آسان تر بودنِ كار خير
از آن چه گذشت، روشن مى شود كه گرايش به «خير (نيكى)» و نفرت از «شر (بدى)»، فطرى است و فطرت هاى پاك و سالم، از انجام دادن كارهاى خير احساس آرامش مى كنند، آلودگى را بر نمى تابند و از گناه روي گردان اند. بر اين اساس، براى آن ها انجام دادن كارهاى نيك، آسان تر از انجام دادن كارهاى نارواست و به فرمايش امام على عليه السّلام: «الْخَيْرُ أَسْهَلُ مِنْ فِعْلِ الشَّرِّ». نيكوكارى، آسان تر از انجام دادن بدى است.[1] البتّه اين مطلب در مورد كسانى صادق است كه سرشت انسانى شان همچنان پاك مانده است و در مسير فطرت زندگى مى كنند؛ ولى درباره ی كسانى كه فطرت خود را آلوده اند، درست عكس اين مطلب، صادق است.
هر چه فطرت آلوده تر شود، انجام دادن كارهاى خير برايش، سخت تر و انجام دادن كارهاى شر، آسان تر مى گردد و به فرموده ی امام باقر عليه السّلام: «إِنَّ اللَّهَ ثَقَّلَ الْخَيْرَ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا- كَثِقْلِهِ فِي مَوَازِينِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَفَّفَ الشَّرَّ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا كَخِفَّتِهِ فِي مَوَازِينِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».[2] خداوند انجام دادن كار خوب را براى اهل دنيا سنگين ساخته است، آن گونه كه كار نيك در ميزان آنان در روز قيامت سنگين است؛ و خداوند انجام دادن كار بد را براى اهل دنيا سبك ساخته است، آن گونه كه در ميزان آنان در روز قيامت سبك است.[3]
نیاز به وحی در تشخیص خیر و شرّ
خَیر در یک تقسیم بندی به دو دسته تقسیم می شود: اوّل- «خير مطلق»: يعنى چيزي كه در هر حال و به نظر هر كس پسنديده و مورد رغبت است، مثل توصيفى كه امیر المؤمنین علیه السّلام از بهشت فرموده اند: «مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ». شرّى كه پس از آن بهشت است، شر نيست و خيرى كه در پى آن آتش دوزخ است، خير نيست. هر نعمتى كم تر از بهشت، ناچيز است و هر بلا و رنجى كم تر از دوزخ، عافيت است.[4] در اين حديث شریف مولا علی علیه السّلام ملاك و ميزان شناخت خير و شرّ را توجّه به عاقبت و پايان هر کار بيان می فرمایند، بنا بر اين سود و نفع آنى و داورى در زمان محدود، خير و شر را تعيين نمى كند بلكه «ملاكُ الأمرِ خواتمُهُ» يعنى ملاك هر كارى و هر خير و شرّى پايان آن است. از اين روى خداپرستان كه به فرجام و عاقبت و عكس العمل كارها معتقدند، نيكوترين راه و تمام خير و نيكى را برگزيده اند و لو اين كه در انجام عبادات و احكام اجتماعى اسلام زحماتى متحمّل شوند.[5]
دوّم- «خَير مقيّد»: به اين معنى كه چيزى براى يكى خير باشد و براى ديگرى شرّ، مثل مالى كه ممكن است براى فردی خير باشد و براى دیگری شر و بدى. به همین دلیل خداى تعالى خير را با دو امر توصيف كرده است، در جائى مى فرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ ...». بر شما نوشته شده هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى [مالى] از خود به جاى گذارده، وصيت كند.[6] در اين آیه شریفه به جاى كلمه ی «مال» كلمه ی «خير» گفته شده است، فرموده: اگر «چيز خوبى» از خود به يادگار گذارده وصيت كند. اين تعبير نشان مى دهد كه اسلام ثروت و سرمايه اى را كه از طريق مشروع به دست آمده باشد و در مسير سود و منفعت اجتماع به كار گرفته شود خير و بركت مى داند و بر افكار نادرست آن ها كه ذات ثروت را چيز بدى مى دانند خط بطلان مى كشد و از زاهد نمايان منحرفى كه روح اسلام را درك نكرده و زهد را با فقر مساوى مى دانند و افكارشان سبب ركود جامعه ی اسلامى و پيشرفت استثمارگران مى شود بيزار است. ضمناً اين تعبير اشاره ی لطيفى به مشروع بودن ثروت است، زيرا اموال نامشروعى كه انسان از خود به يادگار مى گذارد خير نيست بلكه شر و نكبت است.[7]
امّا قرآن کریم در جای دیگر از «مال» تعبیری متفاوت از آیه ی قبلی دارد، می فرمايد: «أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ * نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ». آن ها گمان مى كنند اموال و فرزندانى كه به عنوان كمك به آنان مى دهيم * براى اين است كه درهاى خيرات را با شتاب به روى آن ها بگشاييم!! (چنين نيست) بلكه آن ها نمى فهمند (كه اين وسيله ی امتحانشان است).[8] در تفسیر این آیه ی شریفه آمده است: آن ها نمى دانند كه اين اموال و فرزندان فراوان در حقيقت يك نوع عذاب و مجازات يا مقدّمه ی عذاب و كيفر براى آن ها است، آن ها نمى دانند كه خدا مى خواهد آن ها را در ناز و نعمت فرو برد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال كيفر الهى، تحمّل عذاب بر آن ها دردناك تر باشد، زيرا اگر درهاى نعمت ها به روى انسان بسته شود و آمادگى پذيرش ناراحتي ها را پيدا كند، مجازات ها زياد دردناك نخواهد بود، امّا اگر كسى را از ميان ناز و نعمت بيرون كشند و به سياه چال زندان وحشتناكى بيفكنند، فوق العاده دردناك خواهد بود. به علاوه اين فراوانى نعمت، پرده هاى غفلت و غرور را بر روى چشمان او ضخيم تر مى كند تا آن جا كه راه باز گشت بر او غير ممكن مى شود. اين همان چيزى است كه در ساير آيات قرآن از آن اشاره به «استدراج در نعمت» شده است.[9]
بنا بر این ملاحظه می شود که مال برای گروهی «خیر» است و مایه ی سعادت، امّا برای عدّه ای دیگر «شرّ» محسوب شده و مایه ی شقاوت. لذا آن جا که مال از راه مشروع به دست آمده و مایه ی برکت و سازندگی شده است، قرآن کریم از آن به عنوان «خیر» یاد می کند و در جائی که از طریق غیر مشروع به دست آمده و یا در مسیر انحراف و گمراهی از آن استفاده می شود، خدای متعال، دیگر واژه ی «خیر» را برایش به کار نبرده، بلکه آن را مایه ی ضلالت و عذاب معرّفی می فرماید.[10]
نكته ی بسيار مهم و شايان دقّت، اين است كه عقل و فطرت از تشخيص تمام مصاديق خير و شر ناتوان اند؛ زيرا به همه ی مصلحت ها و مفسده ها احاطه ندارند. انسان گاه به دليل دلبستگى و احساس علاقه به چيزى، آن را «خير» مى پندارد، يا به دليل نداشتن رابطه يا علاقه به چيزى، آن را «شرّ» مى انگارد. به همين جهت، قرآن كريم به انسان هشدار مى دهد كه: «وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْـئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْـئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ». چه بسا چيزى را خوش نمى داريد؛ ولى برايتان خوب است، و چه بسا چيزى را دوست داريد؛ ولى برايتان بد است.[11] نيز در جايى ديگر مى فرمايد: «فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْـئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا». چه بسا چيزى را خوش نمى داريد؛ ولى خداوند براى شما در آن، خير فراوان قرار مى دهد.[12]
به بیان ديگر، آن احساس گذرا و ناپايدارى كه براى انسان پيش مى آيد و از چيزى خوشش مى آيد و با آن خو مى گيرد، يا از چيزى بيزار و گريزان مى شود، نشانه ی خير و يا شر بودنِ آن نيست؛ بلكه ملاك خير و شر بودنِ يك چيز، در نقش آن در آسايش ابدى و خوشبختىِ دراز مدّت انسان نهفته است. از اين رو امام على عليه السّلام تأكيد مى نمايند كه: «مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ ...». شرّى كه پس از آن بهشت است، شر نيست و خيرى كه در پى آن، آتش دوزخ است، خير نيست... . انسانی که عادتاً از عاقبت امور ناآگاه است و گاهی در تشخیص خیر و شرِّ نسبی و مقیّد ناکام می ماند، برای آن که در زندگی دچار حیرت و سرگردانی نشده و از انحراف مصون و محفوظ بماند، نیازمند کمک و راهنمایی از سوی خالق یکتاست.
بدين ترتيب، عقل و فطرت براى تشخيص «خير» و «شر» در همه ی موارد، نيازمند «وحى» اند. «وحى»، به عنوان سرچشمه اى كه به تمام مصلحت ها و مفسده ها احاطه دارد، مى تواند براى تأمين سعادت ابدى انسان، كامل ترين برنامه زندگى را ارائه كند. امام على عليه السّلام در اين باره مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا». خداوند متعال كتابى هدايتگر فرو فرستاده كه خیر و شرّ را در آن بيان مى كند. پس روش خیر را پيش بگيريد تا هدایت گردید و از راه بدى رويگردان شويد تا به راه آييد (و به مقصد برسید).[13]
در نتیجه شناخت فطری «خیر» برای رسیدن انسان به مقصودش کافی نیست بلکه انسان برای شناخت همه جانبه ی «خیر» و تشخیص تمام مصادیق آن و مهم تر از آن، برای پیمودن راه های «خیر»، به وحی (راهنمایی پروردگار متعال) نیاز دارد.[14] به عنوان مثال در روایتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله ملاک و معیاری برای «خیر» مشخّص فرموده اند که می توان در تشخیص خیر یا شرّ بودن بسیاری از امور از آن بهره برد. آن حضرت می فرمایند: «إِنَّمَا الْخَيْرُ مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ وَ عُمِلَ عَلَى مَا أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى». همانا تنها، خیر و نیکی آن است که به خاطر خدا انجام شود و طبق دستور خداوند تعالی انجام گردد.[15]
با این معیار مثلاً دنیایی که به خاطر خدا و طبق دستور او به دست آمده و آباد شده است (تا مقدّمه ای برای آبادانی آخرت شود)، مصداقی از موارد خیر خواهد بود (که در قرآن کریم نیز از آن با عنوان خیر یاد شده است) و در مقابل، آن چه از دنیا ولو کم و ناچیز به خاطر اغراض دنیوی (نه خدایی) و یا از راه معصیت و نافرمانی خدا کسب شده است، نمونه ای از موارد شرّ می باشد. این گونه خداوند متعال از طریق کتاب آسمانی و یا رسول گرامی و اوصیاء به حقّش صلوات الله علیهم اجمعین، راه را در مقابل دیدگان مؤمنین روشن می سازد تا بدین وسیله مراتب کمال را یک به یک طی نموده و از مقرّبین آستان الهی شوند.
خودآزمایی
1-کار خیر برای چه کسانی آسان و برای چه کسانی دشوار است؟
2-آیا انسان در تشخیص مصادیق خیر و شرّ به کمک وحی نیازمند است؟ چرا؟
پینوشتها
[1] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 106.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 143.
[3] خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث (محمّدی ری شهری) ص 26.
[4] الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص 24.
[5] برگرفته از: ترجمه مفردات راغب ج 1 ص 641.
[6] سوره بقره/ آیه 180 (ترجمه مکارم).
[7] تفسير نمونه ج 1 ص 615.
[8] سوره مؤمنون/ آیه 55 و 56 (ترجمه مکارم).
[9] تفسير نمونه ج 14 ص 262.
[10] برگرفته از: ترجمه مفردات راغب ج 1 ص 641.
[11] سوره بقره/ آیه 216.
[12] سوره نساء/ آیه 19.
[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 242 [خطبه ی 167].
[14] خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث (محمّدی ری شهری) ص 20 و 22.
[15] الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج 1 ص 45.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده