کد مطلب: ۳۰۷۵
تعداد بازدید: ۲۲۹۶
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۲
پندهای جاویدان(۱)| شرح کوتاهی از ۱۰ آیه قرآن و ۱۰ حدیث| ۱
آن خلّاق و آفریننده بی‌همتا می‌داند که در میان مخلوقات خود، انسان را به گوهرهای استعداد و حافظه و آزادی و عقل و فراست و... آراسته نموده؛ از این‌رو او از تمام موجودات برتر است. لذا وقتی ‌که روح فعّال انسانی (نفس ناطقه) را در انسان دمید، فرمان داد که فرشتگان، وی را سجده کنند.
(۱)
«وَ إِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ:[1]
مردم کافر، وقتی ‌که قرآن را از زبان تو می‌شنیدند، نزدیک بود با نگاه‌های زننده و تند، تو را به لغزش اندازند، آنان درباره تو می‌گویند: وی دیوانه است؛ (با آن که تو خردمندترین پیشوای مردم هستی.) «قرآن» برای بیداری و راهنمایی همه جهانیان، آمده است.»[2]
 
حيله بت‌پرستان
رسول خدا، پیامبر اسلام(ص)، با آیات شیوا و معجزه‌آسای قرآن، مردم را به ‌سوی آیین مبارک اسلام، دعوت می‌کرد. همه از شنیدن آیات پرمعنی و مؤثر قرآن، لذّت می‌بردند، به خصوص اگر معنی آن را می‌فهمیدند.
بت‌پرستان لجوج مکّه، برای خنثی کردن دعوت پیغمبر(ص) خاموش نمودن صدای دل‌نشین و روح‌افزای آن بزرگوار، نقشه‌ها طرح کردند، کارشکنی‌ها نمودند، نسبت‌های ناروا، چون «مجنون»، «ساحر» و کذّاب به آن حضرت دادند و... ولی از هیچ ‌یک از این کارشکنی‌ها نتیجه‌ای نبردند.
به این فکر افتادند که با استخدام چند نفر از افرادی که در چشم‌ زخم زدن، معروف بودند، رسول خدا را با نگاه‌های خیره‌کننده، از پای درآوردند با چشم‌های زننده، به دیدگان نورانی پیامبر(ص) خیره­ می‌شدند و با خیال باطل خود می‌خواستند ­­­زبان پیغمبر، به لکنت افتد؛[3] اما خداوند، پیامبر(ص) را از لغزش نگاه داشته و این آیه، توسط جبرئیل امین، در این مورد نازل شد.

(2)
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[4]:
ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، صحرا و دریا را محل حمل (و میدان فعالیّت و تاخت‌ و تاز) او قرار دادیم و از غذاهای پاکیزه و لطیف، به ایشان روزی دادیم و از بسیاری مخلوقات خود، او را برتری و فضیلت بخشیدیم.»
 
گل سرسبد موجودات
فضیلت و برتری بر دو قسم است: 1- فضیلت ذاتی ۲- فضیلت اکتسابی. انسان از نظر خلقت و ذات، بر تمام موجودات عالم، برتری دارد؛ خواه مسلمان باشد و خواه کافر.
از این‌رو، خداوند، در میان انواع مخلوقات، کوچک و بزرگ، دریایی و صحرایی، زمینی و آسمانی و...تنها در خلقت بشر، خود را تمجید و تحسین می‌فرماید؛ آنجا که می‌گوید:
«فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ.»[5]
چنان که­ اگر استادی در میان کارهای خود، چیز ارزنده و جالب، درست کند، به آن می‌بالد و افتخار می‌کند.
از قدیم معروف است:
«صَاحِبُ الدَّارِ، أَدْرِى بِمَا فِي الدَّارِ:
صاحب‌خانه می‌داند که در خانه خود چه چیزهاست.»
آن خلّاق و آفریننده بی‌همتا می‌داند که در میان مخلوقات خود، انسان را به گوهرهای استعداد و حافظه و آزادی و عقل و فراست و... آراسته نموده؛ از این‌رو او از تمام موجودات برتر است. لذا وقتی ‌که روح فعّال انسانی (نفس ناطقه) را در انسان دمید، فرمان داد که فرشتگان، وی را سجده کنند.
آری، آن ­ظرفیت و شایستگی، آن عقل و استعداد، آن هوش و ابتکار و... به آن علم اسماء که به انسان بخشید و فرشتگان از آن مطلع گشتند، از خداوند عذر خواستند و درک کردند که سجده کردن آدم، به جهت لیاقت ذاتی اوست.
آدم از خاک و ملک از نور بود/ سجده خاک، از ملائک دور بـود
علم اسماء، چون به او تعلیم شد/ قـابل آن سجــده و تعظیم شـد
همان‌گونه که یک مهندس کشاورزی گلی را که از هر جهت از سایر گل‌ها برتری دارد، امتیاز­­­­ داده و به آن توجّه بیشتری کند، خداوند نیز به این گل سرسبد­ موجودات (انسان) بیشتر توجّه داشته، لذا برای پرورش این گل، پیامبرانـی فرستاده است که حضرت محمّد ابن عبدالله(ص) فرمود:
«بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلاقِ:
یعنی هدف از بعثت من، به کمال رساندن و پرورش ارزش‌های اخلاقی (انسان) است.»
پروردگار، دریا و صحرا را در اختیار انسان قرارداد، انواع نعمت‌ها را بر وی ارزانی داشت؛ از این‌رو، انسان را بر تمام[6] آفریده‌ها، فضیلت داد..
اما همین انسان ممتاز، از نظر اکتسابی، ممکن است از حیوان هم پست‌تر و گمراه‌تر گردد، او ممکن است بر تمام ما سوى الله، سرور شود. چنان که رسول اکرم(ص) می‌فرماید:
«اِنَّ اللَّهِ تعالی خَلَقَ الملائکة وَ رَکّبَ فیهِم الْعَقْلِ وَ خَلَقَ الْبَهَائِمِ وَ رَکَّب فِیها الشَّهْوَةِ وَ خَلَقَ بنی آدَمَ وَ رَکَّبَ فِیهمُ الْعَقْلِ وَ الشَّهْوَةِ فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ اعــلی مِـن المَلائکةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ ادنی مِنَ الْبَهَائِمِ.»[7]
ترجمه این حدیث شریف را حکیم سنایی در دو بیت شعر نفیس خود، چنین خلاصه می‌کند:
آدمی‌زاده، طرفه معجونی است/ کز فرشته سرشته و ز حیوان
گر بدین میل می‌کند، کم از این/ ور بدان میل می‌کند به از آن
پس چه بسیار خوب است که انسان، خود را بشناسد و بداند که گل سرسبد موجودات است و تمام مخلوقات، برای او آفریده‌شده و درصدد شکرگزاری پروردگار عالم برآید، تا رضایت او را جلب کند. چنان که سعدی در آغاز گلستان می‌گوید:
 ابروباد و مه و خورشید فلک در کارند        
تا تو نانی به کف آری و به ‌غفلت نخوری             
همه از بهر تو سرگـشته و فرمان‌بـردار           
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
حضرت علی(ع) می‌فرماید:
«هَلَكَ أَمْرُ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ:
تباه گشت مردی که قدر و منزلت خود را نشناخت.»[8]
 
(3)
«... وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا ...[9]
خداوند بزرگ، به هر مرد و زن مسلمان (در طول عمر) یک ‌بار تشرّف به مکّه معظّمه را برای انجام اعمال حجّ، بر آنان که واجد شرایط استطاعت می‌باشند، واجب فرموده است.»
 
مجمع بزرگ اسلامی
نخستین خانه‌ای که به ‌عنوان عبادت و شکرگزاری خدای بزرگ برپا شد، خانه کعبه (بیت‌الله‌­الحرام) بود.[10] این خانه عظیم، به ­نام خانه خدا، نام‌گذاری؛ خانه‌ای ­که ­ مورد توجّه خداوند متعال­ می‌باشد، خانه‌ای که محلّ برکت­ و­­ لطف و احسان پروردگار است، خانه‌ای که از ­زمان­ حضرت آدم(ع) ماه ­تاکنون، مورد اطمینان قبله­ بیش از هفتصد میلیون مسلمان می‌باشد، خانه‌ای که مورد توجّه پیامبران و رهبران دینی و پیشتازان راه حقّ بوده است.
 بدون شک، زیارت‌خانه‌ای چنین عظیم، یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای همه ما است. آنان که واجد شرایط مقرّره (مستطیع) هستند، سفری بزرگ و مقدّس در پیش دارند؛ سفری به «بیت‌الله الحرام» (زیارت‌خانه خدا). زیارت قبور متبرکه رسول اکرم(ص) و ائمّه اطهار(ع) و شرکت در بزرگ‌ترین و شورانگیزترین کنگره مسلمین جهان. آری شما در اجتماعی شرکت می‌کنید که صدها هزار تن از مسلمانان جهان، بارنگ‌ها، نژادها، زبان‌ها، آداب ‌و رسوم و ملیّت‌های مختلف در کنار شما خواهند بود. کنگره و مجمع عظیمی از مسلمین که مظهر اتّحاد، یکرنگی و قدرت آنان، می‌باشد؛ اجتماعی که همه با یک ‌صدا، دعوت حق را لبّیک می‌گویند و خدای بزرگ را ستایش می‌کنند.
ساختمان کعبه، در شهر مکّه در دامنه سلسله کوه‌هایی واقع‌شده و طواف گاه مسلمین جهان است. این خانه توحید را حضرت ابراهیم، پرچم‌دار توحید، نوسازی کرد (و طبق روایات، بنای اصلی آن را به حضرت آدم(ع)، نسبت می‌دهند). بنای خانه خدا از سنگ‌های حجّاری شده، سیاه‌ رنگ است و همیشه دارای یک روپوش ابریشمی مشکی است که سالی یک ‌بار طی مراسم خاصّی، توسط پادشاه عربستان سعودی، تعویض می‌شود.
خانه کعبه، چون در دامنه سلسله کوه‌ها واقع ‌شده، تا کنون چند بار دستخوش سیل قرارگرفته است.
 
رفع اختلاف بزرگ توسّط پیامبر(ص)
قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص) یک ‌بار سیل عظیمی متوجّه خانه خدا شد و خسارت زیادی ­وارد آورد، (و یا ­خود قریش کعبه­ را­ خراب کرده بودند تا رفیع‌تر بسازند) به ‌طوری‌ که­ تجدید ­بنای آن مورد توجّه ­و گفتگوی سران قریش قرار گرفت، برحسب ‌تصادف، در همین وقت، یک کشتی یونانی که برای ساختن کلیسایی در حبشه، مصالح ساختمانی حمل می‌کرد، در جدّه براثر برخورد با سنگ شکست. پس از مذاکرات لازم، سران قریش، مصالح این کشتی را برای تجدید بنای خانه خدا از اموال حلال خود، خریداری کردند و نصب حجرالاسود در این بنا به دست رسول خدا(ص) قبل از بعثت، موجب رفع مشاجرات دامنه‌داری­ گردید.[11] سپس­ بعد از سال ۶۰ هجری، در عصر حکومت­ هفت‌ ساله‌ی عبدالله بن زبیر وضع خانه به‌ صورت فعلی، تجدید بنا شد و این بار حضرت امام زین‌العابدین(ع) حجرالأسود را نصب فرمودند.[12]
 
توصيّه لازم
شکوه­ و جلال ­این مجمع بزرگ اسلامی، بر هیچ ‌کس­ پوشیده نیست. اجتماع برادران مسلمان، با جامه سپید، در چنین ­مکان مقدّس ­و صحرای ­وسیع ­عرفات­ و مشعرالحرام و مِنی، جنبه حقیقی این عمل روحانی عظیم را که مخصوص مذهب اسلام است، آشکار می‌نماید. با توجّه به این ‌که این مجمع، کنگره بین‌المللی و جهانی مسلمانان می‌باشد و به ‌خصوص مورد توجّه بیگانگان نیز بوده و از طرفی همه به داعی فرمان خدای بزرگ به این سرزمین آماده و در این رستاخیز عبادی و پرشورترین مراسم سیاسی مذهبی شرکت کرده‌اند، لازم و ضروری است از کلیه اموری که به اخلاق و متانت اسلامی لطمه می‌زند اجتناب کنند.
 مثلاً جلو غضب و خشم‌های بی‌مورد را بگیرند، از شوخی ­و مزاح ­که موجب کدورت خاطر می‌شود بپرهیزند، در برخورد با هر مسلمانی که در این مجمع، شرکت کرده با تحیّت اسلامی «السَّلامُ علیکم» ابراز احترام و ارادت نمایند، از بحث‌های مذهبی که قدرت اثبات آن را ندارند خودداری ­نمایند و در موارد لازم­ از یکی­ از علماء و روحانیون فاضل راهنمایی بخواهند و...
 
پی‌نوشت‌ها
1. سوره قلم، آیه ۵۱ و ۵۲.

2. استفاده از مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۴۱ و تفاسیر دیگر.

[3]. راجع به این ‌که آیا «چشم‌زخم» حقیقت دارد یا نه، مورد بحث دانشمندان است ولی آنچه که از برخی آیات و روایات اسلامی استفاده می‌شود این است که چشم‌زخم که از آن به «نظر زدن» در عرف تعبیر می‌کنند صحت دارد، چنان‌که حضرت علی(ع) می‌فرماید: «الْعَيْنُ حَقُّ؛ چشم زنی حق است.» (نهج البلاغه، حکمت 400)

[4]. سوره اسراء، آیه 70.

[5]. برتر آمد خدا که بهترین آفرینندگان است (مؤمنون، آیه ۱۴).

6. چنان که بعضی از مفسرین کلمه «کثیر» را در آیه شریفه مذکور به معنی جمیع گرفته‌اند (مجمع البیان، ج 6، ص 426).

7. نظیر این حدیث از حضرت علی(ع) را نیز نقل‌شده است (بحار، ج ۲۰، ص ۲۹9).

[8]. نهج­‌البلاغه، حکمت 149.

9. سوره آل‌عمران، آیه ۹۷.

10. سوره آل‌عمران، آیه ۹6.

11. هنگامی ‌که ­بنای­ ساختمان ­کعبه تمام شد، طوائف مکّه در نصب حجر الاسود اختلاف کردند، و هر یک از آن‌ها می‌خواست افتخار نصب ­به او واگذارشود، این اختلاف به حدّی بود، که طوائف را آماده جنگ نموده بود. بعد از چهار شب، حکمیّت را به «ابو امية بن المغيره» که پیرمرد و ریش‌سفید قریش بود واگذار کردند. وی گفت:اول کسی که از در مسجدالحرام داخل شد، حکمیّت به او واگذار شود. همه این پیشنهاد را قبول کردند. ناگهان دیدند محمّد(ص) از آن در داخل شد، وقتی او را دیدند همه گفتند «هَذَا الْأَمِينُ قَدْ رَضِينَا بِهِ؛ ما راضی هستیم به قضاوت این امین» نزد حضرت آمده آن حضرت را از پیشامد مطلع کردند. رسول اکرم(ص) فرمود: جامه‌ای بیاورید. رفتند جامه‌ای آوردند. آن جناب، حجرالاسود را از زمین برداشت و میان جامه گذاشت. سپس فرمود: «نماینده هر قبیله قسمتی از جامه را بگیرد.» چنین کردند، حجرالاسود را بلند کرده به محلّش آوردند، حضرت با دست خود حجرالاسود را در جای خود گذاشت و به ‌این ‌ترتیب بزرگ‌ترین اختلاف برطرف گردید. (كحل البصر، ص 52)-رسول اکرم در این هنگام ۳۵ سال داشتند. جمله «اَنا بن مَن حَمل الرُّكن بِأطرافِ الوَداء» در خطبه امام سجاد(ع) اشاره به این قضیّه است.
12. اقتباس از کتاب قبله اسلام.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: