(8)
«قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ:
ای پیامبر ما! به مردم بگو! فقط شما را یک پند بدهم؛ قیام اجتماعی و فردی شما برای خدا باشد. سپس بیاندیشید که پیامبر شما دیوانه نیست (او خیرخواه شما است) او شما را از عذاب دردناک و بیدرمانی که در نزدیک شما است میترساند.»[1]
فقط یک پند(اخلاص)
هر انسانی در هر زمان و مکان از هر قبیله و نژادی که باشد در محیط زندگی خود دارای هدفی است. بعضی هدف معنوی، برخی مادی، عدّهای هدفی عالی و پرارزش و گروهی هدفی پست و کمارزش و ... دارند.
اگر هدف همه افراد در هر پست و مقامی که هستند، خدا باشد، فقط به منظور تقرّب به ذات مقدّس خداوند زندگی کنند، چه در کارهای اجتماعی و یا فردی، آن وقت است که میتوان گفت: انسان به کمال حیاتی خود رسیده و به نتیجه بشریّت تا با آماده است. شعلههای خاموش میشود، ناگواریها برطرف میگردد، تمام دردهای فردی و اجتماعی، بزرگ و کوچک، درمان میپذیرد.
پند و اندرز بسیار است و تمام کتابهای آسمانی و پیامبران و رهبران دینی که به عنوان او پندآموز و خیرخواه در میان اجتماع قدم گذاردند، از راههای گوناگون موعظه کردند، پند گفتند و آنچه که موجب رهبری مردم بود، خاطرنشان ساختند.
ولی قرآن میفرماید: فقط یک پند، یک موعظه به شما میدهم:
«اَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ: در هر کار مشروعی که مشغول هستید برای خدا کار کنید.»
اگر بازرگان هستی، زارع و دهقان میباشی، کارگر، کارمند و کشاورز و ... هر شغلی داری، هدف تو خدا باشد، در هر حال به یاد خدا باش!
مفاسد روزافزون و خانمان براندازی که لحظه به لحظه آمار آن رو به افزایش است و بشریّت را در پرتگاه سقوط و نابودی و نابسامانی قرار داده، همه و همه مولود توجّه نداشتن به خدای متعال است. اگر انسانها در کارهای خود اغراض شخصی و مادّی دارند و در فعالیّتهای اجتماعی و فردی، همه چیز جز خدا در مدنظر آنان است، در این صورت باید در انتظار عواقب وخیم و خطرناکی به سر برد.
اسلام، فکر و اندیشه بشر را به قضاوت میطلبد و با ندای جانافزا و روحپرور میفرماید: «تفکّر کنید، اندیشمند باشید و از فکر سرشار انسانی خویش الهام بگیرید که آیا پیامبر شما دیوانه است و یا عاقلترین و متفکّرترین شما است؟» او خیرخواه و طبیب دردهای معنوی شما است، او شما را از عواقب وخیم و دردناک گناهان میترساند، او از گرفتاری سخت و ناگواری که به زودی دامنگیر آنان که پا از گلیم فضایل انسانی خارج نمودند و خدا را فراموش کرده در میان لجنزار بدبخت کننده گناه به سر میبرند، مردم را بر حذر میدارد، همانند طبیبی که بیمار را از غذاهای کشنده نهی مینماید.
قیام و فعالیّتهایی که در دنیا برای خدا نبود، پس از چند روز زرق و برق، خاموش شد، اما قیامهای مردان خدا مانند پیامبران و رهبران دینی روزبهروز متجلّی میگردد.
به هر حال، قرآن، در آیه مورد بحث، یک اعلام عمومی و همهجانبه کرده و با ندایی رسا و شیوا میفرماید: «اگر در کارها غیر خدا را در نظر بگیرید، در انتظار رسیدن عذاب دردناک و شکننده آینده باشید.»
رسول خدا(ص) میفرماید: «اَنَا النَّذِيرُ الْعُرْيَانِ: من ترساننده برهنه هستم» در زمانهای قدیم هنگامی که دو گروه دشمن به هم نزدیک میشدند تا با همدیگر جنگ و نبرد نمایند، قبل از آن که به هم برسند، نمایندگانی میگماشتند تا از کیفیّت و کمیّت دشمن و این که در چه مکانی سنگر گرفتهاند گزارش بدهند. وقتی که نمایندگان برای به دست آوردن اطلاعات به سوی دشمن میرفتند تا برگردند و اطلاعاتی در اختیار گروه متبوع خود بگذارند، چنانچه خطر خیلی نزدیک بود، نمایندگان از دور پیراهن خود را درآورده و برهنه میشدند تا بدین وسیله به لشگر خود بفهمانند، خطر بسیار نزدیک است کاملاً آماده باشید.[2]
خطر مفاسد و عواقب وخیم گناهان به قدری نزدیک و شکننده است که پیامبر(ص) میفرماید: من همانند ترساننده عریان هستم؛ با اعمال شایسته آماده رفع و دفع گرفتاریها شوید!
(9)
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلَى طَعامِهِ:
حتماً و مسلّماً باید انسان به غذای خود به دیده عمیق و با فراست بنگرد.»[3]
توجّه در انتخاب غذای حلال
امروز با پیشرفت علوم، به خصوص توسعه علم غذا شناسی، دیگر برای هیچ کس تردیدی نمانده که خوراکیها و آشامیدنیها همانگونه که در جسم اثر میگذارند و پرورش و رشد و بقاء آن بستگی به «غذا» دارد، در جان و روان نیز اثر دارند.
به گفته دکتر جزایری: «غذای خوب نهتنها انسان را سیر و سختترین بیماری او را درمان میکند، بلکه به او عمر طولانی میبخشد، او را زیبا و خوشاندام میکند، رنگ چهره و پوست او را تغییر میدهد و فکر و استعداد او را تقویت مینماید.»
تا جایی که میگوید: نوح اگر عمر دراز داشت، موجبش غذا بود؛ سعدی اگر شاعری شیرینگفتار شد، علّتش غذا بود؛ ضحاک اگر ظلم کرد از غذا بود؛ انوشیروان اگر عادل درآمد تأثیرش از غذا بود.
اگر فردی خوی ددی پیدا میکند، اگر مردی حاتم طایی میشود، اگر انسانی خرفت و کودن درمیآید، اگر بشری سرآمد نوابغ دهر میگردد، همه این تغییرات در اثر مواد خوراکی است.
اگر میشنوید فلان مرد در سن چهل سالگی زن شد، اگر میبینید که یک دختر هيجده ساله پسر گردید، اگر ملاحظه میکنید که یک آدم مو بور موی مشکی درمیآورد، اگر مشاهده کردید که از یک پدر و مادر قدکوتاه، فرزند قدبلند به وجود آمد، تعجّب نکنید؛ زیرا غذا از اینگونه معجزهها زیاد دارد.[4]
آری از زمانهای قدیم تا کنون از نظر علمی، مسلّم و غیر قابل انکار است که خوراکیها و آشامیدنیها در جسم و روح اثر میگذارد.
دین که مجموعه حقایقی است و از ناحيه ذات مقدّس پروردگار به سوی بشر عرضه شده، راجع به اثر غذا و مراقبت و مراعات غذا آخرین توصیّه خود را نموده است.
قرآن با لحنی آمرانه و مؤكّد میفرماید: «انسان باید حتماً غذای خود را بنگرد» که خداوند با چه واسطهها و عواملی آن را برای او آماده کرده است، غذای خود را بنگرد که از کجا آمده و از چه راهی کسبشده و ... بالاخره غذای خود را بنگرد که سرنوشت او را غذا تغییر میدهد و شخصیّت او به آن بستگی دارد.
چنان که امام هشتم حضرت رضا(ع) میفرماید:
«الرَّضَاعُ یُغَيِّرُ الطِّبَاعِ: شیر، طبیعت انسان را عوض میکند.»
یعنی غذا در روان انسان به قدری اثر دارد که موجب تغییر خوی او میگردد.
شخصی به حضور رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: دوست دارم دعایم مستجاب گردد فرمود:
«طَهِّرْ مَأکَلَکَ وَ لاتَدْخُلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ:
اگر میخواهی دعایت مستجاب شود، غذایت را پاکیزه کن و حرام نخور.»[5]
برای تکمیل این مطلب به اشعار دانشمند بزرگ شیخ بهایی(ره) توجّه کنید:
لقمه نانی کـه باشد شبـهه نـاک
در حـریم کـعبه ابـراهـیم پـاک
گر به دست خود نشاندی تخـم او
ور به گاو خویش کردی شخم او
ورمه نو در حصادش[6] داس کرد
ور به سنگ کعبهاش دستاس کرد
وربه آب زمزمش کردی عجین[7]
مـریم آئین پیـکری از حورعيـن
ور بخواندی بر خمیرش بیعـدد
فـاتحـه يـا قُـلْ هُــوَ اللَّهُ أَحـَدُ
ور بدی از شاخ طوبی[8] آتشش
جبـرئیـل، روحالقــدس هیزم کشش
ور تنور نـوح بندد مریمـش
ور دم عیـسـی بــود آتـش دمش
ور تو بر خوانی هزاران بسمله
بــر سـر آن لـقـمـه پــر ولـولـه
عاقبت خاصیتش ظاهر شود
نـفـس از آن لـقـمـه تو را قاهر[9] شود
در ره طاعت تو را بی جان کند
خـانـه دیـن را ویـران کنـد
درد دینت هست گرای مرد راه
چـاره خـود کـن کـه دیـنـت شـد تباه
(10)
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ* الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ* يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ* كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَة* وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ* نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَىالْأَفْئِدَةِ* إِنَّهَا عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ* فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ:
وای بر عیبجوی مسخره کننده!* آن کس که ثروت فراوان میاندوزد و پیدرپی آن را میشمارد گمان میکند که این پولها باعث زندگی جاوید او خواهد شد* هرگز چنین نیست، این مردم بدکار در دوزخی پرتاب میشوند که خردکننده و در هم کوبنده است. تو چه میدانی این عذاب خردکننده چیست؟* آتشی که خدا افروخته است* و از دلها زبانه میکشد* این آتشبر آنها فرو بسته شده* در ستونهای کشیده و طولانی»[10]
کیفر سخت عیبجویی
اسلام، انسان را به شدّت از این موارد منع کرده است: عیبجویی کردن از مردم، بدگویی پشت سر دیگران، سخنهای بیمورد و ناشایست گفتن نسبت به برادر مسلمان، گفتار نابخردانه که موجب شرمندگی و باعث رسوایی آنان شود، مسخره کردن و طعنه زدن به آنان، که شخص در حضور کسی با گفتن حرفهای زننده و اشاره و شوخیهای مسخرهآمیز که موجب آبروریزی و ناراحتی دیگران گردد و...
دیگر، آن کسی که به ثروت زیاد خود افتخار کند و فکر کند پول زیاد، باعث زندگی جاوید او خواهد بود. و به این ترتیب، همیشه در فکر جمعآوری و ثروتاندوزی باشد، بیآنکه از آن درراه رفاه زندگی خانواده خود و کمک به دیگران استفاده نماید، باید در انتظار عذابی دردناک و افروخته که در دلها زبانه میکشد و شعلههای سوزان آن سر به آسمان کشیده و... به سر برد.
مسخره نمودن، غیبت کردن، لقب و نامهای بد به همدیگر دادن، سوءظن و تجسّس کردن از صفات بسیار ناپسندی است که در قرآن به شدّت نهی شده تا جایی که میفرماید:
«... وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ:
کسی که این صفات ناشایست را از خود دور نکند و قلبش را از اینگونه سجایای بد نزداید، او ستمگر و ظالم است».[11]
از طرفی میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...:
مؤمنان با هم برادر هستند.»[12]
«وَ إِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا...:
چنانچه کسی به شما احترام کرد، به بهتر از آن و یا به مثل آن او را احترام کنید.»[13]
روایت شده: آخرهای شبی «عمر» از خانه بیرون آمد و در کوچههای مدینه میگشت. در یکخانهای، از روشنی چراغ مشاهده کرد، نزدیک در آن خانه آمده و از لابلای در شروع به تجسّس و کنجکاوی کرد، تا ببیند چه خبر است. ناگاه دید در پیش غلام سیاهی، ظرف شراب هست و او از آن میآشامد و گروهی نیز در آن مجلس بزم حاضرند.
درب را محکم فشار داد؛ ولی نتوانست آن را باز کند، از دیوار خانه در حالی که تازیانه به دست داشت بالا رفت، همین که مجلسیان، او را دیدند درب را باز کردند؛ در این میان «عمر» غلام سیاه را گرفت و با غضب آماده زدن او شد.
غلام سیاه گفت: ای امیر مؤمنان! من خطاکارم مرا ببخش توبه کردم.
عمر: نه! باید تو را با ضرب تازیانه بزنم تا دیگر خود را به این گناه آلوده نکنی!
غلام سیاه: ای امیرمؤمنان! اگر من یک خطا کردم، تو سه خطا نمودهای! به علّت این که خداوند در قرآن میفرماید:
«ولا تجَسَّسُوا: کنجکاوی و تجسس در امور مردم نکنید»[14] تو تجسس کردی.
میفرماید:
«وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا: به خانهها، از در آنها وارد شوید.»[15]
تو از پشتبام وارد شدی. میفرماید:
«لَا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا...
بدون اجازه در خانه دیگری وارد نشوید، تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید.»[16]
بدون اجازه داخل خانه شدی و سلام هم نکردی!!
«فَهَبْ هَذِهِ لِتِیکَ: خطایی که کردم به عوض این خطاهایی که نمودی ببخش.»
و من توبه کردم و از کرده خویش پشیمان گشتم.
عمر نتوانست چیزی بگوید، وی را تحسین کرد و از او گذشت.[17]
آیات و روایات در مذمّت عیبجویی و غیبت، بسیار است؛ خواه به زبان باشد یا به اشاره یا با نامهنگاری و تلفن و...
در آیه اوّل سوره مذکور، بعضی از مفسّران دو واژه هُمزه و لُمزه، (که هر دو صیغه مبالغه است) را به یک معنی دانستهاند و بعضی گفتهاند: هُمزه به معنی غیبت کننده و لُمزه به معنی عیبجویی است، یا همزه غیبت کننده با اشاره است و لمزه با زبان و بعضی اوّلی را به معنی عیبجویی آشکار و دوّمی را به معنی عیبجویی پنهان معنی کردهاند.
در میان صدها روایت در مذمّت عیبجویی و غیبت، نظر شما را به یک روایت جلب میکنم: رسول اکرم(ص) فرمود:
«مَنْ اِغْتَابَ امْرَأً مُسْلِماً بَطَلَ صَوْمُهُ، وَ نُقِضَ وُضُوؤُهُ، وَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَفُوحُ مِنْ فِيهِ رَائِحَةٌ أَنْتَنُ مِنَ الْجِيفَةِ، يَتَأَذَّى بِهَا أَهْلُ الْمَوْقِفِ:
کسی که مسلمانی را غیبت کند، روزهاش باطل و وضویش میشکند و روز قیامت از دهان او بویی خارج میشود که متعفّنتر از بوی مردار است، به گونهای که اهل محشر از آن ناراحت میشوند.»[18]
خداوند به موسی(ع) وحی کرد: «غیبتکنندهای که با توبه از دنیا برود، آخرین نفری است که وارد بهشت میگردد و اگر بی تو به از دنیا برود، نخستین نفری است که وارد دوزخ میشود.»[19]
پیامبر(ص) فرمود:
«الْغِيبَةُ أَسْرَعُ فِي دِينِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَكِلَةِ فِي جَوْفِهِ:
اثر غیبت در آسیبرسانی به دین انسان مسلمان، سریعتر از اثر بیماری خوره در خوردن درون انسان است.»[20]
روایت تکاندهنده دیگر این که پیامبر(ص) فرمود:
«گناه یک درهمی را که انسان از راه رباخواری به دست میآورد، در پیشگاه خدا از گناه سیوشش زنا، بزرگتر است و بالاتر از گناه ربا، گناه ریختن آبروی مسلمان (بر اثر غیبت) است.»[21]
پینوشتها[1]. سوره سباء آیه ۴۵.
[2]. تاج العروس.
[3]. سوره عبس، آیه ۲۴.
[4]. اعجاز خوراکیها، ص ۱۱ (مخفی نماند که اظهار نظر «دکتر» مبالغهآمیز است و چنین نیست که اثر غذا «تمام العلة» باشد، ولی به طور قطع نقش بسیار در حالات دارد.)
[5]. بحار، ج ۹۳، ص ۳۷۳.
[6]. حصاد: دور کردن.
[7]. عجین: خمیر.
[8]. طوبی: درخت بزرگی است در بهشت.
[9]. قاهر: غالب و پیروز.
[10]. سوره الهمزه.
[11]. سوره حجرات، آیه ۱۱.
[12]. سوره حجرات، آیه ۱۰.
[13]. سوره نساء، آیه ۸۶
[14]. سوره حجرات، آیه ۱۲.
[15]. سوره بقره، آیه ۱۸۹.
[16]. نور: ۲۷.
[17]. قصص العرب، ج ۳، ص ۱۸.
[18]. وسائل الشیعه، ج ۸ ص ۵۹۹.
[19]. المحجة البيضاء، ج ۵، ص ۲۵۲.
[20]. اصول کافی، ج ۲، ص ۳۵۶.
[21]. المحجة البيضاء، ج ۵، ص ۲۵۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی