کد مطلب: ۳۰۲۷
تعداد بازدید: ۱۵۸۳
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۱
آیین وهابیت| ۳۱
اگر كسى از پيامبر بخواهد كه در حق او دعا كند تا خدا گناهان او را ببخشد يا حاجت او را برآوَرد، هرگز همراه خدا كسى را نخوانده است بلكه حقيقت اين دعوت جز دعوت خدا چيز ديگرى نيست.
٣ - درخواست حاجت از غير خدا حرام است
سوّمين دليل آنان بر تحريم درخواست شفاعت از اوليا، اين است كه به حكم صريح قرآن، نبايد در مقام دعا، غير خدا را بخوانيم و درخواست شفاعت از غير او، نوعى درخواست حاجت از غير خداست.
قرآن مجيد مى‌فرمايد: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً[1]»؛ «با خدا، غير خدا را نخوانيد.» هرگاه گفته شود دعوت غير خدا حرام است و از طرف ديگر، شفاعت براى اولياى او ثابت مى‌باشد، راه جمع همان است كه شفاعت اوليا را از خدا بخواهيم نه از خود آنان.
و گواه بر اين ‌كه اين نوع دعوت‌ها عبادت و پرستش است آيه زير مى‌باشد:
«اُدْعُونِي­ أَسْتَجِبْ لَكُمْ­ إِنَّ الَّذِينَ­ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي ­سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ[2]». 
«مرا بخوانيد تا اجابت كنم، كسانى كه از پرستش من كبر مى‌ورزند، به زودى وارد دوزخ خواهند شد.»
با كمى دقّت، خواهيم ديد كه در آغاز آيه لفظ «دعوت» و در آخر آن لفظ «عبادت» به كار رفته است و اين گواه بر اين است كه دعوت و عبادت يك مفهوم دارند.
در كتاب‌هاى اخلاق آمده است:«الدُّعاءُ مُخُ العِبادَهِ»؛ «دعا كردن مغز پرستش است.»
 
پاسخ:
اوّلاً؛ مقصود از حرام بودن دعوت غير خدا در جمله «فَلا تَدْعُوا» مطلقِ خواندن و درخواست نيست بلكه مقصود از حرام بودن دعوت، حرمت پرستش غير خدا است، به گواه ما قبل آيه كه مى‌فرمايد: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ» اين جمله دليل بر اين است كه مقصود از دعوت در آيه، دعوت خاصّى است كه ملازم با پرستش است و آن قيام توأم با ذلّت و خضوع بى‌نهايت در برابر كسى است كه او را اللّه و خداى جهان و ربّ و اختياردار جهان و حاكم مطلق بر صحنه آفرينش مى‌دانيم[3].  و اين قيود در درخواست شفاعت از بنده‌اى كه خدا به او چنين حقى را اعطا كرده است، كه به اذن او شفاعت كند، وجود ندارد.
ثانياً؛ آنچه در آيه تحريم شده، اين است كه كسى را همراه خدا بخوانيم و او را در رتبه خدا بيانديشيم؛ چنان كه لفظ «مع اللّه» روشنگر اين مطلب است.
اگر كسى از پيامبر بخواهد كه در حق او دعا كند تا خدا گناهان او را ببخشد يا حاجت او را برآوَرد، هرگز همراه خدا كسى را نخوانده است بلكه حقيقت اين دعوت جز دعوت خدا چيز ديگرى نيست.
اگر درخواست حاجت از بت، در برخى از آيات شرك معرّفى شده، به خاطر اين است كه آنها را خدايان كوچك، اختياردار همه و يا بخشى از كارهاى خدا و قادر بر انجام مقاصد خويش، مى‌دانستند و لذا قرآن مجيد در مقام انتقاد از اين نوع انديشه‌ها مى‌فرمايد:
«وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ[4].» 
«بت‌هايى را كه جز خدا مى‌خوانيد، نمى‌توانند شما را و خود را كمك كنند.»
و نيز مى‌فرمايد:
«إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ[5]» 
«كسانى را كه جز خدا مى‌خوانيد، بسان شما بندگان خدا هستند.»
خلاصه، مشركين بت‌ها را خدايان كوچك مى‌انديشيدند و آنها را متصرف مطلق و اختياردار افعال الهى مى‌دانستند ولى درخواست شفاعت و دعا از شخصى كه خدا به او چنين حق و مقامى را داده ‌است، فاقد اين شرايط است.
ثالثاً؛ «دعوت» معناى وسيع و گسترده‌اى دارد و احياناً به طور مجاز در «عبادت» استعمال مى‌شود؛ مانند آيه[6]  و حديثى[7]  كه مستدلّ به آن استدلال كرده است در صورتى كه چنين استعمالات جزئى به صورت مجاز دليل نمى‌شود كه هميشه دعوت را به معناى عبادت تفسير كنيم و درخواست حاجت و دعا از كسى به شكل معقول را محكوم به شرك بنماييم.
در حالى كه معناى حقيقى «دعوت» خواندن است كه گاهى شكل عبادت به خود مى‌گيرد و بيشتر به معناى دعوت ديگران است نه به صورت عبادت.
و ما فصلى درباره معناى «دعوت‌ها» در قرآن خواهيم داشت و ثابت خواهيم كرد كه هر دعوت و خواندن ملازم با عبادت و پرستش نيست.
 
۴ - شفاعت حق مختص خدا است
آيه زير حاكى از آن است كه شفاعت حق خدا است، در اين صورت درخواست شفاعت از ديگرى چه معنا دارد؟
«أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَوَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً[8]» 
«بلكه آنان جز خدا شفيعانى اتخاذ كرده‌اند، بگو اگر آنان چيزى مالك نباشند و چيزى را تعقّل نكنند (چگونه مى‌توانند شفيعان شما باشند؟) بگو شفاعت تنها از آن خدا است و بس.»
 
پاسخ:
مقصود از جمله «لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً» اين نيست كه خدا شفاعت مى‌كند و بس و ديگرى حق شفاعت كردن ندارد؛ زيرا شكى نيست كه خدا هيچ گاه درباره كسى نزد كسى شفاعت نمى‌كند، بلكه مقصود اين است كه تنها خداوند مالك اصل شفاعت است نه بت‌ها زيرا كسى مالك شفاعت مى‌شود كه از عقل و درك و مالكيّت چيزى برخوردار باشد و بت‌هاى مورد پرستش فاقد هر دو شرطند چنان كه مى‌فرمايد: «قُلْ أَوَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ ...»
بنابراين، محور بحث آيه اين است كه خداوند مالك شفاعت است نه بت‌ها و در هر كس قابليّت و شايستگى ديد به او اذن مى‌دهد تا درباره افراد شفاعت كند. در اين صورت اين آيه ارتباطى به محلّ بحث ما ندارد، چون مسلمانان فقط خدا را مالك شفاعت مى‌دانند نه اوليا را و معتقدند تنها كسانى مى‌توانند شفاعت كنند كه او اذن دهد، و نيز معتقدند به حكم آيات و روايات، خدا به پيامبر اذن داده ‌است كه شفاعت كند، از اين جهت از او به عنوان يك فرد مأذون (نه مالك شفاعت) درخواست شفاعت مى‌نمايند. حال اين سخن چه ارتباطى به مفاد آيه دارد.
 
۵ - درخواست شفاعت از مرده لغو است
آخرين استدلال آنان اين است كه درخواست شفاعت از اولياى الهى در اين جهان، درخواست حاجت از مرده است كه فاقد حسّ شنوايى است.
قرآن مجيد با صراحت كامل، مردگان را غير قابل فهم مى‌داند آنجا كه مى‌فرمايد:
الف - «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ[9]» 
«تو نمى‌توانى مردگان و كران را كه گوش به سخن تو نمى‌دهند تفهيم كنى (و هدايت نمايى)»
قرآن در اين آيه، مشركان را به مردگان تشبيه مى‌كند و مى‌رساند همانطور كه مرده داراى درك و فهم نيست، تفهيم اين گروه نيز براى كسى مقدور نيست. اگر مردگان مى‌توانستند سخن بگويند و حسّ شنوايى داشتند، تشبيه مشركان مرده دل، به گروه مردگان صحيح نبود.
ب - «إِنَّ اللّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ مَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ[10]» 
«خداوند هر كس را بخواهد تفهيم مى‌كند و تو نمى‌توانى افرادى را كه در گور نهفته‌اند، اسماع بنمايى.»
استدلال به اين آيه نيز، بسان استدلال به آيه گذشته است. پس درخواست شفاعت از شخص مرده، بسان درخواست از يك جماد خواهد بود.
 
پاسخ:
اين گروه پيوسته در تخطئه ‌ديگر فرقه‌هاى اسلامى، از درِ شرك وارد مى‌شوند و به نام «طرفدارى از توحيد!» در صدد تكفير ديگران برمى‌آيند ولى در اين استدلال قيافه گفتار را دگرگون كرده و موضوع لغو بودن توجّه به اوليا را پيش كشيده‌اند. اما آنان به كلّى غافلند كه: «اولياى الهى به بركت دلائل عقلى[11] و نقلى[12]، حىّ و زنده‌اند» و هدف اين آيات اين نيست اجسادى كه در زمين آرميده‌اند قابل تفهيم نيستند و هر جسدى كه روح از آن جدا شد از قلمرو درك و فهم بيرون مى‌رود و به صورت جمادى درمى‌آيد.
ولى بايد توجّه نمود كه طرف خطاب ما، اجساد نهفته در قبور نيستند بلكه ما با ارواح پاك و زنده، كه با اجساد برزخى در جهان برزخى به سر مى‌برند و به تصريح قرآن حى و زنده هستند، سخن مى‌گوييم و از آنان درخواست شفاعت مى‌نماييم نه با بدن نهفته در خاك.
اگر مردگان و اجساد پنهان شده در دل خاك، از قلمرو تفهيم دور و كنارند، دليل بر آن نيست كه ارواح و نفوس طيب و پاكيزه آنان، كه به نص قرآن در جهان ديگر زنده‌اند و روزى مى‌خورند، قابل تفهيم نباشند.
اگر ما سلام مى‌گوييم و يا طلب شفاعت مى‌كنيم و يا سخن مى‌گوييم، سر و كار ما با آن ارواح پاك و زنده است نه با اجساد نهفته در دل خاك. اگر ما به زيارت قبر و خاك و خانه و كاشانه آنان مى‌رويم به خاطر اين است كه از اين راه مى‌خواهيم در خود آمادگى ايجاد نماييم تا با آنان ارتباط روحى برقرار كنيم، حتى اگر بدانيم جسد آنان مبدّل به خاك شده است (هر چند روايات اسلامى بر خلاف آن گواهى مى‌دهند)، باز اين نوع صحنه‌ها را به وجود مى‌آوريم، تا از اين راه، آمادگى ارتباط با آن ارواح پاك را پيدا كنيم.
 
خودآزمایی
1- مقصود از جمله «لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً» چیست؟
2- لفظ «مع اللّه» در آیه «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» روشنگر چه مطلبی است؟
3- طرف خطاب ما برای شفاعت، در واقع چیست؟

 پی‌نوشت‌ها
[1] جن : ٨.

[2] غافر : ۶٠.

[3] در حقيقت معناى آيه چنين است: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» چنان كه در آيه ديگر مى‌فرمايد: «وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ» فرقان: ۶٨.

[4] اعراف: ١٩٧.

[5] اعراف: ١٩۴.

[6] «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ » .

[7] الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَة.

[8] زمر: ۴۴.

[9] نمل : ٨٠.

[10] فاطر : ٢٢.

[11] دلائل تجرّد نفس از مادّه، پس از جدايى از بدن و بى‌نيازى آن از جسد مادّى، ايجاب مى‌كند كه‌ روح انسانى پس از مرگ نيز باقى بوده و از حيات و ادراك خاصى برخوردار باشد و فلاسفه بزرگ اسلام، با دلائل دهگانه‌اى بقاى روح و برترى آن از ماده ثابت را نموده و بر هيچ فرد منصفى جاى ترديد باقى نگذاردند.

[12] آيات قرآن؛ مانند آيه ١۶٩ و ١٧٠ سوره آل عمران و آيه ۴١ سوره نساء و آيه ۴۵ سوره احزاب و آيه ١٠٠ سوره مؤمنون و آيه ۴۶ سوره غافر گواهى مى‌دهند كه حيات، پس از مرگ همچنان ادامه دارد و در گذشته در اين مورد بحث كرديم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: