(5)
امام صادق(ع) فرمود:
«لَيْسَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا بِإِضَاعَةِ الْمَالِ، وَ لَا بِتَحْرِيمِ الْحَلَالِ، بَلِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَا تَكُونَ بِمَا فِي يَدِكَ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ عَزَّوَجِلَ:
زهد در دنیا، به معنای ضایع کردن و پست شمردن مال و حرام کردن حلال نمیباشد، بلکه زهد عبارت از این است که انسان به آنچه که از مال دنیا در تحت اختیارش هست مطمئنتر از آنچه که در تحت اختیار خداوند است نباشد.»[1]
معنی پارسایی، و معرفی زاهد و زهد در اسلام
زهد و زاهد بودن، در آیات و روایات ما، فوقالعاده ترغیب و تشویق شده است تا حدّی که امام صادق(ع) میفرماید.
«الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ، وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا:
همه خوبیها در خانهای قرار دارد و کلید آن خانه، زهد در دنیا است.»[2]
و نیز میفرماید:
«إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً زَهَّدَهُ فِي الدُّنْيَا:
اگر خداوند خوبی بندهای را اراده کند، او را در دنیا زاهد میکند.»[3]
و ... ولی در ذهن بسیاری از مردم، چنین آمده که زهد؛ یعنی پشت پا زدن به تمام شئون دنیا، و بیاعتنایی به امور دنیا. زاهد به نظر آنان، کسی است که همانند مرتاضین هند همیشه سر به زیر بوده، و با خشونت به زرق و برق دنیا نگاه کند، و چون بیماری باشد که اگر مگس به دهانش برود جلوگیری از آن ننماید و ...
ما با استفاده از خود آیات و روایات، زهد را معنا میکنیم و خواهید دانست که معنای واقعی آن برخلاف تصوری است که بعضی پنداشتهاند.
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید: «تمام زهد و پارسایی، بین دو کلمه از قرآن است. خداوند در قرآن میفرماید:
«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَ لَاتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ...:
هرگز بر آنچه از دستتان رفته، اندوه مخورید و بر آنچه به شما داده شده شادی نکنید.»[4]
و نیز میفرماید:
«الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا قِصَرُ الْأَمَلِ: زهد در دنیا، کوتاه کردن آرزو است.»[5]
و در جای دیگر میفرماید:
«اِنَّ زُهْدَ الزَّاهِدِ فِي الدُّنْيَا؛ لَايَنْقُضُهُ مِمَّا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا:
زهد زاهد در این دنیا آن است که، آنچه که خداوند از متاع دنیا برای او تقدیر کرده کم نشمرد.»[6]
از این احادیث و حدیث مورد بحث، استفاده میشود که در اصطلاح شرع مقدّس اسلام زهد به معنای بیچیزی و بیاعتنایی و پست شمردن متاع دنیا نیست، بلکه زهد عبارت از آن است که، انسان دلبستگی به دنیا نداشته باشد و اگر احیاناً، مال دنیا از دستش رفت، اندوهگین نشود.
در این صورت، امکان دارد که شخصی ثروتمند درجه یک محیط خود باشد در عین حال زاهد واقعی نیز باشد
حضرت ایوب(ع) از مال دنیا و از فرزندان و سایر تعلّقات دنیوی به طور کامل برخوردار بود، و گوسفندانش، اموالش، فرزندانش و ... به طور ناگهانی از بین رفتند. حتّی سلامتی خود را نیز از دست داد و بیماری خطرناکی گرفت، اما استقامت و روش معمولی خود را از دست نداد، و اندوهناک نشد. اسلام این چنین فرد را زاهد واقعی میداند.
برای این که این بحث کاملتر گردد و بدانیم زهد به معنای بیچیزی و پست شمردن دنیا نیست به احادیث ذیل توجه کنید:
1- امام صادق(ع) میفرماید:
«نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنَى:
ثروت، کمک خوبی برای رسیدن به پرهیزکاری است.»[7]
۲ - نیز آن حضرت میفرماید:
«سَلُوا اللَّهَ الْغِنَى فِي الدُّنْيَا وَ الْعَافِيَةَ:
ثروت و سلامتی را از خداوند مسألت نمایید.»[8]
۳- عبدالاعلی میگوید: در برخی از راههای مدینه در روز گرمای سخت تابستان، امام صادق(ع) را دیدم، که مشغول فعالیّت و زراعت بود، عرض کردم: «فدایت گردم، شما با آن مقامی که در نزد خدا دارید و از طرفی از خویشان رسول خدا(ص) هستید، آیا در چنین روز گرمی جانفشانی میکنید؟!.» آن حضرت فرمود:
«يَا عَبْدَ الْأَعْلَى، خَرَجْتُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِيَ بِهِ عَنْ مِثْلِكَ:
ای عبدالاعلی! از خانه خود به قصد به دست آوردن روزی بیرون آمدم تا از دیگران بینیاز باشم.»[9]
از این احادیث و روایات بیشماری که در این مورد آمده، به خوبی استفاده میشود که به دست آوردن مال دنیا و ثروت و ... از راه حلال نهتنها اشکالی ندارد بلکه بسیار شایسته و مطلوب شرع انور است.
داستان حضرت علی(ع) با دو برادر (علاء و عاصم) که در نهجالبلاغه خطبه ۲۰۹ مذكور است، شاهد گفتار فوق است، ما برای مراعات اختصار از شرح آن خودداری نمودیم.[10]
(6)
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) فرمود:
«خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ، وَ الْجُبْنُ، وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا:[11]
پارهای از بهترین و نیکوترین صفات معنوی زنان، بدترین خوی مردان است و آن خودخواهی، ترسناکی و بخیلی است. هرگاه زن خودخواه باشد، در برابر کسی جز شوهرش سر فرود نمیآورد. و هرگاه بخیل و دست بسته باشد، در مال خود و شوهرش قناعت نموده و از آن نگهداری نیکو میکند و هرگاه ترسو باشد، از هر چیزی که به آبروی او و شوهرش آسیب بزند میترسد و فاصله میگیرد.»
خصال نیک زن برای حفظ حقوق شوهر
پس از آن که زن به خانه شوهر رفت، در اسلام برای او پس از رعایت انجام واجبات و ترک محرّمات، هیچ حقّی بزرگتر از «شوهرداری» نیست. حتّی اگر پدر و مادر او در امور مربوط به شوهرداری امری کرد و شوهرش امر دیگر، بر او واجب است که اطاعت از شوهر نماید.
در اهمیّت نگهداری و اطاعت و احترام شوهر، همین بس که پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) میفرماید:
«لَوْ كُنْتُ آمِراً أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا:
چنانچه بنا میشد که امر کنم کسی را برای غیر خدا سجده کند، دستور میدادم که زنان، شوهران خود را سجده نمایند.»[12]
یکی از حسّاسترین ارکان دستورهای اسلام «جهاد» است اسلام در مواقع خطر، بر مردان واجب کرده است که با دشمنان نبرد کنند، و از حریم دین اسلام دفاع نمایند؛ اما راجع به جهاد زن میفرماید:
«جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ:
زن نیز جهاد دارد ولی جهاد و فداکاری زن، شوهرداری نیکو است.»[13]
بانوی مسلمانی که خواهان سعادت واقعی باشد، بانویی است که سعی کند. به رموز نگهداری شوهر مطلع گردد، و در خانه او همانند «کنیز» به کارهای خانهداری و بچّهداری بپردازد، و سایر امور مربوط به خانه را با کمال شوق، به نیکویی اداره نماید.
از طرفی مهمترین مسؤولیّت که پرورش و تربیت بچّه باشد در مرحله اوّل به او واگذار شده، او باید با کمال فراست و دوراندیشی به این موضوع خطير، اهمیّت به سزایی بدهد، تا فرزند او انسانی باسعادت و شرافتمند، در میان اجتماع قدم بگذارد. به گفته فردوسی:
زنان را همین بس بود یک هنر/ نشینند و زایند شیران نر
برای این که تمام شرایط و حقوق شوهرداری مراعات شود، اسلام پارهای از بدترین صفات مردان را که عبارت است از: «تکبّر و خودخواهی، خوف و ترسناکی، و بخل» را بهترین صفتهای زنان دانسته، تا بانوان آبروی خویش و شوهر را نگهدارند، در مال و ثروت شوهر قناعت کنند و به غیر شوهر دل نبندند. این مطلب بیانگر اوج مقام شوهر برای همسرش است که حتّی باید برای حفظ حقوق شوهر، بعضی از صفات ارزشمند را فدای آن کرد.
(7)
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید:
«كَمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ، وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ، حَبَّذَا نَوْمُ الْأَكْيَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ[14]:
چه بسیار روزهدارانی که از روزه خود جز گرسنگی و تشنگی بهرهای نمیبرند، و چه بسیار شبزندهداران عبادتکنندهای که جز بیخوابی و خستگی نتیجهای نمیگیرند، ایخوشا به حال خواب و خور هوشمندان فهمیده.»
برتری هوشمندی بر عبادات خشک
شاید در اسلام کم چیزی است که مانند «تفکّر و اندیشیدن» و هوشمندی توصیّه شده و به آن ترغیب و تحریض فوقالعاده شده باشد. و به عکس از کودنی و غفلت و انجام کارها به گونه سطحی سرزنش شده است.
آیین مبارک اسلام، گاهی با تعبیر «وکَذٰلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ این چنین خداوند علامتها و نشانههای خود را آشکار میسازد تا بیندیشید.»[15] و زمانی با تعبیر «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ: با اندیشه عمیق در زمین گردش کنید تا سرنوشت آنان که حقایق را تکذیب کردند بنگرید.»[16] و در موردی با گفتار تحریکآمیز:
«أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ – وَ إِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ – وَ إِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ- وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ:
آیا با دوراندیشی به خلقت شتر نمینگرید، به برافراشتن آسمان و نصب کوههای غولپیکر و آفرینش زمین هموار و مسطّح دقّت نمیکنید؟!»[17]
و در تفسیر آیه مبارکه «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ»[18] نقل شده که رسول خدا و هنگامی که شب بیدار میشد به آسمان نگاه میکرد و این آیه را تلاوت مینمود و میفرمود: «وای بر آن کسی که این آیه را بخواند و زبان خود را به آن حرکت دهد ولی در معنای آیه نیاندیشد.»[19]
امام علی(ع) میفرماید:
«هیچ عبادتی مانند فکر کردن درباره مخلوقات خداوند نیست.»
امام هشتم حضرت رضا(ع) میفرماید:
«عبادت به بسیاری روزه و نماز نیست بلکه عبادت، اندیشیدن بسیار در مصنوعات خدا است.»
امام صادق(ع) میفرماید:
«لحظهای اندیشیدن بهتر از عبادت و شبزندهداری یک شب است.»[20]
و در برخی از روایات آمده: بهتر از عبادت یک سال است.[21]
از آیات و احادیثی که یادآوری شد و صدها آیات و روایات دیگری که در این مورد آمده است، اهمیّت فکر کردن، هشیاری و فهمیدگی و دوری از کودنی، و لزوم اجتناب از خمودی و کسالت و سطحینگری روشن میشود. به قول شمس مغربی:
نظر را نغز کن تا نغز بینی/ گذر از پوستکن تا مغز بینی
پینوشتها
[1]. تهذیب شیخ طوسی، ج 6، ص 227.
[2]. سفينة البحار، واژه زهد.
[3]. همان مدرک.
[4]. حدید: ۲۳.
[5]. سفينة البحار واژه زهد.
[6]. بحار، ج ۷۳، ص ۵۲.
[7]. من لا يحضره الفقیه، ص ۳۵۳
[8]. فروع کافی، ج ۵، ص ۷۱.
[9]. فروع کافی، ج ۵، ص ۷۴.
[10]. نهج البلاغه، خطبه ۲09.
[11]. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴.
[12]. وسائل الشیعه، کتاب النکاح.
[13]. بحار، ج ۱۰، ص ۹۹ (نقل از حضرت علی(ع))
[14]. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۵.
[15]. سوره بقره، آیات ۲۱۹ و ۲۶۶.
[16]. سوره آل عمران، آیه ۱۳۷.
[17]. سوره غاشیه، آیه ۱۷ تا ۲۱.
[18]. سورة آل عمران، آیه ۱۹۰.
[19]. تفسير مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۵۴.
[20]. بحار، ج ۷۱، ص ۳۲۵.
[21]. همان، ص ۳۲۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی