بخش سوّم: بدبینی نوعی از فرافکنی«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[1]
«ای کسانی که به خدا ایمان آوردهاید از بسیاری گمانها بپرهیزید زیرا بعضی از گمانها گناه محسوب میشود.»
کامیابی در نشاط انسان در زندگی همواره با نشاط پیشروی میکند و بزرگترین عاملی که موجب موفقیّت انسان در شئون مختلف زندگی میگردد نشاط و سرور است. انسان در هر کاری که با نشاط وارد شود، هر اندازه هم که مشکل باشد از پی میبرد. به وسیلهی نشاط میتوان در مقابل سختیها و ناهمواریها استقامت کرد. از آن طرف تنها چیزی که در زندگی انسان را از پا درمیآورد، غم و اندوه میباشد. اندوه و غصّه، بزرگ عاملی هستند که اعصاب را فرسوده و قوای فکری بشر را از کار میاندازند. پس در زندگی بایستی به دنبال عواملی برویم که برای ما نشاط ایجاد کنند و از اندوه و غصه ما جلوگیری نمایند. بزرگ عاملی که برای ما نشاط ایجاد میکند، حسنظنّ و خوشبینی است. زیرا وقتی انسانی به افراد خوشبین باشد، هر چه از دوستان خود ببیند حمل بر دوستی میکند و با این که مورد علاقه و دوستی واقع شده مرور میگردد به عکس بدبینی، بزرگ نیرویی است که برای ما غم و اندوه به بار میآورد. روی این حساب وجود امام علی(علیهالسّلام) میفرماید:
«حُسنُ الظَّنِّ یُخَفِّفُ الهَمّ»[2] ؛
«خوشبینی غصّههای درونی را تخفیف میدهد.»
«ژ- موسسیان» که از علمای اخلاق اروپا است میگوید: «خوشبینی عبارت است از شادی با به نظر آوردن آینده و بدبینی عبارت است از غم با به نظر آوردن امری در آینده.»[3]
بزرگان گفتهاند «الکَأسُ یَتَرَشَحُ مَا فِیه؛ یعنی از کوزه همان برون تراود که در اوست.» اگر شما به کسی گمان بدی بردید مواظب باشید که همان بدی در خود شما موجود است.
اگر وزنه سنگینی روی پای ما بیفتد و تا چند وقت احساس درد داشته باشیم، هر چند ممکن است نوع وزنه و هنگام وقوع حادثه را از یاد ببریم امّا درد که اثر آن وزنه سنگین است تا مدّت ها در استخوان پای ما باقی می ماند. تأثّرات در بدن آدمی شباهت به ثبات تألّم و تأثّر روحانی دارد. دلهای گرفته و غمگین را موجباتی گرفته و مغموم میسازد. در بیشترین مواقع عوامل آن گرفتگیها معلوم است ولی در آن هنگامی که بدبینی مرموزی زندگی معنوی ما را تلخ و تباه میسازد، آن عوامل در پناه تاریکی به سر میبرند.
مسبّب ایجاد دستهای از عوامل بدبینی خود ما هستیم. اشخاصی که در جستجوی اعماق ذهن خود دقیق و نکتهسنج عمل میکنند، وجدان را به عنوان منشأ ناراحتیهایی که آنها را به بدبینی گرفتار کرده است، می یابند. امیرالمؤمین علی (علیهالسّلام) فرمود:
«الشَّرِيرُ لَا يَظُنُّ بِأَحَدٍ خَيْراً لِأَنَّهُ لَا يَرَاهُ إِلَّا بِطَبْعِ نَفْسِه.»[4]
«بدکردار گمان خوب به کسی نمیبرد زیرا مردم را از دیدگاه کردار خود میبیند.»
«مان» در اصول روانشناسی خود میگوید: «منظور از فرافکنی آن است که افکار و احساسات و انگیزههای خود را از خود بیرون کنیم و به دیگری نسبت دهیم. این نوع واکنش نیز جبرانی و دفاعی است به منظور جلوگیری از اضطراب صورت میگیرد. فرافکنی نوعی قیاس به نفس است که به صورت ناهوشیار انجام میگیرد. وقتی حسّ نسبت دادن امیال و انگیزهها به دیگران زیاد قوی شود، گوییم شخص از راه سلامت برگشته و دچار بیماری روانی شده است. فرافکنی گاه نتیجه حسّ گنهکاری است. وقتی عملی را مرتکب شدیم که این حس را در ما برانگیخته است، برای دفاع در مقابل این حس آن عمل را به دیگران نسبت میدهیم.»
هنگامی که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد مدینه شد یکی از اهالی به حضور آن حضرت شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسولالله! مردم این شهر مردمانی بسیار نیک و پاکسرشت هستند و چه مناسب بود که شما به اینجا تشریف آوردید.
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: راست میگویی. پس از اندکی دیگری شرفیاب شد و اظهار داشت اهالی این شهر افرادی پست و فرومایهاند، حیف از وجود مقدّس پیغمبر که به میان چنین مردمی قدم گذارده است. پیغمبر به او نیز فرمود: راست میگویی. یکی از صحابه که در آنجا حاضر بود از این که پیغمبر قول موافق و مخالف را تصدیق فرمود تعجّب کرد، سبب را پرسید. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاسخ داد: هر کدام از این دو نفر مطابق روحیّات و اخلاق خودشان درباره این مردم قضاوت کردند و هر صفتی را که خود دارا بودند به این مردم نسبت دادند.
امام صادق(علیهالسّلام) فرمود:
«حُسْنُ الظَّنِ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِيمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِه»[5]
«ریشه خوشبینی در حسن ایمان و پاکدلی است.»
امام علی(علیهالسّلام) درباره خوشبینی در روایات زیر چنین فرمودهاند:
«ظَنُّ الْإِنْسَانِ مِيزَانُ عَقْلِهِ وَ فِعْلُهُ أَصْدَقُ شَاهِدٍ عَلَى أَصْلِهِ.»[6] ؛
«خوشبینی میزان شعور انسان است و کردار هر کس از ریشه او حیات میکند.»
«قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیهالسّلام) : ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا.»
«امام علی(علیهالسّلام) فرمودهاند: تا موقعی که بدی کسی بر تو واضح نشده کارهای او را حمل بر خوبی بنما و اگر کلامی از وی شنیدی تا مادامی که محمل صحیحی دارد گمان بد به سخنش مبر.»
در مراحل خفیف بدبینی، آدم نمیداند چه عیبی دارد. زیرا انحراف افکار به پایهای نرسیده است که برتری دیگران را دریابد. یعنی نمیتواند در وجود خود عیب و علّتی پیدا کند. تصوّر میکند هر چه میگوید، راست است و اگر دوستان و آشنایان به او نمیرسند بیعاطفه و نامهربانند. بعضی از روانشناسان عقیده دارند فطرت و خلق انسان است که او را خوشبین و بدبین جلوه میدهد. بعضی دیگر محیط تربیت را مسبّب پیدایش بدبینی میدانند. دستهای میگویند افراد قوی خوشبین و افراد ضعیف بدبین میشوند. دستهای هم حالت بدبینی را معلول طرز کار دستگاه اعصاب میدانند.
خلاصه این بیماری بزرگ، بیماری روانی است که موجب افتراق میشود. زیرا وقتی شخصی به دیگران بدبین باشد از آنها کناره میگیرد و هنگامی که افراد متوجّه این کسالت او شدند خواه ناخواه او را ملامت و سرزنش میکنند و اصلاً بدبینی انسان با دیگران موجب بدبینی دیگران نسبت به او میشود.
به همان میزانی که بدبینی موجب عدوات و دشمنی دیگران نسبت به انسان است خوشبینی محبّت افراد را به شخص معطوف میدارد.
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) فرمود:
«مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنَّاسِ، حَازَ مِنْهُمُ الْمَحَبَّةَ.»
«هر کس نسبت به مردم خوشبین باشد محبّت آنها را حائز گردیده است.»
خودآزمایی۱. نشاط چگونه میتواند باعث موفقیّت انسان در سختیهای زندگی شود؟
۲. چرا در اصول روانشناسی منشأ برخی از بدبینیها خود فرد تلقّی میشود؟
پینوشتها.[1] سوره حجرات، آیه 12.
.[2] غررالحکم ص277
[3]. کتاب تحقیق در صفات انسان، ص 79.
[4]. غررالحکم، ص 104.
[5]. بحارالانوار، ج 72، ص 196.
[6]. غررالحکم، ص 439.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی