کد مطلب: ۳۰۳۶
تعداد بازدید: ۱۷۲۹
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۳
آیین وهابیت | ۴۰
حجّ داراى ابعاد علمى، اقتصادى و سياسى است و در حقيقت موسم حجّ حلقه اتّصالى است ميان مسلمانان كه از اين طريق به تبادل اخبار و اوضاع جارى جهان و كسب آگاهى از آثار و سنّت‌هاى رسول خدا كه از طريق صحابه و تابعان و محدّثان در شرق و غرب عالم پخش شده، بپردازند.

فصل ١٩: ابعاد سیاسی و اجتماعی حج | ۳

 

٧ - شعارهاى سياسى در فتح مكّه


مسلمانان هنگام فتح مكّه در برابر ديدگان حيرت‌زده مشركان مأمور شدند كه در ضمن انجام فريضه حجّ دعاى ياد شده در زير را كه سراسر شعار توحيدى و حماسى است سر دهند و همگى بگويند:
«لَا اِلَهَ اِلّا اللّه وَحدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ وَ لَهُ المُلك وَ لَهُ الحَمد يُحيِى وَ يُمِيت وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَىءٍ قَدِير.»
«لَا اِلَهَ اِلّا اللّه وَحدَهُ وَحدَهُ، أنجَزَ وَعدَهُ، وَ نَصَرَ عَبدَهُ وَ هَزَمَ الاَحزَاب وَحدَه[1]».
«نيست خدايى جز او، براى او شريكى نيست، حكومت از آن او است. و ستايش به او اختصاص دارد. زنده مى‌كند و مى‌ميراند. او بر همه چيز توانا است.»
«نيست خدايى جز او، تنهاى تنها است، وعده خود را به پايان رسانيده، بنده خود را كمك كرده و به تنهايى قدرت‌هاى به هم پيوسته را در هم شكست.»

 
٨ - اشارات و تلويحات


رسول گرامى(ص)، در تعيين بُعد سياسى حجّ، به اين مقدار از بيان اكتفا نكرده، گاهى به طور اشاره و تلويح مى‌رساند كه جزئى‌ترين اعمال حجّ، از بعد سياسى دور نيست تا آنجا كه در سعى ميان صفا و مروه در نقطه خاصّى به مشى و راه رفتن خود سرعت بخشيد تا از اين طريق شايعه مشركان را كه مهاجران و ياران پيامبر در اثر بدى آب و هواى مدينه، ضعيف و ناتوان شده‌اند، تكذيب كند، از اين جهت در «عمره قضا» هم در سعى و هم در طواف دستور داد تا به سرعت و به حالت دويدن طواف و سعى كنند تا قدرت و قوّت خود را به مشركان ارائه كنند[2]. 
رسول گرامى در نماز طواف در ركعت نخست، سوره توحيد و در ركعت دوم سوره كافرون را تلاوت كرد، همگى آگاهيم كه مفاهيم اين دو سوره چه ابعادى را در بردارد و چگونه هر نوع انديشه غير توحيدى و يا پيوستن به يكى از اردوگاه‌هاى كفر را رد و منع مى‌كند.
در تاريخ است كه مسلمانان هنگام استلام حجر چنين مى‌گفتند:
« بِسْمِ اللَّهِ و اللَّهُ اکبرُ عَلَی ما هَدانا لا إلهَ الّا اللَّه لا شَریکَ لَه آمَنتُ بِاللَّهِ وَ کفَرْتُ بالطاغِوت[3].»

 
٩ - ابعاد سياسى حجّ در سخنان پيشوايان معصوم


١ - امام صادق(ع) پيرامون فلسفه حجّ و اسرار تشريع آن چنين مى‌فرمايد:
«وَ جَعَل فِیهِ الإجتماعَ مِنَ المَشْرِقِ و الْمَغْرِبِ لِیَتَعارَفُوا وَ لِتُعْرَفَ آثارُ رسولِ اللَّهِ وَ تُعْرفَ أخبارُهُ وَ لا تُنْسی وَ لَو کانَ کُلُّ قَوْمٍ إنَّما یَتَّکِلُونَ عَلی بِلادِهِمْ وَ ما فِیها هَلَکُوا، وَ خَرِبَتِ الْبِلادُ وَ سَقَطَ الْجَلْبُ وَ الأَرْباحُ وَ عَمِیَتِ اْلأَخْبارُ وَ لَمْ یَقِفُوا عَلَی ذَلِکَ، وَ ذَلِک عِلَّةُ الْحَجِّ[4]». 
«در سرزمين مكّه اجتماعى از شرق و غرب پديد آورد تا همديگر را بشناسند و آثار رسول‌الله (احاديث و اخبار) شناخته شود و فراموش نشود و اگر هر گروهى به آنچه كه در سرزمين‌هاى خود جريان دارد تكيه مى‌كرد، نابود مى‌شدند و بلاد روى زمين رو به ويرانى مى‌گذاشت و امر تجارت و بازرگانى به تباهى مى‌گراييد اخبار و گزارش­ها به دست افراد نمى‌رسيد اين است فلسفه حجّ.»
اين جمله مى‌رساند كه حجّ داراى ابعاد علمى، اقتصادى و سياسى است و در حقيقت موسم حجّ حلقه اتّصالى است ميان مسلمانان كه از اين طريق به تبادل اخبار و اوضاع جارى جهان و كسب آگاهى از آثار و سنّت‌هاى رسول خدا كه از طريق صحابه و تابعان و محدّثان در شرق و غرب عالم پخش شده، بپردازند و در ضمن هر گروهى متاع بلاد خود را در آنجا عرضه كرده و راه بازرگانى و نحوه مبادله كالاها شناخته شود.
٢ - و باز امام صادق(ع) مى‌فرمايد:
«ما مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبُّ الَی اللَّهِ مِنَ المَسْعَی لِأنَّه یُذَلُّ فِیهِ کُلُّ جَبَّارٍ[5]». 
«هيچ نقطه‌اى از جهان براى خدا محبوب‌تر از محلّ سعى بين صفا و مروه نيست زيرا در اين نقطه همه گردنكشان خوار و ذليل مى‌شوند و عبوديّت و بندگى خود را به نمايش مى‌گذارند.»
٣ - تاريخ به روشنى گزارش مى‌دهد كه سلف صالح از صحابه و تابعان، از اين موسم به نفع اسلام و مسلمانان بهره مى‌گرفتند و نطفه بسيارى از حركت‌ها و جنبش‌هاى آزادي‌بخش در اين موسم بسته مى‌شد و ملّت‌ها را به پرخاشگرى و ستيزه‌جويى با حُكّام ظالم دعوت مى‌كردند در اين مورد كافى است به سخنان حسين بن على در روز منا گوش فرا دهيم. آن حضرت در موسم حجّ فرزندان هاشم و شخصيّت‌هاى بزرگ و زنان و علاقمندان آنان و حتّى گروهى از انصار را، كه به وى علاقه داشتند، در سرزمين منا گرد آورد، به گونه‌اى كه جمعيّتى متجاوز از هزار نفر پاى سخنرانى‌اش حاضر شدند. در اين موقع فرزند پيامبر در حالى كه صحابه و فرزندان‌شان سراپا گوش بودند سخنان خود را چنين آغاز كرد:
«اَمّا بَعْدُ فِانَّ هذَا الطَّاغِیةَ قَدْ صَنَعَ بِنا ما قَد عَلِمْتُم وَ رَأیتُمْ وَ شَهِدْتُمْ وَ بَلَغَکُم وَإنِّی اُریدُ أَنْ اَسْأَلَکُمْ عَنْ أشْیاءَ فَاِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونی و إنْ کَذِبْتُ فَکَذِّبُونی اِسمَعُوا مَقالَتی وَ اکْتُموا قَوْلی ثُمَّ ارْجِعُوا إلَی أَمصْارِکُمْ وَ قَبائِلِکُم مَنْ أَمَّنْتُمُوهُ وَ وَثَقْتُمْ بِهِ فَادْعُوهُم إلَی ما تَعْلَمُونَ فَإِنِّی أَخافُ أَنْ یَنْدَرِسَ هذَا الْحَقُّ وَ یَذْهَبَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو کَرِهَ الْکافِرون[6]...»
«پس از ستايش خدا و درود بر پيامبر او، اى مردم بدانيد كه اين طغيان‌گر (معاويه) همانطور كه مى‌دانيد و ديده‌ايد و به شما رسيده است، چه كارهاى بدى درباره ما انجام داد! من از شما امورى را سؤال مى‌كنم اگر راست مى‌گويم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ مى‌گويم سخن مرا تكذيب كنيد، هم اكنون سخن مرا بشنويد و آن را در دل پنهان داريد سپس به بلاد و اوطان و ميان قبائل خود باز گرديد، هر فردى كه او را امين مى‌شماريد و به او اعتماد داريد او را به آنچه كه مى‌دانيد (وظيفه شرعى)، دعوت كنيد من مى‌ترسم كه آيين حقّ فرسوده گردد و محو شود هر چند خدا پايان رسان نور خود است، اگر چه كافران آن را بد شمارند.»
آنگاه حسين(ع) بخشى از آياتى را كه در حقّ خاندان پيامبر فرود آمده است، تلاوت كرد و به مردم سوگند داد كه در بازگشت به بلاد خود سخنان او را به آن گروه از مردم كه اعتماد دارند برسانند سپس از كرسى خطابه پايين آمد و مردم متفرّق شدند.
* * *
اين تنها حسين بن على نيست كه از اين اجتماع عظيم بهره‌بردارى كرد، حتّى برخى از اهل كتاب كه تحت حمايت حكومت اسلامى مى‌زيستند، گاهى كه مورد تعدّى قرار مى‌گرفتند، در اين مراسم دادخواهى كرده و حقّ خود را از حاكم اسلامى مى‌طلبيدند و اين گواه بر وجود چنين سنّتى در ميان مسلمانان مى‌باشد.
تاريخ مى‌گويد: يكى از قبطيان در دوران حكومت عمرو عاص در مصر با فرزند حاكم به مسابقه پرداخت و در مسابقه پيشى گرفت، پيروزى يك قبطى بر فرزند حاكم، بر عمروعاص و فرزندش گران آمد و سرانجام به وسيله فرزند عمرو مضروب شد.
قبطى در موسم حجّ جريان را به حاكم وقت (عمر بن خطّاب) رسانيد و مظلوميّت خود را تشريح كرد، عمر فرزند عاص را طلبيد و جمله معروف خود را در اين مورد گفت:
«مَتَی إسْتَعْبَدْتُمُ النَّاسَ وَ قَدْ وَلَدَتْهُمْ اُمَّهاتُهُمْ أَحْراراً.[7]» 
«از چه زمانى مردم را برده خود قرار داده‌ايد در حالى كه آنان آزاد از مادران زاييده شده‌اند؟!»
آنگاه قصاص فرد مضروب را از ضارب گرفت.
تاريخ كه از اين حوادث بسيار نقل كرده، خود گواه بر اين است كه اين موسم تنها موسم عبادت و پرستش منهاى ديگر ابعاد نيست. جايى كه حجّ مركز طرح شكايت است، چرا جاى طرح شكايت از دست استعمارگران شرق و غرب نباشد.

 
١٠ - سخنان متفكّران معاصر پيرامون فلسفه حجّ


اكنون جا دارد اين بحث را با نقل كلماتى از گروهى از محقّقان اسلام پيرامون فريضه حجّ به پايان رسانيم و اينك به نقل سه گفتار از سه نويسنده معاصر بسنده مى‌كنيم كه يكى از آنان مستشار در دانشگاه عبدالعزيز در عربستان سعودى است:
الف: «فريد وجدى در دائرة المعارف اسلامى در مادّه حجّ مى‌نويسد:
فلسفه تشريع حجّ بر مسلمانان چيزى نيست كه بتوان در اين كتاب بيان كرد، آنچه اكنون به ذهن خطور مى‌كند اين است كه اگر سران حكومت‌هاى اسلامى از اين مراسم در ايجاد وحدت اسلامى ميان ملّت‌هاى مسلمان بهره گيرند، كاملاً به نتيجه مى‌رسند؛ زيرا گرد آمدن ده‌ها هزار نفر از نقاط مختلف جهان در نقطه واحد و توجّه دل‌ها و قلب‌هاى آنان به چيزى كه در اين نقطه با آنان القا مى‌شود، سبب مى‌گردد كه يك پارچه از آنچه كه گفته مى‌شود متأثّر گردند و همگى يك روح و يك دل به اوطان خود بازگردند و آنچه را كه شنيده‌اند و آموخته‌اند، ميان برادران خود تبليغ كنند، مَثَل اين گروه مَثَل اعضاى يك كنگره بزرگى است كه از همه نقاط عالم در آن گرد آيند آنگاه پس از پايان يافتن كنگره، به اطراف جهان پخش شوند و حامل پيام كنگره گردند. اثر اين كنگره عظيم هر چه باشد، اجتماع در اين موقف و سپس تفرّق در بلاد همان اثر را دارد.

ب: دكتر قرضاوى نويسنده معاصر در كتاب «العبادة فى الإسلام» مى‌نويسد:
بزرگ‌ترين نتيجه‌اى را كه مى‌توان از اين اجتماع گرفت اين است كه حجّ مهم‌ترين عامل براى بيدار كردن امّت اسلام از خواب ديرينه است و به همين جهت برخى از حكومت‌هاى دست نشانده و يا اشغالگر بلاد اسلامى، مانع از آن هستند كه مسلمانان به زيات خانه خدا بيايند؛ زيرا مى‌دانند كه اگر حركتى در ميان مسلمانان پا بگيرد به هيچ عاملى نمى‌توان آن را از حركت بازداشت.
وى همچنين در كتاب «الدين و الحجّ على المذاهب الأربعه» صفحه۵١ مى‌نويسد:
حجّ وسيله آشنايى مسلمانان با يكديگر و مايه پديد آمدن علاقه و پيوند ميان جنسيّت‌هاى مختلف است كه زير پرچم توحيد زندگى مى‌كنند؛ زيرا در اين مراسم قلوب آنها يكى شده و سخن‌شان متّحد گشته آنگاه براى اصلاح وضع خود و راست كردن كجى‌هاى جامعه قيام مى‌كنند.
دكتر محمّد مبارك مستشار دانشگاه «الملك عبدالعزيز» چنين مى‌نويسد:
حجّ يك كنگره جهانى است كه همه مسلمانان در سطح واحدى براى پرستش خدا گرد مى‌آيند ولى اين عبادت خالصانه جدا از زندگى آنان نيست بلكه پيوند خاصّى با زندگى آنان دارد.
قرآن در اين مورد مى‌فرمايد:
«لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ»
مقصود از اين مشاهده منافع و درك سودها، چيزى جز يك معناى عامّ كه همه جنبه‌هاى مصالح مسلمين را در بردارد، نيست.
 

نتيجه


اگر به راستى فريضه حجّ داراى چنين موقف و موقعيّتى است كه كتاب و سنّت و سيره مسلمانان گذشته و افكار نويسندگان معاصر، ما را به آن رهبرى مى‌كنند، چرا بايد در بهره‌گيرى از آن كوتاهى بورزيم.
اگر حجّ وسيله تأليف قلوب و توحيد كلمه و ايجاد خط واحد براى مسلمانان است، چرا نبايد از اين طريق، قدرت‌هاى اسلامى و نيروهاى فزاينده مسلمين را عليه متجاوزان بر بلاد اسلامى؛ مانند فلسطين و افغانستان بسيج نكنيم؟ اگر حجّ بُعد اقتصادى و فرهنگى و علمى دارد، چرا بايد در موسم حجّ مسلمانان در بهبود تنگناهاى اقتصادى و اوضاع نابسامان خود چاره جويى نكنند و سامان نبخشند.
چرا نبايد براى ستمديدگان فلسطين و عراق و افغانستان و آفريقا و لبنان و ... مجال دهند تا فرياد خونين خود را به گوش مسلمانان برسانند و مسلمانان را براى دفاع از حقوق به حقّ خويش، به كمك و يارى بخوانند.
چرا نبايد در موسم حجّ اجتماعات و كنگره‌هاى بزرگ و گسترده‌اى بر ضدّ استعمار شرق و غرب و برنامه‌هاى جهنّمى آنان بر پا شود تا مسلمانان با افكار بيدار و برنامه واحدى به كشورهاى خود بازگردند و فكر و انديشه منسجمى بر همه جوامع حكومت كنند؟
تا كى ما بايد اين فرصت‌هاى طلايى را از دست بدهيم و اين خسارت‌ها را متحمّل شويم؟
به اميد روزى كه دست اجانب، كه پشت پرده كار مى‌كند، از حرمين شريفين كوتاه گردد و مشاهد الهى و معالم اسلام به وسيله يك جمعيّت منتخب از جامعه اسلامى اداره گردد، و اهداف حجّ و آثار سازنده آن از هر نظر تحقّق پيدا كند.
بمنّه و كرمه

 
خودآزمایی


1- دو مورد که رسول خدا(ص) به طور اشاره و تلويح مى‌رساند كه جزئى‌ترين اعمال حجّ، دارای بعد سياسى است را بیان کنید.
2- از حدیث امام صادق(ع) «وَ جَعَل فِیهِ الإجتماعَ مِنَ المَشْرِقِ و الْمَغْرِبِ لِیَتَعارَفُوا وَ لِتُعْرَفَ آثارُ رسولِ اللَّهِ وَ تُعْرفَ أخبارُهُ وَ لا تُنْسی وَ لَو کانَ کُلُّ قَوْمٍ إنَّما یَتَّکِلُونَ عَلی بِلادِهِمْ وَ ما فِیها هَلَکُوا، وَ خَرِبَتِ الْبِلادُ وَ سَقَطَ الْجَلْبُ وَ الأَرْباحُ وَ عَمِیَتِ اْلأَخْبارُ وَ لَمْ یَقِفُوا عَلَی ذَلِکَ، وَ ذَلِک عِلَّةُ الْحَجِّ» چه چیزی نتیجه می­‌شود؟
3- مقصود از «مشاهده» در آیه «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ» چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1] به كتاب‌هاى حج صحيح بخارى مسلم و غيره مراجعه شود.

[2] جامع الاصول، ج ۴، كتاب حج.

[3] تاريخ مكه، ج ١، ص ٣٣٩ نگارش ابو الوليد ازرقى.

[4] بحار الانوار، ج ٩٩، ص ٣٣ نقل از علل الشرايع صدوق.

[5] بحارالانوار، ١٩، ص ۴٩

[6] كتاب سليم بن قيس التابعى الكوفى الهلالى، ص ١٨

[7] دائرة المعارف فريد وجدى، ماده حج، ج ٣، ص ٣۵٠

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: