ع)) زندگی میکند، نزد او برویم تا او در اینباره قضاوت کند. زن اوّل راضی شد، با هم نزد حضرت دانیال آمدند و علّت دعوای خود را به عرض رساندند.
حضرت دانیال(ع) گفت: به راستی کار به این جا رسیده است؟
زنها گفتند: آری. بلکه سختتر از این.
حضرت دانیال(ع) در این هنگام دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پروردگارا فضل و رحمتت را بر ما فرو فرست، به خاطر گناه (ناشکری و اهانت) آن صاحب کشتی و امثال او (به نان) کودکان در این وضع افتادهاند، به ما لطف فرما».
در هنگام خداوند غضبش را رفع نمود و به آسمان فرمان داد که باران ببارد و به زمین فرمان داد تا گیاهانش را برویاند، و همانند سابق نعمتها فراوان گردد، من به خاطر آن کودک به آنها رحم کردم.
در این ماجرا گرچه تصریح به اسراف نشده، ولی بعضی از اسرافهای اهانتآمیزی که به نان و دور ریختن آن میشود، از نظر گناه و مکافات در ردیف همان است که آن صاحب کشتی انجام داد.[10]
آزاد کردن برده به خاطر احترام به نان
از امام باقر(ع) و نیز از امام حسين(ع) نقل شده: «در حین عبور خردهنانی را در زمین دید، و آن را برداشت و به غلام خود داد و فرمودند: «آن را نگهدار». بعد از بازگشت، آن نان را از غلام طلبید. غلام گفت: «آن را پاک کردم و خوردم.» حضرت فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. بعضی گفتند این غلام کاری نکرده که مستحق آزادی شود؟ امام(ع) فرمود: «چون به نان احترام کرد و آن را خورد از اهل بهشت گردید(یعنی دارای درجهای از بهشت شد) اکنون که او به این مقام رسیده، دیگر دوست ندارم غلام و زیردست من باشد».[11]
خودآزمایی
1- چرا پیامبر اکرم(ص) از خوردن نوشیدنی صرف نظر کردند و در مورد راه اعتدال و اسراف چه فرمودند؟
2- سه دستور مستحبّی خاصّی که در مورد نان است را بیان کنید.
3- پیامبر(ص) در مورد عاقبت کسانی که به نان بیاحترامی کنند چه فرمودند؟
پینوشتها
[1]. اصول کافی، ج 2، ص 122.
[2]. عیون اخبارالرضا(ع) ، ص ۲۱۵ و 216؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۲۱.
[3]. بحارالانوار، ج 66، ص ۲۷۰.
[4]. همان، ص ۲۷۰-272.
[5]. فروع کافی، ج 6، ص ۳۰۳.
[6]. نهجالفصاحه، ص 85.
[7]. بحارالانوار، ج 16، ص 265.
[8]. سفينةالبحار، ج ۱، ص ۳۷۵ (واژه خبز).
[9]. چنان که سعدی گوید:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
[10]. فروع کافی، ج ۲، ص 165؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۷۷ و ۳۷۸.
[11]. داستانهای پراکنده از شهید عبدالحسین دستغیب، ج ۲، ص ۱۷۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی