کد مطلب: ۳۰۹۸
تعداد بازدید: ۲۸۷۴
تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۳۹۸ - ۰۱:۳۴
نگاهی بر زندگی امام باقر(ع)| ۷
امام باقر(ع) نهضت فرهنگی عظیم و عمیقی در راستای خط فکری و اعتقادی تشیّع که همان اسلام ناب است به وجود آورد، و در این مورد قدم استوار و بزرگی برداشت و با تأسیس چنین فکر و تحوّلی، حوزه‌ای بزرگ و ماندگار را زمینه‌سازی کرد...

امام باقر(ع) در دوران امامت| ۵

 

۶. مناظره با عبدالله بن نافع


عبدالله بن نافع از خوارج بود و برای خود طرفداران و دار و دسته‌ای داشت، که با علی(ع) به خاطر کشتن خوارج نهروانی، دشمن بود. روزی گفت: «اگر در سراسر زمین شخصی باشد تا مرا قانع کند که علی در کشتن خوارج، بر حق بود، هر جا باشد من به محضرش می‌روم و مرید او خواهم شد».
یکی از حاضران گفت: «آیا به نظر تو هیچ ‌کس از فرزندان على(ع) نیست که تو را قانع سازد».
عبدالله: «آیا در میان فرزندان او دانشمندی وجود دارد؟».
یکی از حاضران: «همین نشانه ناآگاهی تو است، مگر می‌شود که در میان فرزندان علی(ع) دانشمندی وجود نداشته باشد؟».
عبدالله: «اکنون دانشمند آن‌ها کیست؟».
یکی از حاضران: «محمّد بن علی (امام باقر(ع)) است».
عبدالله با برجستگان از طرفدارانش به مدینه سفر کرد و به محضر امام باقر(ع) رسید. امام باقر(ع) فرزندان مهاجران و انصار را به آن مجلس دعوت کرد، مجلس از دو طرف پر از جمعیت شد. امام باقر(ع) مثل ماه تابان در میان آن‌ها می‌درخشید. آنگاه پس از حمد و ثنای امام، مناظره زیر رخ داد:
امام باقر(ع): «ای گروه فرزندان مهاجر و انصار! هر کسی از شما فضیلتی از علی(ع) را می‌داند، برخیزد و آن را بازگو کند».
آن‌ها از هر سو برخاستند و بخشی از مناقب علی(ع) را بیان کردند.
عبدالله: من نیز این مناقب را از این محدّثان روایت می‌کنم و به همه آن‌ها آگاه هستم، ولی نظر من این است که علی(ع) بعد از ماجرای حَکَمَین (در قضیه دومة الجندل بعد از جنگ صفین) به خاطر تأیید آن، کافر شد.
حاضران در ضمن برشمردن مناقب على(ع) به ذكر ماجرای جنگ خیبر پرداختند که هر روز برای فتح خیبر، گروهی با فرماندهی شخصی به جبهه می‌رفتند و بی‌نتیجه بازمی‌گشتند، سرانجام رسول خدا(ص) فرمود:
«لَأُعْطِینَّ اَلرَّایةَ غَداً رَجُلاً یحِبُّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ یحِبُّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ كَرَّاراً غَیرَ فَرَّارٍ لاَ یرْجِعُ حَتَّى یفْتَحَ اَللَّهُ عَلَى یدَیهِ»:
«فردا پرچم را به دست مردی می‌دهم که خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش او را دوست دارند، رزمنده شجاعی است که پیاپی به دشمن حمله می‌کند و هرگز پشت به جبهه نمی‌نماید».
امام باقر(ع) به عبدالله فرمود: «نظر تو درباره این حدیث چیست؟».
عبدالله: «حدیث صحیحی است و شکّی در صدق آن نیست، ولی علی(ع) بعد از این جریان‌ها در عصر معاویه (در ماجرای حَکَمَین) کافر شد».
امام باقر(ع): «مادرت به عزایت بنشیند، به من بگو آیا آن هنگام که خداوند على(ع) را دوست داشت، می‌دانست که علی(ع) خوارج نهروان را می‌کشد، یا نمی‌دانست؟ اگر بگویی نمی‌دانست، در این صورت کافر شده‌ای».
عبدالله: «خداوند می‌دانست».
امام باقر(ع): «آیا خداوند على(ع) را به خاطر اطاعتش دوست داشت یا به خاطر گناهش؟».
عبدالله: «به خاطر اطاعتش دوست داشت».
امام باقر(ع): «بنابراین برخیز که محکوم شدی (زیرا اقرار نمودی که خداوند على(ع) را به خاطر این که می‌دانست تا آخر عمر، اعمال نیک انجام می‌دهد، دوست داشت)».
عبدالله بن نافع برخاست، در حالی ‌که این آیه را می‌خواند:
«حَتَّى یتَبَینَ لَكُمُ الْخَیطُ الْأَبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ»:
«تا رشته سپید صبح از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد»[1].
یعنی همچون روشنی سپیده سحر، حقانیّت علی(ع) برایم آشکار گردید، سپس بیان مستدلّ امام باقر(ع) را با این جمله قرآنی تأیید کرد:
اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ:[2]
«خداوند آگاه‌تر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد».[3]
 

۷. مناظره با نافع بن ازرق


جالب این که امام باقر(ع) با «نافع بن اَزرَق» (پدر عبدالله که در مناظره قبل ذکر شد) یکی از رؤسای خوارج نیز مناظره‌ای در این راستا داشت، به او فرمود: «وقتی ‌که به این خوارج می‌گویی چرا دوری از امیرمؤمنان على(ع) را روا دانسته‌اید، می‌گویند: علی(ع) در دین خدا به حَکَمیّت تن درداد، با او مخالفت کردیم و او خون نیاکان و هم‌مسلکان ما را ریخت». به آن‌ها بگو: «خداوند در قرآن دستور داده که دو نفر را در اصلاح بین دو خاندان در مورد اختلاف زناشویی، حَکَم و داور قرار دهید. (فَابْعَثُواْ حَكَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِنْ أَهْلِهَا)[4]  و رسول خدا(ص) در ماجرای کارشکنی یهود بنی‌قریظه، «سعد بن معاذ» را حكم قرار داد، و داوری او را پذیرفت، آیا نمی‌دانید که امیرمؤمنان على(ع) در ماجرای حَکَمین (ابوموسی و عمروعاص) به آن‌ها فرمان داد که مطابق قرآن حکم کنند و شرط کرد که داوری برخلاف قرآن، رد می‌شود، خوارج چگونه می‌توانند جواز تعیین چنین حکمیت را با این شرط که خلاف قرآن نباشد، انکار کنند؟».
نافع بن ازرق آن‌چنان تحت ‌تأثیر بیان منطقی امام باقر(ع) قرار گرفت که گفت: «سوگند به خدا، این سخنی است که هرگز گوشم آن را نشنیده و به فکرم خطور نکرده است، و این سخن به خواست خدا، حق است».[5]
 

۸. مناظره با عمرو بن عُبَید


عمرو بن عبید {از اساتید و متکلّمین معروف بصره ، که در بصره حوزه تدریس داشت} تصمیم گرفت به‌ عنوان امتحان، نزد امام باقر(ع) برود و با مطرح کردن مسائلی، علم آن حضرت را بیازماید.
او به محضر امام باقر(ع) رسید و گفت: معنی این آیه که در قرآن آمده چیست؟
«أَوَ لَمْ یرَ الَّذِینَ كَفَرُوآ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا.»[6] منظور از رتق‌ و فتق در این آیه چیست؟
امام باقر(ع): «آسمان به هم پیوسته بود و باران از آن نمی‌بارید، و زمین نیز به هم پیوسته بود و گیاهی از آن نمی‌رویید، خداوند آسمان را با بارانیدن آن گشود، و زمین را با رویش گیاهان، باز کرد».
عمرو بن عبید از این بیان قانع شد و از آنجا رفت، سپس طولی نکشید که نزد امام باقر(ع) بازگشت و پرسید: منظور از «غضب» در این آیه چیست؟ «وَ مَنْ یحْلِلْ عَلَیهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى‌»[7].
امام باقر(ع): «منظور از غضب خدا، عذاب او است (نه تغییر قیافه). ای عمرو! هر کس اعتقاد داشته باشد که چیزی از خدا را تغییر می‌دهد، کافر شده است».[8]
 

۹. مناظره با عبدالله بن مُعَمَّر لیثی


عبدالله بن مُعَمَّر به حضور امام باقر(ع) آمد و گفت: «به من خبر رسیده که تو به جواز صیغه (ازدواج موقت) فتوا می‌دهی».
امام باقر(ع): «خداوند چنین ازدواجی را در قرآنش[9] حلال کرده، رسول خدا آن را سنّت خود قرار داده، و اصحاب رسول خدا به آن عمل کرده‌اند.»
عبدالله: «عمر بن خطاب از آن نهی کرده است».
امام باقر(ع): «تو بر قول صاحب و رفیق خودت (عمر) باش، و من بر طبق قول رسول خدا(ص) رفتار می‌کنم».
عبدالله: «آیا خوش داری که شخصی یکی از زن‌های منسوب به شما را صیغه کند؟».
امام باقر(ع): «ای احمق: صحبت زنان و خوش ‌داشتن، در اینجا دلیل جواز و عدم جواز نیست، آن خدایی که در قرآنش صیغه را حلال کرده و آن را برای بندگانش روا دانسته از تو و از آن ‌کسی که از روی زور آن را نهی نموده، غیرتمندتر است. از تو می‌پرسم آیا خوش داری بعضی از زنان خویشاوند تو همسر یکی از بافنده‌های مدینه گردد؟».
عبدالله: «نه، خوش ندارم».
امام باقر(ع): «چرا حلال خدا را (بر اساس خوش ‌داشتن و خوش ‌نداشتن) حرام می‌کنی؟
عبدالله: «من حلال خدا را حرام نکرده‌ام، ولی بافنده، تناسبی با ما ندارد».
امام باقر(ع): «خداوند متعال عمل همان بافنده را می‌پسندد و به کارش راغب است، و حوریّه بهشت را (به خاطر ایمان و عمل نیکش) همسر او گرداند، ولی تو بر اثر خودخواهی و غرور، نسبت به او بی‌میل هستی، و او را برای ازدواج نمی‌پسندی (چرا میل و هوای نفس خود را بر دستور خدا مقدّم می‌داری؟)».
عبدالله در برابر بیان مستدلّ و کوبنده امام باقر(ع) خندید و گفت: «تصوّر نمی‌کنم جز این که سینه‌های شما مرکزهای رویش درخت‌های علم است که میوه آن درخت‌ها برای شما است و برگ‌هایش برای مردم».[10]
 

۱۰. مناظره درباره پسر بودن حسن و حسین(ع) نسبت به پیامبر(ص)


امام باقر(ع) یکی از شاگردانش به نام «ابوالجارود» را واسطه قرار داد تا مناظره زیر را با منکران پسر بودن حسن و حسین(ع) نسبت به پیامبر(ص) انجام دهد.
ابوالجارود: «آن‌ها (بنی‌امیّه و پیروان‌شان) اعتقاد به این که حسن و حسین(ع) پسران پیامبر(ص) هستند، را انکار می‌کنند».
امام باقر(ع): «در ردّ آن‌ها، چگونه با آن‌ها مناظره کردی؟».
ابوالجارود: به آن‌ها گفتم؛ خداوند در قرآن می‌فرماید:
«وَ مِنْ ذُرِّیتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیمَانَ ... وَ زَكَرِیا وَ یحْیى وَ عِیسَى ...»:
«او از دودمان ابراهیم، داوود و سلیمان ... و زکریا و یحیی و عیسی(ع) و ... است».[11]
عیسی(ع) که پدر نداشت، خداوند از طریق مادرش مریم(س)، او را از فرزندان ابراهیم دانسته است. و نیز بر آن‌ها احتجاج کردم به آیه مباهله که خداوند می‌فرماید:
«قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ ...»:
«بگو بیایید ما فرزندان خود را، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما نیز زنان خود را دعوت به مباهله کنیم».[12]
که پیامبر طبق فرمان این آیه، حسن و حسین(ع) را به‌ عنوان پسران خود برای مباهله با گروه مسیحی آورد.
امام باقر(ع): «آن‌ها چه گفتند؟».
ابوالجارود: «آن‌ها گفتند: گاهی فرزند دختر، فرزند به ‌حساب می‌آید ولی نه فرزند صُلبی (که از نسل او حساب شوند)».
امام باقر(ع): «ای ابوالجارود، سوگند به خدا آیه‌ای از قرآن را می‌آورم که از آن فهمیده می‌شود که حسن و حسین(ع) فرزندان رسول خدا(ص) از صُلب او بودند، و جز کافر کسی قدرت انکار آن را ندارد».
ابوالجارود: «آن آیه کدام است؟».
امام باقر(ع): «در قرآن می‌خوانیم:
«حُرِّمَتْ عَلَیكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ ... وَ حَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ»:
«حرام شده است بر شما مادرانتان، و دختران، و خواهران ... و همچنین همسرهای پسرانتان که از صلب (نسل) شما هستند».[13]
ای ابوالجارود از منکران بپرس، آیا ازدواج رسول خدا(ص) با همسران حسن و حسین(ع) جایز است؟ اگر در پاسخ گفتند: آری، دروغ می‌گویند، و اگر گفتند: جایز نیست، ثابت می‌شود که سوگند به خدا حسن و حسین(ع) پسران صلبی پیامبرند، و همسران آن‌ها بر آن حضرت حرام نبودند مگر به خاطر پیوند صلبی حسن و حسین(ع) که با پیامبر(ص) دارند».[14]
 

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی


با توجّه به این مناظرات که به ‌عنوان نمونه ذکر شد، و با توجّه به حوزه تدریس امام باقر(ع) و تربیت شاگردان که بعضی از آن‌ها تا ۷۰ هزار حدیث از آن حضرت نقل نموده‌اند، به‌ روشنی نتیجه می‌گیریم که امام باقر(ع) نهضت فرهنگی عظیم و عمیقی در راستای خط فکری و اعتقادی تشیّع که همان اسلام ناب است به وجود آورد، و در این مورد قدم استوار و بزرگی برداشت و با تأسیس چنین فکر و تحوّلی، حوزه‌ای بزرگ و ماندگار را زمینه‌سازی کرد، و با چنین انقلاب فرهنگی، پشت طاغوتیان را لرزاند، و ستون فقرات آن‌ها را شکست، و آن‌ها را از رسیدن به اهداف شوم خود، در طول تاریخ ناامید و سر به ‌زیر نمود. و امروز فقه غنی و پرمایه تشیّع ـ شاید حدود ۹۰ درصد ـ از روایات امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تکوین و تدوین یافته و از مخزن علم آن دو بزرگ‌مرد سترگ سرچشمه گرفته است.
 

خودآزمایی


با توجّه به مناظرات امام باقر(ع) به سوالات زیر پاسخ دهید.
1- امام باقر(ع) در مناظره با نافع بن اَزرَق درباره دوری خوارج از امیرمؤمنان على(ع) و مخالفت با ایشان چه استدلالی را مطرح کردند؟
2- منظور از رتق‌ و فتق در آیه «أَوَ لَمْ یرَ الَّذِینَ كَفَرُوآ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» چیست؟
3- با توجّه به حوزه تدریس امام باقر(ع) و تربیت شاگردان متعدد چه نتیجه می‌گیریم؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1] . بقره/ ۱۸۷.

[2] . انعام/ ۱۲۴.

[3] . اقتباس از روضة الکافی، ص ۳۴۹ تا ۳۵۱ - بحار، ج ۴۶، ص ۳۴۷.

[4] . نسا/ ۳۵.

[5] . اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۵۲.

[6] . آیا کافران ندیدند که آسمان‌ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن‌ها را از یکدیگر باز کردیم؟ (انبياء /۳۰)

[7] . و هر کس غضبم بر او وارد گردد، سقوط می‌کند. (طه/۸۱).

[8] . بحار، ج ۴۶، ص ۳۵۴.

[9] . فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ ... (نسا /۲۴)

[10] . کشف الغمّة، ج ۲، ص ۳۶۲.

[11] . انعام/ ۸۴ و ۸۵.

[12] . آل‌عمران/ ۶۱.

[13] . نساء /۲۳.

[14] . احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۵۸ و ۵۹.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: