کد مطلب: ۳۰۲۶
تعداد بازدید: ۱۱۱۱
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۱
آیین وهابیت| ۳۰
درخواست شفاعت از شفيعان واقعىِ درگاه الهى (كه به آنان از جانب خداوند اذن شفاعت داده ‌شده) شرك نيست؛ چرا كه درخواست‌كننده شفاعت آنان را بندگان مقرّب و برگزيدگان درگاهش مى‌داند، كه هرگز نه خدا هستند و نه كارهاى خدايى؛ مانند مغفرت و شفاعت به آنان تفويض شده است...
فصل ١۴: بررسى دلایل وهابی‌ها درباره منع درخواست شفاعت
در بخش گذشته با دلائل جواز درخواست شفاعت آشنا شديم و اكنون در صدد آنيم، كه با دلائل مخالفان اين عقيده آشنا شويم. گروه مخالف با يك رشته پندارها درخواست شفاعت از اولياى الهى را منع كرده‌اند كه اينك به گونه‌اى فشرده مورد بررسى قرار مى‌دهيم:
 
١ - درخواست شفاعت شرك است!
مقصود اين گروه، از شرك، شرك در عبادت است. و چنين وانمود مى‌كنند كه درخواست شفاعت، پرستش شفيع است.
در بخش نُهم به صورت گسترده، پيرامون عبادت بحث كرديم و روشن ساختيم كه هر نوع پرستش از شخص و يا درخواست شفاعت، در صورتى عبادت شمرده مى‌شود كه طرف را «اله»، «خدا»، «رب»، «كارگردان جهان آفرينش» و يا «مبدأ و صاحب كارهاى خدايى» بدانيم در غير اين صورت، هر نوع سؤال و درخواست و نيز هر نوع تعظيم و خضوع عبادت شمرده نخواهد شد.
درخواست شفاعت از شفيعان واقعىِ درگاه الهى (كه به آنان از جانب خداوند اذن شفاعت داده ‌شده) شرك نيست؛ چرا كه درخواست‌كننده شفاعت آنان را بندگان مقرّب و برگزيدگان درگاهش مى‌داند، كه هرگز نه خدا هستند و نه كارهاى خدايى؛ مانند مغفرت و شفاعت به آنان تفويض شده است كه به طور خودسرانه و بدون اذن الهى درباره هر كس بخواهند بتوانند شفاعت كنند و يا از گناه او درگذرند.
اين گروه در چارچوب «اذن الهى» مى‌توانند درباره افراد خاصّى كه روابط معنوى آنان با خدا برقرار بوده و پيوند روحى آنها با شفيعان الهى نگسسته باشد، درخواست آمرزش گناه و طلب مغفرت نمايند و چنين درخواستى هرگز عبادت شمرده نمى‌شود.
البته يادآور مى‌شويم كه اگر چنين درخواستى، در حال ممات، پرستشِ شفيع شمرده شود، بايد همين درخواست در حال حيات نيز عبادت شمرده شود.
و در بحث گذشته خاطر نشان ساختيم كه قرآن و سنّت دستور مى‌دهد كه مسلمانان حضور پيامبر برسند و از او درخواست كنند كه در حقشان استغفار كند و چنين عملى جز طلب شفاعت در حال حيات، چيز ديگرى نيست. و ممكن نيست كه عملى، در ظرفى شرك و در ظرف ديگر عين توحيد باشد.
و به عبارت واضح‌تر، آنان مى‌گويند: شفاعت «فعل» خدا است و يا به تعبير صحيح‌تر: «حق» او است و درخواست فعل خدا از غير خدا عبادت او است همچنان كه آنان عين اين سخن را درباره درخواست شفاى بيمار از اوليا و مشابه آن تكرار مى‌كنند و مى‌گويند: اين نوع درخواست‌ها، درخواست فعل خدا از غير او است و طبعاً چنين درخواستى عبادت و پرستش طرف خواهد بود.
پاسخ اين استدلال، با توجّه به بحث‌هاى گذشته، كاملاً روشن است و آن اين كه: در اين قانون كلّى و ضابطه عمومى، احدى از مسلمين اختلافى ندارد و همگان مى‌گويند درخواست فعل خدا، از غير خدا عبادت او است و ملازم با اعتقاد به الوهيّت و ربوبيّت او مى‌باشد، ولى جان سخن اين جا است كه مقصود از فعل خدا چيست؟ هنوز نويسندگان وهابى در طول اين سه قرن ضابطه‌اى براى فعل خدا بيان نكرده‌اند، و بديهى است كه بدون تعيين چنين ضابطه‌اى، استدلال عقيم خواهد بود.
در بحث تعريف و تحديد عبادت، يادآور شديم كه در آيات فراوانى، افعال مختص خدا، به غير او نيز نسبت داده ‌شده است؛ مثل اماته و ميراندن كه فعل مختص او است، چنان كه مى‌فرمايد: «وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ[1]»  به غير او نيز نسبت داده ‌شده است چنان كه مى‌فرمايد:
«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا[2]» 
«آنگاه كه مرگ يكى فرا رسيد، فرستادگان ما جان آنان را مى‌گيرند.»
اين تنها «ميراندن» نيست كه فعل مخصوص او است و به غير او نسبت داده‌ شده، بلكه قسمتى از افعال خدا و چيزهايى كه فقط در او بايد طلب كرد، اجازه داده ‌شده است كه از غير او نيز طلب كنيم، از باب نمونه:
قرآن به مسلمانان دستورمى‌دهد كه هر شبانه روز بگويند «وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ»؛ «فقط و فقط از تو استعانت مى‌جوييم» ولى در عين حال، در آيات ديگر دستور مى‌دهد كه از غير او مانند: نماز و صبر نيز استعانت جوييم چنان كه مى‌فرمايد:
«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلّا عَلَى الْخاشِعِينَ[3]» 
«از بردبارى و نماز كمك گيريد و نماز كار دشوارى است مگر بر صاحبان خشوع.»
و ما اگر بخواهيم آياتى را كه در آنها، فعلِ مختص خدا، به غير او نيز نسبت داده ‌شده است، در اينجا نقل كنيم سخن به درازا مى‌كشد[4] آنچه لازم است اين است كه با بينش قرآنى، به رفع اختلاف پرداخته و مقصود واقعى قرآن را به دست آوريم و آن اين كه:
هر يك از اين كارها، با قطع نظر از درخواست ما، دو صورت دارد:
١ - فاعلى فعل خود را بدون اتكا به موجودى، بدون كسب قدرت از مقامى و بدون احراز رضاى كسى، كارى را انجام دهد؛ مثلاً جاندارى را بميراند و موجودى را يارى بخشد.
٢ - فاعل همين فعل را با اتّكا به موجود برتر و در پرتو قدرت و توانايى مكتسب از مقام والاتر و با مشيّت و اذن خاص او، ايجاد كند.
كار نخست، كارى است الهى، و كار دوّم كارى بشرى و غير الهى.
كار الهى و كار انسانى به اين دو صورت تجلّى مى‌كند و اين ضابطه‌اى است كلّى براى شناخت فعل الهى از غير الهى.
فعل الهى؛ از قبيل: احياء و اماته، دادن شفا و رزق و روزى فعلى است كه فاعل در انجام آن به چيزى نيازمند نباشد.
در مقابل، فعل غير الهى فعلى است كه فاعل در انجام آن به غير خود؛ يعنى به موجود برتر و والاتر نياز داشته و بدون قدرت و مشيّت او نتواند كارى صورت دهد.
با توجّه به اين اصل: روشن مى‌شود شفاعتى كه حق مختص خدا است، غير از شفاعتى است كه از بندگان صالح درخواست مى‌شود.
خداوند در اعمال اين حق، هيچگاه به غير خود نياز ندارد، در حالى كه بهره‌گيرى صالحان از آن، جز در پرتو اذن و مشيّت حكيمانه او صورت نمى‌گيرد.
هرگاه از اولياى الهى، شفاعت به معناى نخست درخواست شود، فعل الهى از غير او درخواست شده است، و چنين درخواستى عبادت شمرده مى‌شود ولى اگر از آنان شفاعت به معناى دوّم؛ يعنى شفاعت محدود و مأذون و به صورت يك حق اكتسابى درخواست گردد، در اين صورت فعل غير الهى از يك بشر درخواست شده است.
با توجّه به اين ضابطه، مشت مغالطه‌گران از نويسندگان وهابى در اين مورد باز مى‌شود، و روشن مى‌گردد كه اين نوع درخواست‌ها؛ اعمّ از درخواست شفاعت و غير آن؛ از قبيل شفا و امثال آن، به دو صورت انجام مى‌گيرد و هيچ موحّدى آن فعل را به صورت نخست درخواست نمى‌كند و هيچيك از بندگان صالح، هر چه هم از نظر آگاهى از معارف اسلام، در درجه پايين باشد، آنان را كارگردان جهان و كارپردازان دستگاه تكوين و تشريع نمى‌انگارد و آنان را موجوداتى كه خداوند شؤون و افعال خود را به آنان سپرده و در اعمال شفاعت و قضاى حوائج، از هر محدوديّت و شرطى پيراسته است، نمى‌داند.
خلاصه: درخواست شفاعت مأذون و محدود، درخواست فعل بشَر از خود بشَر است، نه درخواست فعل خدا از غير او.
به يارى خداوند، درباره فعل خدا و مختصات آن، سخن خواهيم گفت.
 
٢ - شرك مشركين به خاطر طلب شفاعت از بت‌ها
دوّمين استدلال وهابيّان بر تحريم شفاعت از اولياى خدا، اين است كه خداوند بت‌پرستان حجاز را از آن رو مشرك خوانده است كه آنها از بت‌ها طلب شفاعت مى‌نمودند و در مقابل آنها به ناله و زارى پرداخته و درخواست وساطت مى‌كردند. چنان كه آيه زير بر آن گواهى مى‌دهد:
«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لايَضُرُّهُمْ وَ لايَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللّهِ[5]»
«موجوداتى را مى‌پرستند كه به آنها زيان و سودى نمى‌رسانند و مى‌گويند كه آنها شفيعان ما در نزد خدا هستند.»
بنابراين هر نوع شفاعت‌خواهى از غير خدا، شرك و پرستش شفيع خواهد بود.
پاسخ: اوّلاً؛ اين آيه كوچك‌ترين دلالتى بر مقصود آنان ندارد و اگر قرآن آنان را مشرك مى‌داند نه از اين نظر است كه آنها از بت‌ها شفاعت مى‌خواستند بلكه علّت مشرك بودن آنان اين است كه بت‌ها را مى‌پرستيدند تا سرانجام آنها را شفاعت كنند.
اگر شفاعت‌خواهى از بت‌ها، پرستش آنها بود، ديگر دليلى ندارد كه بعد از      «وَ يَعْبُدُونَ» جمله‌اى مانند «وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» را بياورد.
اين كه در آيه، اين دو جمله به صورت عطف آمده‌اند، حاكى از اين است كه موضوع پرستش بت‌ها غير از مسأله شفاعت خواهى از آنان بوده است.
پرستش بت‌ها نشانه شرك و دوگانه‌پرستى است و شفاعت‌خواهى از سنگ و چوب عمل احمقانه و دور از منطق و علم به شمار مى‌رود.
آيه هرگز دلالت ندارد كه شفاعت‌خواهى از بت‌ها پرستش آنها است، چه رسد به اين كه شفاعت‌خواهى از اولياى حق و عزيزان درگاه وى نشانه پرستش آنها باشد.
ثانياً؛ فرض كنيد كه علّت «شرك» آنان «شفاعت‌خواهى» آنها از «بتان» بوده است ولى ميان اين نوع شفاعت‌خواهى و شفاعت‌خواهىِ مسلمانان، از زمين تا آسمان فاصله است. آنها بتان را مالكان شفاعت و صاحب اختيار درگاه الهى در مسائل مربوط به «آمرزش گناه» و «شفاعت» مى‌دانستند، تو گويى خدا در اين موارد از اين امور منفصل شده و اين نوع امور را به «بتان» سپرده است، طبعاً چنين شفاعت‌خواهى، عبادت آنان خواهد بود؛ زيرا با اعتقاد به «الوهيّت» و «ربوبيّت» و «مبدأ كارهاى الهى بودن آنان» درخواست شفاعت مى‌شد، در حالى كه يك فرد مسلمان از اولياى الهى به عنوان يك فرد مقرّب و يك بنده آبرومند و يك «عبد مأذون از جانب خداوند در مسأله شفاعت» درخواست شفاعت و طلب دعا مى‌نمايد و مقايسه اين دو نوع با هم و عظمت هر كدام بر ديگرى بسى دور از انصاف و واقع بينى است.
 
خودآزمایی
1- دو استدلال وهابيّان بر تحريم شفاعت از اولياى خدا را بیان کنید؟
2- شرح دهید که هر كاری (با قطع نظر از درخواست ما) چند صورت دارد؟
3- آیا آیه 38 سوره یونس «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لايَضُرُّهُمْ وَ لايَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللّهِ» شفاعت‌خواهى از غير خدا را شرك و پرستش شفیع معرفی می­‌کند؟ چرا؟
 
  پی‌نوشت‌ها
[1] مؤمنون: ٨۵ «او است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند.»

[2] انعام: ۶١.

[3] بقره: ۴۵.

[4] به كتاب منشور جاويد، ج ٢، بخش «تحديد عبادت» مراجعه فرماييد.

[5] يونس : ١٨.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: